مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
مردم نگاری انتقادی
در علوم ایمنی، حادثه رویدادی ناخواسته و غیر برنامه ریزی شده است که به صورت یک یا چند واقعه متوالی به واسطه اعمال ناایمن شرایط ناایمن یا هر دو به وجود می آید. به رغم رشد فزاینده علوم ایمنی در دهه های اخیر، مفهوم حادثه همچنان به عنوان پدیده ای غیراجتماعی، خنثی و فاقد معنا تعریف می گردد که به طور ناخواسته و غیر برنامه ریزی شده توسط کارگران یا ماشین آلات به وجود می آیند. بخش قابل توجهی از تحقیقات انجام شده در این زمینه، به پیروی از سنت همه گیرشناسی و روان شناسی رفتارگرا با تقلیل مسئله ایمنی و بهداشت کار به موضوعی صرفاً فنی و تخصصی بر نقش عوامل فردی خطر و خطای انسانی در وقوع حوادث تأکید می کنند. بی توجهی این مطالعات به بسترهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سازمانی در تحلیل حوادث و عدم بهره گیری از یافته های میان رشته ای باعث گردیده تا گزارش های مذکور صرفاً به ارایه فهرستی از عوامل خطر و توزیع آماری حوادث برحسب متغیرهای کمی و جمعیت شناختی اکتفا نموده و در نتیجه نسبت به فرایند ساخت اجتماعی حوادث و ماهیت پرابلماتیک مفهوم حادثه اجتناب نمایند. از این رو، پژوهش حاضر درصدد است تا با استفاده از ظرفیت دیگر رشته های علمی، نظیر جامعه شناسی انتقادی و اقتصاد سیاسی محدویت های علوم ایمنی و رویکردهای متعارف فنی و تخصصی آن را در تبیین یک جانبه و تک بعدی حوادث ناشی از کار نشان دهد. به منظور دستیابی به این هدف، در پژوهش حاضر، از روش شناسی کیفی به عنوان روش شناسی غالب و از روش مردم نگاری انتقادی جهت انجام عملیات تحقیق و متعاقباً از روش تحلیل موضوعی جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات استفاده شده است. یافته های به دست آمده در این پژوهش شامل هفت مقوله عمده است که در قالب چرخه ساخت اجتماعی حوادث نشان داده شده است. درمجموع، نتایج این تحقیق نشان می دهد که حوادث ناشی از کار، بیش از آنکه به دلیل بی احتیاطی و ویژگی های فردی و روان شناختی کارگران باشد، از شرایط حاکم بر سازمان کار، روابط نابرابر قدرت و تجارب کارگران از محیط کار ناشی می شود.
تجربه طرد اجتماعی: مورد مطالعه هه ورامی های شهر مریوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسائل اجتماعی ایران سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱
239-262
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، اِمکان مداخله و تغییر در وضعیت طرد اجتماعی هه ورامی هایِ شهر مریوان از سوی سورانی ها است. در این راستا، از رویکردی که در درون سنت فکری فرانسه (وجه رابطه ای) جای می گیرد و با استفاده از نظریات و مفاهیم پی یر بوردیو و هیلاری سیلور که در قالب سه پارادایم (انسجام، تخصصی شدن و انحصار) به مبحث طرد می پردازند، سود جسته ایم. روش به کاررفته، مردم نگاری انتقادی است که در پی واکنش به جامعه فعلی و حامی رهایی بخشی گروه های حاشیه ای جامعه است. از هه ورامی هایی که در بازار سنتیِ شهرِ مریوان در تعامل با سورانی ها هستند، به صورت بحث گروهی، مصاحبه به عمل آمده است و در تجربیاتِ حاصل از سه بافتِ موقعیتی که در نتیجه مهاجرت هه ورامی ها به شهر بوده است، مسئله طرد اجتماعی را مورد بحث قرار داده ایم. در بافتِ موقعیتی اول که با روند مهاجرتی کند و افول سیستم ارباب_ رعیتی مشخص می گردد، با عدم مسئله مندن شدن طرد مواجه هستیم. تحولاتِ بعد از جنگ ایران و عراق، مهاجرتِ بی رویه و همپای آن گسترش شهرگرایی، اهمیت بازار و تسلطِ هژمونی فرهنگی ناشی از ارتباط با کردستان عراق، ویژگی های بارز بافت موقعیتی دوم هستند که در آن مسئله طرد مطرح شده است و این بافت موقعیتی بیشتر ناظر به تجربیات میان سالانی است که به شهر مهاجرت کرده اند. موقعیت سوم که تجربه جوانان را بیشتر مدنظر قرار می دهد، با ویژگی های ادغام در هویتِ فرهنگی شهری، شرکت در انجمن ها و افزایش تحصیلات مشخص می شود. تأکید این موقعیت کنونی، بر هویت شهری_ سورانی همگن است. یافته های تحقیق همچنین نشان می دهند که هه ورامی ها از سوی سورانی ها در میدان فرهنگی هم طرد می شوند (به مثابه تصاحبِ تمایزات شان و ادغام در فرهنگ خودی) که در میدان اجتماعیْ واکنش آن ها، تمایزگذاری از طریق معاشرت ها و فعالیت های درون گروهی (به ویژه به مثابه تمایز زبانی/ لهجه ای) است.
