مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
پریشانی روانشناختی
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش مقایسه اثربخشی آموزش تنظیم هیجان و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در بهبود نشانه های پریشانی روانشناختی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان مادران کودکان عقب مانده ذهنی در شهر تبریز بود. در این مطالعه شبه تجربی، جامعه آماری شامل مادران دانش آموزان عقب مانده ذهنی آموزشگاه های استثنایی شهر تبریز بود. پس از اجرای پرسشنامه افسردگی، اضطراب، استرس، از بین آن ها، تعداد 60 نفر به شیوه تصادفی انتخاب شده و در دو گروه 30 نفره تقسیم شدند. گروه اول یک دوره درمان آموزش تنظیم هیجان را در 8 جلسه 2 ساعتی، دریافت کرد. گروه دوم در طول همین مدت، هشت جلسه شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی را طی کرد. ابزارهای استفاده شده در این پژوهش شامل پرسشنامه راهبردهای تنظیم هیجان شناختی (CERQ) و مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (DASS) بود. تحلیل نتایج با استفاده از روش تحلیل کواریانس چندمتغیری صورت گرفت. نتایج نشان داد که اثربخشی متغیرهای مستقل (آموزش تنظیم هیجان و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی) بر متغیرهای وابسته افسردگی (01/5=F و 03/0=p) ، اضطراب (27/7=F و 01/0=p) و استرس (17/10=F و 00/0=p) معنی دار است. بنابراین می توان گفت که روش های درمانی آموزش تنظیم هیجان و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر روی این متغیرها اثر بخشی متفاوتی دارند. مقایسه دو به دوی گروه ها در متغیرهای وابسته نشان می دهد که در متغیرهای افسردگی، اضطراب و استرس تفاوت میانگین ها بین دو گروه معنی دار است و این تفاوت به نفع گروه آموزش تنظیم هیجان است. یعنی این روش تأثیر بیشتری روی آزمودنی ها داشته است. در مجموع نتایج نشان می دهند که آموزش تنظیم هیجان می تواند در کاهش پریشانی روانشناختی مادران کودکان عقب مانده ذهنی موثر واقع شود.
روابط ساختاری سبک دلبستگی با پریشانی روان شناختی: نقش واسطه ای تنظیم شناختی هیجان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی بالینی سال دهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۳۹)
63 - 76
حوزه های تخصصی:
مقدمه: با توجه به نقش دلبستگی ناایمن در تحول و تداوم پریشانی روان شناختی و تأثیر تنظیم هیجان بر مشکلات و اختلالات روان شناختی، هدف پژوهش حاضر، وارسی سهم تنظیم شناختی هیجان در تبیین رابطه بین سبک دلبستگی و پریشانی روان شناختی بود. روش: نمونه مورد مطالعه، دربرگیرنده 300 نفر از دانشجویان کارشناسی و دکتری حرفه ای مشغول به تحصیل در دانشگاه شاهد بود. ابزارهای مورداستفاده در این پژوهش شامل مقیاس اضطراب، افسردگی و استرس (DASS-21)، پرسشنامه تجارب مربوط به روابط نزدیک (ECR-R) و فرم کوتاه پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (CERQ-S) بود. داده های گردآوری شده با استفاده از نرم افزار های SPSS-23 و AMOS-18 مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد که بین اضطراب دلبستگی با مؤلفه های اضطراب، افسردگی و استرس و نیز تنظیم غیرانطباقی هیجان رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. یافته های برآمده از معادلات ساختاری و آزمون سوبل بیان گر تأیید نقش واسطه ای متغیر تنظیم غیرانطباقی هیجان در رابطه بین اضطراب دلبستگی و مؤلفه های پریشانی روانشناختی بود. نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر، نقش واسطه ای متغیر تنظیم غیرانطباقی هیجان را در رابطه بین اضطراب دلبستگی و مؤلفه های پریشانی روانشناختی نمایان ساخت. بدین سان می توان در گستره روابط بین فردی، تربیتی، خانوادگی و درمانی به متغیرهای یادشده توجه نمود.
