مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۴۱.
۱۴۲.
۱۴۳.
۱۴۴.
۱۴۵.
۱۴۶.
۱۴۷.
۱۴۸.
۱۴۹.
۱۵۰.
۱۵۱.
۱۵۲.
۱۵۳.
۱۵۴.
۱۵۵.
۱۵۶.
۱۵۷.
۱۵۸.
۱۵۹.
۱۶۰.
سبک های دلبستگی
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۱۵ بهار ۱۳۹۵ شماره ۵۷
81-100
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش آسیب ثانویه به عنوان یک عامل میانجی در ارتباط بین سبک های دلبستگی و تعارض پدر-فرزند در نمونه ای از فرزندان جانبازان انجام شد. مطالعه حاضر یک پژوهش همبستگی بود که با استفاده از تحلیل معادلات ساختاری صورت گرفت. جامعه پژوهش حاضر شامل فرزندان جانبازان شهر های یزد، اصفهان، نجف آباد و یاسوج بود که در مدارس شاهد و ایثارگر این شهرها مشغول به تحصیل بودند. با روش نمونه گیری خوشه ای 607 نفر از این جامعه انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از مقیاس استرس آسیب ثانویه، مقیاس دلبستگی بزرگسالان و مقیاس تعارض با والدین استفاده شد و درنهایت داده های جمع آوری شده با استفاده از تحلیل همبستگی پیرسون و تحلیل معادلات ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که سبک های دلبستگی ناایمن اجتنابی و ناایمن دوسوگرا از طریق آسیب ثانویه با پرخاشگری کلامی و فیزیکی پدر-فرزند ارتباط معنی دار دارد. سبک دلبستگی ایمن هیچ ارتباط مستقیم و غیرمستقیمی با آسیب ثانویه و ابعاد تعارض پدر-فرزند نداشت. اما سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی با پرخاشگری کلامی و استدلال در تعارض پدر-فرزند ارتباط معنی دار مستقیم داشت. در نهایت، شاخص های برازش نشان داد که مدل ارائه شده در پژوهش حاضر با انجام اصلاحات جزئی مورد تأیید قرار گرفت. بر اساس یافته های بدست آمده می توان نتیجه گرفت که آسیب ثانویه به عنوان یک عامل میانجی در ارتباط بین سیک های دلبستگی ناایمن و تعارض والد-فرزند نقش معنی داری ایفا می کند و بنابراین احتمالاً می توان با آموزش های مبتنی بر دلبستگی از انتقال آسیب ثانویه در فرزندان و درنتیجه از تعارض پدر-فرزند در فرزندان جانبازان پیشگیری کرد.
پیش بینی ارتباط جنسی بر اساس سبک های دلبستگی و خودتمایزیافتگی دانشجویان زن متأهل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۱۷ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۶۷
41-60
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف پیش بینی ارتباط جنسی بر اساس سبک های دلبستگی و تمایزیافتگی در دانشجویان زن متأهل دانشگاه های اهواز انجام شد. نمونه مورد مطالعه 220 نفر بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. روش: طرح پژوهش از نوع همبستگی بود و آزمودنی ها به پرسش نامه ارتباط جنسی ویلس و باس(1984)، دلبستگی بزرگسالی سیمپسون(2003) و تمایزیافتگی اسکورن و فریندلر(1998) پاسخ دادند. برای تحلیل داده از روش توصیفی، ضریب همبستگی پیرسون و روش رگرسیون گام به گام استفاده شد. یافته: نتایج نشان داد سبک دلبستگی ایمن و موقعیت من با ارتباط جنسی رابطه مثبت دارند. همچنین سبک دلبستگی ایمن، سبک دلبستگی پریشان و گسلش عاطفی 001/0 P< پیش بینی کننده برای ارتباط جنسی هستند. نتیجه گیری : به نظر می رسد با توجه به نتیجه پژوهش، زوج هایی که دارای سبک دلبستگی ایمن و سطوح بالای تمایزیافتگی هستند، رضایت بالایی از ارتباط جنسی خود دارند و به تبع آن ازدواج باثبات تری دارند.
مدل یابی معادلات ساختاری راهبردهای مقابله ای دانشجویان بر اساس سبک های دلبستگی با واسطه گری سبک های فرزندپروری، آسیب های دوران کودکی و طرح واره های ناسازگار اولیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روان شناسی بالینی سال نهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۵
41 - 69
حوزه های تخصصی:
برای اینکه بتوانیم یک نظام آموزشی اثربخش داشته باشیم می بایست به مسائل روانی دانشجویان توجه داشته باشیم. استرس و تنش یکی از عوامل موثر بر بهداشت روانی و مخل عملکرد تحصیلی دانشجویان می باشد، که به منظور ایجاد یک آموزش کارآمد می بایست به منابع آن و روشهای مقابله با آن توجه شود. هدف پژوهش حاضر، تدوین مدل ساختاری راهبردهای مقابله ای بر اساس سبک های دلبستگی با واسطه گری سبک های فرزندپروری، تجارب آسیب رسان کودکی و طرحواره های ناسازگار اولیه در دانشجویان بوده است. نمونه آماری این پژوهش 300 نفر از دانشجویان دانشگاه علامه طباطبائی بوده اند که به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شده اند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل فرم کوتاه پرسشنامه راهبردهای مقابله ای اندلر و پارکر ۱۹۹۰، سبک های دلبستگی بزرگسالان هازن و شیور (AAI)، شیوه های فرزندپروری والدینی ادراک شده (EMBU-S)، طرح واره ها ناسازگار اولیه و آسیب های دوران کودکی بوگلاس بریمنر ۲۴ بوده اند. برای ارزیابی مدل پیشنهادی ازروش مدل معادلات ساختاری و نرم افزار Amos استفاده شده است. نتایج بررسی نشان داده که شاخص های برازش مدل مفهومی تحقیق بپس از اصلاحات جزئی در سطح قابل قبولی بوده اند و مدل ارزیابی شده با داده ها برازش خوبی داشته است. و طبق ضرایب رگرسیونی بدست آمده متغیرهای سبک های فرزند پروری، طرح واره های ناسازگار اولیه و آسیب های دوران کودکی نقش میانجی را بین سبک دلبستگی و سبک های مقابله ای داشته اند.
