مسئله اصلی این تحقیق فهم نسبت دو مقوله علم دینی و تمدن نوین اسلامی و همچنین بررسی و واکاوی جایگاه علم دینی در تمدن نوین اسلامی از منظر دکتر داوری اردکانی می باشد. دال مرکزی بحث پیرامون وضع بینابین جامعه ای است که در آن انقلاب اسلامی رخ داده است؛ جامعه ای که نه با سنت نسبت تام دارد و نه تجدد را به تمامه اخذ کرده است. در وضعیتی که انقلاب اسلامی داعیه تمدن سازی دارد، و از طرفی به دنبال نقشه علمی جامع کشور، پی ریزی و پرداختن به این نقشه، بدون داشتن افق و نگرش تمدنی امری آن چنان که باید نخواهد بود.ین پژوهش به دنبال است که با پرسش اصلی از انقلاب اسلامی و چیستی مسیر بنای تمدن نوین اسلامی از نگاه دکتر داوری اردکانی، به نسبت علم دینی و تمدن حرکت کرده و پس از مشخص شدن این نسبت، ترسیم ایشان از نوع حرکت برای تمدن سازی را بدست اوریم و تحلیل کنیم. لذا در این پژوهش، به دنبال استفاده نظری و راهبردی از این نسبت برای آنچه اندیشه انقلاب اسلامی به عنوان افق خویش مطرح کرده است یعنی تمدن نوین اسلامی می باشیم. مدعای اصلی این پژوهش آن است که تا زمانی که عالَم دینی نشود، علم دینی شکل نمی گیرد و تا پیش از آن تنها می توان از طلب علم دینی سخن به میان آورد و این طلب است که می تواند زمینه ساز ایجاد عالَم دینی باشد. .