مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
نیما
حوزه های تخصصی:
خوشبختانه مدّتی است که در نشریات پژوهشی ادبی کشور بخش «نقد» -که غالباً نقد کتاب یا مقاله است- پررنگ شده-است. این حرکت و توجّه به نوبه خود درخور تحسین است، امّا کافی نیست. نقد را نمی توان به نقد کتاب و بعضاً مقاله محدود کرد، چراکه گستره نقد تمامی فعّالیت های علمی را شامل می شود. بررسی فعّالیت های علمی مانند همایش ها، نشست ها و حتّی سخنرانی ها می تواند به نشاط و پویایی در عرصه علمی و پژوهشی کمک شایانی کند. نقد و بررسی همایش های علمی و مجموعه مقالات آن که تأثیر گسترده ای در عرصه پژوهشی دارد می تواند این فعّالیت ها را از رخوت و ایستایی برهاند. این نوشتار گامی است هرچند کوچک در این راستا که به نقد و بررسی مجموعه مقالات یکی از همایش های سال های اخیر می پردازد. درباره پدر شعر نو کتاب ها و مقالات متعدّدی نوشته شده است. از منابعی که در بررسی نیما مفید خواهد بود مجموعه مقالات دومین همایش نیماشناسی است. این مجموعه موضوعات بسیار متنوّع و نوآورانه ای را در نیماشناسی دربرمی گیرد. نوشتار پیش رو پس از اشاره به محاسن این مجموعه پربار به بررسی مشکلات آن می پردازد و بر آن است تا از این رهگذر به برخی اشکالات اساسی پژوهش های ادبی اشاره ای کند.
بررسی تطبیقی نظریة گفت وگویی نیما یوشیج و میخاییل باختین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«مکالمه گرایی» بنیان نظریة نیماست که از آن به «روایت نمایشی» تعبیر می کند. اما اصطلاح مکالمه گرایی با نظریة منطق گفت وگویی میخاییل باختین مطرح می شود. او این اصطلاح را در برابر تک آوایی در ادبیات و هنر مطرح می کند؛ از نظر او شعر تک صدایی را نمایندگی می کند و نثر، به ویژه رمان، عرصة چندصدایی است. از این رو، رمان عالی ترین نوع بیان ادبی است. با بررسی نظریات نیما که اغلب در قالب نامه بیان می شود، تلاش نیما در نزدیک ساختن شعر به نثر و به ویژه داستان نیز در همین راستا ارزیابی می شود. او نیز به سان باختین، داستان را عرصة حضور صداهای گوناگون می داند، از این رو فرم شعر را به گفتة خودش به مدل «وصفی و روایی» تبدیل می کند و از تحت سلطة اقتدار «من» بیرون می کشد. بدین ترتیب، تخیل مکالمه ای را در شعر عینیت می بخشد.
این مقاله در بخش مبانی نظری، با تشریح نظریة مکالمه ای باختین به تبیین مفاهیم بنیانی نظریة او همچون مکالمه، دگرمفهومی، دیگربودگی، سخن تک آوا، و چندآوا می پردازد و سپس با انطباق نظریة نیما با او، به این نتیجه می رسد که نیما نیز هم زمان با باختین، نظریة مکالمه در شعر را مطرح می کند و مهم ترین دستاورد او در شعر، حرکت از سوی شعر ذهنی و تک صدا، به سوی شعر عینی و چندصداست.
نقد و بررسی ردپای شب های موسه در افسانة نیما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نیما که به عنوان پدر شعر جدید فارسی شناخته می شود، با بهره گیری از آثار ایرانی پیش از خود و منابع فرنگی، به ویژه ادبیات فرانسه، توانست درکنار ساختارشکنی هنری در شعر فارسی، به عنوان شاعری «دوران ساز»، مضامین و تصاویری جدید در شعر فارسی پدید آورد. بررسی تأثیرپذیری نیما از آثار فرنگی، هم به شناسایی منابع و سرچشمه های مضامین و عناصر شعر جدید فارسی کمک می کند و هم در شناخت شخصیت هنری نیما و بوطیقای وی بسیار مؤثر است. برخی از تصاویر جدید نیما که برای اولین بار در شعر فارسی و برپایة قواعد هنری ارائه شده اند، از آثار شاعران فرنگی، به ویژه شاعران رمانتیک فرانسه، الهام گرفته اند.