رابطه سبک های دلبستگی با تمایزیافتگی خود، انعطاف پذیری شناختی و صمیمیت زناشویی در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال نهم اردیبهشت ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۴۷)
109-116
حوزه های تخصصی:
سبک های دلبستگی می توانند تبیین گر بسیاری از ویژگی های روان شناختی از جمله؛ تمایز یافتگی خود، انعطاف پذیری شناختی و صمیمیت زناشویی افراد باشد که لزوم توجه به این متغیر را نمایان می سازد. از این رو، هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه سبک های دلبستگی با تمایز یافتگی خود، انعطاف پذیری شناختی و صمیمیت زناشویی در دانشجویان زن متأهل دانشگاه آزاد بود. روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی دانشجویان زن متاهل دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت در سال بودند. نمونه ای به حجم 300 نفر به صورت در دسترس انتخاب شد. داده ها با استفاده از پرسش نامه های سبک های دلبستگی بزرگسال هازن و شاور (1987)، تمایز یافتگی خود اسکورن و فریدلندر (1998)، انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندروال (2010) و صمیمیت زناشویی والکر، اسکونرسکی و تامپسون (2003) جمع آوری شدند. داده های به دست آمده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های حاصل از پژوهش نشان داد که بین تمایزیافتگی خود و انعطاف پذیری شناختی با سبک دلبستگی ایمن رابطه مثبت و با سبک های دلبستگی نا ایمن اجتنابی و اضطرابی-دوسوگرا، همبستگی منفی معنادار وجود دارد (05/0 P < ) . همچنین بین صمیمیت زناشویی با سبک دلبستگی ایمن رابطه مثبت و با سبک دلبستگی ناایمن اضطرابی-دوسوگرا رابطه منفی و معنادار وجود دارد (01/0 P < ) . با توجه به نتایج به دست آمده و اهمیت سبک های دلبستگی در صمیمیت زناشویی زوجین، پیشنهاد می شود در رابطه با شکل گیری سبک های دلبستگی در سنین گوناگون توجه بیشتری صورت گیرد تا در آینده زوجین مشکلات کمتری را تجربه کنند.
پیش بینی تحمل پریشانی بر اساس سبک های دلبستگی، تحمل ناکامی و نگرش مذهبی در زنان مطلقه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال نهم تیر ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۴۹)
93-102
حوزه های تخصصی:
طلاق به عنوان یکی از آسیب های اجتماعی به شمار می رود که می تواند مشکلات متعدد رفتاری و روانی را به وجود آورد. پژوهش حاضر به بررسی پیش بینی تحمل پریشانی بر اساس سبک های دل بستگی، تحمل ناکامی و نگرش مذهبی در زنان مطلقه پرداخت. روش این پژوهش توصیفی از نوع همبس تگی بود. جامعه پژوهش شامل تمامی زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره بهزیستی شهر تهران در ماه های تیر و مرداد سال 1398 بود که 225 از آنها نفر به روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها از مقیاس تحمل پریشانی سیمونز و گاهر (2005)، پرسشنامه سبک دل بستگی بزرگ سالان هازن و شیور (1987)، مقیاس تحمل ناکامی هارینگتون (2005) و مقیاس جهت گیری مذهبی آلپورت (1967) استفاده شد. برای تحلیل یافته ها از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون خطی چندگانه استفاده شد. یافته ها نشان داد بین سبک های دل بستگی، تحمل ناکامی و نگرش های مذهبی همبستگی معنی دار وجود دارد (05/0 P< ). شاخص «ضریب تعیین چندگانه اصلاح شده» نشان داد که مؤلفه های پیش بین پژوهش می تواند 34% تحمل پریشانی را پیش بینی کند. بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که تحمل پریشانی در زنان مطلقه با عواملی چند ازجمله سبک دل بستگی، تحمل ناکامی و نگرش مذهبی آن ها در تعامل است؛ بنابراین برنامه های توانمندسازی روان شناختی و رشد شخصی با تمرکز بر ارتباط اجتماعی مؤثر همراه با استقلال فردی می تواند توانایی رویارویی مؤثر با ناکامی هایی که فرد در نتیجه طلاق متحمل می شود را افزایش دهد. همچنین ارتباط عمیق با خداوند، می تواند همراه با تغییرات مثبت در آستانه تحمل پریشانی در جامعه مورد پژوهش باشد.
