مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۰۱.
۲۰۲.
۲۰۳.
۲۰۴.
۲۰۵.
۲۰۶.
۲۰۷.
۲۰۸.
۲۰۹.
۲۱۰.
۲۱۱.
۲۱۲.
۲۱۳.
۲۱۴.
۲۱۵.
۲۱۶.
۲۱۷.
۲۱۸.
۲۱۹.
۲۲۰.
عرفان اسلامی
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با بررسی نقش اثرگذار ادب فارسی در نشر و تعلیم آموزه های عارفان مسلمان، سیر تطور ادب عرفانی را در بستر زبان فارسی مورد واکاوی قرار داده است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی بوده و نتایج نشان داد که بهره گیری از زبان و ادب فارسی در تصنیف آثار تعلیمی عارفان، از یک سو تغییرات و ظرفیت های تازه ای را در ادب فارسی پدید آورد و به ادب عرفانی هویت بخشید و از سوی دیگر، غنای زیبایی شناسانه عرفان اسلامی را دوچندان کرد و به آن نشاطی شاعرانه بخشید. بهره گیری از قابلیت های ادب فارسی در نشر آموزه های عرفانی، منجر به خلق شاهکارهای ماندگاری در حوزه عرفان تعلیمی شد که اغلب آنها اکنون در زمره آثار کلاسیک نظم و نثر فارسی به شمار می روند. این آثار به جهت تأثیرپذیری از روح فرهنگ ایرانی، در قیاس با اغلب نمونه های مشابه آن در زبان عربی، از شاعرانگی و شورمندی افزون تری برخوردارند. شرح تعرّف ، کشف المحجوب ، تمهیدات ، حدیقه الحقیقه ، منطق الطیر ، مرصاد العباد ، مثنوی معنوی ، گلشن راز، مصباح الهدایه و طرائق الحقایق از این قبیل اند.
واکاوی مفهوم زیبایی شناسانه «سرّ سماع» بر پایه متون عرفانی و فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۶
61 - 88
حوزههای تخصصی:
«سرّ سماع» مفهومی عرفانی است که به حسّ برانگیختگی روح در مواجهه با موسیقی اطلاق می شود. به باور صوفیان، روح در حین استماع موسیقی با تداعی خطاب اَلَست به نوعی آگاهی مبهم نسبت به مبدأ وجودی خود نائل می شود و بدین ترتیب آماده کشف و شهود می گردد. می توان این مفهوم عرفانی را بیان دیگری از نظریه «سماع طبیعی» در فلسفه فیثاغورسیان و افلاطونیان پنداشت که بر اساس آن، جهان ما با موسیقی حاصل از گردش نفوس افلاک به وجود آمده و ازاین رو، تناسب موسیقایی برای روح آدمی تداعی گر عالم روحانی و برانگیزاننده نوعی حسّ نوستالژی در برابر آن است. این نظریه پس از راهیابی به فلسفه و حکمت اسلامی، به ویژه آرای اخوان الصّفا، توسط عرفا اقتباس و با مفاهیم قرآنی آمیخته گردید. عرفای مسلمان به ویژه نوای دل انگیز خطاب الست در صحنه ازل را جایگزین موسیقی زیبایی می سازند که بر اساس نظریه سماع طبیعی سرچشمه هستی بود. همچنین مفهوم سرّ سماع و سماع طبیعی با مفهوم «بازی آزاد قوّه خیال و فاهمه» در زیبایی شناسی کانت قابل انطباق اند که به احساس برانگیختگی در برابر زیبایی هنری و حالتی اطلاق می شود که در آن ذهن می کوشد تا با گسترش شبکه های تداعی، تناسب های بی سابقه را ادراک کند. این نوشتار نشان می دهد که چگونه تداعی زیبایی شناسانه در فلسفه الهیاتی و عرفان اسلامی خوانشی نو می یابد.