رابطه بین خشونت خانگی و عملکرد های شناختی در زنان قربانی همسر آزاری: نقش واسطه ای خود تنظیمی و پریشانی روانشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بی توجهی به سلامت زنان و اعمال خشونت خانگی علیه آنان می تواند سبب پیدایش انواع بیماری های روانی و حتی جسمانی گردد که این امر تهدیدی برای سلامت اعضای خانواده است. زنان نسبت به اعضای دیگر خانواده بیش تر در معرض خشونت، به خصوص خشونت مردان هستند. مهم ترین آسیبی که خشونت خانگی به همراه دارد ایجاد اختلال در عملکرد شناختی زنان قربانی خشونت است. خشونت خانگی به عنوان یک عامل استرس زای محیطی می تواند عملکردهای شناختی را تحت تاثیر قرار دهد، بنابراین بررسی عملکردهای شناختی در زنان آسیب دیده از خشونت های خانگی دارای اهمیت است. تاثیر خشونت بر عملکردهای شناختی از طریق سایر متغیرهای روانشناختی ممکن است رخ دهد. رهایی از موقعیت خشونت پذیری برای زنان قربانی خشونت خانگی به کیفیت عملکرد شناختی آنها وابسته است. از این رو در پژوهش حاضر، نقش واسطه ای خودتنظیمی و پریشانی روانشناختی در رابطه بین تجربه خشونت خانگی و عملکردهای شناختی مورد بررسی قرار گرفته است. با توجه به بررسی روابط بین متغیرهای پژوهش در یک نمونه از زنان قربانی خشونت خانگی، روش پژوهش از نوع توصیفی-همبستگی بود که رابطه بین متغیرها بر حسب اهداف پژوهش تحلیل گردیدند . جامعه تحقیق شامل زنان قربانی خشونت مراجعه کننده به واحدهای مختلف پزشکی قانونی شهر تهران در سال 1397 بودند . نمونه پژوهش ۲۰۰ نفر از مراجعه کنندگان زن به این مراکز بوده اند که به شیوه هدفمند با توجه به معیارهای ورود و خروج و پس از اخذ رضایت از آن ها انتخاب شده اند. ابزار سنجش متغیرهای پژوهش عبارت است از فرم کوتاه پرسشنامه خودتنظیمی میلر و براون (۱۹۹۹) (SSRQ) ، پرسشنامه افسردگی، اضطراب و استرس داس (۱۹۹۵) (DASS-21) ، پرسشنامه خشونت خانوادگی پور نقاش تهرانی (۱۳۸۳) و مقیاس ارزیابی شناختی مونترال (MONTREAL) (۲۰۰۵). نتایج به دست آمده توسط نرم افزارهای SPSS و LISREL تحلیل شده اند. مدل مفهومی پیشنهادی پژوهش با انجام تحلیل های مختلف آماری مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج نشان می دهند که خشونت خانگی بر عملکردهای شناختی توسط متغیرهای واسطه ای خود تنظیمی و پریشانی روانشناختی تاثیرگذار است. با توجه به مقادیر شاخصهای برازش از قبیل RMSEA ، RMR ، GFI و ... مدل مفهومی پیشنهادی برازش یافت. پژوهش پیش رو بیانگر آن است که تجربه خشونت های خانگی در زنان به واسطه کاهش توانایی خود تنظیمی، و ایجاد پریشانی روانشناختی باعث کاهش عملکرد های شناختی در آنها می گردد. با توجه به یافته های این پژوهش، می توان با توجه دادن خانواده ها و همچنین سازمان ها و مراکز مرتبط با نگهداری و کمک به زنان قربانی خشونت به اهمیت نقش کاهش توانایی های شناختی و عوامل واسطه ای موثر بر آنها بر ادامه خشونت پذیری، با مداخلات آموزشی و درمانی، از وقوع مجدد این گونه خشونت ها پیشگیری کرد.
سلامت روانشناختی و جسمانی: نقش تعدیل کننده ی سرکوبگری و بهوشیاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ششم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴ (پیاپی ۲۴)
69 - 86
حوزه های تخصصی:
مقدمه: رابطه ی دوسویه ی سلامت جسمانی و روان شناختی همواره مورد علاقه ی پژوهشگران بوده است و راهبردهای تنظیم هیجان به عنوان تعدیل کننده ی این رابطه نقش بسزایی داشته اند. هدف مطالعه ی حاضر بررسی نقش سرکوبگری و بهوشیاری در تعدیل تاثیر پریشانی روان شناختی بر علائم جسمانی بود. روش: به این منظور 271 دانشجوی دانشگاه تهران به فرم کوتاه سیاهه ی سازگاری واینبرگر، مقیاس بهوشیاری، و فهرست علائم مرضی بارتون پاسخ دادند. یافته ها: نتایج تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی نقش تعدیل کنندگی سرکوبگری و بهوشیاری را نشان داد. به این صورت که در شرایط پریشانی روانشناختی بالا، افراد با بهوشیاری و سرکوبگری بالا، علائم جسمانی کمتری گزارش کردند، اما در شرایط پریشانی روانشناختی پایین، افراد با سرکوبگری بالا علائم جسمانی بیشتری از افراد با سرکوبگری پایین داشتند. نتیجه گیری: نتایج با توجه به سازش یافتگی بهوشیاری و خودارزیابی های افراطی مثبت افراد سرکوبگر در شرایط متفاوت پریشانی تحلیل شده است.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر ترس از پیشرفت بیماری و پریشانی روان شناختی در بیماران مبتلا به آرتریت روماتوئید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال هشتم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۳۰)
117 - 132
حوزه های تخصصی:
مقدمه: آرتریت روماتویید یک بیماری خودایمنی التهابی مزمن پیش رونده است که میزان شیوع آن در جهان 5/0 تا 4/2 درصد برآورد شده است. در این مطالعه تاثیر آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد بر ترس از پیشرفت بیماری و پریشانی روان شناختی بیماران مبتلا به آرتریت روماتویید مورد بررسی قرار گرفت. روش: این مطالعه نیمه تجربی و از نوع کارآزمایی بالینی، با 30 نفر بیمار مبتلا به آرتریت روماتویید که به روش نمونه گیری هدفمند، انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر کدام 15 نفر) قرار گرفتند، انجام شد. مداخله به صورت گروهی و هفتگی به مدت یک و نیم ساعت در گروه آزمایش اعمال شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه پریشانی روان شناختی (DASS) و ترس از پیشرفت بیماری جمع آوری شدند. تحلیل داده ها توسط نرم افزار SPSS-21 و با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی صورت گرفت. یافته ها: نتایج آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد در دو گروه میانگین افسردگی و استرس از پیشرفت بیماری دارای تفاوت معنادار (05/0P>) و اضطراب بدون تفاوت بود (05/0>P). نتایج آزمون تعقیبی بونفرونی نشان داد تفاوت میانگین بین نمره های استرس، افسردگی و ترس از پیشرفت بیماری در مراحل پیش آزمون با پس آزمون و پیگیری در گروه آزمایش معنادار است (01/0>P). نتیجه گیری: یافته ها بیانگر تاثیر آموزش تعهد و پذیرش بر پریشانی روان شناختی و ترس از پیشرفت بیماری در بیماران مبتلا به آرتریت روماتویید بود؛ بنابراین می توان از این درمان به عنوان یک درمان مکمل در کنار دارودرمانی برای بهبود زندگی این بیماران استفاده کرد.