سبک های دلبستگی، جنسیت، رضایت زناشویی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش سبک های دلبستگی و جنسیت در پیش بینی رضایت زناشویی بود. نمونه پژوهش تعداد 266 نفر(125 مرد، 141زن) والدین دانش آموزان مدارس ابتدایی و راهنمایی شهر کرمانشاه در سال 1390 بودند که به طور تصادفی انتخاب شدند. پرسش نامه مقیاس تجربه روابط نزدیک و خرده مقیاس های رضایت زناشویی مقیاس سازگاری زناشویی اسپاینر و پرسشنامه انریچ روی شرکت کنندگان اجرا شدند. نتایج نشان داد بین سبک های دلبستگی اجتنابی و اضطرابی و رضایت زناشویی رابطه منفی وجود دارد. تحلیل رگرسیون چند گانه نشان داد سبک های دلبستگی و جنسیت رضایت زناشویی را به طور معناداری پیش بینی کردند. سبک دلبستگی اجتنابی با شدت بیشتری رضایت زناشویی را پیش بینی نمود. رضایت زناشویی ادراک شده در مردان بیشتر از زنان بود.
مدل یابی رضایت مندی زناشویی بر پایه سبک های دلبستگی و جهت گیری مذهبی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
از آن جا که تاثیر عوامل متعددی از جمله سبک های دلبستگی و جهت گیری مذهبی زوجین(هریک به طور جداگانه) در ثبات و نتیجه ازدواج به اثبات رسیده است، به نظر می رسد جمع بندی میزان تاثیر هریک از این متغیرها و تعامل آن ها با یک دیگر ما را در رسیدن به درک بهتری از این پدیده یاری نماید.روش: تعداد 500 نفر از افراد متاهل تهران، با نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند و پس از دریافت توضیح کوتاهی در رابطه با پژوهش و اخذ توافق پرسشنامه های مقیاس سبک های دلبستگی بزرگسالان (RASS، 1996)، جهت گیری مذهبی آلپورت (آلپورت و راس،1950) و رضایت مندی زناشویی انریچ (اولسون[1]،فورنیر[2]، و دراکمن، 1982) را تکمیل نمودند. یافته ها: تجزیه و تحلیل داده های پژوهش نشان داد که به غیر از سبک دلبستگی اجتنابی که به طور مستقیم و منفی (28/0- = 4γ) بر رضایت مندی زناشویی تأثیر دارد، سایر سبک های دلبستگی به طور مستقیم با رضایت زناشویی ارتباط ندارند. سبک دلبستگی اجتنابی از طریق متغیر میانجی جهت گیری مذهبی بیرونی نیز می تواند رضایت مندی زناشویی را تبیین کند (35/0 = 4γ، 20/0- = 1β). بدین ترتیب هر چه سبک دلبستگی افراد بیشتر اجتنابی باشد، جهت گیری دینی آن ها بیرونی تر و رضایت مندی زناشویی در آنان کم تر خواهد بود. همچنین نتایج نشان داد که سبک دلبستگی ایمن تنها از طریق متغیر میانجی جهت گیری درونی بر رضایت مندی زناشویی تأثیر دارد (15/0 -= 1γ، 11/0 = 1β). بدین ترتیب که با افزایش سبک دلبستگی ایمن، جهت گیری مذهبی افراد بیشتر شده و از این طریق رضایت مندی زناشویی آن ها افزایش می یابد. رابطه رضایت مندی زناشویی با جهت گیری مذهبی بیرونی منفی (20/0- = 1β) و با جهت گیری مذهبی درونی مثبت(20/0- = 1β) به دست آمد. با افزایش جهت گیری مذهبی درونی رضایت مندی زناشویی افزایش و با افزایش جهت گیری مذهبی بیرونی رضایت مندی زناشویی کاهش می یابد. تجزیه و تحلیل داده ها بیان گر این مطلب بود که مقدار مجذور همبستگی چندگانه (2R) برای مدل مورد مطالعه نسبتاً اندک و برابر با 27/0 است که نشان می دهد تقریباً 27 درصد واریانس رضایت مندی زناشویی برپایه مدل پژوهش تبیین میگردد. نتیجه گیری: نقش جهت گیری مذهبی به عنوان متغیر میانجی سبک های دلبستگی و رضایت زناشویی، اهمیت سنجش این متغیر را به هنگام مطالعه این متغیرها و استفاده بالینی از این یافته ها آشکار می سازد.