در پژوهش حاضر، افسانة نیما را با قطعات شب های آلفرد دو موسه (1810-1857)، در چارچوبی علمی و به صورت تطبیقی مقایسه می کنیم و میزان و نوع تأثیرپذیری نیما در سرودن افسانه از الگوی فرانسوی را مورد بررسی قرار می دهیم. این اشعار اشتراکات ویژه ای دارند و به همین دلیل، الگوبرداری نیما از شعر فرانسوی برای ایجاد ساختاری جدید در نظام زیبایی شناسی شعر فارسی قطعیت می یابد. بستر هریک از این اشعار، مکتب رمانتیسم است و درنتیجه تصاویر، عاطفه، تخیل و تمامی اجزای این اشعار به مکتب رمانتیسم تعلق دارند. افسانه و قطعات شب های آلفرد دو موسه انگیزة سرایش و عناصر دراماتیک، اعم از مکالمه و شخصت پردازی مشترکی دارند که در پژوهش حاضر با ارائة نمونه هایی از این اشتراکات، توان هنری نیما در الهام گیری از الگوی فرانسوی را مشخص می کنیم.
نقش ""حواس غیردیداری"" درکیفیت فضای پیاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زنده سازی فضاهای پیاده، یکی از مهم ترین دغدغه های معماران و طراحان شهری است که امروزه با تسلط طراحی سواره محور، به فراموشی سپرده شده است. محور اصلی ساماندهی فضاهای شهری، مبتنی بر نیازهای شهروندان است و با توجه به اینکه هریک از دو گروه مخاطبان شهری (سواره پیاده) سطوح مختلفی از حواسشان تحریک می شود، لذا کشف و تبیین عواملی که در ادراک هریک از دو گروه مؤثرند، بسیار حایز اهمیت خواهد بود.
از آنجایی که شاخص ترین حس انسان، حس بینایی است، حواس غیر بصری از توجه طراحان مهجور مانده است. با توجه به اینکه مخاطب پیاده با طیف وسیعی از حس گرهای فعال (لامسه، شنوایی، بویایی و بینایی) قدم در پیاده راه شهر می گذارد، سؤال اساسی این است که شهر تا چه اندازه ای برای او قابل لمس و شنیدن است؟
با حضور شهروند در فضای پیاده، مقیاس شهری تغییر می کند و فضاها در نمایی بسته در مقابل او قرار می گیرند. این تعامل نزدیک، بستر مساعدی را برای فعال شدن دیگر حواس فراهم می آورد. با شناخت کیفیت های غیربصری موردنیاز محورهای پیاده و بهره گیری از محرک های مناسب در شهر، زندگی به فضاهای پیاده باز خواهد گشت. بنابراین دخالت دادن تمامی حواس در ادراک یک فضا، بستری برای تعلق به مکان در آن فضا را به همراه خواهد داشت. مقاله حاضر بر آن است با توجه به نقش کلیدی حواس غیربصری در ادراک شهروندان، به بررسی تفاوت ادراکی مخاطبان سواره و پیاده پرداخته و راهکارهای محرک حواس غیر بصری در پیاده راه ها را تبیین کند.