سرمایه داری مجازی، زایش ستم و ژانوس رهایی: مطالعه انتقادی برساخت ستم دید گی کردهای ایران در فیس بوک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر درباره چگونگی برساخت ستم دیدگی کردهای ایران در فیس بوک ازنظر انتقادی مطالعه و بررسی کرده است. ایده نظری این مقاله، این است که منطق سرمایه داری مجازی بر فیس بوک کردی حاکم است و ایدئولوژی های مختلف وضعیت های گوناگون مرتبط با کردها را به نفع خودشان مصادره می کنند. روش پژوهش، مردم نگاری انتقادی مجازی است و فیس بوک کردی برای میدان مطالعه انتخاب شده است. روش نمونه گیری از نوع نمونه گیری هدفمند (نمونه گیری شبکه ای، نمونه گیری گلوله برفی و نمونه گیری نظری) بوده است. داده های پژوهش شامل مصاحبه های ساختارنیافته آنلاین و چهره به چهره، یادداشت های میدانی حاصل از مشاهدات مشارکتی و غیرمشارکتی و تصاویر و ویدئوهای فیس بوکی بوده است. برای تحلیل داده ها از روش نظریه مبنایی برساختی استفاده شده است. یافته های پژوهش بیانگر این اند که ستم دیدگی کردها در فیس بوک توسط ایدئولوژی مصادره می شود. ایدئولوژی، شکلی از لذت قومی ازلی را بازتعریف می کند، سرقت آن توسط یک دیگری سیاه را برساخت می کند و درنهایت، ممکن بودن بازپس گیری لذت قومی به سرقت رفته را تنها با پیروی از انگاره های ایدئولوژیک مدنظر خودش تحقق پذیر می داند؛ این در حالی است که این ایدئولوژی ها به وضعیت ستم دیدگی خاتمه نمی دهند؛ بلکه تولیدکننده شکل جدیدی از ستم دیدگی اند. به طور کلی، در فیس بوک کردی شاهد زایش ستم و ژانوس رهایی هستیم. این مسئله به معنای وجودنداشتن امکان رهایی بخشی واقعی نیست. فیس بوک کردی مانند هر فضای دیگری، همزمان با سلطه ایدئولوژیک، امکان های مختلف را برای رهایی بخشی و مقاومت تولید می کند. درون این امکان هاست که می توان شکلی از رهایی بخشی را جستجو کرد که به جای تمرکز بر ویرانی و مرگ «دیگری»، بر گفتگو و همزیستی مسالمت آمیز تأکید می کند.
مطالعه جامعه شناختی پیامدهای عاملیت مضاعف و حداکثرسازی سود در شرکت های بازاریابی هرمی، مردم نگاری انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منطق ذاتی سرمایه داری، حداکثرسازی سود است. این منطق زمانی که بدون نظارت کافی و اعمال محدودیت های دولتی و اخلاقی اعمال شود، پیامدهای متعددی را در عرصه های مختلف به دنبال دارد. در چند سال اخیر حداکثرسازی سود در شرکت های بازاریابی هرمی در ایران با شدت فراوانی انجام می شود. به همین دلیل، هدف این پژوهش افشای مناسبات پنهان و پیامدهای حداکثرسازی سود در شرکت های بازاریابی هرمی است. در این زمینه از روش مردم نگاری انتقادی پنج مرحله ای کارسپیکن (1996) استفاده شد. پژوهشگران ابتدا در رویکردی اتیک محور به مدت یک سال در شرکت های بازاریابی هرمی مشاهده مشارکتی پنهان داشتند و در طول این مدت تحلیل های بازساختی اولیه را انجام دادند؛ سپس مصاحبه های گفتگومحور براساس رویکرد امیک محور از اعضای جداشده از این شبکه ها آغاز شد و تم های اصلی (شامل لگ های گلدکوئستی، لیدر هژمون، آسیمیلاسیون رفتاری انگیزشی، اپوخه تحصیل، اپوخه خانواده، آموزش اقتدارگرایانه، حصار کاری، سودزدایی سیستمی و ریزش اعضا) استخراج شدند؛ درنهایت، دوباره با رویکرد اتیک محور داده های گفتگویی به طور سیستمی تحلیل شدند و رابطه بین عاملیت و ساختار تحلیل شد. نتایج این مراحل نشان دادند این شرکت ها عاملیت کنشگران را مضاعف و آنها را به طور ذهنی به ابرانسان هایی تبدیل می کنند که توانایی تغییر جهان را دارند؛ اما این عاملان مضاعف درنهایت، هنگام رویارویی با ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شکست می خورند و پیامدها و آسیب های فروان و متفاوتی را تجربه می کنند.
درآمدی بر بنیان های فلسفی و روش شناختی مردم نگاری انتقادی؛ با تأکید بر مردم نگاری انتقادی کارسپیکن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی ایران سال نوزدهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴
139 - 158
حوزه های تخصصی:
به طورکلی، تحقیقات به دودسته کمی و کیفی تقسیم می شوند. تحقیقات کیفی انواع متعددی دارند که مهم ترین آن مردم نگاری، نظریه مبنایی، پدیدارشناختی، تحلیل گفتمان، تأویل شناسی یا هرمنوتیک و نشانه شناسی هستند. مردم نگاری انتقادی نوعی ازمردم نگاری است که ریشه در مکتب شیکاگو دارد و توسط مرکز مطالعات بیرمنگام در انگلستان توسعه یافت. هدف اصلی مردم نگاری انتقادی، نقد و تفسیر فرهنگ و تغییر آن به نفع برابری قدرت در رواب ط اجتم اعی و توانمندسازی سوژه های موردمطالعه است. بنابراین مردم نگاری انتقادی همواره با مسئله قدرت مرتبط است و تغییرگرایی، ارزش گرایی و رابطه عاملیت/ ساختار ازجمله مشخصه های این روش هستند. یکی از روش ها در مردم نگاری انتقادی، روش کارسپیکن است که بر تجربه ارتباطی تأکید می نماید و از پراگماتیسم، نئومارکسیسم و پدیدارشناسی تأثیر گرفته است. کارسپیکن با قرار دادن مفهوم اعتبار در درون نظریه معنا، بر ارتباط درونی بین معنا و اعتبار تأکید می کند. او دارای یک رویکرد پنج مرحله ای در انجام مردم نگاری انتقادی است که عبارتند از: جمع آوری اسناد و مدارک اولیه؛ تحلیل داده های مشاهده ای جمع آوری شده؛ تولید داده های گفت وگویی (رویکرد امیک) با هدف جمع آوری داده هایی که دیدگاه ها و نقطه نظرات مشارکت کنندگان در تحقیق را انعکاس می دهد؛ کشف و شناسایی روابط سیستمی بین آنچه که درزمینه تحقیق کشف گردیده، با زمینه های گسترده تر و در آخر مرتبط ساختن یافته های به دست آمده از مراحل پیشین به سازه ها و نظریه های جامعه شناختی کلان تر، به منظور نشان دادن فرایندهای تولید و بازتولید اجتماعی.