بررسی رابطه خودبیمارانگاری با سبک های دلبستگی، ناگویی هیجانی و اضطراب در دانشجویان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به بررسی رابطه ی سبک های دلبستگی با متغیرهای ناگویی هیجانی ، اضطراب و خودبیمارانگاری پرداخته است . از میان دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد واحد آیت الله آملی تعداد ۳۳۰ نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند و پرسشنامه های سبک دلبستگی،ناگویی هیجانی،اضطراب وخودبیمارانگاری را تکمیل نموده اند. داده ها با استفاده آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام مورد تحلیل قرار گرفت.نتایج نشان داد که بین سبک دلبستگی ایمن و ناگویی هیجانی ، اضطراب و خودبیمارانگاری رابطه وجود دارد امابین سبک دلبستگی اجتنابی با متغیرهای ناگویی هیجانی ، اضطراب و خودبیمارانگاری رابطه ای مشاهده نشده است. نتایج تحلیل رگرسیون نشان می دهد که دلبستگی دوسوگرا 24 درصد واریانس خودبیمار انگاری را تبیین می کند و متغییر های دیگر به ترتیب میزان پیشبینی کنندگی ناگویی هیجانی ، اضطراب، دلبستگی ایمن و اجتنابی که به همراه دلبستگی دوسوگرا در مجموع 36 درصد واریانس خودبیمار انگاری را تبیین می کنند. سبک های دلبستگی با ناگویی هیجانی،اضراب وخودبیمارانگاری رابطه دارد. ناتوانی در حساسیت و پاسخدهی مادرانه می تواند به دلبستگی ناایمن منجر می گردد و مانع تحول مهارت های موثر تنظیم هیجانی و یکپارچگی شناخت و هیجان می شود و در نتیجه به نشانه هایی مانند خودبیمارانگاری، اضطراب ، ناگویی هیجانی به عنوان نشانه هایی برای فراخوانی پاسخ های مراقبت جویی از دیگران به سبب اضطراب بالا منجر می شود.
رابطه الگوهای ارتباطی خانواده و سبک های دلبستگی با شادکامی دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی واحد اندیمشک
منبع:
زن و فرهنگ سال هشتم بهار ۱۳۹۶ شماره ۳۱
91-102
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر، تعیین میزان رابطه الگوهای ارتباطی خانواده (جهت گیری گفت وشنود و جهت گیری همنوایی) و سبک های دلبستگی (ایمن، نا ایمن اجتنابی وناایمن دوسوگرا یا مقاوم) با شادکامی دانشجویان دانشگاه آزاداسلامی واحد اندیمشک بود. جامعه آماری شامل تمامی دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی واحد اندیمشک بود. که گروه نمونه، با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای به تعداد 327 نفر انتخاب شدند. روش تحقیق، توصیفی از نوع همبستگی بود. از ابزار اندازه گیری شامل پرسش نامه تجدیدنظر شده الگوهای ارتباطی خانواده(نسخه فرزندان) کوئرنر و فیتزپاتریک (2002)، پرسش نامه سبک های دلبستگی کولینز و رید(1990) و مقیاس تجدیدنظر شده شادمانی آکسفورد (2002) استفاده گردید. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، از روش های آماری همبستگی پیرسون و رگرسیون چند گانه به روش ورود و گام به گام استفاده شد. یافته ها بیانگر آن بود که جهت گیری گفت وشنود و جهت گیری همنوایی با شادمانی رابطه مثبت و معنی دار داشتند. همچنین سبک دلبستگی ایمن با شادمانی رابطه مثبت و معنی دار و سبک های دلبستگی نا ایمن دوسوگرا و ناایمن اجتنابی با شادمانی رابطه منفی و معنی دار دارند. همچنین طبق نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون به روش گام به گام، از میان متغیرهای پیش بین، به ترتیب سبک دلبستگی ایمن، مؤلفه جهت گیری همنوایی و جهت گیری گفت وشنود بهترین پیش بینی کننده های شادکامی بودند.
اثربخشی درمان مبتنی بر خودشفقتی بر کمال گرایی و سبک های دلبستگی دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه دارای اختلال اضطراب فراگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اختلال اضطراب فراگیر، می تواند آسیب های روان شناختی و هیجانی فراوانی برای دانش آموزان در پی داشته باشد که ضروری است با بکارگیری درمان های روان شناختی مناسب نسبت به درمان این اختلال اقدام شود. بر همین اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر خودشفقتی بر کمال گرایی و سبک های دلبستگی دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه دارای اختلال اضطراب فراگیر انجام گرفت. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه دارای اختلال اضطراب فراگیر منطقه 14 تهران در سال تحصیلی 98-1397 بود. در این پژوهش تعداد 30 دانش آموز دختر دوره دوم متوسطه دارای اختلال اضطراب فراگیر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند (15هر گروه 15 دانش آموز). گروه آزمایش مداخله درمان مبتنی بر خودشفقتی (گیلبرت، 2009) را طی دو و نیم ماه در 10 جلسه 75 دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه اختلال اضطراب فراگیر (اسپیتزر و همکاران، 2006)، کمال گرایی (هیل و همکاران، 2004) و پرسشنامه سبک های دلبستگی (کولینز و رید، 1990) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل کوواریانس چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر خودشفقتی بر کمال گرایی و سبک های دلبستگی اضطرابی، ایمن و اجتنابی دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه دارای اختلال اضطراب فراگیر تاثیر معنادار داشته است (p <0/01).