تحلیل و بررسی مشرب عرفانی شیخ ابواسحاق کازرونی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۶
287 - 320
حوزههای تخصصی:
ابواسحاق ابراهیم بن شهریار کازرونی، ملقب به شیخ غازی و شیخ مرشد، از مشایخ صوفیه در قرن چهارم و پنجم هجری و پایه گذار طریقه کازرونیه در فارس، تأثیر بسیاری در ترویج عرفان اسلامی داشته است. با وجود تحقیقات گسترده درباره زندگی و احوال شیخ ابواسحاق، برخی ابعاد طریقه عرفانی او هنوز ناشناخته است. در این پژوهش با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و استناد به منابع موثق و دست اول، تصویری روشن و علمی از مشرب عرفانی شیخ ابواسحاق ارائه می شود. این هدف با استفاده از الگویی متشکل از پاسخ های مشروح به چند سؤال محقق می گردد: در طریقه عرفانی شیخ ابواسحاق، مبدأ و مقصد سلوک کجاست؟ میان مبدأ و مقصد چند منزل با چه ترتیبی قرار گرفته اند؟ میزان اهمیت منازل چقدر است؟ توانایی های لازم برای کسب دستاوردهای هر منزل کدام اند و چگونه حاصل می شوند؟ در منابع پاسخ دقیقی برای همه این سؤالات یافت نشد؛ اما بر اساس قراین، نتایج حاصل بدین قرار است: در مشرب عرفانی شیخ مبدأ توبه، مقصد توحید و منازل زهد، ورع، فقر، صبر، توکل، رضا، مراقبه، محاسبه، محبت، خوف و رجا، اُنس، اطمینان، مشاهده، عشق، صحو، اخلاص، فناء فی الله و بقاء بالله، میان آن ها قرارگرفته اند که در بین این منازل ورع نقش برجسته تری دارد. ابواسحاق رویکردی فعال در عرفان داشته و با سامان دهی تشکیلات نظامی و جهاد با غیرمسلمانان به ترویج اسلام پرداخت؛ همچنین با احداث خانقاه ها و ارائه خدمات به فقرا و مسافران، طریقه کازرونیه را به جریانی دیرپای که گستره فعالیت آن چندین قرن از آناتولی تا هند و چین ادامه داشته، تبدیل کرد.
بررسی مدل های ارتباطی اخلاق و عرفان از منظر وین رایت و ارزیابی آن از دیدگاه عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وین رایت مناسبات اخلاق و عرفان را در دو گونه احتمالی در نظر می گیرد: (1) اضمحلال اخلاق در بستر عرفان، (2) تقویت اخلاق توسط عرفان. او برای هر یک از این دو گونه، دلایلی را ذکر و تحلیل کرده و سپس دیدگاه خود را بیان کرده و در نهایت به این نتیجه دست یافته که اخلاق و عرفان از یکدیگر منفک اند. به زعم او، این انفکاک نه باعث تقویت آن ها توسط یکدیگر می شود و نه موجب اضمحلال آن ها. این نوشتار، با نقد استدلال های وین رایت و برشماری و توضیح مدل های پنجگانه مناسبات اخلاق و عرفان بر اساس دیدگاه عرفان اسلامی، به این نتیجه می رسد که بر خلاف دیدگاه او، ارتباط اخلاق و عرفان در دو گونه یادشده خلاصه نمی شود و فروکاستن این ارتباط به آن دو گونه، ظرفیت های بسیارِ دخیل در بحث را مغفول می نهد. با این بررسی ها نشان داده می شود که استدلال های اصلی برای اثبات ناکارآمدی عرفان در شکل دهی به نوعی اخلاق، موجه نیست، بلکه استدلال های عارفان در این راستا که عرفان، هم در مرحله فرااخلاق و هم در مرحله هنجاری، موجب تقرر اخلاق می شود، کافی به نظر می رسد. در پایان، با توجه به آنچه گفته می شود خواهیم دید که باید به این دیدگاه ملتزم شویم که نگرش عرفانی برای زیستی کاملاً اخلاقی (در مراحل نهایی اخلاق) ضروری است.
