پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه ادراک دختران از الگوهای تربیتی والدینشان با احساس شرم و گناه در آنها صورت گرفت. بدین منظور جامعه پژوهش، دختران دانشجو در دانشگاه های دولتی شهر تهران در نظر گرفته شد و نمونه پژوهش 710 نفر از دختران دانشجو بودند که به صورت تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. جهت جمع آوری اطلاعات و سنجیدن فرضیه های پژوهش از پرسشنامه پیوند والدینی (PBI) به منظور سنجش الگوهای تربیتی والدینی ادراک شده از سوی فرزندان و آزمون عاطفه خودآگاه (TOSCA) به منظور سنجش شرم و گناه استفاده شد. فرضیه های پژوهش حاکی از آن بودند که بین الگوهای تربیتی والدینی مادر و پدر (محبت یا مراقبت و حمایت افراطی) با میزان شرم و گناه رابطه وجود دارد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام استفاده شد. نتایج نشان داد که بین الگوی مراقبت والدینی (مادر و پدر) ادراک شده توسط فرزند با میزان احساس شرم رابطه معنادار و منفی وجود دارد و بین الگوی حمایت افراطی والدینی (مادر و پدر) با احساس شرم رابطه همبستگی معنادار و مثبت وجود دارد. بین الگوهای تربیتی مذکور با احساس گناه رابطه معناداری وجود نداشت. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که به تربیت حمایت افراطی پدر، مراقبت پدر، و حمایت افراطی مادر مهمترین پیش بینی کننده های احساس شرم در فرزند دختر هستند، طوری که %14 از واریانس احساس شرم را پیش بینی می کنند. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که پایین بودن میزان مراقبت و گرمی والدینی موجب بالا رفتن میزان احساس شرم و «بدبودن» خود در فرزند می شود. با افزایش حمایت افراطی یا کنترل والدینی نیز میزان احساس شرم در فرزند دختر افزایش می یابد.