تولید و بازتولید سلطه نمادین علیه زنان در دهدشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با استفاده از رویکرد جامعه شناسی انتقادی به نحوه تولید سلطه نمادین علیه زنان در سطح تعاملات فردی، خانوادگی، اجتماعی و بازتولید سلطه نمادین در سطح خانواده، ساختارها و نهادهای اجتماعی می پردازد که زمینه ناتوانمندی زنان و جامعه پذیری جنسیتی را فراهم کردند. بدین منظور، از روش مردم نگاری انتقادی جهت انجام عملیات تحقیق، از تکنیک مصاحبه عمیق برای گردآوری اطلاعات و از روش تحلیل مضمون جهت تحلیل داده ها استفاده شده است. مصاحبه شونده ها شامل 50 زن ساکن دهدشت می باشد که بر اساس نمونه گیری هدف مند و مطابق با منطق اشباع نظری انتخاب شده اند. یافته های تحقیق، شامل شبکه های مضمونی: تولید کلیشه های جنسیتی و بازتولید سلطه نمادین می باشد. نتایج نشان می دهد که سلطه نمادین علیه زنان از ساختار اجتماعی پدرسالاری و کلیشه های جنسیتی متاثراز آن برساخته می شوند که در تعاملات فردی (خودسانسوری زنان، خودپنداره منفی و تمرکز بر مدیریت بدن)، تعاملات خانوادگی (تجربه زیسته ازدواج، کنترل، اعتبار اجتماعی و تقسیم کار خانگی) و تعاملات اجتماعی (طرد اجتماعی زنان و تبعیض تحصیلی و شغلی) تداعی می شود. شبکه مضمونی بازتولید سلطه نمادین در سه تم سازمان دهنده پذیرش سلطه، موانع ساختاری سلطه و حاشیه نشینی فرهنگی زنان نشان داده می شود. . «نقش عصبیت های عشیره ای و پدر سالاری تاریخی در تولید و بازتولید سلطه نمادین علیه زنان» مقوله هسته می باشد.
برساخت اجتماعی پیامدهای کنش های اقتصادی بازاریابان در شرکت های بازاریابی شبکه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با گسترش روزافزون حیات اقتصادی جوامع، زندگی و حیات انسانی بدون مبادله غیرقابل تصور است و در تمامی کنش ها و فعالیت ها گونه های مختلفی از داد و ستد را شاهد هستیم. به موجب گستردگی روزافزون و تخصصی شدن بیش از حد روابط اقتصادی، دامنه روابط و تعاملات انسانی به طرز فزاینده ای رو به تزاید نهاده است و بازاریابان به منظور دستیابی به بهترین نتیجه و موفقیت در امر فروش و اقناع مشتریان به خرید، ناگزیر به بهره گیری از اصولی از تعاملات هستند. این تعاملات و روابط انسانی در بستر منطق سود که در اکثریت جوامع حکمفرماست، حالتی کالایی و ابزاری به خود می گیرد. بازاریابی شبکه ای از چنین ساختاری تبعیت می کند. در این پژوهش با بهره گیری از روش مردمنگاری انتقادی و در قالب رویکرد پنج مرحله ای کارسپیکن به برساخت اجتماعی پیامدهای کنش اقتصادی بازاریابان در شرکت های بازاریابی شبکه ای پرداخته شده است. بدین منظور پس از بررسی و فعالیت غیر رسمی در 4 شرکت از شرکت های بازاریابی شبکه ای، به ثبت نام رسمی و یک سال مشاهده مشارکتی پنهان در یکی از این شرکت های بازاریابی شبکه ای اقدام شد و سپس مصاحبه هایی عمیق با 16 نفر از اعضای انصرافی که سابقه عضویت داشتند، به عمل آمد. اعتبار یافته ها نیز به وسیله مشارکت طولانی و مشاهده مداوم در میدان تحقیق کنترل اعضا، خودبازبینی محقق و همچنین توصیف غنی مورد تأیید قرار گرفت. ازجمله تم های اصلی استخراج شده: فشار هنجاری برای خرید و فروش اجباری، حداکثرسازی سود، کنجکاوسازی محصولی، استراتژی های فروش عامه پسند، فروش ذوقی، خرید هنجاری هژمونیک، خودسرزنش گری افراطی بودند. نتایج به طورکلی نشان دهنده ی این واقعیت بود که شرکت های بازاریابی شبکه ای فرایند حداکثرسازی سود خود را دنبال می کنند و بازاریابان شبکه ای نه تنها درکل سودی نمی برند بلکه همچنین ضررهای اقتصادی و اجتماعی فراوانی را متحمل می شوند.