نسبت سنت و صنعت در قرآن و عرفان (تأملی در مبانی نظری صناعت در تمدن اسلامی)
منبع:
مطالعات نظری هنر سال دوم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳
5 - 27
حوزههای تخصصی:
در تاریخ فرهنگ ایرانی اسلامی، سه اصطلاح در بردارنده مفهوم هنر بوده و هست: هنر، فن و صناعت.هنر یک اصطلاح بسیار دیرپای اوستایی است که قدمتی به تاریخ اوستا در این سرزمین دارد یعنی چیزی بیش از سه هزار سال. اما دو اصطلاح دیگر یعنی فن و صناعت اولاً بالاصاله عربی هستند و ثانیاً ترجمه یک اصطلاح یونانی هستند:Techne همان واژه ای که ریشه یونانی technique امروزی است.از میان این سه اصطلاح، کلمه صناعت کاربرد قرآنی نیز دارد آن دو خیر. هنر که نمی توانست در قرآن مورد استفاده قرار گیرد چون از زبان اوستایی ِدین دبیره بود(گرچه اصطلاحاتی با ریشه فارسی در قرآن موجود است همچون فردوس، دین، سرابیل، برزخ و.....) و فن نیز گرچه اصطلاحی عربی است اما در قرآن کاربردی نداردلیک چنان که گفتیم صناعت در چند آیه قرآن، مورد استفاده قرار گرفته است.این مقاله با روش تحلیلی تفسیری، مفهوم صناعت در قرآن را مورد واکاوی قرار داده و به ویژه نسبت آن با سنّت و امر را مورد توجه قرار داده است. دو مفهوم بنیادینی که نسبت هستی را با خالق و پروردگار آن تبیین و تعیین می کنند. امر، اراده الهی است در ظهور خالقیت حق و سنت، قانون مستمر و مستدام جاری در خلقت،که بیان ربانیت یا پروردگاریِ حق در هستی است. این مقاله به ویژه با تحقیق در آرای شیخِ اکبر عرفان اسلامی، یعنی محیی الدین ابن عربی، نسبت این دو مفهوم را با صناعت روشن می سازد آنجا که شیخ اکبر در فتوحات و در تبیین حقیقت عالم از نسبت صنعت و سنت چنین می گوید: بالصنعه ظهر الحق فی الوجود. از دیدگاه ابن عربی، صنعت، ظهور سنت و امر الهی در عالم است. این معنا در جهان هنر، بسیار آشناست. هنر، ظهور ایده در فرم است (فرم به معنای مصطلح هنری آن و نه الزاماً فلسفی) یا ظهور معنای مکنون در قالب محسوس. و این همان تعبیر یکی از بزرگ ترین مفسران ابن عربی یعنی سید حیدرآملی در جامع الاسرار و منبع الانواراست: فانّ الخیال ینزل المعانی العقلیّه فی القوالب الحسّیّه(جامع الأسرار و منبع الأنوار :490) بنابراین در مقاله مفهوم هنری صناعت در تمدن اسلامی نیز مورد توجّه بوده است مفهومی که به صناعت در این فرهنگ، مفهوم جدید و تازه ای می بخشد یا به یک عبارت مفهوم تازه ای را از بطن آن کشف می کند.
بازنمایی مفاهیم عرفانی فرم معماری عصر صفوی
منبع:
مطالعات نظری هنر سال دوم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳
113 - 134
حوزههای تخصصی:
در این مقاله تلاش می شود هنر به مثابه جلوه گاه تمدن بشری و نیز بازتاب روح زمانه خویش مورد تأمل قرار گیرد و در این میانه معماری و شهرسازی به عنوان هنری که در طول تاریخ هم نخبه گرا بوده و هم به دلیل ماهیت کارکردی اش عمیقاً مردمی است محل تأکید واقع شده است. از آنجا که در هنر ایران زمین، به ویژه دوران پس از اسلام، به کمال رسیده ترین دوره را می توان عصر صفوی دانست که در آن گویی همه هنرها به اوج خود نسبت به دوره های پیشین و پسین رسیده اند و به سیاق تفکر هگل می شود آن را با هنر یونان باستان قیاس نمود که پیام خود را چنان کامل بیان کرده و با عالم احساس چنان منطبق شده که دیگر نمی توان امروز به آن کمال دست یافت، از این روی معماری و شهرسازی دوره صفویه در مقام تجسم روح زمانه و آینه فرهنگ ایرانی اسلامی که جان مایه آن عرفان است به طور خاص مسأله اصلی و مورد کنکاش این مقاله است و تلاش می گردد با شناسایی و رمزگشایی عناصر هنری این عرصه در چارچوب یک نظام سلسله مراتبی، معناهای حاضر اما مستور در آن را کشف حجاب نموده و به حقیقت غایی آن ها یعنی نمایش حرکت توحیدی به جانب حق تعالی در سیر عرفان اسلامی دست یافت. حقیقتی که به مدد نور و نقوش و رنگ در قالب سردر و ایوان و محراب و گنبد و بهشت کوچک و زمینی چهارباغ تجلی یافته و اسم دوران انسان عصر صفوی را «الله» می گرداند.
