در پژوهش حاضر سعی شده است با رویکردی پدیدارشناختی به بررسی و بازسازی معنایی سبک زندگی جوانان شهر تهران پرداخته شود. غالب پژوهش های صورت گرفته دربارة این موضوع با اتخاذ استراتژی قیاسی و مبنا قراردادن تئوری های پیش ساخته به توصیف و تبیین آن پرداخته اند. حال آن که در روش پدیدارشناسی تمرکز بر کاوش دراین باره است که انسان ها چگونه به تجربه های خود معنا می بخشند و آنها را، هم به طور فردی و هم به شکل جمعی، به آگاهی تبدیل می کنند. این کار نیز از نظر روش شناختی مستلزم فهم این است که انسان ها چطور برخی پدیده ها را به تجربه درمی آورند. برای گردآوری چنین داده هایی لازم است که محقق به مصاحبه های عمیق با افرادی بپردازد که مستقیماً پدیده مورد نظر را تجربه کرده اند (تجربه زیسته دارند). این در تقابل با تجربه دست دوم و عملیاتی کردن متغیرهایی است که از درون نظریه های کلان روایت وار استخراج شده اند. از این رو بر مبنای شیوة در پرانتزگذاری هوسرل و رعایت معیارهای ساخت نمونه های آرمانی شوتس، چهار سبک زندگی لذت جویانه زیبایی شناختی، کارکردگرایانه، خرده فرهنگی، و منفعلانه به عنوان سبک های عمده زندگی جوانان شهر تهران نمونه سازی شدند.