مردم نگاری انتقادی طرد اجتماعی و خشونت ورزی در میدان مدرسه (مورد مطالعه: دانش آموزان مدارس متوسطه دوم پسرانه شهر سنندج)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در جامعه ایرانی با تغییرات شگرف اجتماعی اش، هویت و منابع هویت ساز افراد به ویژه جوانان، همیشه مطمح نظر سیاست گذارن فرهنگی و پژوهشگران بوده است. در این میان، تعارضات هنجاری به وجود آمده بین هنجارهای رسمی و غیررسمی از یک سو و هویت مدرن و دینی از سوی دیگر، ما را بر آن داشت که در پژوهش حاضر به مطالعه هویت مدرن و دینی دانشجویان به مثابه جوانان تأثیرگذار اجتماعی، پرداخته و به این پرسش اصلی پاسخ دهیم که بین هویت دینی و مدرن دانشجویان چه ارتباطی حاکم است؟ جامعه آماری تحقیق دانشجویان دانشگاه تهران با حجم نمونه 380 نفر است. تحلیل داده ها نشان می دهد که بین هویت مدرن و دینی رابطه معکوس وجود دارد و تمایل پسران به هویت مدرن بیش از دختران است. همچنین یافته ها نشان داد که بین رشته های دانشکده فنی و رشته های دانشکده هنر در گرایش به ارزش های مدرن اختلاف معنی دار وجود دارد و دانشجویان فنی در مقایسه با دو گروه دیگر و دانشجویان علوم اجتماعی در مقایسه با دانشجویان هنر گرایش بیشتری به ارزش های مدرن دارند؛ با بررسی ارزش های دینی نیز آشکار شد که دانشجویان رشته های فنی بیشترین تأثیرپذیری را دارند و همین امر نشان دهنده کیفیت سیال و تعامل گرایانه میان دو دسته از ارزش های مذکور است که در دانشجویان درونی شده و می تواند برهم زننده پیش بینی ها از رفتار دانشجویان در وضعیت های آتی باشد و هم نویدبخش تعاملی سازنده میان دو دسته از منابع هویت ساز سنتی و مدرن باشد.
از منزلت بخشی تا منزلت زدایی: مطالعه ای انتقادی از فرهنگ جذب در شرکت های بازاریابی شبکه ای
منبع:
فرهنگ یزد سال دوم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۸
35 - 70
حوزه های تخصصی:
انسان ها در گروه های اجتماعی با یکدیگر تبادل می کنند و فرآیندهای پیچیده فرهنگی را خلق می کنند. این فرایندهای پیچیده، منجر به شکل گیری سیستم ها و سازمان های پیچیده اقتصادی و اجتماعی می شود. مبادلات اجتماعی و اقتصادی سودمحور و مبادلات نابرابر در بستر فرهنگ توسعه می یابد. در این میان سیستم های بازاریابی شبکه ای در ایران به واسطه مبادلات نابرابری که با اعضای خود دارند، سیستم فرهنگی ناعادلانه ای را خلق کرده اند. در همین مسیر، پژوهش حاضر سعی داشته است روابط و مبادلات فرهنگی نابرابر موجود، جهت جذب افراد در سیستم های بازاریابی شبکه ای را بررسی و مطالعه کند. روش مطالعه براساس مردم نگاری انتقادی پنج مرحله ای کارسپیکن طراحی شده است. پژوهشگران ابتدا با رویکردی اتیک، در طی مشارکت پنهانی یک ساله در شرکت های بازاریابی شبکه ای، مشاهدات اولیه را ثبت و ضبط نمودند و سپس با رویکردی امیک، مصاحبه هایی عمیق با افراد جدا شده از این سیستم ها انجام داده و داده های گفت وگو محور را در قالب تم های اصلی پژوهش استخراج نمودند. از جمله تم هایی اصلی می توان به فروکاست عددی اعتبار، جذب به واسطه اعتبارسازی، تکنیک های اعتباربخشی جذب خانواده، اعتباربخشی گروه های ثانویه، جذب به اعتبار سلبریتی ها، تکنیک های جذب همانندپندارانه، استراتژی های کنجکاوساز و غیره اشاره کرد. یافته ها به طور کلی نشان دهنده این واقعیت بود که افراد با اعتباربخشی های فراوان در این سیستم ها جذب می شدند؛ اما در ادامه با سودجویی و حداکثرسازی سیستمی سود از جانب شرکت های بازاریابی شبکه ای مواجه می شدند، و از سیستم خارج می شدند. در نهایت، با استفاده از رویکرد اتیک، یافته های گفت وگو محور مورد نقد و بررسی نظری قرار گرفتند.
خصوصی سازی در ایران: روایتی عبرت آموز مبتنی بر راه حل خروج از بحران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش بررسی یک مورد از شرکت های تولیدی خصوصی سازی شده واگذارشده بر اساس اصل 44 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است که پس از خصوصی سازی به دلایل مختلف وارد بحران گردیده و موجب ایجاد چالش های امنیتی و اجتماعی متعددی شده است. طرح پژوهش/ روش شناسی/ رویکرد: روش پژوهش مبتنی بر مردم نگاری انتقادی به روش کارسپیکن است که طی آن پژوهشگر بیش از یک سال به بررسی دقیق شرکت مورد مطالعه پرداخته است. یافته ها: بر اساس یافته های این پژوهش مشخص گردید که امکان قرار گرفتن یک شرکت در فهرست خصوصی سازی با برنامه و شگرد خاصی توسط افرادی وجود دارد که از مدتی قبل شرکت مربوطه را تحت رصد خود قرار می دهند تا انتفاع لازم را به دست آورند. در هنگام بروز بحران در اثر سوء مدیریت مبتنی بر منافع خاص غیرتولیدی مالکان جدید نیز مشخص شد که برخی سازمان ها نه تنها کمکی به حل بحران نمی کنند، بلکه ابعاد بحران را نیز تشدید می کنند و عملاً خود به عاملی برای افزایش تنش بین سازمان های دخیل در بحران و به منبع چالش درون شرکت بحران زده تبدیل می گردند. ارزش/ اصالت پژوهش: این پژوهش به طور دقیق و برای اولین بار به ارزیابی یک شرکت خصوصی سازی شده از درون پرداخته و معضلات پیش آمده برای چنین شرکت هایی را به صورت تحلیلی ارائه کرده است. همچنین، راهکارهای برون رفت از چنین چالشی را به طور دقیق و روشن بیان می دارد. پیشنهادهای اجرایی/ پژوهشی: نتایج پژوهش و پیشنهادهای ارائه شده بستر مناسبی را برای جلوگیری از واگذاری های فسادزا فراهم می آورد و در صورت بروز بحران ناشی از رخ دادن چنین معضلی، رهیافت خروج از بحران چنین شرکت هایی را ارائه می کند.