اثربخشی آموزش فنون مبتنی بر ذهن آگاهی بر پریشانی روانشناختی مادران دارای فرزند با ناتوانی یادگیری خاص(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش فنون مبتنی بر ذهن آگاهی بر پریشانی روان شناختی (استرس، اضطراب و افسردگی) مادران دارای فرزند با ناتوانی یادگیری خاص انجام گرفت. روش پژوهش به شیوه ی نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل اجرا شد. جامعه ی آماری پژوهش را مادرانِ دانش آموزان مراکز ناتوانی یادگیری خاص شهر اردبیل در سال 1397 تشکیل می دادند. برای انتخاب نمونه از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شد. نمونه ی مورد مطالعه شامل 40 مادرِ دانش آموزان مراکز ناتوانی یادگیری خاص شهر اردبیل بودند که بصورت تصادفی در گروه آزمایش (20 نفر) و گروه کنترل (20 نفر)، جایگزین شدند. شرکت کنندگان گروه آزمایش، 8 جلسه آموزش فنون مبتنی بر ذهن آگاهی را دریافت نمودند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه ی استرس، اضطراب و افسردگی لاویبوند و لاویبوند (1995) استفاده شد. داده ها با روش آماری کوواریانس چندمتغیری مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که مادران گروه آزمایش نسبت به مادران گروه کنترل در پس آزمون به طور معناداری، پریشانی روان شناختی (استرس، اضطراب و افسردگی) کمتری داشتند و فرضیه ی پژوهش مبنی بر اثربخشی آموزش فنون مبتنی بر ذهن آگاهی بر پریشانی روان شناختی (استرس، اضطراب و افسردگی) مادران دارای فرزند با ناتوانی یادگیری خاص مورد تائید قرارگرفته است. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که آموزش فنون مبتنی بر ذهن آگاهی در کاهش پریشانی روان شناختی (استرس، اضطراب و افسردگی) مادران دارای فرزند با ناتوانی یادگیری خاص اثربخش است.
اثربخشی معنویت درمانی بر پریشانی روانشناختی و تاب آوری بیماران تالاسمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره هجدهم زمستان (اسفند) ۱۳۹۸ شماره ۸۴
2285-2293
حوزه های تخصصی:
زمینه: بروز بیماری های جسمانی مزمن همچون تالاسمی موجب ایجاد پریشانی روانشناختی و کاهش تاب آوری بیماران می شود. پژوهش حاضر در پی آن است که آیا معنویت درمانی می تواند منجر به کاهش پریشانی روانشناختی و بهبود تاب آوری بیماران تالاسمی شود؟ هدف: بر همین اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی معنویت درمانی بر پریشانی روانشناختی و تاب آوری بیماران تالاسمی انجام گرفت. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل بیماران تالاسمی شهر شیراز در سه ماهه زمستان سال 1397 بود. در این پژوهش تعداد 30 بیمار تالاسمی با روش نمونه گیری غیرتصادفی داوطلبانه و هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه گمارده شدند (15 بیمار در گروه آزمایش و 15 بیمار در گروه گواه). گروه آزمایش مداخله معنویت درمانی (بوالهری و همکاران، 1391) را طی دو ماه و نیم در 10 جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه پریشانی روانشناختی (کسلر و همکاران، 2003) و پرسشنامه تاب آوری (کانر و دیویدسون، 2003) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس مختلط مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که معنویت درمانی بر پریشانی روانشناختی و تاب آوری بیماران تالاسمی تأثیر معنادار دارد (0/001 p< ). بدین صورت که این درمان توانسته منجر به کاهش پریشانی روانشناختی و بهبود تاب آوری بیماران شود. نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر بیانگر آن بودند که معنویت درمانی با بهره گیری از فنونی همانند، خودآگاهی و ارتباط با خود و خدا ، نوع دوستی ، بخشش خود و دیگران ، قدردانی و شکرگزاری می تواند به عنوان یک درمان کارآمد جهت کاهش پریشانی روانشناختی و بهبود تاب آوری بیماران تالاسمی مورد استفاده قرار گیرد.