بررسی و تحلیل منظومة مانلی نیمایوشیج براساس الگوی سفر قهرمان جوزف کمپبل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جوزف کمپبل با توجه به شباهت های ساختاری اسطوره ها و قصه های کهن، الگویی واحد برای تمامی داستان ها ترسیم کرد. او در برایند نظریات خویش از نظریة کهن الگوی یونگ بهره جست و به تبیین الگوی پیشنهادی خود با عنوان «سفر قهرمان» پرداخت. این الگو، اگرچه به لحاظ تفاوت فرهنگ ها و زمان ها دچار تغییر و تحوّل می شود اما اساس و بنیاد آن همواره ثابت است و شامل مراحلی همچون: دعوت به سفر، گذر از آستانه، آزمون، پاداش و بازگشت است. منظومة مانلی نیما، به لحاظ پرداخت به لایه های ژرف اندیشه و روان انسان و با بهره گیری از نمادها، نمونه ای کامل از مراحل اسطوره ای سفر قهرمان را به تصویر می کشد. در این منظومه، مراحل الگوی سفر قهرمان جوزف کمپبل بی هیچ کم و کاستی اجرا می شود. مانلی، قهرمان این منظومه، در سیر و سلوک عرفانی و اجتماعی خود، ضمن پشت سر گذاشتن موانع و آزمون ها، با عشق همراه می شود و به شناختی تازه از جهان دست می یابد. نیما در آفرینش شخصیت مانلی، تجربه های زندگی شخصی خود را مد نظر داشته است؛ در واقع مشکلات و درگیری های ذهنی مانلی، همان دغدغه ها و مسائل روزمرة زندگی خود شاعر است
قیدهای آغازین ، عنصری از الگوی وصفی- روایی در شعرِ نیما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قید به سبب جایگاه لغزانش در جمله ، کارکردهای گوناگونی دارد . در شعر سنتی ، جایگاه قید در بیت ، مقیّد به چارچوب تساوی مصراع ها و نظام قافیه است؛ اما جایگاه قید در شعر نو محدودیّت شعر سنّتی را ندارد . نیما شمار زیادی از اشعار نوی خود را با قید آغاز می کند و بیشترین کاربرد قیدهای آغازین اشعار نیما را سه قید مکان، زمان و حالت تشکیل می دهد . اینکه چرا نیما شعرهای خود را با قید آغاز می کند، پرسش این پژوهش را سامان می دهد . اگرچه در پاسخ به آن می توان انگیزه های متعددی را ذکر کرد ، مثل فضاسازی ، تمایل به نمایشی و دیداری نمودن شعر ، حتی ضرورت وزن و قافیه ، هدف اصلی نیما از کاربرد آگاهانه قیدهای آغازین تکمیل و تقویّت ساختار وصفی- روایی شعرش است؛ چنانکه در هنر تئاتر و سینما ، حفظ وحدتِ زمان و مکان و توجه به حالت صحنه و بازیگران از اصول مهم دراماتیک محسوب می شود . از این رو ، قیدهای آغازین ، عنصری از الگوی وصفی- روایی شعر نیما را تشکیل می دهند . قید مکان 149 بار ، قید زمان 82 و قید حالت 30 بار در آغاز اشعار نیما به کار رفته اند که قید مکان با 80/57 درصد ، بیشترین بسامد را دارد و نشان می دهد: 1 ) ساختارهای قید مکان نسبت به سایر ساختارها از نظر معنایی و موسیقایی قابلیّت زیبایی آفرینی بیشتری دارند؛ 2 ) قید مکان در شکل گیری الگوی وصفی- روایی شعر نیما نقش کارسازتری دارد و نگرش رئالیسم اجتماعی او را بهتر تصویر می کند . قید زمان در آغاز اشعار نیما بر سه معنای عمده دلالت می کند: 1 ) سمبلیک 2 ) خاطراتی 3 ) تقویمی؛ و قید حالت را می توان در دو مفهوم کلّی جای داد : 1 ) دلهره و اضطراب 2 ) خلوت گزینی و انزوا .
تشابهات و تمایزات صورخیال بیدل دهلوی با نیما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صور خیال یکی از رایج ترین اصطلاحات در نقد ادبی است و از جمله اصطلاحاتی است که بیشترین تکثّر معنایی را داراست. واکاوی صورخیال شاعرانه یکی از راه های تشخیص افتراق و اشتراک آثار ادبی است. بررسی از این دیدگاه در نهایت، سبک و ارزش هنری را روشن کرده و میزان قدرت، نوآوری و بهره گیری از میراث گذشتگان را مشخص می کند. بیدل دهلوی (و بالطبع شاعران سبک هندی به ویژه شاخة رهرو خیال) با باریک بینی و تیز بینی، در عناصر و پدیده های اطراف خود، جزئی نگر بوده و در جستجوی معنای بیگانه، نوآوری های بی شماری را در انواع صور خیال از خود به جای گذاشته است. این نوآوری ها در بطن خود، ویژگی هایی را داراست که نیما یوشیج نیز در نوگرایی هایش آنان را به کار برده است. از آنجا که سنجش صور خیال این دو تن(بیدل و نیمایی) می تواند نشانگر تمایزات و تشابهات این دو با یکدیگر باشد، ازین رو در این مقاله، نخست به تعریف صور خیال، بررسی چهار حوزه استعاره، تشبیه، کنایه و تصاویر، بررسی چگونگی صور خیال در اشعار این دو تن و در نهایت سنجش و مقایسة این دو سبک به صورت نمودار پرداخته شده است.
