آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۶

چکیده

مقاله حاضر، با استفاده از یک مطالعه کیفی-مقایسه ای ژرفانگر، به بررسی ریشه های اگزیستانسیالیستی بعضی نوشته های فمینیستی میانه قرن بیستم، هم چون آثار دو بووار، دیلی، رودر، بارتکی، و اتکین سون، می پردازد و مشابهت دغدغه ها و شیوه ها، یا به عبارت دیگر، هم سویی ارزش ها و روش های فلسفه اگزیستانسیالیسم و فمینیسم متفکران نام برده را نشان می دهد. مبنای نظری پژوهش حاضر بر این است که فمینیسم، بیش از آن که مکتبی تفسیری باشد، مکتبی تغییری و تابع ایدئولوژی های مختلفی است که برنامه تغییر داشته اند؛ بنابراین شناخت و نقد روایت های مختلف فمینیسم، بدون یافتن و سنجیدن مکتب هایی که این روایات به آن ها متکی است، از عمق کافی برخوردار نخواهد بود. فرضیه پژوهش نیز بر آن است که یکی از مهم ترین این مکتب ها، اگزیستانسیالیسم است و فمینیسم اگزیستانسیالیستی، به عنوان مقدمه فمینیسم رادیکال، نیز همانند اصل فلسفه اگریستانسیالیسم، به دلیل جذابیت های این فلسفه اوج گرفت و به دلیل نااستواری ها و ناکارآمدی های آن دچار فتور شد.

تبلیغات