تأملی در مفهوم فنا در اندیشه بیدل و مولانا و تفاوت آن با فنا در عرفان هندی (بودایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۴
93 - 110
حوزههای تخصصی:
مولانا نماینده تصوف خراسان و بیدل نماینده سبک هندی و پرورش یافته هند و آگاه به عرفان بودایی و اسلامی، هر دو است و اگرچه در شیوه بیان متفاوت اند، در بسیاری از موضوعات عرفانی تشابه دارند. یکی از این مفاهیم عرفانی فناست که در اشعار مولوی و بیدل کاربرد گسترده ای دارد. مولانا در مثنوی حدود 89 بار و بیدل در اشعار خود حدود 101 بار به این مفهوم عرفانی اشاره کرده است. فنا از مسائل مهم در نظام فکری مولوی است، مولوی به شیوه تمثیلی قرآن، فنا را تفسیر می کند و آن را استحاله نفس دانی به نفس عالی می داند و بیدل گاه با قراردادن واژه «فنا» در جایگاه قافیه و گاه با تشبیهاتی مانند «خواب فنا»، «گرداب فنا»، «محراب فنا»، «مضراب فنا» و «رسن تاب فنا» به توصیف و تصویر مقوله فنا می پردازد. در این نوشتار با روش توصیفی و تحلیلی به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که دیدگاه بیدل و مولانا درمورد مقام عرفانی فنا چیست و وجوه اشتراک و افتراق فنای اسلامی با فنا در عرفان هندی کدام اند؟ نتیجه تحقیق نشان می دهد که بیدل دهلوی با آنکه در بستر عرفان بودایی بالیده، عرفان او رنگ و بوی اسلامی خود را حفظ کرده است.
جایگاه خواجه احمد یسّوی در تصوف و عرفان اسلامی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
آسیای مرکزی یکی از خواستگاه های اصلی تعلیمات تصوّف و عرفان اسلامی می باشد. این منطقه از قرن دوم هجری تا قرن هشتم هجری تعالیم و طریقت هایی را از قبیل «حکیمیه» منسوب به حکیم الترمذی، «کبرویه» منسوب به شیخ نجم الدین کبرا، «خواجگان» منسوب به خواجه عبدالخالق غجدوانی، «یسّویه» منسوب به خواجه احمد یسّوی و «نقشبندیه» منسوب به خواجه بها الدین نقشبندیه را در دامن خود پرورده و بدین وسیله در رشد و گسترش اندیشه ی اسلامی در شرق اسلام سهم بسزایی داشته است. خواجه احمد یسَوی یکی از چهره های برجسته ی تصوف و عرفان در تاریخ تعلیمات عرفانی آسیای مرکزی به شمار می آید. وی در نزد ارباب معرفت، از جایگاه ویژه ای برخوردار می باشد. خواجه احمد طریقت و یا مکتب خاصی را با نام «یسویه» بنا نهاد و این مکتب بعدها در تمام منطقه ی آسیای مرکزی مورد استقبال قرار گرفت و از تُرکستان به سراسر ماوراءالنهر، از دریای آق ایدل تا تُرکستان شرقی و خراسان و ایران و قفقاز حتی تا به روم گسترش پیدا کرد.
