مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۴۱.
۴۴۲.
۴۴۳.
۴۴۴.
۴۴۵.
۴۴۶.
۴۴۷.
۴۴۸.
۴۴۹.
۴۵۰.
۴۵۱.
۴۵۲.
۴۵۳.
۴۵۴.
سنت
طراحی الگویی برای پیشرفت ایران در دوره معاصر یکی از دغدغه های اصلی پژوهشگران علوم اجتماعی بوده است. در این میان یکی از الگوهای مغفول مانده که دارای قابلیت های بومی است، الگوی پیشرفت مبتنی بر مکتب اسلام است. اساس الگوی اسلامی پیشرفت این است که نظام های زندگی بر اساس سنت اسلامی حفظ و به روز می شود و از این طریق پیشرفت حاصل می شود. از آنجایی که سنت اجتماعی ایران به ویژه در حیات جهانی جمهوری اسلامی ماهیت دینی دارد، مبانی الگوی اسلامی پیشرفت در جمهوری اسلامی بر اساس شاخص های برگرفته از دین در سیاست، اقتصاد و فرهنگ تنظیم شد. و میزان اجرای آن در دهه اول. انقلاب مورد ارزیابی قرار گرفت. در این تحقیق ضمن پرداختن به این موضوع که ضرورت پیگیری الگوی واحد پیشرفت چیست و مشخص نمودن مبانی بنیادی آن، این سوال مطرح شد که شاخص های اساسی الگوی اسلامی پیشرفت کدامند و تا چه حد بوده اند. در دهه اول انقلاب مورد توجه قرار گرفت. آیا دولت ها قرار دارند؟ در پاسخ، نتایج تحقیق نشان داد که اساس الگوی اسلامی پیشرفت و حدود و ثغور آن بر اساس منابع و سنت اسلامی، در تمامی ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، اساساً مبتنی بر پاسداری از دستاوردهای عادلانه است.
مقایسه مبانی انکار سنت در یهودیت و اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم حدیث سال ۱۹ تابستان ۱۳۹۳ شماره ۲ (پیاپی ۷۲)
172 - 187
حوزه های تخصصی:
در بین متفکران یهودی و مسلمان گرایشی وجود دارد که بر بسندگی کتاب مقدس و قرآن تأکید دارند و سنت را به طور کلی یا سنت به مثابه مرجع معتبر و مقدس را انکار می کنند.از منکران سنت در یهودیت، با عنوان قارئون و از منکران سنت در اسلام با عنوان قرآنیون یاد می شود. در این مقاله، علاوه بر بررسی علل و زمینه های طرح این دیدگاه در یهودیت و اسلام، به بیان شباهت ها و تفاوت های آن دو پرداخته خواهد شد. با در نظر گرفتن تعریفی که از سنت به دست داده اند، دغدغه یا مسأله اصلی و به عبارت دیگر، رخنه معرفتی، مبانی یا پیش فرض ها، ادله، روی کرد یا رهیافت و نحوه تقرب آنان به موضوع می توان به ظاهری یا واقعی بودن شباهت ها یا تفاوت ها پی برد. به نظر می رسد که شباهت های غیر قابل انکاری بین منکران سنت در یهودیت و اسلام وجود دارد و حتی اگر دغدغه و مبنای متفاوتی داشته باشند، پیامدهای نظری و عملی یکسانی در پی دارند.
