مقالات
حوزه های تخصصی:
ایران با مشکلات و مسائل زیست محیطی متعددی مواجه است که رفع یا کاهش شدت آنها نیازمند نقش آفرینی نهادهای گوناگونی از جمله سینما است. هدف از این پژوهش، تبیین چگونگی مواجهه سینمای ایران با مسائل و مشکلات زیست محیطی کشور است. پرسش های پژوهش، عبارتند از: «مهم ترین مسائل زیست محیطی ایران کدامند و الزامات مواجهه سینما با آنها چیست؟» و «به منظور حساس تر شدن مردم یا سیاست گذاران به مسائل زیست محیطی، سینمای روایی، زمینه و فضای مناسب تری برای پرداختن به موضوعات و مسائل زیست محیطی دارد یا سینمای مستند؟». تحقیق در رویکرد نظری، به برساخت گرایی اجتماعی، متکی است. برساخت گرایی اجتماعی، نقش عوامل طبیعی و محیط زیستی را انکار نمی کند، بلکه تأکید می کند که میزان و نحوه این تأثیر، بستگی به برساخت انسان دارد. به منظور دستیابی به دریافتی تحلیلی از نوع مواجهه سینما با این مسائل، مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته با 15 نفر از خبرگان دارای رویکردهای نظری و تخصصی مختلف صورت گرفته است. با تحلیل داده های حاصل از مصاحبه ها، 15 مضمون محوری استخراج شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد دستیابی به زیبایی شناسی محیط زیست و نیز احتراز از رویکرد سفارشی به محیط زیست (در برابر رویکرد جوششی) از مهم ترین الزامات سینما برای مواجهه با مسائل زیست محیطی است.
بازشناسی مضامین برجسته در مطالعات غرب درباره هنرهای تجسمی پساانقلاب ایران
حوزه های تخصصی:
هنر ایران همواره مورد توجه محققان غربی بوده و انقلاب اسلامی به واسطه رویکردهای خاص فرهنگی، این اقبال را شدت بخشیده است. مقاله حاضر به شناسایی مضامین شاخص در پژوهش هایی از کشورهای امریکا، انگلستان، فرانسه و آلمان می پردازد که هنرهای تجسمی پساانقلاب را مورد مطالعه قرار داده اند. تاکنون تحقیق جامعی در این باره صورت نپذیرفته و آثار موجود بیشتر بر سیر تحول مطالعات هنر معاصر از دیدگاه تاریخی تمرکز داشته اند. تحقیق حاضر از لحاظ روش، توصیفی- تحلیلی است و با واکاوی 50 متن به شیوه فراترکیب، درصدد پاسخ به این پرسش است که مضامین فراگیر در این متون کدامند؟ اگرچه تحقیق استقرایی بر پیش فرضی استوار نیست، اما از آنجاکه مطالعات هنر معاصر عموماً متأثر از چالش های انسان در جهان جدید است، انتظار می رود مضامین اصلی این متون نیز با چالش های تجربه هنری در جهان معاصر پیوندی وثیق داشته باشند. یافته های پژوهش تا حد زیادی این انتظار را برآورده ساخته و مطالعات انجام گرفته بر چهار مضمون هویت (هویت بازنمودشده در آثار هنری و هویت هنرمند)، معاصریت (تعلق و خاص بودگی فرهنگی)، ایدئولوژی (آرمان خواهی و مشروعیت بخشی به قدرت) و جنسیت (بدن به عنوان خاستگاه منش فردی و پوشش به عنوان بستری برای بروز این منش) تمرکز دارند. نظر به نقش محوری تبادل بینافرهنگی در ترسیم راهبردهای کارکردی هنر و ضرورت شناخت رویکرد مطالعاتی غرب برای ترسیم خطوط کلی این تبادلات، نتایج این تحقیق برای جامعه هنری، مدیران و سیاست گذاران هنری شایان توجه است.
