آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۸

چکیده

در این مقاله، نظریة هستی اجتماعی از منظر روی بسکار، با روشی کتابخانه ای و تحلیلی مورد بررسی انتقادی قرار می گیرد. هستی عینی ساختارهای اجتماعی و چگونگی رابطة ساختار و عامل، سؤالاتی است که پاسخ آنها قلب نظریه هستی اجتماعی را تشکیل می دهد. روی بسکار، فیلسوف هندی الاصلی است که با مبانی فلسفی خاصش، نظریه ای جدید دربارة هستی اجتماعی ارائه نموده است. این مقاله درصدد است تا با استفاده از چارچوب نظری روش شناسی بنیادین، به کشف مبانی این نظریه بپردازد و سپس نظریه هستی اجتماعی بسکار را مورد نقد مبنایی قرار دهد. با بررسی مبانی نظریه هستی اجتماعی بسکار، روشن می شود که این نظریه در همة مبانی معرفت شناختی، هستی شناختی و انسان شناختی خود دارای اشکالات بنیادین است؛ هویت اجتماعی علم و معیار صدق از نظر بسکار مورد اشکال است. استدلال مربوط به هستی عینی ساختارها و چگونگی وجود ساختارهای اجتماعی، که وجودی رابطی است، مورد خدشه قرار می گیرد. علایق بنیادین به مثابه هویت انسان، مبنایی است که با سایر مبانی بسکار در تناقض است.

تبلیغات