تبیین دلالی احادیث عرضه بر قرآن و کارکرد مصداقی آن در شناخت مجعولات حدیثی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم حدیث سال ۲۷ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۳)
90 - 111
حوزه های تخصصی:
نوشتار حاضر - که با روش تحلیلی - توصیفی و بهره گیری از ابزار کتابخانه ای به نگارش در آمده است - گستره بهره برداری از احادیث عرض را در تشخیص صدور، دلالت و جهت روایات می کاود و پس از آن امکان و ضرورت عرضه احادیث به قرآن را از دیدگاه قرآن تبیین می نماید. نتیجه آن شد که فرایند عرضه از تضمین صدور روایت از معصوم ناتوان است، ولی می تواند عدم صدور را تضمین نماید و یکی از راه های مهم در احراز قطعی جهت روایت و دریافت مراد اصلی گوینده آن باشد. الگوبرداری از روش معصومان: در عرضه حدیث بر کتاب الهی، سوق دهنده تعریف مفهومی به نام «حیطه های فرایند عرضه حدیث بر قرآن» است که محقق می تواند از این حیطه ها در فرایند عرضه حدیث بر قرآن کریم بهره گیرد. بنا بر استقرای پژوهش، این حیطه ها عبارت اند از: «کتابت مصحف کنونی»، «قرائت مصحف»، «شأن و فضای نزول»، «زمان و ترتیب نزول»، «سباق آیه»، «سیاق آیه» و «دلالات قرآنی». سه حیطه آخر، پرکاربردترین حیطه ها برای فرایند عرضه بر قرآن هستند.
گونه شناسی رویکردها به حدیث در حوزه علمیه قم در سده اخیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم حدیث سال ۲۸ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۹)
24 - 65
حوزه های تخصصی:
بررسی رویکردهایِ به حدیث در جهان اسلام، ما را با دو رویکردِ کلیِ تقابلی و تعاملی، از سوی مخالفان و موافقان حدیث آشنا می کند. این پژوهشِ توصیفی تحلیلی، بر این است رویکردهای به حدیث را در حوزه علمیه قم، مشخصاً در سده اخیر، احصاء، برشماری و تحلیل نماید. در رویکرد تعاملی با سه گرایش افراطی، تفریطی و اعتدالی گونه ها و نمونه های متنوعِ در هر یک، شناسایی و تحلیل می شوند. در گرایش اعتدالی، ضمن دو نگره تعاملِ متعادل و هوشمندانه «قرآن محوری و حدیث مداریِ» و «دوگانه محوری» که اولی بر جامعیت قرآن و دومی بر اصالت و استقلالِ حدیث در جنب قرآن تأکید دارد، نقش های تقریری و تبیینی و به ویژه نوگستریِ سنّت مورد تأمل است. این نوشتار مدعی است، جریان رو به رشد شکوفایی روشمند حدیث از یک/دو دهه گذشته به این سوی، ریشه در نگاه اخیر دارد. در رویکرد تعاملِ حداکثری، جریان ها و خرده جریان هایی که به نحو افراطی یا به جذب حداکثری از حدیث می اندیشند، مورد تحلیل قرار می گیرند؛ یعنی: فرهنگستان علوم اسلامی، دغدغه مندانِ احیای نهج البلاغه، گروه باطنی عرفانیِ متساهل، نصّ گرایان معاصر، نونصّ گرایانِ تفکیکی، و مدعیان طبّ اسلامی. جریان قرآن بسندگانِ در تفسیر یا خرده جریان هایِ عرضه به قرآن،
نقد آرای ارنست کونل درباره خو شنویسی اسلامی با توجه به فلسفه سنتی هنر و رسایل سنتی خو شنویسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۰
25 - 39
حوزه های تخصصی:
از میان شاخه های پرشمار هنرها، خو شنویسی در جهان اسلام از جایگاه ویژه ای برخوردار است. ارنست کونل، محقق آلمانی اوایل سده بیستم، درباره خوشنویسی اسلامی مباحثی مطرح کرده که به نظر باید با نگرشی متفاوت مورد تحلیل و نقد قرار گیرد، تا ضمن پرهیز از روحیه حاکم بر اندیشه وی، بشود سره از ناسره را در آرای وی جدا و در یک چارچوب منظم تبیین کرد. هدف این پژوهش تحلیل و نقد تبیینی جایگاه و اهمیت خوشنویسی اسلامی ازنظر ارنست کونل است. مسئله این است که 1. کونل چگونه نسبت میانِ اسلام، هنر و بنیان های خوشنویسی اسلامی را تبیین کرده است؟ 2. آرای وی با آنچه در رساله های خو شنویسی دوره های مختلف وجود دارد، چه تفاوت ها و تشابه هایی دارد؟ روش تحقیق بر تحلیل و نقد، تفسیر، تشریح و تبیین آرا بر اساس متون سنتی و روش سنتی نقد انجام شده و شیوه جمع آوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای است. نتایج پژوهش نشان داد کونل به عنوان محقق عینی گرا اگرچه هنر خوشنویسی اسلامی را برخاسته از کتاب وحی می داند اما به نظر وی اسلام نقش محدودکننده هنر فیگوراتیو داشته که ازنظر وی همین موضوع باعث رشد هنر خوشنویسی شده، همچنین عملکردِ خوشنویسی را نیز تحت تأثیر ایدئولوژی اسلام در خدمت قدرت و سلیقه حاکمان می داند. از منظر سنتی، بااینکه آموزه های دینی، حدودی را بر هنر تحمیل می کنند، اما اطلاق ایدئولوژی بر اسلام خطا و منشأ خطاهای دیگر در تفسیر دانش و هنر برخاسته از متن آن می گردد. اسلام از یک کلیت برخوردار است و نمی توان آن را با عقاید و نِحَل بشری قیاس کرد. حکمت معنوی اسلامی در صورت و معنای هنر خو شنویسی متجلّی شده و به دلیل تقلیل دین به حد ایدئولوژی، این وجه مهم از آن نادیده گرفته شده است. با استناد به رساله های خوشنویسی به این نتیجه می رسیم که عناصر هنر خوشنویسی دارای مؤلفه معنوی و کار کرد آن، نمادین است و هنرمند از طریق خوشنویسی به کسب معرفت، وصول به کمال و انتقال آن به هنرش می پردازد. این نکته نیز از دید کونل پنهان مانده و وی متوجه صراحت رساله های خوشنویسی در تأکید بر معنویت اسلامی نشده است.
تجلّی عدالت در سنّتهای الهی و اجتماعی قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف : هدف این تحقیق، تبیین جایگاه عدالت در سنّتهای الهیِ جاری در زندگی فردی و اجتماعی انسان بود. روش: روش تحقیق، بررسی جایگاه عدالت در نظام هستی و مطالعه آیاتی است که مبیّن سنّتهای عدالت محور الهی اند. یافته ها: در خدای کاملِ مطلق، هیچ نشانی از نقص و ظلم وجود ندارد و در نسبت او با جهان و انسان نیز اصل عدالت حاکم است. این مهم در قرآن به عنوان مبنای سنّتهای الهی و اجتماعی قرار می گیرد که آن سنّتها بیان کننده اصول کلی عادلانه حاکم بر رفتار فردی و اجتماعی انسان و نتایج عادلانه ناشی از آنهاست. در این زمینه، سنّتهایی چون: اختیار، برگشت بدی های انسان به خودش، پیروزی نهایی حق و نابودی باطل، وراثت زمین توسط بندگان صالح خدا، سنّت مجازات، مهلت دادن به گناهکاران، پیوند پیروزی و پیروی و نظایر آنها مورد توجه اند، که جریان همیشگی اصول ثابت الهی را نشان می دهند؛ مهم تر از آن اینکه، آنها بیان کننده عادلانه بودن جریان زندگی انسان اند. نتیجه گیری: جریان عادلانه حاکم بر کلّیت نظام هستی این پیام حکیمانه را برای ما دارد که خیرات و شرور جهان را با نگاه عاقلانه بررسی کنیم و ضمن اعتقاد به عدالت الهی نسبت به انسانها، مشکلات و مصائب آنها را به طور عقلانی فهمیده، از مواجهه با آنها نهراسیم.