تحلیل نشانه شناختی استعاره های مفهومی از «زن» در منتخب دیوار نگاره های شهر تهران
حوزه های تخصصی:
استعاره از مهمترین عناصر زیبایی آفرینی است که در آثار هنری مورد توجه است. زبان شناسی شناختی استعاره ها را به عنوان ابزاری برای فهم و بیان تصورات انتزاعی در قالب تصاویر معرفی کرده است. بر اساس نظریه استعاره مفهومی لیکاف و جانسون، مطالعه استعاره ها یکی از راه های دسترسی به نظام تفکر افراد جامعه است. استعاره های مفهومی در قالب هنرهای تجسمی چارچوب هایی ذهنی را در مخاطب ایجاد می کنند، که از بین بردن آن ها دشوار است. در میان انواع هنرهای تجسمی دیوارنگاری کارکردهای ارتباطی قدرت مندی دارد و می تواند به تأثیرات فرهنگی و اجتماعی در جامعه منجر شود. از این رو، پرسش های اصلی این پژوهش عبارتند از: «دیوارنگاره ها در شهر تهران مفهوم زن را در قالب چه استعاره هایی برای مخاطبان برساخت می کنند؟» و «این استعاره ها بر اساس کدام حوزه های کلان مفهومی تعریف می شوند؟» این پژوهش با رویکردی کیفی و روش نشانه شناسی انجام شده است. بدین منظور 19 دیوارنگاره در شهر تهران از سال 1396 تا 1400 به صورت هدفمند انتخاب و مطالعه شد. در نهایت 57 استعاره مفهومی شناسایی شد که در 4 محور اصلی شامل: «حضور اجتماعی فعال زنان در جامعه ایرانی»، «برابری موقعیت زنان و مردان در جامعه ایرانی»، «نقش محوری زن در خانواده و جایگاه مادری» و «جایگاه حجاب در زندگی زن»، به بازنمایی زنان پرداخته اند.
سینمای زیست محیطی و مسئله آب در ایران؛ چارچوب بندی پیام های زیست محیطی در مستند مادرکشی
حوزه های تخصصی:
با توجه به مواجهه ای که سینمای مستند ایران با مسایل زیست محیطی داشته است، در این پژوهش به نحوه چارچوب بندی مسئله آب ایران در مستند مادرکشی پرداخته ایم. سؤال اصلی پژوهش این است که مستند مادرکشی چگونه با مسئله زیست محیطی آب مواجه شده و آن را به چه شیوه هایی چارچوب بندی کرده است؟ چارچوب بندی می تواند نحوه مواجهه با مسئله آب را در سه سطح (تشخیص، تجویز و انگیزش) تشریح نماید. برای پاسخ به سؤال پژوهش، این مستند با استفاده از دو روش تحلیل محتوای کیفی و تحلیل رتوریک مطالعه شد. یافته ها حکایت از آن دارد که توسعه پایدار مهمترین چارچوبی است که این مستند برای فهم مسئله آب انتخاب کرده است. به عبارتی مستند مادرکشی چارچوب های تشخیصی و تجویزی خود را بر مبنای توسعه پایدار تنظیم کرده است. این امر، در انتخاب چارچوب های انگیزشی نیز مؤثر بوده است؛ به همین دلیل «اعتبار منبع» که بیانگر توصیه متخصصان است، به عنوان چارچوب انگیزشی انتخاب شده است. همچنین این مستند در کنار توسعه پایدار از چارچوب های اقتصاد سیاسی آب، عدالت زیست محیطی و امنیت زیست محیطی نیز استفاده کرده است. در چارچوب انگیزشی نیز علاوه بر «اعتبار منبع» از راهبردهای «ترس»، «حل مسئله»، «قیاس» و «نگرش جمعی» استفاده شده است.