اندیشه های عرفانی شهید مطهّری در پیوند قرآن، حدیث و شعر فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آثار استاد شهید مطهّری مشحون از آیات و احادیثی است که نویسنده گاهی برای اثبات مدعای خود از آنها بهره جسته و زمانی به تفسیر و شرح شان پرداخته است.
مجموع آثار شهید در پنجاه و نه عنوان تنظیم شده است. بسیاری از این آثار مجموعه سخنرانی های استاد می باشد که توسط مؤسسسّه نشر آثار آن مرحوم به صورت مکتوب در آمده است. خطابی بودن بسیاری از این آثار نشان دهنده وسعت اطلاعات قرآنی و روائی نویسنده می باشد و این تبحر فوق العاده تأثیرگذاری کلام را مضاعف کرده است.افزون بر این، استاد مطهّری از اشعار زیادی نیز در آثارش استفاد کرده و این امر در خیلی از موارد توأم با استشهادات قرآنی یا مأثورات معصومین – علیهم السلام – می باشد. نگارنده با توجه به این ویژگی منحصری که در این آثار بود، تصمیم به نگارش مقاله ای کرد تا در پیوند آیات، احادیث و اشعار، از یک سو آیات و احادیثی را که استاد در مباحث مختلف فلسفی، کلامی، عرفانی و اخلاقی به کار برده معرفی کند و از دیگر سو وسعت این معانی بلند را در کلام شاعران اندیشمند فارسی زبان نشان دهد.
شهود انوار رنگی؛ مشخصه فکری شاگردان نجم کبری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در هر سبک، مکتب و دوره ادبی، فکر و گرایش خاصی مشاهده می شود که در نهایت متمایزکننده آن مکتب یا سبک از سایر مکاتب می باشد. در میان پیروان مکتب کبرویه، گونه ای خاص از مراتب رؤیت ملاحظه می شود که منحصر به این فرقه و البته فرقه های منشعب؛ نظیر ذهبیه می باشد.
شهود؛ علاوه بر اینکه یکی از مباحث بحث برانگیز عرفانی محسوب می شود، با تفاوت ها و تضادهایی در آثار عرفا روبرو است. این تفاوت ها، عمدتاً تحت تأثیر تفاوت نگرش در فرقه های صوفیه است. یکی از گونه های شهود، رؤیت انوار رنگی است که ابتدا از جانب شاگردان نجم کبری و البته به پیروی از نجم کبری، پیر فرقه کبرویه، ارائه شده است.
بررسی تأثیر آموزش در پویایی و تداوم عرفان اسلامی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عرفان چه در مفهوم عام و چه در معنای خاص از ابتدای ظهور در ایران ابتدا به شیوه آموزش ضمنی از پیر به جوان و شیخ و مراد به شاب و مرید در مجامع عمومی و در گفتگوهای روزمره انتقال یافته و در ذهن و قلب مردم نفوذ نموده با پیدایش دین اسلام و تربیت عارفان بزرگی چون- خواجه نصیرالدین طوسی، سعدی، حکیم ابوعلی سینا، شیخ اشراق و صدرا در طول ادوار مختلف آموزش های رسمی به صورت مستقیم از لحاظ علمی و عملی را ترویج نموده، شاگردانی را با استفاده از مجموعه رویکردهای تربیتی رفتارگرایی، شناخت گرایی، انسان گرایی و اجتماعی به محیط آموزشی آورده به سلاح علم و عمل تجهیز نموده و تحویل جامعه ایرانی داده اند. پژوهشگران در این مقاله ضمن بررسی نظریه های تربیتی و کاربرد آن ها در عرفان در جهت آموزش و پرورش جوانان، انسان ها را به کسب دانش و سیر و سلوک با ابنای بشر و همنوعان خویش در کره خاکی تشویق نموده اند تا عرفان نظری را با استفاده از نظریه های تربیتی که راهنمای عمل می باشند به عمل تبدیل نمایند