بررسی تقابل سنّت وتجدد در رمان طوبی و معنای شب اثر شهرنوش پارسی پور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۴۹
199 - 215
حوزه های تخصصی:
بررسی و تحلیل چگونگی تقابل سنت و تجدد در تاریخ ایران بر اساس رمان« طوبا و معنای شب»اثر شهرنوش پارسی پور است. رمان شامل رخدادهای چند دوره پرحادثه از تاریخ معاصر ایران است که با محور قرار دادن زندگی طوبا، می باشد. حوادث رمان در متن تحولات سیاسی از آستانه جنبش مشروطه خواهی تا دهه های پایانی حکومت پهلوی دوم و مبارزات می گذرد. پارسی پور درخلال آن زندگی نسلها را با محوریت زندگی طوبا به تصویر کشیده است. از این چشم انداز، رمان «طوبا و معنای شب» داستان زندگی وکشاکشهای انسان است که علاوه بر زیستن در متن کشاکشهای سیاسی و اجتماعی، درگیر آشوبها و درگیریهای روانی برخاسته از موج تجدد خویش است. نتایج نشان می دهد که تقابل سنت و تجدد از آستانه مشروطیت تا وقوع انقلاب در عرصه های مختلف جامعه ایران جریان داشته و علاوه بر حوزه سیاست و حکمرانی، مناسبات خانوادگی و اجتماعی را نیز دگرگون کرده است. درهرزمان از این دوره، از یک سو پیشروی جلوه ها و نمودهای تجدد در عرصه فردی و اجتماعی، سیاسی است و از سوی دیگر مقاومت معیار ها و موازین سنت را در برابر تجدد می توان مشاهده کرد. یافته ها مؤید آن است که رویکرد اقشار مختلف جامعه به تجدد، متناسب با میزان تحصیلات، خاستگاه طبقاتی و اجتماعی آنان از یکدیگر تمایز می یابد. از این حیث، می توان آن ها را در سه طیف پذیرندگان مبانی و اندیشه های تجدد ، مخالفان ابعاد اجتماعی و سیاسی تجدد و سرگشتگان در برابر تجدد صورتبندی کرد.
بررسی آرا و اندیشه های سیمین بهبهانی درباره گذشته ادبی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۴
203-220
حوزه های تخصصی:
سیمین بهبهانی جزو شاعران شاخص معاصر است که مخصوصاً در حوزه غزل دستاوردهای قابل توجهی داشته است. بررسی آثار سیمین نشان می دهد که وی علاوه بر سرودن شعر، در زمینه نقد ادبی نیز اندیشه ها و آرای مهمی دارد. هدف ما در این پژوهش، بررسی و ارزیابی دیدگاه های سیمین درباره ادبیات کلاسیک است. اهمیت این مسئله از آن روست که معمولاً شاعرانی که داعیه نوآوری دارند، ادبیات قدیم را مانع خود می بینند و گاه با نظرات و تحلیل های خود درصدد تخریب آن برمی آیند؛ اما سیمین به عنوان شاعری نوآور، نگاهی معتدل به این قضیه دارد و ضمن ارج نهادن به ادبیات گذشته، به نوآوری نیز می پردازد. در این پژوهش با روش تحلیلی – انتقادی، تلاش شده است نظرات و آراء سیمین که به شکل پراکنده در مقدمه کتاب های شعر، مصاحبه ها، یادداشت ها و گفت وگوهایش طرح شده است به شکلی نظام مند و منسجم استخراج، رده بندی و تحلیل شود. برای رسیدن به این هدف ابتدا زندگی و عوامل مؤثر بر شکل گیری ذهنیت او بررسی شده، سپس دیدگاه ها و نظرات او درباره دوره های ادبی، سبک ها، گونه های ادبی، شاعران و قالب های ادبی قدیم، رده بندی و تحلیل شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که زیستن سیمین در خانواده ای علمی و انس و مطالعات عمیق او در ادب قدیم، باعث شکل گیری ذهنیتی پخته و معتدل در او شده است و داوری ها و ارزیابی های او در باب شعر کلاسیک فارسی، می تواند الگویی مناسب برای نقد گذشته ادبی ما باشد.
