مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
احساس بی قدرتی
حوزههای تخصصی:
"امنیت اجتماعی یکی از عناصر بنیادی بعد سیاسی نظم اجتماعی به حساب می آید و میزان و ضرایب احساس امنیت یا ناامنی، وابسته به سطح برداشت و احساس افراد و مرتبط با تحلیل ها و بررسی های امنیتی است. این تحقیق در سال 1387 با هدف بررسی جامعه شناختی احساس امنیت اجتماعی و شناسایی پاره ای از عوامل اجتماعی و سیاسی موثر بر احساس امنیت اجتماعی انجام گرفته است. احساس امنیت اجتماعی افراد در این پژوهش به سه بعد احساس امنیت جانی، احساس امنیت مالی و احساس امنیت سیاسی بر آن، مورد بررسی قرار گرفته است. چارچوب نظری تحقیق برگرفته از آرای سه تن از صاحب نظران مکتب کپنهاگ (باری بوزان، ال ویور و بایرن مولار) است. این تحقیق به روش پیمایشی و با استفاده از تکنیک پرسشنامه انجام گرفته است. جمعیت آماری تحقیق، ساکنان 16 سال و بالاتر شهرستان اهواز و حجم نمونه در آن، 600 نفر است.
مهم ترین یافته های تحقیق نشان داد که از مجموع عوامل مطرح شده، پایگاه اقتصادی- اجتماعی و هویت ملی تاثیر افزاینده و دو متغیر احساس محرومیت نسبی و احساس بی قدرتی، اثر کاهنده ای بر احساس امنیت اجتماعی افراد دارند. متغیر احساس بی قدرتی، به صورت مستقیم بر هویت قومی و به صورت معکوس بر هویت ملی افراد تاثیرگذار است. همچنین، متغیرهای هویت قومی و جنسیت، به ترتیب بر احساس امنیت جانی و احساس امنیت مالی افراد اثر گذارند.
"
بررسی رضایت از زندگی و عوامل مؤثر بر آن (با استفاده از نتایج پیمایش ملی )
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی میزان رضایت از زندگی و عوامل مؤثر بر آن در جامعه ایران پرداخته و تلاش کرده است که میزان رضایت از زندگی را در بین شهروندان ایرانی تعیین و سپس به بررسی ارتباط متغیرهای احساس عدالت توزیعی، احساس بی قدرتی، اعتماد اجتماعی، امید به آینده جامعه و پایگاه اقتصادی اجتماعی به عنوان متغیرهای مستقل با متغیر رضایت از زندگی به عنوان متغیر وابسته بپردازد. روش استفاده شده در این پژوهش، روش پیمایشی است. جامعه آماری این پژوهش کلیه افراد 15 تا 65 ساله خانوارهای معمولی شهری و روستایی ساکن در 30 استان کشور در آبان ماه 1384 است و با استفاده از روش نمونه گیری چند مرحله ای، 4879 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار تحقیق، پرسشنامه می باشد که جهت تعیین اعتبار آن بعد از انجام چندین مرحله پایلوت و پالایش پرسشنامه، در نهایت از نظر تیم متخصصان برای تدوین پرسشنامه نهایی استفاده شد. جهت تعیین پایایی نیز از شیوه هماهنگی درونی گویه ها به روش آلفای کرونباخ استفاده شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که میانگین رضایت از زندگی شهروندان ایرانی در سال 1384 به طرز معناداری از حالت متوسط پایین تر بوده است. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد متغیر امید به آینده اجتماعی بیشترین قابلیت را برای تبیین متغیر رضایت از زندگی در بین متغیرهای پژوهش داشته است. بعد از آن به ترتیب متغیرهای اعتماد اجتماعی، احساس بی قدرتی، پایگاه اقتصادی اجتماعی و احساس عدالت توزیعی قرار دارد.