غرب شناسی استراتژیک و سوژه های آستانه ای: فرنگی مآب، فُکلی و جنتملن در سینمای پیش از انقلاب
حوزه های تخصصی:
مطالعه حاضر از دل پژوهشی تبارشناسانه در تاریخ سینمای ایران پیش از انقلاب برخاسته و به طرح این مسئله می پردازد که بازنمایی بصری از غرب بر روی پرده سینمای ایران چه صورت بندی هایی از فهم «اهالی سینما» از غرب به دست می دهد؟ این مسیر به طور مشخص به میانجی مطالعه شش فیلم، «سوژه های تولیدشده در سینمای ایران در مواجهه با غرب و غربی» را بررسی می کند. مدعای اصلی مقاله این است که سینمای ایران در مواجهه با غرب «سوژه هایی آستانه ای» خلق کرده است که مدام در حال تغییر و تحوّل بوده اند. «فرنگی مآب» اولین سوژه ای است که مطالعه حاضر در تبارشناسی خود به آن می پردازد. این سوژه آستانه ای که پیش از شکل گیری سینما در ایران شکل گرفته است، فیگوری مثبت بوده که در بین ایرانیان بیش از هر چیزی تداعی کننده منورالفکران برجسته عصر مشروطه است. «فُکلی»، دومین سوژه آستانه ای مرتبط با غرب در تاریخ ایران معاصر است که محصول سال های شکست و یأس آلود ایرانِ اوایل قرن بیستم است. «جنتلمن» به منزله تعدیل یافته فیگور فُکلی، سومین سوژه ای است که در مسیر بازنمایی غرب و صورت بندی سوژه مرتبط با غرب در سینمای ایران برساخته می شود. مقاله حاضر، این تحولات مفهومی در برساخت سوژه های مرتبط با غرب را ذیل مفهوم غرب شناسی استراتژیک از نو صورت بندی می کند.
تأثیر صفات تاریک شخصیت بر فرسودگی شغلی هنرمندان با نقش تعدیل گر هوش هیجانی (مطالعه موردی: هنرمندان شهرستان درگز)
حوزه های تخصصی:
فرسودگی شغلی، خستگی مفرط عاطفی است که بعد از سال ها درگیری و تعهد درخصوص خدمت کردن به سازمان یا اشخاص، در فرد دیده می شود. عوامل متعددی از جمله صفات شخصیتی می تواند بر این موضوع اثر بگذارد. هدف از پژوهش حاضر شناخت تأثیر صفات تاریک شخصیت بر فرسودگی شغلی هنرمندان با نقش تعدیل گر هوش هیجانی است. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه گردآوری داده ها از نوع توصیفی-پیمایشی است. برای جمع آوری اطلاعات و داده های مورد نیاز از بررسی های اسنادی، مطالعات کتابخانه ای و میدانی استفاده شد که در بخش میدانی از پرسشنامه استاندارد مثلث تاریک شخصیت جانسون و وبستر (2010)، پرسشنامه هوش هیجانی شوت و همکاران (1998) و پرسشنامه فرسودگی شغلی مسلش و جکسون (1986) استفاده گردید. برای روایی پرسشنامه ها از روش محتوایی و پایایی آنها با استفاده از آلفای کرونباخ محاسبه و مورد تأیید قرار گرفت. نمونه گیری به روش تصادفی ساده و بر اساس فرمول کوکران تعداد 208 پرسشنامه بین هنرمندان اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان درگز توزیع گردید. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها و آزمون فرضیه های پژوهش به روش مدل یابی معادلات ساختاری، نرم افزار های SPSS و Smart PLS مورد استفاده قرار گرفت. یافته های حاصل از آزمون فرضیه ها نشان داد که صفات تاریک شخصیت بر فرسودگی شغلی هنرمندان تأثیر معناداری دارد. همچنین هوش هیجانی بر فرسودگی شغلی هنرمندان تأثیر معناداری دارد. اما هوش هیجانی نقش تعدیلی در تأثیر صفات تاریک شخصیت بر فرسودگی شغلی هنرمندان ندارد. لذا، نتیجه به دست آمده نشان داد که از نظر هنرمندان، متغیر هوش هیجانی اهمیت ویژه ای دارد که خود می تواند به صورت یک متغیر مستقل بر فرسودگی شغلی اثر گذاشته و آن را کاهش دهد.