رابطه انگ ناباروری و پریشانی روانشناختی با کیفیت رابطه زناشویی از طریق میانجی گری فراهیجان در زنان نابارور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال شانزدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۶۱
55-76
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر رابطه علی انگ ناباروری و پریشانی روانشناختی با کیفیت رابطه زناشویی و همچنین رابطه غیرمستقیم آنها از طریق فراهیجان در زنان نابارور بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه زنان نابارور مراجعه کننده به مرکز درمان ناباروری جهاد دانشگاهی اهواز که در طی ماههای شهریور تا آبان 1397 مراجعه کرده بودند که از بین آنان 170 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. در این پژوهش، آزمودنی ها پرسشنامه انگ ناباروری فای و همکاران (2014)، پرسشنامه پریشانی روانشناختی کسلر (2003)، پرسشنامه وضعیت زناشویی گلومبوک-راست (1988) و پرسشنامه فراهیجان میتمنسگرابر و همکاران (2009) را تکمیل کردند. تحلیل ها بر اساس مدل یابی معادلات ساختاری بود. نتایج مدل یابی معادلات ساختاری برازندگی مدل پیشنهادی را بر اساس داده ها مورد حمایت قرار دادند. نتایج حاکی از اثر انگ ناباروری بر کیفیت روابط زناشویی، فراهیجان مثبت و فراهیجان منفی و اثر پریشانی روانشناختی بر فراهیجان منفی همچنین اثر فراهیجان مثبت و فراهیجان منفی بر کیفیت روابط زناشویی بود. همچنین نتایج اثر غیرمستقیم انگ ناباروری و پریشانی روانشناختی را از طریق فراهیجان مثبت و فراهیجان منفی بر کیفیت روابط زناشویی تأیید کرد (05/0P<). اما مسیر مستقیم پریشانی روانشناختی با فراهیجان مثبت و کیفت روابط زناشویی تأیید نشد و از مدل نهایی حذف گردید. بر اساس نتایج به دست آمده فرا هیجان ها می توانند در کنترل و مدیریت هیجانات منفی ناشی از انگ ناباروری و پریشانی های روانشناختی ناشی از آن مؤثر باشد و در نهایت منجر بهبودکیفیت روابط زناشویی گردد.
مقایسه پریشانی روانشناختی و پرخاشگری در دانشجویان دارای کیفیت خواب مطلوب و ضعیف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مشکلات خواب در میان دانشجویان پدیده بسیار رایجی است که بر عملکرد آنان تأثیر منفی می گذارد. پژوهش حاضر با هدف مقایسه پریشانی روانشناختی و پرخاشگری در دانشجویان با کیفیت خواب مطلوب و ضعیف انجام شد. این پژوهش از نوع توصیفی با طرح علی - مقایسه ای است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه کاشان در سال 1397بود. تعداد 246 دانشجو (145 دختر و 101 پسر) با روش نمونه گیری چندمرحله ای طبقه ای (متناسب با جنسیت) از سه دانشکده دانشگاه کاشان انتخاب شدند. شرکت کنندگان به پرسشنامه های کیفیت خواب پیتزبورگ ( PSQI ) ، مقیاس اضطراب، افسردگی، استرس لوی باند و لوی باند ( DASS )، پرسشنامه پرخاشگری بای و پری ( AQ ) و سؤالات دموگرافیک پاسخ دادند . داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیری ( MANOVA ) از طریق از نرم افزار SPSS-22 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که افراد با کیفیت خواب ضعیف در مقایسه با افراد دارای کیفیت خواب مناسب سطوح بالاتری از پریشانی روانشناختی شامل اضطراب (001/0 p< )، افسردگی (01/0 p< ) و استرس (01/0 p< ) و همچنین، پرخاشگری (05/0 p< ) را تجربه می کنند. بنابراین، کیفیت خواب ضعیف در دانشجویان می تواند با بروز و تشدید پریشانی های روانشناختی و پرخاشگری در آنان همراه باشد. ازاین رو، ضروری است طراحی و اجرای برنامه های مناسب به منظور بهبود کیفیت خواب دانشجویان در کنار سایر مداخله های ارتقاء بهداشت روانی آنان مورد توجه جدی قرار گیرد.