روابط ساختاری سبک های دلبستگی با افسردگی: نقش میانجی نظریه ی ذهن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تعیین روابط ساختاری سبک های دلبستگی با افسردگی با توجه به نقش میانجی نظریه ی ذهن در دانشجویان بود. این مطالعه از نوع توصیفی همبستگی بود که در راستای آن تعداد ۳۰۰ نفر از دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه تبریز در سال تحصیلی 96-97 به شیوه ی نمونه گیری چندمرحله ای خوشه ای انتخاب گردیده و پرسش نامه های افسردگی بک، دلبستگی بزرگسالان ، تکلیف داستان های عجیب و تکلیف تشخیص اشتباهات سهوی را تکمیل کردند. تحلیل داده ها با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که مدل اندازه گیری شده با مدل نظری برازش نسبتاً مطلوب دارد (RMSEA=0.07,CFI=0.87,IFI=0.87) ، به نحوی که سبک های دلبستگی ناایمن علاوه بر نقش مستقیم، توانستند به واسطه ی نظریه ی ذهن نشانه های اختلال افسردگی را به طور معنی دار پیش بینی کنند. مبتنی بر این یافته ها می توان نتیجه گرفت که کیفیت رابطه با مراقبان، توانایی کودک برای درک و فهم حالات ذهنی و هیجانی دیگران را تحت تأثیر قرار می دهد. از سوی دیگر، نقایص نظریه ی ذهن، ظرفیت شناختی فرد را تحت تأثیر قرار داده و فرد درکی منفی از دیگران و حالات ذهنی آن ها داشته و در نتیجه استعداد فرد برای ابتلا به افسردگی افزایش می یابد. با توجه به نتایج به دست آمده، می توان گفت که اتّخاد روش های مناسب جهت شناسایی عوامل خطر و تداوم بخش افسردگی و نهایتاً پیشگیری یا تعدیل این عوامل خطر از طریق ملاحظات بالینی، مفید و سودمند به نظر می رسد.
رابطه شیوه های حل تعارض والدین و سبک های دلبستگی با کیفیت زندگی دختران دارای احساس تنهایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: احساس تنهایی حالتی ناخوشایند است که از تفاوت در روابط بین فردی که افراد خواهان آن هستند، نشات گرفته و کیفیت زندگی فرد را تحت تأثیر قرار می دهد. این پژوهش با هدف بررسی رابطه شیوه های حل تعارض والدین و سبک های دلبستگی با کیفیت زندگی دختران نوجوان دارای احساس تنهایی انجام شد. روش: این پژوهش توصیفی، از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش را تمامی دانش آموزان دختر در دامنه سنی 13 تا 15 سال شهر رشت در سال تحصیلی 94-95 تشکیل دادند. نمونه پژوهش شامل 120 نفر از دانش آموزان دختر دارای احساس تنهایی از جامعه مذکور بودند که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (1989)، پرسشنامه احساس تنهایی (آشر و همکاران، 1984)، شیوه های حل تعارض والد- فرزند (اشتراوس، 1990) و مقیاس دلبستگی بزرگسالان (هاوزن و شیور، 1987) استفاده شد. داده های پژوهش با استفاده از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها: بین استدلال پدر و مادر با کیفیت زندگی رابطه مثبت معنادار (0/01>P)، بین پرخاشگری فیزیکی مادر با کیفیت زندگی دختران رابطه منفی معنی داری (0/01>P)، و بین سبک دلبستگی ناایمن با کیفیت زندگی دختران دارای احساس تنهایی، رابطه منفی معنی داری (0/05>P) به دست آمد. نتایج رگرسیون چندگانه نشان داد شیوه های حل تعارض والدین و سبک دلبستگی به ترتیب 31 (0/01>P)، و 19 (0/05>P) درصد می توانند کیفیت زندگی و احساس تنهایی دختران را پیش بینی کنند. نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش حاضر، شیوه های حل تعارض والدین و سبک دلبستگی فرزندان در کیفیت زندگی دختران دارای احساس تنهایی نقش داشته و در نتیجه جهت ارتقاء سطح کیفیت زندگی دانش آموزان و کمک به بهبود روابط والد فرزند، آموزش شیوه های صحیح گفتگو، حل تعارض، و شناسایی سبک های دلبستگی مناسب ضروری هستند.
مقایسه رضایت مندی زناشویی، سبک های دلبستگی، و سبک های والدگری والدین کودکان با و بدون مشکلات ناخن جویدن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سلامت روان کودک دوره هفتم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۲۲)
۱۶۸-۱۸۰
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: ناخن جویدن رفتاری شایع در کودکان است که می تواند با برخی از عوامل محیطی مانند مشکلات والدین و یا سبک های والدگری در ارتباط باشد. هدف از پژوهش حاضر، مقایسه رضایت مندی زناشویی، سبک های والدگری، و سبک های دلبستگی والدین کودکان با و بدون مشکلات ناخن جویدن بود. روش: طرح پژوهش حاضر، توصیفی از نوع تحلیل مقطعی است که جامعه آماری آن شامل تمامی والدین دانش آموزان پیش دبستانی و دبستانی با و بدون رفتار ناخن جویدن شهر شیراز در سال 1393 بودند. حجم نمونه شامل 284 نفر از والدین جامعه آماری مذکور بودند که با روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. در مرحله بعد از آنها درخواست شد تا پرسشنامه های رضایت مندی زناشویی انریچ (اولسون، 1989)، سبک های والدگری بامریند (1972)، و مقیاس تجدید نظر شده دلبستگی بزرگسالان (کولینز و رید، 1996) را تکمیل کنند. در پایان بعد از جمع آوری پرسشنامه های اجرا شده، داده ها به وسیله نسخه 24 نرم افزار SPSS و با استفاده از آزمون تی و تحلیل واریانس چندمتغیری، وارسی و تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد بین مادران دو گروه کودکان با و بدون رفتارهای ناخن جویدن، تفاوت معناداری در سبک های والدگری، سبک های دلبستگی، و رضایتمندی زناشویی وجود ندارد و این تفاوت در بین پدران دو گروه نیز یافت نشد (0/05P>). نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش به نظر می رسد که رفتارهای ناخن جویدن به طور مستقیم، غیرمستقیم، و یا واسطه ای تحت تأثیر متغیرهای دیگری هستند که پیشنهاد می شود در مطالعات آینده به آنها پرداخته شود.