بررسی تطبیقی مضامین دو اثر عرفانی «عینیه» ابن سینا و«مصباح الارواح» شمس الدین محمد بردسیری کرمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آنچه از پی می آید کوشش و پژوهشی است درباره اعتقاد به اصل و منشاء ملکوتی روح که یکی از موتیف های شاخص و بن مایه های اصلی اندیشه های عرفانی است. در این مختصر گفتار سعی شده است به تبیین سیر روح و نزول آن از عالم اعلی به مرتبه ادنی در دو اثر عرفانی قصیده «عینیه» ابن سینا و مصباح الارواح بردسیری کرمانی پرداخته شود. ابن سینا با دفاع از نظریه دوگانگی روح و تن مانند بسیاری از عرفای اسلامی از پیشگامان، تلاش کرده به صورت تمثیلی و با زبانی نمادین کیفیت هبوط روح را در جسم و عالم ماده به تصویر بکشد. اما بردسیری در مصباح الارواح نه تنها به صعود روح و بازگشتش به عالم بالا معتقد است بلکه در مسیر این بازگشت مراحل تکامل روح را نیز بیان می کند. این مقاله بر آن است تا ضمن بررسی تطبیقی این دو اثر و ذکر وجوه تشابه آنها به نکات جدیدی در مورد سیر مراحل روح بپردازد.
دنیا؛ نماد عالم ظلمت در عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در عرفان اسلامی، همواره شاهد ارائه سیمای ناخوشایند و فریبکار از دنیا هستیم. این نگرش، با آن چه در دیگر مکتب های عرفانی مشاهده می شود، همسو است؛ اما آن چه مخاطب را به بازنگری این نگرش فرا می خواند، همسویی غیر قابل انکاری است که دیدگاه مطرح شده در عرفان اسلامی را به نحوه ی مطرح شدن دنیا در برخی از متون اسلامی پیوند می زند.
در این راستا، شاهد تلاش عرفا جهت ایجاد ارتباط میان مصداق دنیا و مفاهیم خاصی هستیم که در نهایت مبین جنبه ظلمانی دنیا است؛ نظیر فریبکاری، دشمنی و ...؛ علاوه بر این، شیطان، بیشترین ارتباط را با دنیا برقرار می کند. از آن جا که دیگر عناصر شیطانی که با هم یاری خویش، عامل اخراج آدم از بهشت شدند، در کنار شیطان با دنیا در ارتباطند؛ می توان به این نتیجه رسید که مبحث مذکور، برگرفته از تعالیم و معارف اسلامی است؛ چرا که این بن مایه مأخوذ از قرآن است؛ همچنان که وجود پاره ای شواهد در آیات و احادیث بر این نظریه تأکید می کند.
«مقدمه ای بر پدیدارشناسی عرفان عاشقانه در عرفان مولوی و حافظ»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از دیدگاه عرفان عاشقانه ، صیرورت «انسانیت»به عنوان تجلی صفات خداوندی در انسانها در سه مرحله صورت می گیرد: نفس بیدار نشده (آدم معصوم قبل از گناه)، نفس بیدار شده (آدم بعد از گناه) و عشق (آدم عاشق به خدا). در این نگاه ، فرشته نماد مرحله بیدار نشدگی نفس وشیطان نماد مرحله بیدار شدگی نفس و انسان نماد مرحله عشق است و از این رو انسان جامع صفات فرشته و شیطان است. بعد از رخداد گناه ازلی، انسان از مرحله فرشتگی و ناآگاهی به مرحله بیدار شدگی و آگاهی قدم می گذارد و در واقع شیطان سبب ورود او به این مرحله می شود، اما این مرحله خود پنجره ای است برای ورود به صحنه معاشقه انسان با خداوند در متن تجلیات صفات جلالی و جمالی خداوند در این دنیا. بدین ترتیب در این نگاه ،عشق فرا رفتن از رابطه مبتنی بر قواعد حقوقی و اخلاقی به رابطه کاملا شخصی شده مبتنی بر ناز معشوق و نیاز عاشق است و در مرکز معنای زندگی این عالم قرار دارد.مقاله حاضر مقدمه ای است بر پدیدارشناسی عرفان عاشقانه در عرفان مولوی و حافظ .