کاوش مردم نگارانه انتقادی چالش های بحران آب در روستاهای شهرستان ممسنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به دنبال ارائه تحلیل مردم نگاری انتقادی از چالش های بحران آب در روستاهای شهرستان ممسنی است. در این پژوهش از روش تحقیق کیفی مردم نگاری انتقادی استفاده شده است. داده ها به کمک مصاحبه گردآوری شد و مصاحبه ها تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. پاسخ دهندگان در این پژوهش، 25 نفر از ساکنان محلی روستاهای شهرستان ممسنی در استان فارس بودند که به صورت هدفمند انتخاب شدند. برای تحلیل داده ها، روش تحلیل شبکه مضمونی به کار رفت و در فرایند شش مرحله ای تحلیل داده ها، یک شبکه تحلیل مضمونی استخراج شد. در این شبکه مضمونی، 10 تم بنیادین به 3 تم سازمان دهنده «حکمرانی ناکارآمد منابع آب»، «آسیب پذیری»، «محرومیت روستایی» و 1 تم فراگیر «فاجعه انسانی آب» تقلیل یافت. تحلیل شبکه مضمونی در این مطالعه نشان می دهد در روستاهای مطالعه شده، سازه های تعیین کننده ای مانند حکمرانی ناکارآمد منابع آب به عنوان تشدیدکننده بحران آب، آسیب پذیری و محرومیت روستایی در بستر اجتماعی روستا به عنوان پیامد بحران آب موجب تشدید بحران آب و درنهایت، بروز «فاجعه انسانی آب» در روستاهای مدنظر شده است.
زندگی و سوژگی ناهمتراز، مطالعه ای انتقادی از پدیده اجاره نشینی در شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انسان ها نیازهای متعددی دارند که برای رفع آنها به شیوه های مختلف می کوشند. یکی از اصلی ترین و ضروری ترین آنها، داشتن مسکن است. در سال های اخیر، تملک مسکن به دلیل نوسانات اقتصادی و کاهش قدرت خانواده ها، سخت شده است. این مسئله، اجاره نشینی را به امری بدیل، تبدیل کرده است. در واقع، هم تعداد اجاره نشینان و هم مدت زمان اجاره نشینی در حال گسترش است. این روند در شهرهای بزرگ، به ویژه شهر اصفهان برجسته تر شده و با شکل گیری شهرک های حاشیه ای همراه شده است. در این پژوهش کوشش شده است، نقش مناسبات سیاسی و اقتصادیِ نابرابر، در این وضعیت و همچنین مسائل و پیچیدگی های زندگی این گروه از مردم بررسی شود. روش استفاده شده در این پژوهش، مردم نگاریِ انتقادی به شیوه کارسپیکن است. پس از مطالعات اولیه بر اساس رویکرد اتیک، بررسی های میدانی، مشاهدات اولیه و شناسایی اجاره نشینان، 19 نفر از اجاره نشینان انتخاب و مصاحبه عمیق شدند (رویکرد امیک). داده های جمع آوری شده، کدگذاری شد و مقوله های اصلیِ استخراج شده، شامل زیربنای سیاسی- اقتصادیِ نابرابری، سوداگری در بازار مسکن، سیستم ناکارآمد مالیاتی، سوژه زداییِ اقتصادی و سیاسی، کالا انگاری مستأجر، زندگی و سوژگی ناهمتراز، تجربه شکاف طبقاتی افزوده و بیم و امید اعتراض اقتصادی است. به طور کلی نتایج این امر نشان می دهد پایداری نوسان اقتصاد و بازارهای مالی، سوژگی و پیش بینی پذیریِ زندگی شهروندان اجاره نشین اصفهان را مختل و زندگی آنها را همانند بازارهای مالی دچار نوسان کرده است. همچنین، مناسبات اقتصاد سیاسی بر زندگی آنها حاکم و کیفیت زندگی آنان افت کرده است و تجربه آنها از شکاف طبقاتی در حال فزونی است. روند اجاره نشینی روبه گسترش بوده و به موازات آن کیفیت زندگی افراد پایین آمده و حاشیه نشینی نیز افزایش پیدا کرده است.