مطالعة عوامل مرتبط با احساس آنومی فردی در میان دانشجویان (مطالعة موردی دانشجویان دانشگاه تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
براساس جامعه شناسی عواطف، یکی از مهم ترین مباحث مطرح در مدیریت مسائل خرد، توجه به احساس افراد جامعه است. از این رو، احساس آنومی فردی که از عوامل تأثیرگذار در کنش های افراد محسوب می شود نیازمند مطالعه است. این پژوهش به بررسی میزان آنومی فردی در میان دانشجویان دانشگاه تهران می پردازد. در این تحقیق از نظریه های فردینبرگ، لیدنبرگ، نظریة بیگانگی اجتماعی سیمن، نظریة بی سازمانی در چارچوب نظری تحقیق استفاده شده است. روش این تحقیق پیمایشی است و نمونة تحقیق (300 نفر) به صورت نمونه گیری طبقه بندی انتخاب شد. پردازش و تجزیه و تحلیل آماری اطلاعات با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی (مشتمل بر آزمون های همبستگی , رگرسیون چند متغیره) انجام شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد احساس آنومی 5/18 درصد دانشجویان تحت مطالعه پایین، 5/65 متوسط و 16 درصد بالاست که نشانگر احساس آنومی متوسط رو به بالای دانشجویان است. نتایج حاکی از آن است که عواملی چون اعتماد اجتماعی، اعتماد فردی، نهادی و تعمیم یافته، بی قدرتی، سرمایة اجتماعی و رضایت از زندگی با احساس آنومی مرتبط اند، به طوری که بین این عوامل و احساس آنومی فردی همبستگی وجود دارد. به جز متغیر احساس بی قدرتی که رابطة مثبتی با احساس آنومی فردی دارد، بقیة متغیرها رابطة منفی با متغیر وابسته دارند. بین مشارکت اجتماعی، جنسیت، پایگاه اجتماعی- اقتصادی و احساس آنومی فردی رابطه ای وجود ندارد. بر اساس مدل رگرسیونی، متغیرهای احساس بی قدرتی و اعتماد فردی بیشترین اهمیت را در تبیین احساس آنومی فردی داشته اند.
بررسی نابرابری جنسیتی در سازمان های بوروکراتیک (مورد مطالعه: کارکنان سازمان های دولتی شهرستان اهواز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات اجتماعی روانشناختی زنان (مطالعات زنان سابق) دوره دوازدهم پاییز ۱۳۹۳ شماره ۳ (پیاپی ۴۰)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر تلاشی در جهت مطالعه نابرابری جنسیّتی در سازمان های دولتی ایران با تمرکز بر ساختار بوروکراتیک سازمان است. این پژوهش به شیوه پیمایش و از طریق پرسشنامه انجام گرفته است. نمونه آن شامل 400 کارمند می باشد که به شیوه نمونه گیری خوشه ای طبقه بندی شده از 30 سازمان دولتی در شهرستان اهواز انتخاب گردیده است. نتایج این پژوهش نشان داد؛ زنان در سازمان ها درصد اندکی از نیروی کار را تشکیل داده و در برابر اکثریت مردان در اقلیت می باشند. تفاوت میان پست های سازمانی برحسب جنس نشانه تفکیک جنسی مشاغل در این سازمان ها است. همچنین زنان در مقایسه با مردان در موقعیت های نابرابری از لحاظ حقوق و فرصت های ارتقاء شغلی، آموزش و ثبات شغلی، شبکه روابط شخصی و تمرکز قدرت در ساختار سازمان قرار دارند. بعلاوه، آنان بیش تر از مردان در سازمان های بوروکراتیک احساس بی قدرتی را تجربه می کنند.