اثر افزایشی ترکیب تمرینات تن آرامی مبتنی بر ذهن آگاهی (MBR) و تحریک الکتریکی فرامغزی (CES) بر کاهش افسردگی، اضطراب و استرس مبتلایان به دیابت نوع 2(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۵۹
109 - 126
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، یک مطالع ه از ن وع ک ار آزم ایی ب الینی تص ادفی سه گروه ی دو س ر کور، از نوع طرح اندازه های تکراری است که با هدف تعیین اثر خالص و اثر ترکیبی دو تکنیک تن آرامی مبتنی بر ذهن اگاهی (MBR) و تکنیک تحریک الکتریکی فرامغزی (CES) در بهبود وضعیت روانشناختی بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 انجام گرفت. نمونه پژوهش شامل 30 بیمار دارای دیابت نوع 2 بود که از انجمن دیابت شهرستان بناب انتخاب شدند و پس از همتاسازی، به طور تصادفی به سه گروه 10 نفره (MBR، CES، MBR+CES) انتساب شدند و در 10 جلسه انفرادی مداخلات مربوط به گروه خود را اخذ نمودند. پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری یک ماهه، با مقیاس DASS-48، برگزار شد. تحلیل واریانس بین-درون گروهی آمیخته، تغییر معنی داری در میانگین افسردگی، اضطراب، و استرس در طول زمان نشان داد. همچنین، میانگین نمرات گروهها در طول زمان برای افسردگی یکسان، و برای اضطراب و استرس غیریکسان بود. تحلیل کواریانس چندمتغیره و نتایج آزمون مقایسه های جفت شده بن فرونی نشان داد که مداخلات مختلف تاثیر یکسانی در کاهش اضطراب و استرس در مراحل پس آزمون و پیگیری داشتند. همچنین، پایداری هرسه مداخله درمانی برای کاهش اضطراب یکسان بوده است. اما در مورد استرس، در مرحله پیگیری، پایداری درمان ترکیبی MBR+CES، نسبت به درمان CES بیشتر بوده است.
رابطه طرحواره های ناسازگار اولیه با رضایت زناشویی و پریشانی روانشناختی در زنان نابارور شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره نوزدهم زمستان (دی) ۱۳۹۹ شماره ۹۴
1231-1242
حوزه های تخصصی:
زمینه: مطالعات متعددی به بررسی طرحواره های ناسازگار اولیه و رضایت زناشویی و پریشانی روانشناختی پرداخته اند. اما پیرامون رابطه طرحواره های ناسازگار اولیه با رضایت زناشویی و پریشانی روانشناختی زنان نابارو شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه طرحواره های ناسازگار اولیه با رضایت زناشویی و پریشانی روانشناختی زنان نابارور انجام شد. روش: روش این پژوهش توصیفی و از نوع مطالعات همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان نابارور شهر تهران در سال 1398 بود. تعداد 260 زن نابارور به روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه از بین دو مرکز ناباروری شهر تهران انتخاب شدند. به منظور گردآوری داده ها، از فرم کوتاه پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ (1998)، پرسشنامه 47 سؤالی رضایت زناشویی انریچ (1989) و پرسشنامه پریشانی روانشناختی کسلر (2002) استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون خطی چندگانه انجام شد. یافته ها: بین طرحواره های ناسازگار رهاشدگی، نقص، وابستگی، اطاعت، بازداری هیجانی و معیارهای نامربوط با رضایت زناشویی رابطه معنادار وجود دارد ( 05/0 P< ) . همچنین بین طرحواره های ناسازگار رهاشدگی، وابستگی، خود تحول نایافته، بازداری هیجانی، معیارهای نامربوط، خودکنترلی ناکافی و استحقاق با پریشانی روانشاختی رابطه معنادار وجود دارد ( 05/0 P< ) . نتیجه گیری: طرحواره های ناسازگار اولیه ازجمله عواملی است که در دوره ناباروری منجر به کاهش سطح رضایت زناشویی زنان شده و پریشانی روانشناختی را بالا می برد.
اثربخشی درمان خودشفقت ورزی بر پریشانی روان شناختی و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به پسوریازیس(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: بیماری های پوستی همانند پسوریازیس، با ناتوانی های روان شناختی و اجتماعی قابل ملاحظه ای همراه هستند. ازاین رو، پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان خود شفقت ورزی بر پریشانی روان شناختی و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به پسوریازیس انجام گرفت. مواد و روش ها: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با گروه کنترل و پیگیری یک ماهه است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه ی بیماران پوستی پسوریازیس بود که بین ماه های دی تا اسفند ۱۳۹۸ به مراکز درمانی پوستی در شهر تهران مراجعه نمودند. از این جامعه، ۴۰ نفر به شیوه ی نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (۲۰ نفر) و کنترل (۲۰ نفر) گمارده شدند. اعضای گروه آزمایش از هفت جلسه درمان خودشفقت ورزی برخوردار گردیدند، بااین حال گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکرد. پرسشنامه های پریشانی روان شناختی کسلر (۲۰۰۲) و کیفیت زندگی بریف (۱۹۹۶)، قبل و بعد از مداخلات آموزشی، به عنوان پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بر روی کلیه افراد اجرا گردید. یافته های حاصل از پژوهش با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و نرم افزار SPSS-۲۰ مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت . یافته ها: نتایج بیانگر این بود که درمان خودشفقت ورزی بر کاهش پریشانی روان شناختی و افزایش کیفیت زندگی در بیماران پوستی پسوریازیس به طور معناداری مؤثر بوده است (۰۰۱/۰> p ). نتیجه گیری: به نظر می رسد درمان خودشفقت ورزی، از طریق افزایش مهربانی نسبت به خود و دیگران و مدیریت احساسات، می تواند منجر به بهبود پریشانی روان شناختی و کیفیت زندگی بیماران شود.
