آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۸

چکیده

برخی به شکلی گذرا به همانندی های دیالکتیکیِ هگل و مولانا پرداختهاند، امّا حاصل کارشان بیشتر ادبی است تا فلسفی؛ زیرا از هگل که به غموض در نوشتههایش حتّی در زبان آلمانی شهره است، آن گونه که باید اطّلاعی نداشتهاند. اوّلین اثری که به این موضوع پرداخته، متعلّق به بیش از هفتاد سال پیش است. از آن جا که اغلب آثار هگل، تاکنون هم در زبان فارسی ترجمه شایستهای ندارد، عذر پیشینیان پذیرفتهاست، امّا امروزه صاحب نظران، شروح راهگشایی بر فلسفه هگل نوشتهاند. با این حال پژوهشهای متأخّر هم نه به آثار هگل توجّه داشتهاند و نه به شروح معتبر. محورِ دیالکتیکِ هگل در این مقاله، کتاب «پدیدارشناسی روح» است، امّا به مناسبت، به آثار دیگر وی نیز مراجعه شده است. دیالکتیک بر سراسرِ فلسفه هگل، سیطره دارد و از میان آثارِ مولانا، در مثنوی به شکلی نظام مند تر دیده می شود. این مقاله برای نخستین بار نشان می دهد، مفاهیمی را که هگل به عنوانِ مثال برای سه گانه های دیالکتیکی(تز، آنتی تز و سنتز) آورده است، ابتدا در مثنوی با همان رویکرد آمده اند. از آن جا که بر اساس فلسفه هگل - چنان که در مقدمه آمده است- مثال آوردن برای سه گانه ها محدودیتی ندارد، یکسانی مثال ها نشانه چیست؟ همچنین این مقاله با یافتنِ تحسینِ هگل از مولانا و معرفی مترجمانی آلمانی که بسیاری از متونِ ادب فارسی و از جمله بخش هایی از آثار مولانا را به فرهنگ آلمان منتقل کرده اند، به این نتیجه می رسد که یقیناً هگل در دیالکتیک خود، متأثّر از مولاناست.

تبلیغات