اخلاق و مولّفه های سنّتی و معاصر آن در شعر نیما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کمتر اتّفاقی مانند مشروطه توانسته است بنیان های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی این سرزمین را دست خوش دگرگونی و تحوّل کند. این تحوّل بیش از هر چیز دیگری حاصل تأثیر ارتباط با غرب است؛ غربی که پس از قرون وسطی و مرکز قرار دادن «انسان» و دغدغه های او به عنوان مهم ترین مسأله پیش رو، پس از تجربه رنسانس و انقلاب صنعتی، به مدرنیته رسید. در فرایند تأثیر مدرنیته غرب بر ایران، شعر و ادب فارسی نیز برکنار نبود و نگرش های جدیدی را درباره ویژگی های اثر ادبی به وجود آورد؛ ویژگی هایی که با ظهور نیما به پختگی مطلوب خود دست یافت. در این تغییر نگرش، یکی از مقوله هایی که از حیث رویکرد مولفّه های جدیدی را به خود دید، «اخلاق» است. اخلاق در این دوره، در کنار مضامین سنّتی خود، مولّفه های جدیدی را که حاصل تجربه مدرنیته و به موازات آن تغییر ساختارهای اجتماعی و روابط بین فردی است، تجربه کرد؛ مولّفه هایی مانند وطن پرستی، انسان دوستی، آزادی و ... . این مقاله سعی دارد در کنار پرداختن به مضامین سنّتی اخلاق در شعر نیما، به بررسی مولّفه های تازه ای که نتیجه این دگرگونی فکری و ادبی است، در شعر او به عنوان مطرح ترین نظریه پرداز این تغییر و تحوّل بپردازد.
جهان مدرن شاعرانه نزد شارل بودلر و نیما یوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شارل بودلر و نیما یوشیج دو تن از نام آورترین شاعران مدرن بودند که با آفرینش آثار خود تأثیر بسزایی در سیر تکوین شعر نو دوران خویش به جا گذاشتند. مقاله ی حاضر بر این فرض بنا شده است که میان افکار و آثار مدرنیته ی این دو شاعر می توان ارتباط قاعده مندی را مشاهده نمود. محور اصلی مباحث این تحقیق، بررسی ابعاد مشترک میان اندیشه های شارل بودلر و نیما یوشیج است که همواره با نوآوری های خود، تأثیر چشمگیری در ایجاد شناختی دقیق نسبت به تجدد و عصر مدرن داشتند. لذا، علی رغم تفاوت در نگرش این دو شاعر نسبت به سایر هم عصرانشان، با ظهور نو گرایی به عنوان پدیده ای نو، در مرحله ی معینی از تکامل فکری بشر، زمانی که انسان ها نیاز مبرمی به شناخت ماهیت تکامل اجتماعی پیدا کردند، توانستند با کنار نهادن برخی قواعد و الزامات شعر سنتی و مشاهده ی چهره ی حقیقی دنیای پیرامونشان، با این نظام آفرینش ادبی نوین همراه شوند و از این طریق، تصاویری از تحولات جامعه ی مدرن خویش را در قالب شعر به مردم عرضه دارند. در این پژوهش بر آن بوده ایم تا اهمیت جایگاه مدرنیته را در تحول شعر سنتی مطالعه کنیم.
"ققنوس" و "فینیق" در اشعار نیما و آدونیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علی اسفندیاری (نیما یوشیج) و علی احمد سعید (آدونیس)، از شاعران برجستة معاصرِ فارسی و عربی هستند که دستی بر اسطوره و رمزگرایی دارند. یکی از این اسطوره ها «ققنوس» و «فینیق» است که از مشترکاتِ اساطیر ایرانی و سامی هستند. در این مقاله از شیوة توصیفی- تحلیلی با رویکرد تطبیقی استفاده شده است؛ به این ترتیب که نخست، طرح اولیه و ویژگی های اساطیری ققنوس و فینیق، براساس منابع اسطوره ای ایرانی و سامی بیان گردیده و سپس، به مسئلة بازتولید این اسطوره ها در قالب شعر نو فارسی و عربی پرداخته شده است. در گام بعدی، این دو اسطوره از نظر وجوه تشابه و تفاوت و چگونگی کاربردشان در جهت بیان مسائل سیاسی- اجتماعی عصر نیما و آدونیس مقایسه شده اند. یافته های این تحقیق نشان می دهد که نیما و آدونیس، اسطورة «ققنوس» و «فینیق» را به طور نمادین و با وجه شبهی تازه، متفاوت با اشعار پیشینیان، در سروده های خود به کارگرفته اند که هم رمز و نمادی برای خود شاعر است و هم جهت القای مفاهیمِ سیاسی- اجتماعی مدّنظر ایشان به کارگرفته شده است؛ به نوعی که هر دو شاعر، از این اسطوره برای مضمونی واحد و رسالتی مشابه بهره برده اند.