رابطه طرحواره های ناسازگار اولیه و سبک های دلبستگی با گرایش به روابط فرازناشویی
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی رابطه طرحواره های ناسازگار اولیه و سبک های دلبستگی با گرایش به روابط فرازناشویی بود. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش، کلیه زنان متاهل مراجعه کننده به فرهنگ سرای سلامت منطقه 4 شهر تهران در سال 1398 بودند. حجم نمونه 202 نفر از این زنان بر اساس فرمول پلنت از تاپاکینگ، فیدل و اولمن(2007) و به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و به پرسشنامه های پرسشنامه گرایش به روابط فرازناشویی واتلی(2008)، طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ و براون(2003) و سبک های دلبستگی کولینز و رید (1990) پاسخ دادند. داده های جمع آوری شده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندمتغیره تحلیل شد. یافته ها نشان داد که بین طرحواره های ناسازگار اولیه و سبک های دلبستگی با گرایش به روابط فرازناشویی رابطه معنی داری وجود دارد(01/0>P). نتایج تحلیل رگرسیون چندمتغیره نیز آشکار کرد که 5/55% درصد واریانس گرایش به روابط فرازناشویی به وسیله طرحواره های ناسازگار اولیه و 7/58% درصد به وسیله سبک های دلبستگی تبیین می شود. یافته های این پژوهش نشان می دهد که طرحواره های ناسازگار اولیه و سبک های دلبستگی سهم معنادار در پیش بینی گرایش به روابط فرازناشویی دارند.
پیش بینی سازگاری با سرطان در محیط خانوادگی براساس سبک های دلبستگی، سخت کوشی و حمایت اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره نوزدهم پاییز (آبان) ۱۳۹۹ شماره ۹۲
969-980
حوزه های تخصصی:
زمینه : مطالعات متعددی به پیش بینی سازگاری با سرطان و بررسی سبک های دلبستگی، سخت کوشی و حمایت اجتماعی در بیماران مبتلا به سرطان پرداخته اند. اما پژوهشی که به پیش بینی سازگاری با سرطان در محیط خانوادگی براساس سبک های دلبستگی، سخت کوشی و حمایت اجتماعی پرداخته باشد مغفول مانده است. هدف: پیش بینی سازگاری با سرطان در محیط خانوادگی براساس سبک های دلبستگی، سخت کوشی و حمایت اجتماعی بود. روش: پژوهش از نوع توصیفی – همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش کلیه مردان و زنان 68-18 سال مبتلا به سرطان مراجعه کننده به کلینیک انکولوژی در سال 97-96 شهر اصفهان بودند. تعداد 203 بیمار مبتلا به سرطان که تحت درمان های پزشکی و در مرحله تحت شیمی درمانی بودند، به روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش عبارت بود از: پرسشنامه های سبک های دلبستگی هازن و شیور (1987)، پرسشنامه سخت کوشی (بارتون، اورسانو، رایت و اینگراهام، 1989)، پرسشنامه حمایت اجتماعی (زیمت و دالم، 1988) و پرسشنامه سازگاری روانی - اجتماعی با بیماری ها (دروگتیس و دروگتیس، 1990). تحلیل داده ها با استفاده از روش های ضرایب همبستگی پیرسون، تحلیل های رگرسیون سلسله مراتبی انجام شد. یافته ها : سازگاری با سرطان در محیط خانوادگی توسط متغیرهای سخت کوشی، سبک های دلبستگی و حمایت اجتماعی قابل پیش بینی است و سخت کوشی، سبک دلبستگی ایمن و حمایت اجتماعی در سازگاری با سرطان همبستگی مثبت و معناداری داشت (0/05 P< ). نتیجه گیری : سخت کوشی، دلبستگی ایمن و حمایت اجتماعی، منابع مهم سازگاری با سرطان در محیط خانوادگی بودند.