اقتدار کاریزماتیک مدرن: مردم نگاری انتقادی از راهبردهای اقناع اقتدارگرایانه/ابزارانگارانه سودمحور در شرکت های بازاریابی شبکه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه بازار و منطق سودمحوری آن به جزئی لاینفک از زندگی بسیاری از انسان ها دراکثر کشورهای جهان تبدیل شده است. این وضعیت با به هم پیوستگی ها و پیچیدگی های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جوامع معاصر درهم آمیخته است و سبک های جدیدی از داد و ستد را متجلی می سازد که اندیشه های فرهنگی و رفتار اقتصادی خاص خود را همراه می آورد. به گونه ای منطق بازار آزاد در تمامی حوزه های اجتماعی نیز سیطره یافته است. در پژوهش حاضر سعی شده که پیامدهای اجتماعی و فرهنگی منطق سودمحورانه این بازار در حوزه شرکت های بازاریابی های شبکه ای مورد واکاوی قرار گیرد. بررسی های لازم با بهره گیری از روش مردم نگاری انتقادی و بر اساس رویکرد پنج مرحله ای کارسپیکن انجام گرفته است. داده های حاصل هم به صورت اتیک و هم به صورت امیک، از دو تکنیک مشاهده مشارکتی پنهان (یک سال) و مصاحبه های عمیق با شانزده نفر از افراد انصرافی از شرکت های بازاریابی شبکه ای به دست آمده است. از جمله مضامین (تم های) اصلی استخراج شده می توان به حصارکاری، تقویت مهارت های نفوذ، آموزش های سختگیرانه تکراری، آموزش اقتدارگرایانه، راهبرد های اقناع عامه پسند، جلسات روان شناسی عامیانه، جشن های تشویقی بجستیک و ویژنتیک، آزادسازی عواطف نامتعارف، کاریزماتیزاسیون اعضای موفق و ... اشاره کرد. به طور کلی می توان این نتیجه را بیان کرد که شرکت های بازاریابی شبکه ای با استفاده از فنون و راهبردهای اقتداری/ابزارانگارانه/عامه پسند افراد را برای جذب در این شرکت ها اغوا می کنند که در نهایت هدف اصلی آنان، نه سودسازی برای تمامی افراد عضو، بلکه برای حداکثرسازی سود این شرکت های بازاریابی شبکه ای است.
درک معنای زنان منطقه عسلویه از مسئولیت اجتماعی شرکت ها (مطالعه مردم نگارانه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۳ بهار ۱۳۹۴ شماره ۱
1 - 22
حوزه های تخصصی:
منطقه عسلویه یا پارس جنوبی یکی از مناطق پرترافیک و صنعتی خاورمیانه است که تأثیر عمیقی بر زندگی مردم بومی مجاور منطقه و به طور مشخص، بر زندگی زنان ساکن آنجا گذاشته است. از آنجا که شرکت های پتروشیمی زیادی در منطقه مشغول به کارند، مطرح کردن بحث مسئولیت اجتماعی شرکت ها می تواند نقش مثبتی بر وضعیت زندگی مردم داشته باشد و از این لحاظ حائز اهمیت است. بدین منظور پژوهش حاضر درصدد است با رویکرد تفسیرگرایی انتقادی، درک معنایی زنان ساکن در مجاورت منطقه گازی پارس جنوبی عسلویه را از مسئولیت اجتماعی شرکت ها در برابر ذی نفعان بررسی کند. برای انجام دادن این پژوهش، از روش شناسی کیفی و از روش مردم نگاری انتقادی و تکنیک مصاحبه نیمه ساختاریافته با مشاهده استفاده شده است. بدین منظور با در نظر گرفتن ترکیب سن، شغل، وضعیت تأهل و عنصر بومی بودن با 15 زن ساکن مناطق اطراف منطقه انرژی پارس، که به شیو نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند، مصاحبه شد. از داده های حاصل از مصاحبه ها، چهار مقوله آسیب های اجتماعی، توانمندسازی زنان، سلامت و محیط زیست و توسعه و رفاه اجتماعی استخراج و تحلیل شد و سپس طرح واره نظری ارائه شد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که زنان مجاور این منطقه از رونق اقتصادی و برخی موقعیت های پیش آمده برای توانمندسازی زنان، ارزیابی مثبتی داشته اند؛ اما عملکرد شرکت ها درخصوص مسئولیت اجتماعی شرکتی شان را منفی ارزیابی کرده اند. آن ها معتقد بودند که با توجه به تأثیر مستقیم شرکت ها بر زندگی شان، شرکت ها باید دربرابر پیامدهای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی ناشی از حضورشان در منطقه احساس مسئولیت کنند و برنامه های مداخله ای و اصلاحی و کارشناسی شده داشته باشند.