نقش تخطی از قاعده شیوه گرایس در میزان متنیت شعر نیما بر اساس رویکرد بوگراند و درسلر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر که به شیوه توصیفی تحلیلی و آماری انجام شده است بر رسی معیار انسجام و یکی از مؤلفه های آن یعنی نظم هنجار در شعر «منظومه به شهریار» نیما و تأثیر آن بر میزان متنیت شعر اوست. اصل همکاری گرایس مشتمل بر چهار قاعده کمیت، کیفیت، شیوه و ربط است. به عقیده بوگراند و درسلر اصل همکاری گرایس در زبان شناسی متن با سنجش جنبه های مختلف انسجام، درجه آگاهی بخشی و متنیت متن را تعیین می کند. گوینده برای ایجاد معانی ضمنی می تواند از اصول گرایس تخطی کند. تخطی از سه شرط قاعده شیوه یعنی «رعایت نظم و ترتیب کلام»، «گزیده گویی» و «دوری از ابهام» بر انسجام و میزان متنیت شعر «منظومه به شهریار» نیما تأثیر می گذارد. یافته های آماری نشان می دهد که نیما از سه روش ممکن برای تغییر نظم هنجار کلام یعنی «جا به جایی سازه ها» در گروه و جمله، «جملات معترضه» و «هم پایه افزایی» با بسامد بالایی در شعر «منظومه به شهریار» استفاده کرده است. نتیجه اینکه برهم خوردن انسجام شعری به وسیله تخطی از قاعده شیوه، کارکرد ها و اهدافی در شعر نیما دارد؛ اما به طور کلی سبب تضعیف آگاهی بخشی و متنیت شعر وی شده است. 8 . پی نوشت ها
طایر الموت والانبعاث فی شعر نیما والسیاب؛ دراسه مقارنه حول قصیدتی ققنوس، والقصیده والعنقاء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
للطایر الأسطوری حضور کبیر فی الأدب والفلسفه، تطرقت هذه الدراسه إلی باب الکشف عن کیفیه حضور طایرین أسطوریین فی مساحه صغیره من الأدب وتبیان دلالتهما عند شاعرین کبیرین یعدان من أبرز المؤسسین للشعر العربی والفارسی الحداثوی وهما السیاب فی قصیدته «القصیده والعنقاء» ونیما یوشیج فی قصیدته الشهیره التی تعتبر أولى قصاید الحداثه وهی قصیده «ققنوس» وکل ذلک بعد مقدمه قصیره حول الطایر الأسطوری، ویمکن أن نعتبر هذه الدراسه فی عداد دراسات التوازی أو قل إنها تندرج فی إطار الإتجاه الفرنسی الجدید للأدب المقارن الذی یبحث عن حضور المیثات الأدبیه فی الآداب المختله والذی من شأنه أن یبحث فی الأدبین من أجل تتبع التأثیرات أو عن مجرد مشابهه. یمکنک أن تحصل علی اشتراکات واختلافات عده بین هاتین القصیدتین. أما الاشتراک الرییس فهو استخدام الأسطوره فی کلتا القصیدتین لتمثیل خلق الأثر الفنی بموت یأتی بحیاه جدیده تتمثل فی تکون أثر فنی جدید علی صعید تاریخ الأدب الفارسی المعاصر، وتکون شعر الحداثه عند نیما وعلی صعید تکون وجودی عام عند السیاب، علی أنقاض الشاعر/ ققنوس عند نیما وعلی أنقاض القصیده المتکونه سابقا عند السیاب. وقصیده نیما «ققنوس» تحظى ببنیه سردیه عبر انسجام شبکه من الدلالات وتراعی تقنیه المعادل الموضوعی بأقصى درجاتها تبعد جو القصیده بشکل تام عن الغناییه والمباشره، لکن السیاب یشیر إلى قضیته المدروسه فی القصیده بغناییه ومباشره أکثر.