سنجش رابطه ابعاد پنچ گانه بیگانگی با رضایت از زندگی (مورد مطالعه شهروندان بالغ تهرانی)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
بیگانگی در ابعاد مختلف آن یکی از آسیب های اجتماعی است که عوامل مختلفی در ایجاد و گسترش آن تاثیرگذارند. یکی از متغیرهایی که می تواند در این زمینه مورد توجه قرار گیرد رضایت از زندگی است. از اینرو با توجه به اهمیت موضوع در این مقاله به تببین جامعه شناختی تاثیر رضایت از زندگی در دو بعد فردی و اجتماعی بر ابعاد بیگانگی پرداخته شده است. روش پژوهش پیمایش و تکنیک گردآوری اطلاعات پرسشنامه بوده است. جامعه آماری تحقیق شامل شهروندان بالغ شهر تهران می باشد که از این جامعه 384 نفر انتخاب شده اند. در این پژوهش اشکال بیگانگی بر اساس نظریه سیمن در پنج بعد احساس بی قدرتی، احساس بی هنجاری، احساس بی معنایی، احساس انزوای اجتماعی و احساس تنفر از خویشتن بررسی شده است. رضایت از زندگی نیز در دو بعد رضایت از زندگی فردی و رضایت از زندگی اجتماعی مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج تحقیق نشان داد که در میان ابعاد بیگانگی، احساس بی قدرتی بیشترین میانگین را در میان جامعه مطالعاتی به خود اختصاص داده است. رضایت از زندگی با تمامی ابعاد بیگانگی رابطه معنی دار و معکوس داشته و بیشترین همبستگی میان احساس بی معنایی و رضایت از زندگی وجود داشته است(57/0-). همچنین در خصوص سطوح رضایت از زندگی، بیشترین همبستگی میان رضایت از زندگی فردی با احساس بی معنایی (55/0-) و بیشترین همبستگی رضایت اجتماعی نیز با احساس بی هنجاری(37/0-) نشان داده شده است. در میان متغیرهای زمینه ای نیز میان وضعیت فعالیت و رضایت از زندگی رابطه معنی دار به دست آمد ولی سایر متغیرهای زمینه ای رابطه معنی دار نداشته اند.
تحلیل جامعه شناختی خودمداری ایرانیان (براساس داده های مطالعه تجربی در شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خودمداری را خصلتی تاریخی در روانشناسی جمعی ایرانیان دانسته اند، اما به عقیده نظریه پرداز این نظریه، این خصلت هم اکنون نیز در جامعه ایران وجود دارد و آثار نامطلوب خویش را همچنان به دنبال خواهد داشت. بجاست که در عین نظریه پردازی و تحلیل تاریخی، با شیوه های متداول علمی در پی یافتن عوامل موثر بر ایجاد و تداوم این ویژگی در جامعه ایرانی که بسیاری از ناکامی های تاریخی و معاصر ایرانیان را می توان منتسب به آن دانست، باشیم. سئوال اصلی این نوشتار این است: عوامل موثر بر خودمداری ایرانیان چیست؟ برای پاسخ به این پرسش، سعی شده است با تحلیل ثانویه داده های یک پیمایش معتبر که در شهر تهران انجام شده است، مدل نظریه ای بر اساس شاخص های مورد استفاده در آن پیمایش، طراحی و آزمون کنیم. حجم نمونه این پیمایش تعداد 1256 نفر بوده که با روش نظام مند انتخاب شده اند. نتایج نشان می دهد که میزان خودمداری بیش از 15 درصد پاسخگویان خیلی کم و کم، بیش از 44 درصد متوسط و بیش از 40 درصد زیاد و خیلی زیاد بوده است. همچنین ضریب همبستگی چندگانه مساوی 446/0M.R= است، ضریب تعیین مساوی 119/0= <R است و ضریب تعیین تعدیل شده برابر 196/0 است و بیانگر این مطلب است که در حدود 20 درصد از واریانس و تغییرات خودمداری توسط متغیرهای موجود در معادله تبیین می شود. متغیر تقدیرگرایی با دارا بودن اثر کل به اندازه (276/0) در تبیین واریانس متغیر خودمداری از بیشترین قدرت برخوردار است. بعد از این متغیر، بیگانگی اجتماعی و سپس احساس بی قدرتی در مراتب بعدی قرار دارند که هر سه این متغیرها رابطه مثبتی با متغیر خودمداری دارند. بدین معنی که هرچه بر میزان هریک از سه متغیر فوق افزوده شود، میزان خودمداری افراد نیز افزایش می یابد.