کولبری و طرد اجتماعی (مردم نگاری انتقادی بازیگران غیر نهادی و کارگزاران نهادی میدان تجارت مرزی بانه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با کناره گیری تدریجی برخی دولت ها از مسئولیت های اجتماعی، تجارت مرزی به شیوه اصلی معیشت مبدل شده و به مثابه بدیل توسعه مدنظر ساکنان مناطق مرزی و کارگزاران نهادی قرار گرفته است. در این شیوه خاص معیشتی، کولبران نماد انزوا و طردشدگی هستند که به دلیل نداشتن شرایط مساعد، همواره در معرض مناقشه و منازعه قرار دارند. پژوهش حاضر، به میانجی تجربه زیسته و وضعیت کولبران در میدان تجارت مرزی به واکاوی طرد اجتماعی کولبران از منظر بازیگران غیرنهادی و کارگزاران نهادی پرداخته است. به منظور دستیابی به این هدف، در بخش نظری از دیدگاه انتقادی نظریه پردازانی مانند فوکو، بوردیو و ورانکن به منظور صورت بندی مفاهیم در راستای اهداف و سؤالات استفاده شد. در بخش روشی متناسب با پارادایم انتقادی، از مردم نگاری انتقادی برای انجام عملیات پژوهش استفاده شده است. جامعه هدف بازیگران نهادی و غیرنهادی مرتبط با کولبری در میدان تجارت مرزی در شهرستان بانه است که به روش نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی 49 نفر از افراد مطلع و درگیر برای مصاحبه نیمه ساخت یافته انتخاب شدند.یافته ها نشان می دهد تجربه زیسته کولبران در میدان تجارت مرزی بر بی قدرتی، بروکراتیزه شدن، شهروندی معلق، تبعیض نهادی، کرامت زدایی، حاشیه ای شدن فزاینده، تماشایی شدن، زیست جهان ناامن و زیست دردمند دلالت دارد.کولبری پدیده ای ساختاری و تاریخی است که سازوکارهایی آن را شکل داده و تداوم بخشیده است. از مهم ترین این سازوکارها می توان به طرد اجتماعی تنیده شده در ساختار مناطق مرزی اشاره کرد. کولبری محصول طرد است و تداوم آن به طرد مضاعف انجامیده است
ضرورت صحبت از جایگاه محقق در چیست؟ تحلیل محتوای کیفی مطالعات اخیر علوم اجتماعی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در ارزیابی تحقیقات کیفی، به منظور درک بهتر توصیفات یا استدلالات محققان، آشنایی خواننده متن درباره محقق و جایگاه او در تحقیق و شکل گیری مسئله تحقیق ضروری به نظر می رسد. خواننده با شناخت نسبی از محقق می تواند برخی سوگیری ها و پیش فرض هایی را که در تحقیق اثر گذاشتند تشخیص دهد در این مقاله با استفاده از رویکرد مردم نگاری انتقادی و با تحلیل محتوای کیفی هشت مقاله و یک کتاب که در سال های اخیر در ایران منتشر شده است به دنبال پاسخگویی به این سؤال هستیم که چرا صحبت از جایگاه محقق در پژوهش ها و مطالعات اجتماعی اهمیت دارد؟ حذف محقق یا مشخص نبودن جایگاه محقق و اهمیت مسئله برای محقق در حین انجام مطالعات به ویژه در زمان نوشتار گزارش ها و نتایج تحقیق چه آسیب ها و پیامدهایی در پی دارد؟ رعایت نکردن رویکرد بازتابی در تحقیقات و مشخص نبودن جایگاه محقق تبعاتی را همچون پنهان کردن خود و انگیزه های شخصی در تحقیق، حقیقت پنداشتن برخی از اندیشه ها و تفکرات خود، سلب کردن این امکان از خواننده که بتواند سوگیری های ممکن را تشخیص دهد، در پی دارد. مشخص نبودن جایگاه محقق زمینه را برای بروز پیامدهایی همچون خود قهرمان پنداری محقق، ایجاد راهکارهای سریع آماده می کند. محقق با افتادن در این دام ها از مسیر تحقیق و فهم مسئله فاصله می گیرد.
کشاکش رنج و گنج (سازوکارهای حفظ سرمایه و نحوه مواجهه با کولبری در میدان تجارت مرزی بانه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی ایران سال ۲۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
5 - 28
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر در نظر دارد تا به میانجی توصیف میدان کولبری به واکاوی سازوکارهای حفظ سرمایه از سوی بازیگران فرادست غیرنهادی و نحوه مواجهه با کولبری بپردازد. به منظور صورت بندی مفاهیم از نظریه ساخت یابی آنتونی گیدنز استفاده شد. روش پژوهش، اتنوگرافی انتقادی با رویکرد کارسپیکن و میدان مورد مطالعه منطقه مرزی بانه است که با نمونه گیری هدفمند و به شیوه گلوله برفی تعداد 25 نفر از افراد مطلع و درگیر برای مصاحبه نیمه ساخت یافته انتخاب شدند. برمبنای نتایج، مشخصه های میدان کولبری، مناسبات اقتدارگرایانه – استثمارگرایانه، طرح ریزی یک سویه فرایند کولبری، غیاب عاملیت جمعی، توزیع ناعادلانه سود و خطر و تقدم کول بر کولبر است. همچنین بازیگران فرادست غیرنهادی از مجاری شایسته نمایی و طبیعی نمایی موقعیت، رویت ناپذیری، شکستن استتار؛ پیشروی خزنده سعی در تثبیت موقعیت و تداوم کولبری دارند. فرودستان نیز به میانجی کولبری، بعنوان اصلی ترین تاکتیک بقا، به انحاء مختلف با بازسازی نوعی حیات اخلاقی و بواسطه سازوکارهایی نظیر پذیرش سازشکارانه، تحمل پذیرساختن خطرات کولبری، موجه سازی و مبارزه منفی در تکمیل چرخه مناسبات میدان تجارت مرزی کولبری را پذیرفته و استمرار می بخشند. در پایان باید نابرابری های موجود در میدان تجارت مرزی میان گروه های فرودست با سایر گروه ها را در ضعف آن ها در بسیج منابع و عدم مشارکت در دیالکتیک کنترل و به سخن دیگر فقدان عاملیت ارزیابی نمود.