پیش بینی اضطراب کرونا براساس پریشانی روانشناختی در پرستاران بخش کرونایی بیمارستان های شهر اردبیل
این پژوهش به منظور پیش بینی اضطراب کرونا براساس پریشانی روانشناختی در پرستاران بخش کرونایی بیمارستان های شهر اردبیل صورت گرفت. روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه پرستاران شاغل در بخش کرونایی بیمارستان های شهر اردبیل در نیمه دوم سال 1399 بودند که تعداد 80 نفر به روش نمونه گیری دردسترس به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. برای گردآوری داده از مقیاس اضطراب بیماری کرونا و پریشانی روانشناختی استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با آزمون ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه با بهره گیری از نرم افزار آماری SPSS نسخه 20 صورت گرفت. یافته ها نشان داد بین پریشانی روانشناختی (افسردگی، اضطراب و استرس) با اضطراب کرونا در پرستاران رابطه مثبت معناداری وجود دارد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که 38 درصد از اضطراب کرونا در پرستاران توسط پریشانی روانشناختی تبیین می شود. این نتایج نشان دهنده اثرات پریشانی روانشناختی بر اضطراب ویروس کرونا بوده و نیازمند انجام مداخلات روانشناختی به منظور کاهش پریشانی روانشناختی در پرستاران بخش کرونایی بیمارستان های شهر اردبیل است.
رابطه ی پریشانی روانشناختی و علائم جسمانی سوء هاضمه عملکردی با نقش میانجی گری تصاویر ذهنی مرتبط با درد، حساسیت احشایی، فاجعه آفرینی درد و خودکار آمدی درد
حوزه های تخصصی:
مقدمه: سوء هاضمه عملکردی جزء گروهی از اختلالات گوارشی است که علائم روانی در بروز آن نقش قابل توجهی دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه ی پریشانی روانشناختی و علائم جسمانی سوء هاضمه عملکردی با نقش میانجی گری تصاویر ذهنی مرتبط با درد، حساسیت احشایی، فاجعه آفرینی درد و خودکارآمدی درد انجام شد. روش: پژوهش حاضر به روش توصیفی- مقطعی انجام شد. جامعه آماری شامل تمامی افراد مبتلا به سوء هاضمه عملکردی مراجعه کننده به کلینیک های گوارشی شهر اصفهان در سال ۱۴۰۰-۱۳۹۹ بود که ۳۶۳ نفر از بین آن ها با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس، شاخص سوء هاضمه نپین، پرسشنامه تصاویر ذهنی درد مزمن، شاخص حساسیت احشایی، مقیاس فاجعه آفرینی درد و پرسشنامه خودکارآمدی درد مزمن بود. از نرم افزارهای Smart-PLS، SPSS نسخه ۲۳، شاخص های توصیفی و معادلات ساختاری برای تحلیل داده ها استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد مسیر مستقیم پریشانی روانشناختی (۰/۳۲۹)، تصاویر ذهنی مرتبط با درد (۰/۳۹۶) و فاجعه آفرینی درد (۰/۲۳۴) به علائم جسمانی معنی دار بود. همچنین مسیر غیرمستقیم پریشانی روانشناختی به علائم جسمانی با میانجی گری تصاویر ذهنی مرتبط با درد (۰/۰۵۲)، فاجعه آفرینی درد (۰/۲۳۱)، خودکارآمدی درد بر تصاویر ذهنی مرتبط با درد (۰/۰۵۸) و حساسیت احشایی بر تصاویر ذهنی مرتبط با درد (۰/۲۴۶) معنی دار بود. نتیجه گیری: نتایج نشان داد تصاویر ذهنی مرتبط با درد، حساسیت احشایی، فاجعه آفرینی درد و خودکارآمدی درد نقش واسطه ای میان پریشانی روانشناختی و علائم جسمانی سوء هاضمه عملکردی دارد. پیشنهاد می شود این عوامل در برنامه های درمانی بیماران گنجانده شود تا به تبع آن از عود مجدد بیماری، تشدید علائم و بار بیماری کاسته شود.
در جستجوی کیفی پریشانی روانشناختی و استراتژیهای مقابله ای زنان پرستار خط مقدم کووید 19(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۹
279 - 308
حوزه های تخصصی:
کارکنان مراقبت های بهداشتی به ویژه زنان پرستار، در طول مراقبت از بیماران کووید ۱۹، پریشانی روان شناختی زیادی را تجربه کردند. شناسایی مشکلات روان شناختی پرستاران که سلامت روانی آنان را در طول مراقبت از این بیماران بر هم می زنند و استراتژی های مقابله ای آنان، می تواند به کاهش پریشانی روان شناختی آن ها کمک کند. هدف از این پژوهش جستجوی کیفی پریشانی روان شناختی و استراتژی های مقابله ای زنان پرستار خط مقدم بیماری کووید 19 بود. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و با رویکرد کیفی و با روش پدیدارشناسی انجام شد. نمونه های پژوهش با انتخاب 20 زن پرستار (در دو طیف سابقه کاری حداقل 5 سال و 20 سال به بالا) با بهره گیری از نمونه گیری گلوله برفی و هدفمند به حد اشباع رسید. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه تلفنی تصویری استفاده شد. تجزیه وتحلیل مصاحبه ها با استفاده از روش تحلیل مضمون بر اساس مدل براون و کلارک (2006) صورت گرفت. یافته های حاصل از مصاحبه ها در شش مضمون اصلی اضطراب، افسردگی، اختلال استرس پس از سانحه، ترس، مشکلات خواب و استراتژی های سازنده (آرام بخشی، خودسازگاری، استفاده از منابع حمایتی) استخراج و طبقه بندی شد. بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گیری کرد که زنان پرستار خط مقدم تحت تأثیر بیماری کووید 19، انواع پریشانی روان شناختی را تجربه کرده اند و علاوه بر توجه به استراتژی های سازنده آنان می بایستی در این زمینه تمهیدات لازم به کار گرفته شود و همچنین توجه به تجربیات پرستاران در طول پاندمی کرونا ویروس می تواند یک پیش نیاز برای فراهم کردن برنامه سلامت روان و بهبود کیفیت آن ها باشد.