تبیین علائم وسواسی– جبری بر اساس سبک های دلبستگی و بیگانگی با نقش میانجی افسردگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: اختلال وسواسی – جبری یکی از اختلال های شایع روانشناختی است که در نوجوانان و جوانان شیوع نسبتاً بالایی دارد. این اختلال هزینه های اجتماعی و اقتصادی بسیاری را برای افراد مبتلا و جامعه ایجاد می کند و بر کارکردهای اجتماعی، تحصیلی و شغلی این افراد تأثیر می گذارد. پژوهش حاضر با هدف تبیین علائم وسواسی – جبری براساس سبک های دلبستگی و بیگانگی با نقش میانجی افسردگی انجام گرفته است. روش: روش تحقیق توصیفی - همبستگی می باشد. جامعه ی آماری شامل تمامی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم در سال تحصیلی 98-97 بود. نمونه آماری شامل 344 نفر از اعضای جامعه آماری مذکور است این تعداد به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه وسواس فکری - عملی مادزلی، پرسشنامه سبک های دلبستگی کولینز و رید، مقیاس روابط موضوعی بل و پرسشنامه افسردگی بک می باشند. داده ها با استفاده از روش آزمون تحلیل معادلات ساختاری تحلیل شدند. جهت تجزیه و تحلیل آماری داده ها از نرم افزار SPSS نسخه 20 و نرم افزار Lisrel نسخه 10.20 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که اثر مستقیم و غیر مستقیم بیگانگی، سبک ایمن، سبک دوسوگرا و افسردگی بر علائم وسواس تأیید می شود. جهت تأثیر بیگانگی مثبت و جهت تأثیر سبک ایمن منفی و جهت اثر سبک دوسوگرا مثبت و جهت رابطه افسردگی مثبت است. همچنین شاخص های برازش بدست آمده در مجموع نشان از برازش قابل قبول داده ها با مدل دارد. نتیجه گیری: از اینیافته ها می توان نتیجه گرفت تجارب اولیه مناسب در زمینه دلبستگی می توانند از اختلال وسواس در بزرگسالی جلوگیری کند. همچنین امکان ابتلای فردی که دچار بیگانگی است به اختلال وسواس زیاد است و افسردگی بخشی از مکانیسم اثرات این عوامل در بروز وسواس را تبیین می کند.
پیش بینی اضطراب اجتماعی بر اساس سبک دلبستگی و نیازهای بنیادین روان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی پیش بینی اضطراب اجتماعی بر اساس سبک دلبستگی و نیازهای بنیادی روان شناختی انجام گرفت.
روش: پژوهش حاضر به صورت توصیفی از نوع پیش بینی انجام شد. جامعه آماری این تحقیق کلیه دانشجویان دانشگاه های تهران بود که200 نفر از دانشجویان با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند و به پرسش نامه دلبستگی بزرگسالان هازن و شیور (1987)، نیازهای بنیادین روانشناختی دسی و ریان (2000) و اضطراب اجتماعی کانر و همکاران (2000) پاسخ دادند. یافته ها به روش رگرسیون لجستیک تحلیل گردید.
یافته ها: نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد ابعاد سبک دلبستگی و نیازهای بنیادین در سطح 05/0 توان پیش بینی اضطراب اجتماعی را دارند.
نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد ابعاد سبک دلبستگی ایمن به صورت منفی و سبک دلبستگی ناایمن به صورت مثبت اضطراب اجتماعی را پیش بینی می کند. همچنین با افزایش نمره فرد در نیازهای بنیادین اضطراب اجتماعی کاهش و همراه با کاهش نمره وی در نیازهای بنیادین اضطراب اجتماعی افزایش می یابد.
پیش بینی گرایش به خیانت بر اساس ویژگی های شخصیتی و سبک های دلبستگی در افراد متأهل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روان شناسی اجتماعی دوره ۸ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۱
87 - 102
حوزه های تخصصی:
مقدمه: وقوع خیانت در هر خانواده ای موجب آسیب به بنیان آن شده که نتیجه آن فروپاشی و افزایش آسیب های اجتماعی است. هدف این پژوهش پیش بینی گرایش به خیانت بر اساس متغیرهای ویژگی های شخصیتی و سبک های دلبستگی در افراد متأهل بود. روش: طرح پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. نمونه آماری پژوهش شامل 250 نفر از زنان و مردان متأهل (125 زن و 125 مرد) از جامعه متأهلین استان خوزستان که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند، بود. ابزارهای پژوهش نیز شامل پرسشنامه های شیوه های رفتاری فارمن و وهنر، پنج عاملی نئو کاستا و مک کری و مسائل رابطه ای بوکات بود و و در نهایت داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 24 تحلیل شدند. یافته ها: این پژوهش نشان داد که بین تمام متغیرهای پیش بین (سبک های دلبستگی ، ویژگی های شخصیتی) و مؤلفه های آن ها (به جز مؤلفه ویژگی شخصیتی گشودگی که معنی دار نبود) با گرایش به خیانت دارای رابطه معنی داری در سطح 0001/0 >p بودند. همچنین در ضرایب همبستگی چندگانه متغیرهای پیش بین (ویژگی های شخصیتی و سبک های دلبستگی) با گرایش به خیانت زناشویی افراد متأهل با روش ورود همزمان و مرحله ای مقدار R2 نشان داد، 29 درصد از واریانس گرایش به خیانت زناشویی شهروندان متأهل توسط متغیرهای یاد شده تبیین می شود. نتیجه گیری: بر اساس یافته پژوهش می توان بیان کرد، ویژگی وجدانی بودن، سبک دلبستگی اضطرابی، ویژگی روان رنجوری و سبک دلبستگی ایمن به ترتیب پیش بینی کننده های خوبی برای گرایش به خیانت زناشویی می باشند.