سرمایه ها و مشارکت اجتماعی در فضای دانشجویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه پژوهی فرهنگی سال نهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
101-132
حوزههای تخصصی:
مسئله پژوهش حاضر بررسی عوامل مؤثر بر مشارکت اجتماعی است. پس از بررسی مباحث نظری این حوزه و با تکیه بر نظریه های جامعه شناختی کنش، چهار متغیر سرمایه اجتماعی، سرمایه اقتصادی، احساس بی قدرتی و سرمایه فرهنگی به عنوان مهمترین عوامل مؤثر بر مشارکت اجتماعی در چارچوب مفهومی پژوهش پذیرفته شد. روش تحقیق؛ پیمایش، نمونه گیری آن طبقه ای با کسربرابر و جمعیت آماری دانشجویان دانشگاه تهران هستند. بر اساس نتایج پژوهش، متغیرهای تحقیق توانستند 20 درصد واریانس مشارکت اجتماعی را تبیین کنند(20٪=R 2 ). بر اساس نتایج تحقیق میزان مشارکت دانشجویان در مجموع پایین است اما تفاوت معنی داری میان میزان مشارکت ذهنی زنان و مردان وجود ندارد. موانع مشارکت در وجه ذهنی ضعف مفاهیم، معانی و هنجارهای مشارکت جویانه و در وجه عینی، فقدان یا ضعف نهادهای مشارکتی است. موانع مشارکت در زنان بیشتر عینی است. تقویت سرمایه اجتماعی، رفع اثر سرمایه اقتصادی در رفتارهای مشارکتی در وجه ذهنی و تأسیس و تحکیم نهادهای مشارکتی در مناسبات دانشگاهی در وجه عینی، از راهکارهای افزایش مشارکت نزد دانشجویان است.
بررسی علل نوسان مشارکت مردمی(مطالعه موردی اداره کل بهزیستی استان مرکزی)
حوزههای تخصصی:
برای دستیابی به هدف بررسی علل نوسان جلب مشارکتهای مردمی در اداره کل بهزیستی استان مرکزی علل درون سازمان و برون سازمانی در سطوح فردی، اجتماعی و فرهنگی و همچنین نگرش به مشارکت برای تبیین این امر دسته بندی، سنجش و بررسی گردید. روش توصیفی پیمایش، دو جامعه آماری، جامعه اول از بین مجریان ستادی ( نیروی انسانی شاغل در معاونت مشارکتهای مردمی سازمان بهزیستی)، متخصصین حوزه مشارکتهای اجتماعی و مسئولین موسسات تحت پوشش بهزیستی به شکل غیرتصادفی و هدفمند و جامعه دوم کلیه شهروندان بالای 15 سال استان مرکزی به شکل تناسب بوده است. بر اساس نتایج افراد و عاملین اصلی در میدان فعالیت مشارکتی آگاهی از طرحهای واحد جلب مشارکت مردمی سازمان بهزیستی به عنوان اولین پیش شرط گرایش به مشارکت ندارند. همچنین ضعف فرهنگ تعاون و نوعدوستی، اعتماد پایین شهروندان به سازمان بهزیستی، احساس بیقدرتی در بین آنها، میل به مشارکت را در شهروندان پایین آورده و متعاقبا درجلب مشارکت مردمی آنها نوسان ایجاد نموده است. در رابطه با عوامل درونسازمانی ماهیت تجویزی و از بالا به پایین بودن طرحهای جلب مشارکت، سازماننیافتگی و قائم به فرد بودن فعالیتها در واحد جلب مشارکت مردمی بهزیستی همچنین وجود نهادهای موازی در این عرصه به عنوان مهمترین علل شناسایی شد.