تأملی در منظومه های «افسانه» نیما و «حیدربابایه سلام» شهریار از منظر رمانتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۸۰
106-129
حوزه های تخصصی:
ادبیات ملل مختلف در عین دارا بودن ویژگی های منحصر به فرد، از جهاتی وجوه اشتراک عمده ای با هم دارند؛ چرا که در حوزه های گوناگون در تعامل با هم بوده و بر هم اثر گذاشته و از هم تأثیر پذیرفته اند. از جمله موضوعاتی که محور مطالعات متعدّدی قرار گرفته، مکتب های ادبی برخاسته از غرب و تأثیر آن بر ادبیات سرزمین های دور و نزدیک، از جمله ادبیات معاصر ایران است؛ چنان که شاعران و نویسندگان زیادی را تحت تأثیر قرار داده است. به طور مشخّص، نیما و به تبعیت از او شهریار، به دلیل آشنایی با زبان فرانسه و مطالعاتی در آثار ادبی غربی، از مکاتب مختلف ادبی اروپا، به خصوص رمانتیسم تأثیر پذیرفته و آثار ماندگاری، از جمله «افسانه» و «حیدربابایه سلام» را به یادگار گذاشته اند. در پژوهش پیش رو کوشیده ایم با تکیه بر مطالعات اسنادی و با بهره گیری از شیوه تحلیل محتوایی مبتنی بر استقرا به روش تطبیقی و بازخوانی دو شاهکار مذکور که به نوعی نماینده دو حوزه جغرافیای سیاسی و فرهنگی متفاوت هستند، به زمینه های بروز و حضور مؤلّفه های مکتب رمانتیسم در این دو اثر بپردازیم. برآیند پژوهش نشان می دهد، هر چند فضای کلی حاکم بر هر دو اثر، رمانتیک است، اما این اصل در حیدربابایه سلام شهریار که متأثر از افسانه نیما است، جلوه و نمود بارزتر و محسوس تری دارد.
کاربرد الگوهای نشانه شناسی پیرس در اشعار نیما و الیوت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
بخش درخور توجهی از آفرینش شاعرانه در خلق تصویرهای مبتکرانه و نمادین نهفته است. شاعر با ایجاد پیوند نوینی بین دو عنصر، یا با قرار دادن یک شیئ در موقعیت و فضایی دگرگون، دست به آفرینش هنری می زند و به سیستمی از نشانه ها دست می یابد؛ زیرا در این رابطه ی تازه، این دو عنصر، دیگر معمولی نمی نمایند و موجودیت هر یک در پیوند با دیگری نمود می یابد. پیش از این آفرینش شاعرانه به دست شاعر، این دو عنصر، هر کدام جدا و مستقل، هستی و موجودیت طبیعی و معمولی خود را داشتند؛ ولی با پیدایش این رابطه ی تازه و قرار گرفتن در موقعیتی دیگرگون، یکی بدون دیگری نمی تواند زندگی یابد؛ یعنی در پیوند معنوی روانی این دو شیئ یا وجود در شعر است که موقعیت نوینشان حقِ بودن می یابد و جاودانه می شود. این وضعیت در سیستم نشانه شناسی پیرس با نشانه های شمایلی، نمایه ای و نمادین مفهوم می یابد. از مطالعه ی آثار الیوت و نیما یوشیج بر می آید که هر یک از این دو، به نحوی از این عملکرد بهره جسته اند؛ لذا این پژوهش بر آن است تا به بررسی تطبیقی نشانه شناسی پیرس در برخی از اشعار الیوت و نیما یوشیج بپردازد.