تعارض هویتی میان سنت و مدرنیته از نگاه گیدنز در رمان پایان روز
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال ۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶
213 - 230
حوزه های تخصصی:
هویت از نیازهای روانی انسان و پیش نیاز هر گونه زندگی اجتماعی است. بدون چهارچوبی برای تعیین هویت، افراد همانند یکدیگر خواهند بود و هیچ کدام از آنها نمی توانند به صورتی معنادار با دیگران ارتباط یابند. اعتماد به محیط یکی از لوازم ضروری زندگی اجتماعی است و روابط بر اساس آن بنا می شوند و در صورت عدم وجود اعتماد تعارضات هویتی و تفاوت کنش گری زنان و مردان به خصوص در مرحله گذر از سنت به مدرنیته شکل می گیرند. از این رو اعتماد اجتماعی نقش مهمی در تعاملات انسانی از سطح خرد (خانواده) تا سطح کلان (جامعه) دارد. هدف مقاله حاضر تحلیل و تبیین جامعه شناختی عوامل موثر بر تعارض هویتی با نظریه آنتونی گیدنز (Anthony Giddens) است که به بررسی شخصیت های رمان پایان روز اثر «محمد حسین محمدی» نویسنده افغان با روش توصیفی_ تحلیلی می پردازد. گیدنز معتقد است برای فهم تعارضات هویتی ابتدا باید درک روشنی از مفهوم سنت و تاثیرات آن بر ساختارهای هویتی داشت و بعد از آن به تحلیل هویت در دنیای مدرن پرداخت. از آن جایی که سنت نقش یک قالب از پیش تعیین شده را برای ساختن هویت افراد بازی می کند، هر انسانی برای رسیدن به هویت جدید در دنیای مدرن متحمل پدیده انقطاع می شود. تعارض و انقطاع برای نسل جدید زنان افغان علی رغم محدویت های موجود با جهان سنتی اگر چه سبب پریشانی هویت آنان گشته است اما به نسبت مردان گرایش به سمت دنیای مدرن با توجه به رانه های بازدارنده القا شده توسط زنان سنتی بسیار فعالانه تر دیده شد.
بررسی مفهوم «سنت» در اندیشه متفکران مسلمان و نقش آن در ساختن جهان مدرن
منبع:
اندیشه سیاسی در اسلام پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳۷
49 - 74
حوزه های تخصصی:
جوامع مسلمان در روند نوسازی عصر مدرن با مشکلات عدیده ای مواجه می شوند که گاه چهره سیاسی یا اقتصادی و گاه چهره اجتماعی به خود می گیرند. حجم عظیم این مشکلات، روند توسعه را نه تنها به تأخیر انداخته، بلکه آن را متوقف و چرخه هایی از فساد و بحران مشروعیت را به بار می آورد. جریانی از متفکران مسلمان معتقدند که عمده این مشکلات، ریشه های فرهنگی تمدنی دارند؛ به این معنا که گذشت زمان، ماهیت این مشکلات را تغییر نخواهد داد؛ما همچنان با دشواری های فکری درگیر هستیم که مسلمان چند قرن پیش اینگونه بود. درنتیجه، در مورد راه حل ها نیز، اولویت و اصالت با نظریاتی است که از امکانات درونی فرهنگ برای حل نابسامانی ها بهره می جویند. این مقاله با استناد به منابع کتابخانه ای و روش توصیفی تحلیلی، سعی دارد به این پرسش پاسخ دهد که متفکران مسلمان چگونه از «سنّت» برای پیشبرد توسعه استفاده می کنند؟ پاسخ به این پرسش، به خصوص به کارگیری مفهوم «سنّت» به عنوان مفهومی روش شناختی، اهمیت فراوان دارد. از نظر این جریان فکری، سنّت همچنان مهم ترین ایده های راه گشایانه را در اختیار ما می گذارد؛ ایده هایی که به مختصات و جزئیات جوامع مسلمان آشنا هستند و از ساده انگاری نظریات غرب گرایانه یا شرق گرایانه به دورند.