زیستنِ آسیب، یک مردم نگاری انتقادی از زباله گردی در شهر صنعتی میبد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نوسانات اقتصادی در چند سال گذشته، پیامدهای اجتماعی فراوانی داشته است؛ ازجمله مهاجرت های گسترده تا گسترش مشاغل کاذب. شهرهای بزرگ و به ویژه صنعتی، بیشترین پیامدهای اجتماعی را متحمل می شوند و از نوسانات اقتصادی نشئت می گیرند. یکی از مشهودترین پیامدهای اجتماعی این وضعیت، گسترش زباله گردی است. شهر میبد به عنوان شهری کوچک، اما کاملاً صنعتی، شاهد گسترش زباله گردی است. این وضعیت در یک دهه گذشته، تا حد زیادی در توسعه نامتوازن صنعتی ریشه داشته است. شهر میبد در طی سه دهه گذشته به طور متوسط و در خوش بینانه ترین حالت ممکن، سالانه پذیرای بیش از هزار نفر مهاجر بوده است. برآیند این امر، تغییرات اجتماعی - فرهنگی شتابان در شهر بوده است؛ به همین دلیل، در این پژوهش کوشش شده است تا زباله گردی در بستر توسعه صنعتی نامتوازن و ورود گسترده مهاجران مطالعه شود. این پژوهش سعی کرده است تا با پارادایمی پراگماتیستی، چندگانه گرایی روش شناختی را به کار ببرد. در این میان با استفاده از مشاهدات مشارکتی و غیر مشارکتی، بازسازی اولیه در داده ها انجام و سپس داده های گفت وگو محور با مصاحبه های عمیق جمع آوری شد. مقوله های اصلی استخراج شده از این مصاحبه ها در قالب مقولاتی، شامل بسترهای زباله گردی، اقتصاد زباله گردی، سودجویی استثمارگرانه خانوادگی، ضایعات شهری/شهر ضایعاتی، زیستنِ آسیب، زباله گردی، دروازه جرم و ترویج نهادی زباله گردی ارائه شد. نتایج نشان داد زباله گردی پدیده ای در حال گسترش و محصول نابرابری مشهود اقتصادی/طبقاتی است. در این میان علاوه بر شهروندان عادی که زیستشان با ناملایمات همراه شده است، اقشار آسیب پذیر و حاشیه ای همانند زنان و کودکان، زیستی آسیب گونه دارند و معمولاً کمترین بهره ممکن را از اقتصاد زباله گردی می برند. بهره اصلی در دل این صنعت، در اختیار ضایعات فروشی هاست ؛ هرچند خود آنان نیز در اقمار بیرونی قرار می گیرند. این وضعیت، نابرابری ساختاری طبقاتی را آشکارتر/بغرنج تر کرده است.
از گردو تا اوکالیپتوس: روایتی مردم نگارانه از فرسایش اجتماعات محلی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم اجتماعی (علامه طباطبایی) تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۰۱
29 - 73
حوزه های تخصصی:
این مطالعه با استفاده از روش مردم نگاری انتقادی، اثر مداخلات توسعه ای را بر ساحت اجتماعی و کنش اقتصادی اجتماعات محلی در میدان زاگرس میانی (استان های ایلام و لرستان) بررسی می کند. یافته های تحقیق نشان می دهد که برنامه های توسعه، زیست جهان پیشامداخله ای را که در سیطره امر اجتماعی بوده، تحت هجمه امر اقتصادی قرار داده است. در فرایند مداخله توسعه، از ظرفیت های فرهنگی و سنت های پیونددهنده و یاریگرانه در کنش های اقتصادی محلی غفلت شده است و به جای آن برنامه های رسمی و سرمایه محور دولتی، در ابعاد عینی و ذهنی گسترش یافته است؛ ماحصل تضعیف سنت های همیارانه مردمی، برآمدن گروه های شبه تکنوکرات جدیدی است که ارزش های فرهنگ محلی مانند سخت کوشی، قناعت، همکاری و ساده زیستی را نماد عقب افتادگی می دانند. درواقع کنشگران بومی به مثابه مدیران مولد خویش فرمای جدید، به کسانی بدل شدند که برای بازاریابی نیروی کار و تأمین معاش خود، در چرخه اعانه، وام و اجیرشدگی گرفتار شده اند. به منظور نشان دادن این فرسایش، از استعاره درخت گردو به مثابه نماد جامعه طبیعت مدار سخت کوش، همبسته و کوشا و از درخت اوکالیپتوس به عنوان نماد مداخله عاریتی، جامعه مصرفی، تظاهری و گسسته استفاده کرده ایم. با زوال اجتماع محلی، کنش های اقتصادی همیارانه، سخت کوشی و قناعت محلی تحدید شده و رقابت های اقتصادی مصرف گرا، گسسته و سودانگارانه بجای آن نشسته است.
از رویا تا واقعیت؛مطالعه ای انتقادی از پیامدهای مشارکت جوانان در شرکت های بازاریابی شبکه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی ورزش و جوانان دوره ۱۸ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴۶
247 - 266
فروش شبکه ای از دو دهه قبل در ایران آغاز شد. هرچند این نوع تجارت از همان ابتدا مسائل فراوانی را برای کشور به وجود آورده بود و از فعالیت آنان جلوگیری شد، اما بااین حال در سال های اخیر به شیوه های جدیدی ادامه فعالیت می دهد. پژوهش حاضر با استفاده از رویکرد کیفی و بهره مندی از روش مردم نگاری انتقادی تدوین شده است. در این روش، از رویکرد پنجگانه کارسپیکن بهره گرفته شده و سعی گردیده است با استفاده از مشاهده مشارکتی پنهان و همچنین مصاحبه های عمیق از تجربه افراد از حضور در شرکت های بازاریابی شبکه ای، پیامدهای مشارکت جوانان در این شبکه ها مورد واکاوی و بررسی قرار گیرد. در طول پژوهش نیز سعی شد قابلیت اعتماد و اتکاپذیری پژوهش حفظ شود. همچنین ملاحظات بازاندیشانه نیز به کار گرفته شدند. یافته ها در قالب مفاهیم و مقولاتی چون سود و هزینه نامتوازن، حذف دو سویه سیستمی، تردیدهای فراخود، خلق فاصله با جامعه، آوار آرزوها، دغدغه های فرساینده، فرسایش امید و آرزو، آسیب پذیری عاطفی اعضا، کاریکاتوری بودن بازاریابی شبکه ای و ... استخراج شدند. یافته ها در نهایت مورد بحث قرار گرفتند.