بررسی جامعه شناختی پیدایش احساس غم در ساحت ذهنی دانشجویان (موردمطالعه: دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم اجتماعی (علامه طباطبایی) زمستان ۱۳۹۷ شماره ۸۳
131 - 158
حوزههای تخصصی:
عواطف در حوزه جامعه شناسی به مثابه سازه ای اجتماعی است و سهم عوامل اجتماعی در تکوین و تفسیر آن برجسته است. مقاله حاضر درصدد است تا از منظری جامعه شناختی به مقوله احساس غم به عنوان یک صورت مهم از عواطف بپردازد و زمینه های اجتماعی پیدایش آن را در بین دانشجویان بررسی نماید. برای نیل به این هدف با اتکاء به دیدگاه نظریه پردازان جامعه شناسی عواطف (تئوری های کنش متقابل نمادین، کنش های متقابل آیینی (مناسکی)، مبادله، نمایشی، قدرت و پایگاه)، چارچوب نظری مناسبی تدوین و بر اساس آن فرضیات تحقیق تنظیم گردید. روش تحقیق پیمایش و شیوه نمونه گیری طبقه ای متناسب و حجم نمونه 381 نفر از دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی انتخاب گردید. یافته های تحقیق حکایت از وجود رابطه معنادار بین احساس غم و متغیرهای محل سکونت و دانشکده محل تحصیل دارد، به طوری که دانشجویان غیر ساکن در تهران (خوابگاهی) بیش از دانشجویان ساکن تهران و دانشجویان پردیس خودگردان بیش از سایر دانشکده ها احساس غم داشته اند. همچنین رابطه بین متغیرهای مستقل اصلی (ناتوانی در مدیریت عواطف، عدم تائید اجتماعی، بی اعتمادی، ناهمنوایی و احساس بی قدرتی) با احساس غم معنادار بوده و احساس بی قدرتی، ناتوانی در مدیریت عواطف و ناهمنوایی به ترتیب بیشترین واریانس احساس غم را تبیین کرده اند.
مطالعه جنسیتی احساس غم دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله درصدد است تا از منظری جامعه شناختی به موضوع عواطف و جنسیت بپردازد. عواطف و جنسیت سازه ای اجتماعی و فرهنگی اند و متغیرهای اجتماعی–فرهنگی، در سطوح خرد و کلان، سهم بسزایی در برساخت جنسیت و کنش های عاطفی مثبت و منفی کنشگران اجتماعی دارند. اهمیت این موضوع زمینه ساز نگارش این مقاله شد و در فرایند تکوین از میان صور گوناگون عواطف، بر احساس غم تأکید شد. به منظور بررسی وضعیت احساس غم بین دو جنس، نخست چارچوب نظری منبعث از رویکردهای نظری جامعه شناسی عواطف و جنسیت تدوین و برپایه آن، پرسش ها و فرضیه هایی طراحی شد. کنشگران این بررسی، دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی بودند که به شیوه نمونه گیری طبقه ای نسبی و با حجم نمونه 381 نفر انتخاب شدند. نتایج نشان داد که احساس غم در بین دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد بیش از دیگر مقاطع و نیز در بین دانشجویان با پایگاه اقتصادی-اجتماعی متوسط، بیش از دیگران است. در بین متغیرهای جامعه شناختی اثرگذار بر احساس غم، ناتوانی در مدیریت عواطف، احساس بی قدرتی، ناهم نوایی و به تأیید اجتماعی نرسیدن بر احساس غم دانشجویان دختر و پسر و بی اعتمادی، تنها بر احساس غم دانشجویان دختر تأثیر دارد.
تقدیرگرایی و عوامل اجتماعی مؤثر بر آن (مورد مطالعه: شهروندان 18 تا 65 ساله شهر کرمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات اجتماعی ایران سال پانزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
88 - 111
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تقدیرگرایی و عوامل اجتماعی مؤثر بر آن در بین شهروندان شهر کرمان بود. 385 نفر از زنان و مردان 18 تا 65 سال شهر کرمان با روش خوشه ای چند مرحله ای به عنوان نمونه آماری تحقیق انتخاب شدند. نتایج نشان داد که بین متغیرهای دین داری، احساس بی قدرتی، احساس بیگانگی اجتماعی، احساس نابرابری اجتماعی، و تقدیرگرایی رابطه مثبت و بین نیاز به موفقیت و تقدیرگرایی رابطه منفی وجود دارد. یافته ها نشان داد که متغیرهای احساس بی قدرتی، دین داری، نیاز به موفقیت، و احساس بیگانگی اجتماعی در تبیین متغیر وابسته مؤثرند و توانسته اند تا 22/0 از تغییرات واریانس متغیر تقدیرگرایی را پیش بینی کنند. بنابراین باید با ایجاد فرصت های مناسب و برابر زمینه حضور و مشارکت تمام شهروندان را در جامعه فراهم کرد تا احساساتی مانند احساس بیگانگی و بی قدرتی و نابرابری اجتماعی را که باعث گرایش افراد به تقدیرگرایی می شود کاهش داد.