پیش بینی پرخاشگری دانشجویان بر اساس هوش، خلق وخو و دلبستگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روان شناسی اجتماعی دوره ۱۰ بهار ۱۳۹۸ شماره ۳۷
65 - 86
حوزه های تخصصی:
مقدمه: علی رغم تأثیر متغیرهای موقعیتی و بی ثبات بر پرخاشگری، ثبات نسبی این متغیر در طول زندگی نیز در برخی پژوهش ها تأئید شده است. هدف پژوهش حاضر پیش بینی پرخاشگری دانشجویان بر اساس متغیرهای فردی باثبات هوش، ابعاد خلق و خو و سبک های دلبستگی بود. روش: جامعه ی آماری این پژوهش شامل دانشجویان کارشناسی دانشگاه سلمان فارسی کازرون بود که 266 نفر از آن ها به روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه پرخاشگری باس و پری (1992)، پرسش نامه سرشت و منش (کلونینجر و همکاران، 1994)، پرسش نامه دلبستگی بزرگسالان بشارت (2011)، مقیاس آزمون هوش نابسته به فرهنگ کتل (1957) و همچنین پرسش نامه مقبول نمایی اجتماعی کران و مارلو (1960) استفاده شد. پس از مهار اثر مقبول نمایی اجتماعی از طریق ضریب همبستگی تفکیکی، متغیرهای دارای رابطه ی معنی دار با پرخاشگری کلی بعنوان متغیر پیش بین پرخاشگری وارد تحلیل رگرسیون به روش گام به گام شدند. یافته ها: ضرایب همبستگی نشان داد که پرخاشگری با متغیرهای نوجویی، آسیب پرهیزی، پشتکار، دلبستگی اجتنابی و دلبستگی دوسوگرا دارای رابطه مثبت معنی دار است. همچنین براساس خروجی رگرسیون دلبستگی ناایمن اجتنابی و دوسوگرا، متغیر خلق وخویی آسیب پرهیزی در کنار مقبول نمایی اجتماعی توانستند به میزان 47 درصد پرخاشگری را پیش بینی کنند که البته از این میزان 16 درصد مربوط به سبک پاسخدهی مقبول نمایانه ی اجتماعی بود. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که در جمعیت بهنجار دانشجویی وزن متغیرهای با ثبات شخصیتی در پیش بینی پرخاشگری چندان هم زیاد نیست و شاید بقیه پراکنش پرخاشگری را بتوان با عوامل موقعیتی و اکتسابی تر تبیین نمود. با توجه به سهم کم متغیرهای دیرپای شخصیتی، انتظار از اصلاح پذیری و درمان پرخاشگری دانشجویان با مداخله افزایش می یابد.
پیش بینی مشکلات تنظیم هیجانی مادران حاشیه نشین شهر تهران بر اساس سبک های دلبستگی آنان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روان شناسی اجتماعی دوره ۱۰ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۸
117 - 134
حوزه های تخصصی:
مقدمه: امروزه حاشیه نشینی یکی از مهمترین بسترهای بروز آسیب های روانی- اجتماعی تلقی می شود. برای پیشگیری از بروز این آسیب ها، ابتدا باید به خانواده و یکی از مهمترین نقش های آن یعنی مادری، توجه کرد. لذا پژوهش حاضر درصدد پیش بینی مشکلات تنظیم هیجانی مادران ساکن در حاشیه شهر تهران، بر اساس سبک های دلبستگی آنان بود. روش: پژوهش حاضر به صورت توصیفی- مقطعی و از نوع همبستگی بود. جامعه ی این پژوهش شامل کلیه مادران دارای فرزند ساکن در شهرستان های رباط کریم و پاکدشت بود. بدین منظور نمونه ای متشکل از 119 نفر از زنان ساکن در این دو شهرستان به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و به پرسشنامه های سبک دلبستگی بزرگسال (بشارت، 1392) و مقیاس مشکلات تنظیم هیجانی (گراتز و رومئر، 2004) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از روش تحلیل رگرسیون خطی چندمتغیری در نرم افزار SPSS-20 مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: نتایج این پژوهش نشان داد که مادران با سبک ایمن مشکلات کمتری در تنظیم هیجانات داشته، وضوح هیجانی بالاتر و توانایی دسترسی به راهبردهای نظم بخشی هیجانی بهتری دارند؛ سبک اجتنابی قادر به پیش بینی مشکلات مربوط به شرکت در رفتارهای هدفمند و سبک دوسوگرا به طور معنی داری نمره کل دشواری در تنظیم هیجان، عدم پذیرش پاسخ های هیجانی، مشکلات کنترل تکانه و محدودیت دسترسی به راهبردهای تنظیم هیجانی را پیش بینی نمود. نتیجه گیری: این نتایج بیانگر اهمیت بیشتر سبک های دلبستگی دوسوگرا و ایمن و نقش کمتر سبک اجتنابی در پیش بینی مشکلات مرتبط با نظم بخشی به هیجانات در مادران حاشیه نشین شهر تهران بود.