مشروطه ژاپن در قرن نوزدهم؛ روح سنت در پیکره دولت نوآیین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دولت پژوهی سال ۱۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۷
137 - 170
حوزه های تخصصی:
رویارویی شرق با رخدادهای نوین و مفاهیم نوآیین، یکی از مباحث مهم و شایان تأمل در دوران معاصر، به ویژه از اوایل قرن نوزدهم میلادی بوده است. چنان تقابلی را ممالک مختلفی تجربه کردند و ژاپن یکی از نمونه های قابل توجهی است که در پژوهش های ایرانی، با توجه به تشابهات تاریخی دو مملکت در آن عهد، خوانش رویدادهای سیاسی ژاپن، به ویژه قانون اساسی و مشروطه آن مملکت اهمیت دارد. در این پژوهش، به سیر تاریخی گذار ژاپن از دوران قدیم و زمام داری مستأصل و متزلزل به عصر جدید و سعی برای برقراری حکمرانی سیاسی نوین (دولت مشروطه) می پردازیم. گذاری که با اندیشه ورزی درباره چگونگی رویارویی با تجدد، ضمن آگاهی از اهمیت و وجاهت سنت های تاریخی جامعه همراه بود. پرسش اصلی و شایان تأمل این است که «مشروطه ژاپن چگونه می خواست میان سنت تاریخی خود و تجدد نوظهور وفاق ایجاد کند و آیا گسست ژاپن از دوران قدیم (سنت) اتفاق افتاد؟». فرض حاکم بر پژوهش چنین است که «در مشروطه ژاپن، روح سنت (تاریخی- سیاسی)، به ویژه جایگاه آسمانی و مقتدرانه امپراتور در پیکره دولت نوآیین حفظ شد و گرچه به لحاظ ترقی اقتصادی و استقرار دولتی مقتدر و تجددطلب، ژاپن توانست از دوران قدیم خود بگسلد، اما از حیث سیاسی یا مشروطیت حکمرانی، قانون اساسی محافظه کار و مصلحت اندیش ژاپن پیوند با سنت را حفظ کرد». پژوهش حاضر با روش تحلیلی و با نگرشی تاریخی البته با مبنا قرار دادن مفاهیم و نظریات سیاسی، پرسش و فرض مطرح شده را وارسی می کند.
کشمکش دشمنی جویانه سنت و نوگرایی در افغانستان و برایندی خشونت آمیز (1919 – 1929)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحولاتی که در غرب با عنوان نوگرایی در عرصه های مختلف رخ داد، پیامدهایی در دیگر نقاط جهان داشته است. افغانستان نیز به اندازه خود از دامنه این امواج در دوره های مختلف اثر پذیرفت. ریشه داربودن سنت ها در افغانستان و برون زابودن تحولات جدید، رویاروی ارزش های نوگرایانه با سنت های دیرپا و ریشه دار در بستر ناهموار فرهنگی جامعه افغانستان را در پی داشت. این نوشتار به دنبال پاسخ این پرسش است که دیالکتیک سنت و نوگرایی در اندیشه سیاسی افغانستان در جریان سلطنت امان الله در سال های 1919 تا 1929 چه نتایجی داشته و چه جریان هایی پیرامون آن شکل گرفته است؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که اندیشه سیاسی نوگرایی در افغانستان بدون ارتباط با سنت، خود را مطرح و اجرایی کرده است و کشمکش فکری در میان طرفداران سنت و نوگرایی انجام نشده است. اصل در میان جریان های تأثیر گذار بر طرد و حذف بوده است نه گفت وگو و کشمکش فکری سازنده و مؤثر. روش پژوهش در این نوشتار، روش کیفی تاریخی است. اطلاعات مورد نیاز به صورت کتابخانه ای و مطالعه اندیشه متفکران این دوره گردآوری شده است و با استفاده از روش هرمنوتیک اسکینر یافته ها بررسی شده است. یافته های این نوشتار نشان می دهد که در این دوره کشمکش فکری مؤثر در میان دو جریان روشنفکری و سنت گرا صورت نگرفت. نوگرایان اندیشه سیاسی خود را بدون گفت وگو و کشمکش سازنده با سنت گرایان مطرح کردند. نگاه غالب میان این جریان ها، نگاهی آشتی ناپذیر و دشمنی بود. در نتیجه الگوی بومی شکل نگرفت و جامعه افغانستان به صورت دوپاره باقی ماند، بخش سنتی و بخش نوگرا.
