با وجود افزایش سطح تحصیلات و توانمندی های زنان در عرصه های شغلی و اجتماعی، نقش های سنتی آنان (به ویژه خانه داری و بچه داری) همچنان بر دوش آنان سنگینی می کند. حاصل انجام کلیه وظایف مربوط به نقش های مدرن و سنتی، برای زنان شاغل، می تواند تنش های ارتباطی و مشاجرات خانوادگی باشد. در این تحقیق که بر روی زنان 25-50 ساله در سطح شهر همدان انجام شده، سعی بر آن است که با سنجش میزان تضاد نقش های آن ها، رابطه بین تجربه تضاد نقش با تعارضات خانوادگی مورد بررسی و اندازه گیری قرار گیرد. این پژوهش به روش پیمایشی و با استفاده از نمونه گیری خوشه ای بر روی نمونه ای 260 نفری انجام شده و ابزار اندازه گیری آن پرسش نامه محقق ساخته است. نتایج حاصل از آمار توصیفی و استنباطی نشان می دهند که تقسیم کار جنسیتی در دامنه حد متوسط پایین و بالا دارای بیشترین درصد است. ایفای نقش مادری و نگرش مثبت مردان به اشتغال زنان در سطح متوسط به بالاست. همچنین احساس تضاد نقش در زنان، در سطح متوسط (بالا و پایین) قرار دارد. در مقابل، باورمندی به کلیشه های جنسیتی بیشتر در سطح متوسط به پایین است. همچنین نتایج نشان می دهد که تعارضات مالی در میان انواع دیگر تعارض (جنسی و خانوادگی) وفور بیشتری دارد. جامعه پذیری جنسیتی (با ابعاد تقسیم کار جنسیتی، نقش مادری، نوع نگرش زن و شوهر به اشتغال زنان و همچنین میزان باورمندی زنان به کلیشه های جنسیتی)، رابطه مثبت و مستقیم با تجربه تضاد نقش در زنان دارد و تضاد نقش نیز عامل مؤثر در تجربه تعارضات خانوادگی زنان مورد تحقیق است.