بررسی سلوک عرفانی در قلعه سقریم نیمایوشیج با کاربست نظریه روایت شناسی ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال شانزدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۵۸
249 - 282
حوزه های تخصصی:
مبحث روایت شناسی دارای چنان قدمتی است که پیشینه آن را می توان در آرای افلاطون و ارسطو یافت. در زمانه ما، ژرار ژنت (1930-2018) یکی از منسجم ترین نظریه های روایت شناسی را عرضه کرده است. این نوشتار جنبه های عرفانی قلعه سقریم نیما را با کاربست عناصر روایی نظریه ژنت بررسی می کند. در پژوهش حاضر که با روش توصیفی تحلیلی انجام گرفته است، نخست نظریه روایی ژنت معرفی می گردد، سپس، به تأثیر کاربست هر کدام از عناصر روایی این نظریه در منظومه پرداخته است و در پایان تأثیر کاربست مجموعه این عناصر در اثر ارزیابی می شود. هدف پژوهش حاضر این است که نشان دهد کاربست این عناصر تا چه اندازه در شکل دهی قلعه سقریم به عنوان اثری عرفانی نقش داشته و تا چه میزان به شاعر در بیان مفاهیم عرفانی یاری رسانده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که نیما، با به کارگیری متناسب عناصر رواییِ نظریه ژنت در اثر خود، (به طور ناخودآگاه) توانسته اثری همسو با آثار عرفانی ادبیات فارسی خلق کند و نیز با به کارگیری این عناصر روایی، مفاهیم عرفانی را به شیوه ای تأثیرگذار در اثر خود بازتاب دهد.
واکاوی مساله "زن" در اندیشه ی جبران خلیل جبران و نیما یوشیج
منبع:
زن و فرهنگ سال هفتم پاییز ۱۳۹۴ شماره ۲۵
45-53
حوزه های تخصصی:
جبران خلیل جبران و نیما یوشیج به عنوان مهمترین نماینده شعری معاصر ایران توجه خاصی به زن دارند. پرداختن هر دو شاعر به مساله زن و مضامین شعری آن مهمترین هدف این پژوهش است. فرضیه های این پژوهش بر این است که جبران و نیما از شاعران معاصری هستند که محور اصلی اشعار آنها زن(معشوقه، همسر،مادر) است؛جبران نسبت به نیما جایگاه والا و رفیعی را برای زن قائل است. محیطی که نیما یوشیج در آن بزرگ شد و پرورش یافت؛ محیطی روستایی بود که زنان در آنجا پا به پای مردان مشغول کار بودند به همین خاطر جایگاه و ارزش اجتماعی پایینی داشتند، اما در اندیشه جبران زن جایگاهی بهتری دارد؛ چرا که جبران در لبنان و آمریکا زندگی می کرد و به اقتضای محیطش که از زندگی ساده و فقیرانه به دور بود، زنان محوریت و ارزش دیگری داشتند.
تحلیل هویت اجتماعی مانلی نیما براساس تحلیل انتقادی گفتمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر شعر روایی مانلی را به مدد تحلیل انتقادی گفتمان با رویکرد نورمن فرکلاف بررسی می کند و ایدئولوژی نیما و جامعه را در قبال هویت اجتماعی طبقات روشنفکر و محروم جامعه روشن می سازد. از این رو مسئله هویت اجتماعی کنشگران روایت در گفتگوها، صحنه سازی این شعر روایی مورد توجه قرار خواهد گرفت. پری و مانلی دو شخصیت خیالی بازنمایی از ایدئولوژی و زیست جهان جامعه ایرانی در سالهای 1324-1336 هستند. نیما در تقابل با گفتمان حاکم و سایر گفتمان ها، مانلی را به مدت 1۲ سال می آفریند. مانلی نماد گریز از واقعیت و اجتماع به سوی ناکجاآباد (کشور دریا) در روند تحولات اجتماعی است. یأس و گریز مانلی از اجتماع فاسد خود در پایان روایت، به اوضاع جامعه بعد از کودتای 28 مرداد 1332 شمسی می ماند. این اثر نیما سیر سرنوشت جبر طبقاتی را به سوی آرمانشهر توصیف می کند. گردآوری داده ها به شیوه اسنادی و هدفمند بوده است و متن به شیوه توصیفی-تحلیلی بررسی می شود.