پیش بینی کیفیت روابط زوجین بر اساس ترس والدین کودکان مبتلا به سرطان: نقش واسطه ای پریشانی روان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره دوم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۶)
234 - 249
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر به بررسی نقش واسطه ای پریشانی روان شناختی در رابطه بین ترس و کیفیت روابط زوجین در والدین کودکان سرطانی می پردازد. روش: مطالعه حاضر، توصیفی-همبستگی و از نوع مدل سازی معادلات ساختاری و جامعه آماری پژوهش حاضر را والدین تمامی کودکان سرطانی مراجعه کننده به بیمارستان کودکان بندرعباس در سال 1398 در بر می گیرد که از این بین با روش نمونه گیری هدفمند تعداد 200 والد به عنوان گروه نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه کیفیت روابط زوجین پرسشنامه خوشکام و همکاران (1386)، پرسشنامه ترس مارکس و ماتیوس (1979)، و پرسشنامه پریشانی روان شناختی کسلر و همکاران (2002) بود. تحلیل داده ها از طریق روش های ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر با بهره-گیری از نرم افزار AMOS انجام شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان دادکه ترس و پریشانی روانشناختی با کیفیت روابط زوجین دارای رابطه منفی معنادار هستند؛ همچنین ضریب همبستگی بین کیفیت روابط زوجین با پریشانی روانشناختی (**44/0-) و ترس (**30/0-) در سطح 01/0 معنادار است و ضریب همبستگی بین ترس با پریشانی روانشناختی (**34/0) در سطح 01/0 معنادار است. نتیجه گیری: بر این اساس در زمینه طراحی اقدامات لازم به منظور ارتقای کیفیت روابط زوجین در والدین دارای کودک سرطانی می توان به تدوین برنامه هایی در جهت کاهش ترس و پریشانی روانشناختی اقدام نمود.
مقایسه پریشانی روا شناختی، ذهن آگاهی و خودکار آمدی تحصیلی در دانش آموزان تیزهوش و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه پریشانی روانشناختی (استرس، افسردگی، اضطراب)، ذهن آگاهی و خودکارآمدی تحصیلی در بین دانش آموزان دختر تیزهوش و عادی بود. طرح پژوهش توصیفی و از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره اول متوسطه شهر اردبیل در سال تحصیلی 99-98 بودند. 200 دانش آموز (100 نفر دانش آموز تیزهوش- 100 نفر دانش آموز عادی) به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه های پریشانی روان شناختی لویندا (DASS-21)، پرسشنامه ذهن آگاهی بروان و ریان (MASS) و پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی جینکز و مورگان (ASEQ)، جمع آوری و از طریق آزمون تحلیل واریانس چند متغیره (MANOVA) تحلیل شد. نتایج نشان داد بین دو گروه در متغیر های پریشانی روان شناختی، ذهن آگاهی و خودکارآمدی تحصیلی تفاوت معنا داری وجود دارد (01>P). ذهن آگاهی و خود کارآمدی تحصیلی دانش آموزان تیزهوش به طور معناداری از دانش آموزان عادی بیشتر بود و پریشانی روان شناختی دانش آموزان تیزهوش به طور معناداری از دانش آموزان عادی کمتر بود (01/0>P). بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان بیان کرد که متغیر هوش نقش مهمی را در ذهن آگاهی، خود کارآمدی تحصیلی و پریشانی روان شناختی دارد.