نقش سنت افغانی در ناکامی نوگرایی چپ گرایانه در افغانستان (1978 تا 1992)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نوگرایی چپ گرایانه در دوره زمامداری حزب دموکراتیک خلق (1978 تا 1992) در افغانستان تجربه شد. این نوع نوگرایی، موفقیت هایی در نوسازی افغانستان داشت اما نتوانست به هدف های اصلی اش دست یابد. اصلاحات ارضی، سوادآموزی، مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان، سه برنامه اصلی نوگرایی چپ گرایانه در افغانستان بود که هر سه با ناکامی روبه رو شد. عامل های مختلفی در ناکامی نوگرایی چپ گرایانه نقش داشته اند. سنت افغانی از عامل های مهم در ناکامی نوگرایی چپ گرایانه بوده است. در این نوشتار به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که در شکست نوگرایی چپ گرایانه در افغانستان، سنت افغانی چگونه نقش داشت؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که تضاد ریشه ای شاخص های سنت افغانی با اندیشه ها و نوگرایی چپ گرایانه سبب شکست آن شد. روش این نوشتار، کیفی تاریخی و داده ها و اطلاعات مورد نیاز، به شیوه اسنادی و کتابخانه ای گرد آوری شده است. رویارویی سنت و نوشدگی(مدرنیته)، چارچوب نظری نوشتار را تشکیل می دهد. یافته های این نوشتار نشان می دهد که سنت زدایی ایدئولوژیک نوگرایی چپ گرایانه، تحریک سنت را در پی داشت و نزاع میان سنت و نوشدگی را در افغانستان تشدید کرد. با آغاز نوگرایی چپ، هویت سنت افغانی با خطر روبه رو شد. سنت برای دفاع از هویت خود، ناگزیر به رویارویی شد و از همه ظرفیت های خود استفاده کرد. سنت افغانی در شکست نوگرایی چپ گرایانه در افغانستان، تاثیر های مختلف داشت. سنت افغانی از یک سو موجب اتحاد نیروهای ضد نوگرایی چپ شد. از سوی دیگر پیروان سنت را بسیج کرد و مبارزه آنان را مشروعیت بخشید. سرانجام سنت افغانی توانست راه نوگرایی چپ را مسدود کند و به پیروزی دست یابد.
تأملی بر سنّت -سنّت گرایی و نقد غرب از دیدگاه سید حسین نصر
منبع:
سیاست پژوهی جهان اسلام دوره ۸ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲۲
1 - 12
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی دیدگاه و اندیشه دکتر سید حسین نصر در مورد سنّت و سنّت گرایی و نقد غرب است. سنّت در نظر دکتر نصر به معنای مجموعه اصولی است که از عالم بالا فرود آمده اند، یک تجّلی خاص از ذات الهی هستند که در مقاطع زمانی مختلف و در شرایط متفاوت، برای یک بشریت خاص بکار می روند. تغییر و تبدیلی در آن راه ندارد و همیشه بوده و خواهد بود، بدون اینکه محدود یا مقید به زمان و مکانی خاص باشد، نه شرقی است و نه غربی. سنّت در آنِ واحد، هم حقیقت و هم حضور است. نصر فرهنگ و تمدن غرب را مورد نقد قرار داده و معتقد است که جهان سنّتی با همه ابعادش، منظومه ای قابل دفاع بوده و مدرنیته و تجدد، بزرگ ترین بلایی بود که دامان انسان قرن اخیر را گرفت. وی تنها راه حل این معضل را توسل به حکمت جاویدان می داند. او نماینده نسلی از اندیشمندان سنّت باور مذهبی است که نمی خواهد در برابر اندیشه تجدد و سکولاریسم تسلیم شود، نصر که به تفکر مذهبی و عرفانی خویش اطمینان دارد، خیلی زود این وظیفه را برای خود برگزید که در برابر آموزه هایی که برای اسلام چالش ایجاد می کنند، بایستد.