فمینیسم لیبرال،بیش تر، جنبشی به نظر می آید که می خواست بر پایه اصول لیبرالیسم و با پرهیز از رادیکالیسم، حقوق اولیه زنان، یعنی آزادی و برابری، را به وسیله استدلال و در قالب قانون به دست آورد، اما با ایستادگی و مقاومت لیبرالیسم، که خود نیز ارزش های آزادی، برابری، و تکیه به روش های استدلال عقلی و تلاش قانونی را تبلیغ می کرد، روبه رو شد.این نوشتاربرای اثبات این فرض که دلیل ایستادگی فرهنگ و سیاست لیبرالی در برابر خواسته های فمینیسم لیبرال تعارض قدرت بوده شکل گرفته و در کنار آن به بررسی واکنش فمینیسم در برابر این مساله نیز پرداخته است. بر پایه این پژوهش، لیبرالیسم، پس از آن که به کمک درآمیختن فشار عینی و فشار فکری یا ترکیب قدرت و استدلال، گفتاری چیره را آفرید،تنها توانست سامانه کهنِ انحصار را اندکی بازتر کند، نه این که آن را کنار بزند. فمینیسم لیبرالنیز می خواست، به همین ترتیب و با استفاده از سخنان فیلسوفان لیبرال، راستی خود را به سامانه لیبرالی اثبات کند، اما کم کم ضرورت به کارگیری فشار و دگرگونی تعادل قدرت را درک کرد و سرانجام توانست، هم چون خود لیبرالیسم، به کمک چیزی بیش تر از استدلال، یعنی قدرت، مطرح شود. به دلیل آن که بخشی از منابع این فشار و قدرت ورزی را گرایش های رادیکال تر درون جنبش فمینیسم لیبرالسده 19 فراهم آورد، می توان این جنبش را فمینیسم لیبرال رادیکالسده 19 نامید.روش این پژوهش تحلیلی تاریخی، و گرد آوری داده ها به صورت کتابخانه یی است.