«انسان آرمانی در اندیشه عطار نیشابوری با رویکرد به عرفان اسلامی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در آثار عارفان بزرگ ، هدف نهایی از ارائه داستان ها و تمثیلات چیزی جز بیان و توجیه صفات ارزشمند انسان کامل نیست . عارفان بزرگ به درستی انسان را «عالم اکبر» می دانند، عالمی که خداوند در سرنوشت او استعداد های شگفت به ودیعت نهاده است . انسان می تواند به مدد اراده و کوشش خویش راه تکامل وعروج معنوی را طی کند .عطّار به عنوان یکی از قلّه های رفیع عرفان اسلامی، محور آثار خویش را انسان و سعادت او قرار داده و همواره در سراسر مثنوی هایش سیر ترقی انسان را تا مرتبه کمال و رسیدن به مرحله انسان کامل به تصویر کشیده است.آثارعطار همانند بسیاری از شعرای پارسی گوی دیگر سرشار از مضامینی است که می توان سیمای انسان آرمانی را از طریق آن ترسیم نمود . بررسی اشعار عطار نشان می دهد که آثار او آکنده از مفاهیم مذهبی و عرفانی است که می توان با بررسی آن مفاهیم دیدگاه عطار در باره انسان آرمانی را استنباط کرد.در این مقاله بر آنیم با بررسی مفهوم انسان آرمانی و جایگاه آن در اشعار و اندیشه های شبه آن پی ببریم.
تبیین ولایت تکوینی انسان کامل در هندسه معرفتی عرفان اسلامی (با محوریت آرای امام خمینی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در عرفان بحث ولایت تکوینی ذیل موضوع انسان کامل مطرح می شود؛ که واسطه بدو و عود نظام آفرینش در قوس صعود و نزول است. انسان کامل، محل تجلی تمام اسماء و صفات الهی و حقایق کیانی و کیهانی است. چنین انسانی، به مثابه روح عالم و عالم چونان جسد او به شمار می رود. همان گونه که روح به وسیله قوای روحانی و جسمانی به تدبیر بدن و تصرف در آن می پردازد، انسان کامل با اتصاف به حقایق الهیه، به مقام تصرف در آفریدگان عالم نائل می شود و همان گونه که حیات بدن به روح است، حیات ماسوی الله نیز در پرتو تصرف خلیفه الله و با وساطت آن معنا می یابد. نیل انسان به مقام خلیفه اللهی در یک فرآیند سه تایی تحقق می یابد؛ نخست؛ اسماء و صفات الهی به انسان کامل عطاء می شود. دوم؛ دریافت حقایق الهی و انسانی نصیب او می شود و از اسرار عالم غیب آگاه می گردد و سوم؛ قدرت آفرینندگی و اقتدار برای او حاصل می شود. جانشین حق تعالی پس از فنای ذاتی، صفاتی و افعالی، به مقام صحو بعد از محو و بقای بعد از فنا متحقق شده و به وجود حقانی- پس از رفض وجود خلقی- دست می یابد. در این مقام است که حق تعالی پس از آن که بنده با قرب فرائض، گوش حق، چشم حق و دست حق گردید- به قوای ادراکی و تحریکی انسان متجلی می شود.
تحلیل نقش عشق در عرفان اسلامی از منظر سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با استخراج و تحلیل اشعار سنایی از مجموعه آثارش دیدگاه عرفانی وی نسبت به عشق، این عنصر مهم در عرفان اسلامی مشخص می گردد. عشقی که در همه عالم ساری و جاری است و اساس خلقت و ذات پنهان آفرینش است. عشقی که خود معشوق بذر آن را در دل عاشق نهاده و با دلبری ها و ترفند های بسیار، عاشق را به خود مجذوب می کند. عشقی که عاشق را بدانجا می رساند که دیگر خود را ندیده و فقط معشوق بر وی تجلی می کند. چرا که باطنِ عاشق عین ظهور معشوق است.
