مسئلة شناخت و چگونگی دستیابی به معرفت و دانش صحیح و معتبر موضوعی است که از دیرباز ذهن اندیشوران و فیلسوفان را به خود مشغول داشته است. مسائل عمده ای که در حوزة معرفت شناسی مطرح بوده عبارت اند از: ماهیت و طبیعت شناخت، قلمرو شناخت، منابع و روش های کسب شناخت. این مسائل در طول قرون مطرح بوده و از زوایای مختلفی در کانون بررسی قرار گرفته است. پیدایش مکاتب فلسفی و معرفت شناختی جدید، ابعاد تازه ای به موضوع بخشیده و مسائل نوی در حوزة روش شناسی و معرفت شناسی طرح کرده است.
در این مقاله تلاش شده است که مسائل اصلی و مهم این حوزه از دیدگاه فارابی و هابرماس، دو اندیشه وری که به دو حوزة فرهنگی و تمدنی مختلف تعلق دارند، به شیوة مقایسه ای بررسی شود. این دو متفکر به لحاظ نظام فکری و علمی، تفاوت ها و مشابهت های گوناگونی دارند و به نظر میرسد که بررسی مقایسه ای تفکرات آنها در حوزة معرفت شناسی و روش شناسی و چالش هایی که فراروی این حوزه قرار دارد، مفید و مؤثر واقع شود.