اثربخشی پروتکل بازنگری شده درمان شناختی- رفتاری متمرکز بر تروما بر کیفیت زندگی و پریشانی روانشناختی زنان قربانی خشونت خانگی
حوزه های تخصصی:
مقدمه: خشونت خانگی جزء مسائل اجتماعی با قدمت جامعه است و به سبب گستردگی اثر آن، آسیب شناسی و درمان این پدیده همواره مورد توجه درمانگران بوده است. هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی پروتکل بازنگری شده درمان شناختی- رفتاری متمرکز بر تروما بر پریشانی روانشناختی و کیفیت زندگی در زنان قربانی خشونت خانگی انجام شد. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری، شامل زنان قربانی خشونت خانگی مراجعه کننده به دادگاه، خانه سلامت، گرمخانه و مراکز مشاوره در استان البرز شهر کرج، در سال ۱۳۹۹ بودند که از بین این افراد به روش نمونه گیری در دسترس ۴۰ نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. ابزارها شامل پرسشنامه پریشانی روانشناختی و کیفیت زندگی بود. پروتکل شناختی رفتاری متمرکز بر تروما طی ۸ جلسه ۹۰ دقیقه ای برای گروه آزمایش اجرا گردید. داده ها به شیوه تحلیل کوواریانس چند متغیره و در محیط نرم افزار SPSS نسخه ۲۰ تحلیل شد. یافته ها: یافته های پژوهش بیانگر آن بود که درمان شناختی- رفتاری متمرکز بر تروما بین دو گروه در پریشانی روانشناختی F=۶۴/۸۷ در سطح ۰/۰۰۱، کیفیت زندگی- سلامت روانی F=۱۲۱/۱۹ در سطح ۰/۰۰۱ و کیفیت زندگی- سلامت جسمانی F=۱۰۸/۲۷ در سطح ۰/۰۰۱ تفاوت معناداری ایجاد کرده است. نتیجه گیری: براساس نتایج بدست آمده از این پژوهش می توان اذعان کرد که پروتکل بازنگری شده درمان شناختی- رفتاری متمرکز بر تروما سبب کاهش پریشانی روانشناختی و افزایش کیفیت زندگی در زنان قربانی خشونت خانگی می گردد. همچنین می تواند در جهت برنامه های پیشگیرانه در مراکز حمایتی، بهداشتی و درمانی تزریق شده و بر کارآمدی زنان قربانی خشونت بیافزاید.
تأثیر تجارب ناگوار دوران کودکی، پریشانی روانشناختی و تاب آوری بر افسردگی ورزشکاران آماتور
حوزه های تخصصی:
مقدمه: افسردگی به عنوان یکی از مسائل شایع در میان ورزشکاران مشهود است که توانسته است تا آسیب های فکری و جسمانی را برای آنان ایجاد نماید. هدف: پژوهش حاضر با هدف تأثیر تجارب ناگوار دوران کودکی، پریشانی روانشناختی و تاب آوری بر افسردگی ورزشکاران آماتور طراحی و اجرا گردید. روش: روش پژوهش حاضر توصیفی- تحلیلی بود. جامعه آماری شامل ورزشکاران آماتور کشور ایران در سال ۱۴۰۰ بود. تعداد ۳۸۴ نفر براساس روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه پژوهش مشخص شدند. ابزار گردآوری اطلاعات در پژوهش حاضر شامل پرسشنامه های افسردگی بک (۱۹۹۶)، تاب آوری کونور و دیویدسون (۲۰۰۳)، تجارب ناگوار دوران کودکی پورنقاش و امینی (۲۰۱۹) و همچنین پریشانی روانشناختی کسلر (۲۰۰۰) بود. جهت تحلیل داده های پژوهش از روش آماری معادلات ساختاری به وسیله نرم افزار SPSS نسخه ۲۰ و PLS نسخه ۲ استفاده گردید. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که تجارب ناگوار دوران کودکی بر افسردگی دارای تأثیری به میزان ۰/۳۸۰، همچنین تاب آوری بر افسردگی دارای تأثیری به میزان ۰/۳۶۰- و پریشانی روانشناختی بر افسردگی دارای تأثیری به میزان ۰/۲۶۴ بود. نتیجه گیری: در مسیر کاهش میزان فرسودگی ورزشکاران، نیاز است تا ضمن مدیریت تجارب ناگوار دوران کودکی و پریشانی روانشناختی شرایطی جهت بهبود تاب آوری ورزشکاران نیز فراهم گردد. در مجموع با توجه به نتایج پژوهش حاضر پیشنهاد می گردد تا با برگزاری دوره های آموزشی، شرایطی جهت توانمندسازی ذهنی و روانی ورزشکاران فراهم نمود.
رابطه ی بین یادگیری الکترونیکی و پریشانی روانشناختی با میانجی گری ترس از دست دادن سال تحصیلی دانشجویان پرستاری آباده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش بررسی رابطه ی بین یادگیری الکترونیکی و پریشانی روانشناختی با میانجی گری ترس از دست دادن سال تحصیلی دانشجویان پرستاری آباده بود. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بوده است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشجویان پرستاری دانشگاه آزاد اسلامی آباده به تعداد 188 نفر بودند که از این تعداد 120 نفر با استفاده از جدول مورگان و روش نمونه گیری تصادفی ساده به عنوان نمونه آماری انتخاب گردید. در این پژوهش برای اندازه گیری متغیر های یادگیری الکترونیکی، پریشانی روانشناحتی و ترس از دست دادن سال تحصیلی از پرسشنامه حسن و باو (2020) استفاده گردید. پایایی پرسشنامه به وسیله ضریب آلفای کرونباخ و روایی آن توسط روایی سازه و محتوایی مورد بررسی و تایید قرار گرفت. برای آزمون فرضیه های آماری از روش معادلات ساختاری و از نرم افزارSmart PLS استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد یادگیری الکترونیکی با پریشانی روانشناختی و ترس از دست دادن سال تحصیلی رابطه معناداری دارد. همچنین ترس از دست دادن سال تحصیلی در رابطه یادگیری الکترونیکی با پریشانی روانشناختی دانشجویان نقش میانجی ایفا می کند.