دعا از دیدگاه ابن عربی و مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دعا از بدیهی ترین مسائل در حوزه دین پژوهی است که در عرفان اسلامی بر ضرورت آن به کرات تأکید شده است. ظهور عرفان در عرصه بندگی، نقطه عطفی در رابطه انسان با خدا گشود و معبودی خواستنی را به تصویر کشید که لحظه ای غفلت از یاد اوخسران ابدی برای رهروان به دنبال دارد. انعکاس احوال و اطوار عاشقانه در آیینه دعا و زمزمه های ناب عرفانی بس شنیدی وحکایتی نغز و نامکرر است. در آثار عرفای اسلام دعا و نیایش به عنوان پل ارتباطی ناسوت وملکوت از اعتباری ویژه برخوردار است. بخش قابل توجهی از آثار عرفانی بر جای مانده، درخصوص دعاست. لذا در این پژوهش نگارندگان بر آن شدند به بررسی افکار و عقاید ابن عربی بپردازند. او بنیانگذار عرفان نظری است و با درایت و ذکاوت و عرفانی برگرفته از معارف ناب اسلامی استدلال های دل انگیزی در باب دعا و اجابت آن آورده است. همچنین با بررسی آرا و افکار مولانا می توان اذعان داشت که وی نیز مسأله دعا واجابت را با کلام نافذ و تأثیرگذار خود در ضمن حکایاتی جالب بیان نموده است. نکته ی در خور توجه این است که رد پای اغلب افکار و عقاید ابن عربی در اندیشه های مولانا به وضوح قابل مشاهده است.
بررسی داستان پسرتعمیدی اثر لف تالستوی از منظر آموزه های عرفانی- اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۳ تابستان ۱۳۹۶ شماره ۵۲
13 - 32
حوزههای تخصصی:
تالستوی یکی از بزرگترین نویسندگان جهان است که در آثار خود به موضوعات فلسفی-عرفانی مشهود می باشد و شاید برای خواننده « پسرتعمیدی » نگاه ویژهای دارد. این نگاه به خوبی در داستان شرقی به- ویژه ایرانی، قرابت مفهومی آشکاری نیز داشته باشد. مقاله حاضر به بررسی این اثر می پردازد و سعی برآن دارد تا با نگا هی مفهومی به بررسی بسترهایی بپردازد که شباهت میان داستان فوق را با ادبیات و عرفان ایرانی-اسلامی موجب گردیده است و تلاش بر آن بوده است تا ضمن پرده برداشتن از این شباهت ها نشان داده شود که داستان تداعی کننده برخی از داستان های قرآنی است و هم آنکه گناه و توبه که در عرفان « پسرتعمیدی » ایرانی دارای جایگاه ویژهای است در این داستان نیز نقش مهمی دارد. موضوع اصلی داستان آنگونه که نویسنده بزرگ این اثر بیان می کند برخاستن با نیکی در برابر بدی است که هم در ادبیات فارسی و هم در دین اسلام به آن مکرراً تأکید شده است.
اشارات عرفانی غزلیات حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر که به تبیین اشارات عرفانی حافظ با توجه به تفکرات اسلامی علل خصوص نهج البلاغه پرداخته است. به صورت توصیفی- تحلیلی و کتابخانه ای با استفاده از فیش برداری منابع مختلف و همچنین برداشت های نگارنده تدوین گردیده است. برخی از غزلیات عرفانی حافظ که در این پژوهش آمده حاکی از آن است که روح آدمی در قفس تن اسیر شده و با آزادی به سوی ملکوت و منبع اصلی خویش عروج خواهد کرد و دنیای مادی را مانعی برای رسیدن روح به معنویات و سیر در ملکوت می داند. همچنین خطب نهج البلاغه و آیات قرآن کریم، فرایند بازگشت پذیری روح به مبدأ الهی را با دلایلی عقلی تر و بیانی قابل ادراک برای هر خواننده ای به تصویر می کشد و حافظ که پرورش یافته مکتب قرآن است متأثر از این آموزه های معرفتی و با بیانی دلنشین این فراق و سرگشتگی روح را از منزل ازلی یادآوری نموده است.