آنچه امروز با نام شعر نو نیمایی رسمیت یافته است، محصول تأمل، تغییر، آزمون و سلسله ای از کنش و واکنش های شبه آزمایشگاهی نیما یوشیج است. همگان شعر «ققنوس» را نقطة آغاز شکل تکامل یافتة شعر نو نیمایی دانسته اند؛ اما فرایند پیش از تکامل این نوع، زمینه ای پژوهش پذیر است که در این نوشتار به آن پرداخته ایم. این منظومه، آخرین منظومه ی بلند نیما است که پیش از شعر «ققنوس» سروده شده است. پژوهش در باب ویژگی های زبان نیما در این منظومه، روند شکل گیری ساختارهای زبانی را در آثار این شاعر نوپرداز آشکار می کند. نگارندگان، با شیوه ای تحلیلی و با نگاهی به روش ساختاری زبانشناختی یاکوبسن، زبان را در این منظومه مطالعه کرده اند. بررسی زبان، در این منظومه نشان داد که نیما در بخش هایی از منظومة قلعة سقریم تمایلات نوگرایانه ای چون شیوة خاص استفاده از ساختار های نحوی و به کارگیری زبان محاوره در شعر دارد؛ اما در برخی جنبه ها همچون برگزیدن قالب مثنوی و تمایل فراوان به خلق فضای آرکائیک در سه سطح واژه و جمله و روایت، دنباله رو شعر کهن است. درحقیقت، نخستین تحولات نوگرای زبانی نیما در منظومة قلعة سقریم مشاهده می شود. گویی این منظومه، پلی است میان شعر کلاسیک و نو نیما یوشیج.