ماهیت و کارکرد تصویر نمادین در شعر نیما(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
تصویر از اساسی ترین اصطلاحات نقد ادبی و از مباحث بنیادی بلاغت امروز است. این مقاله بر آن است که ویژگی و کارکرد تصویر نمادین شعر نیما را بررسی نماید. بنابراین نماد و همچنین شاخصه های ایماژ نمادین در شعر نیما با بحث از: گنگی ذاتی، تأویل پذیری و چند معنایی، وحدت ایده و تصویر و ساختار ارگانیک تبیین شده، و به نظم افکار و احساسات و القای احساس و عاطفه، دو نقش و کارکرد مهم ساختار تصویر در شعر نیما پرداخته شده است. این پژوهش توصیفی- تحلیلی از نوع کیفی و کتابخانه ای است. هدف از مقاله حاضر ارزیابی تصاویر شعر نیما از منظر منطق تخیلی خاص و بررسی کیفیت نظام ایماژی در شعر او با تکیه بر نظریه های زیبایی شناسی ادبی مدرن و مطابقه آن با مکتب های ادبی است. یافته ها گویای آن است که ماهیت، کارکرد و فرآیند تصویر نمادین با توجه به نگرش او به مکتب های ادبی، متفاوت است. با توجه به طرح مسایل اجتماعی و سیاسی و گرایش نیما به وقایع اجتماعی، قلمرو معنایی این ساختار از تصویر در شعر او، نمادگرایی انسانی -اجتماعی است و ساختار اندامیک نماد، یکی از شاخصه های بارز تصویرگری نمادین در شعر نیما است.
شهریار، سنت گرایی رو به سوی نوگرایان (تأملی در راز دل های او با نیما)
حوزه های تخصصی:
نام شهریار، این "تب کرده ی عشق" [1] با غزل سنتی در شعر فارسی پیوند خورده است. او سنت گرایی بود که روی به سوی نوگرایی داشت، و از سوی دیگر، غالب نوگرایان، وی را در غزل سنتی در شعر معاصر، سرآمد می شمرند. عشق و شوریدگی، جان مایه ی اصلی غزل های اوست. در ابتدای جوانی، عشقی زمینی خرمن وجود او را به آتش کشید، اما ناکامی در این دل باختگی، وی را به سوی عشقی عرفانی و آسمانی سوق داد. غزل های او وصف حال این هجران است. شهرت او علاوه بر اینها، مدیون شعر روستایی- اجتماعی "حیدر بابا سلام" اوست که خاطرات تلخ و شیرین گذشته را با زبانی ساده و دل نشین روایت می کند. شهریار از میان نوگرایان، تعلق خاطری ویژه به نیما داشت. شعر افسانه ی نیما، او را که به گفته ی خودش "طفل مکتب حافظ" بود، وارد دنیایی جدید نمود. درد دل ها و گفتگوهای سرشار از مهر و عطوفت او با نیما، در سه سروده ی: "شاعر افسانه" و "دو مرغ بهشتی" و "پرواز مرغ بهشتی" گویای عمق همزبانی این دو شاعر نامدار با همدیگر است. او در اثر برجسته ی "دو مرغ بهشتی" که ماجرای دیدار خود با نیما را شرح می دهد، از شعر "افسانه" وی الهام گرفته است.
از غم و حسرت شاعران کلاسیک تا نوستالژی شاعران رمانتیک
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۴ پاییز ۱۳۹۱ شماره ۱۳
165 - 192
حوزه های تخصصی:
نوستالژی یا غم غربت در اصطلاح به حس دل تنگی و حسرت افراد نسبت به گذشته ی درخشان و آن دسته از داشته هایی است که در زمان موجود از دست رفته اند. اوضاع اجتماعی سیاسی و اقتصادی حاکم بر جامعه و تحولات و دگرگونی های زندگی شاعران در شکل گیری غم و اندوه نسبت به اوضاع و احوال گذشته، کاملاً مؤثر است و رگه هایی از این احساس در سراسر شعر فارسی به وضوح دیده می شود و شاعران به شگردهای مختلف به بیان عواطف و احساسات خود در این زمینه پرداخته اند.در این نوشته پس از بررسی ایتمولوژی این واژه وتعریف آن از نظر روان شناسان به عوامل مؤثر در ایجاد و شکل گیری آن پرداخته شده و چگونگی تبلور حسرت بر گذشته و غم غربت در شعر کلاسیک فارسی به اجمال بحث شده و نوستالژی فردی و اجتماعی مورد تأمل واقع شده و سپس چند و چون آن در شعر سه تن از شاعران معاصر به عنوان یک ویژگی رمانتیکی مورد کنکاش قرار گرفته است.