بررسی اهمیت میانجی مؤلفه احساس بی قدرتی در میزان تأثیر ادراک از پاسخ گویی بر رفتار مشارکتی دانشجویان (مطالعه موردی: دانشجویان دانشگاه تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت دولتی دوره ۸ بهار ۱۳۹۵ شماره ۱
113 - 136
حوزههای تخصصی:
این پژوهش رابطه بین ادراک از پاسخ گویی و مشارکت شهروندی را با در نظر گرفتن متغیر احساس بی قدرتی میان دانشجویان دانشگاه تهران بررسی می کند. سؤال اصلی این است که دانشجویان تا چه حد متأثر از میزان ادراک خود از ساختار پاسخ گویی هستند و بر این اساس رفتارهای مشارکتی خود را تعریف می کنند؟ علت اصلی اجرای این پژوهش توجه به این نکته است که احساس پاسخ گویی نامناسب از سوی تصمیم گیران می تواند حس ناتوانی برای تأثیرگذاری بر فرایندها را در دانشجویان ایجاد کند و سبب بی انگیزگی آنها در همکاری و مشارکت های سازمانی شود. در این راستا تجزیه وتحلیل داده ها به کمک روش های همبستگی پیرسون، رگرسیون خطی و مدل معادلات ساختاری در نرم افزارهای مختص به هریک صورت گرفته است. نتایج نشان می دهد ادراک از پاسخ گویی با تأثیر بر متغیر احساس بی قدرتی بر مشارکت دانشجویان تأثیرگذار است. همچنین ادراک مجرد دانشجویان از ابعاد پاسخ گویی اخلاقی، قانونی، دموکراتیک و سیاسی، قابلیت پیش بینی میزان احساس بی قدرتی و به تبع آن میزان مشارکت آنها را به همراه خواهد داشت.
فهم تجربه زیسته زنان سرپرست خانوار از فرودستی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۹۲
9 - 43
حوزههای تخصصی:
مقدمه: فهم فرودستی و مسائل برخواسته از آن یکی از دغدغه های مهم علوم اجتماعی است. مهم ترین گروههایی که همواره فرودستی را تجربه کرده و زیست می کنند، کودکان، زنان (به ویژه زنان سرپرست خانوار) و افراد سالخورده هستند. پژوهش حاضر قصد دارد به مطالعه تجربه زیسته زنان سرپرست خانوار تحت پوشش مراکز مثبت زندگی سازمان بهزیستی کاشان از فرودستی بپردازد. رویکرد نظری پژوهش الهام گرفته از نظریات فریره، گرامشی و مارگارت لدویت است. لدویت با ترکیب آرای فریره و گرامشی به مدلی از توسعه جماعت محور و توسعه از پایین به بالا اشاره می کند که دارای عناصر قدریابی برای رهایی از فرودستی، آگاهی نقادانه افراد درگیر فقر، تأکید بر مسئله عدالت اجتماعی و پایداری محیط زیست است.
روش: رویکرد پژوهش از نوع کیفی است که برای گردآوری داده از مصاحبه عمیق و برای تحلیل داده از روش تحلیل تماتیک استفاده شده است.
یافته ها: تجربه زنان از فرودستی را می توان به کمک مضامین و مفاهیمی نظیر باور به وجود تبعیض در اجتماع، احساس درماندگی، شرایط اقتصادی ناایمن، احساس بی قدرتی، روابط خانوادگی نامستحکم، عطش حمایت بیرونی و حمایتهای سازمانی غیرتوانمندساز توضیح داد.
بحث: زنان به واسطه شرایط اقتصادی ناپایداری که دارند و به واسطه اینکه در اجتماع مورد تبعیض واقع می شوند، از دسترسی به منابع قدرت در اجتماع محروم بوده و همواره احساس درماندگی می کنند و این عامل سبب می شود که نه تنها برای خروج از این چرخه فقر و فرودستی اقدامی انجام ندهند، بلکه بستر وابستگی آنها نسبت به حمایتهای بیرونی افزایش پیدا کند.