مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۶۱.
۱۶۲.
۱۶۳.
۱۶۴.
۱۶۵.
۱۶۶.
۱۶۷.
۱۶۸.
۱۶۹.
۱۷۰.
۱۷۱.
۱۷۲.
۱۷۳.
۱۷۴.
۱۷۵.
۱۷۶.
۱۷۷.
۱۷۸.
۱۷۹.
۱۸۰.
ابن عربی
حوزه های تخصصی:
کلام تفضیلی حکایت از عال یترین مرتبه معرفت انسان نسبت به خداوند دارد، که معرفتی ورای معرفت عقلی است. آنجا که سکوت گویاترین کلام در توصیف آن است. در مسیحیت، دیونیسیوس مجعول، و در عالم اسلام، ابن عربی از جمله اندیشمندان بزرگی هستند که از ظلمت الهی و سکوت در برابر آن سخن گفت هاند. در این مقاله سعی شده با بررسی نظریات این دو متفکر بزرگ در ارتباط با کلام تفضیلی، مقایس های میان آرای آنها صورت گیرد. اگرچه این دو اندیشمند متعلق به دو سنت دینی متفاوت هستند و آبشخور اصلی تفکرات آنها به کتاب مقدس دین یشان باز م یگردد، قرابت قابل توجهی میان آرای آنها در این مورد وجود دارد. موضوع مشترک در اندیشه این دو فیلسوف، این دیدگاه است که خداوند در ظلمت وجودی خود بوده و هست و انسان برای وصال با او باید مراتبی را طی کند تا به این ظلمت راه یابد. بحث از ظلمت الهی ن هتنها وجودشناختی، بلکه معرفت شناختی نیز هست. شناخت در این مرتبه متعلق عقل نیست و به همین جهت به زبان در نم یآید. سکوت آن چیزی است که حکایت از وصال به این نوع معرفت دارد.
انسان شناسی از دیدگاه ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناخت انسان از دغدغه های ذهنی بشر در طول تاریخ تفکر است. این پژوهش در پی آن است که بفهمد از نظر ابن عربی، سیمای معنوی انسان کامل چگونه سیمایی است و مشخصات انسان کامل چگونه مشخصاتی است، انسان در هستی از چه جایگاهی برخوردار بوده و چگونه تجلی پروردگار بوده و چگونه می تواند دارای تمامی صفات الاهی باشد. بر اثر این تحقیق و از رهگذر بررسی اندیشه ابن عربی، مشخص شد که انسان کامل، مظهر اسم جامع «الله» بوده و جامع میان حق و خلق است. وی غایت آفرینش عالم و تنها کسی است که به صورت خداوند آفریده شده و می تواند خداوند را بشناسد.
انسان شناسی از دیدگاه ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناخت انسان از دغدغه های ذهنی بشر در طول تاریخ تفکر است. این پژوهش در پی آن است که بفهمد از نظر ابن عربی، سیمای معنوی انسان کامل چگونه سیمایی است و مشخصات انسان کامل چگونه مشخصاتی است، انسان در هستی از چه جایگاهی برخوردار بوده و چگونه تجلی پروردگار بوده و چگونه می تواند دارای تمامی صفات الاهی باشد. بر اثر این تحقیق و از رهگذر بررسی اندیشه ابن عربی، مشخص شد که انسان کامل، مظهر اسم جامع «الله» بوده و جامع میان حق و خلق است. وی غایت آفرینش عالم و تنها کسی است که به صورت خداوند آفریده شده و می تواند خداوند را بشناسد.
ابن عربی و دیگر شرایع در مقام «دیگری»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پهنه جهان اسلام، در ساحات گوناگون عرفان و علوم باطنی، حکمت و دانش های عقلی، اخلاق نظری، کلام و معارف عقیدتی، قرآن، فقه و حدیث و علوم نقلی و حتی دانش تاریخ می توان از «دیگری» سخن گفت و موضع اندیشمندان مسلمان را در این موضوع در هر حیطه به طور جداگانه به نظاره نشست. آنچه در این مقاله مطرح است، بررسی مسئله «دیگری» در ساحت دیگر شرایع از نظرگاه محیی الدین ابن عربی است. بدین منظور، پرسش از حقانیت یا عدم حقانیت ادیان به آثار ابن عربی عرضه گردیده و مبنای فکری او در برابر مسئله دیگر شرایع مورد بررسی قرار گرفته است. پرسشی که هرچند برای خود او به عنوان مسئله مطرح نبوده است اما بررسی آن، رویکرد ابن عربی را به عنوان یک عارف مسلمان در مواجهه با دیگر شرایع نشان می دهد و از جمله فروع دیدگاه او در برابر مقوله عام «دیگری» به شمار می آید.
ابن عربی و نظریه کسب اشاعره و خلق معتزله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیشتر متکلمان اشعری در مسألة نحوه انتساب افعال به انسان، نظریه کسب را برگزیده اند؛ هرچند پیش از آنان برخی از معتزله مانند نجاریه و ضراریه نیز به انحایی از این نظریه اعتقاد داشته اند. در مقابل، عموم معتزله و به ویژه جبائیان آدمی را خالق افعال خویش می دانستند. ابن عربی ضمن اذعان به دشواری مسألة کسب یا خلق اعمال انسان، بارها به بررسی و داوری در مورد نظریة کسب و خلقِ اعمال پرداخته است. هرچند ابن عربی دلایل عقلی و نقلی معتزله بر خلق افعال را تأیید می کند، اما نظریه کسب را نیز مستند به عقل و شرع می داند و بعضی از ابعاد هر دو نظریه رقیب را می پذیرد. او در موارد بسیاری به نقد هر دو نظریه پرداخته و البته دیدگاه خویش را به اشاعره نزدیک تر می داند. غفلت از انتساب افعال به خدا ضعف عمده دیدگاه معتزله است که با توحید حقیقی سازگار نیست، اما نظریة کسب نیز از جهت نفی تأثیر قدرت انسان در فعل ارادی نادرست است؛ زیرا مستلزم نوعی شرک خفی و شهود نکردن قیومیت خداوند بر افعال است. بدین سان تبیین معتزله و اشاعره از نحوة انتساب اعمال به انسان در مراتب پایین توحید درست است اما توحیدِ اهل عرفان و باطن، از این هر دو فراتر می رود.
تقابل هستی شناسی عرفانی و سلفی مطالعه موردی ابن عربی و ابن تیمیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تقابل دو دیدگاه عرفانی و سلفی در حوزه هستی شناسی با تأکید بر دیدگاه دو صاحب نظر صاحب سبک یعنی ابن عربی و ابن تیمیه از جهاتی چند حائز اهمیت است. تفاوت مبانی نظری اندیشه ابن عربی به عنوان مؤسس عرفان نظری و ابن تیمیه به عنوان مؤثرترین شخصیت در تفکر سلفی پیش از این در پژوهشی مستقل مورد بحث قرار نگرفته است. تأکید ابن عربی بر وحدت وجود و اینکه تنها مصداق وجود حقیقی، خداوند است و سایر موجودات اعم از مجرد و محسوس در واقع مظهر وجود مطلق هستند، کاملاً در برابر اندیشه کثرت گرایانه ابن تیمیه قرار دارد که به نوعی وجود خداوند را محسوس دانسته و ضمن انکار وجود خارجی مجردات، وجود حق تعالی را نیز حس شدنی می داند. تفاوت دیدگاه هستی شناسانه این دو شخصیت در مباحثی چون نوع نگاه به هستی خداوند، وجود و ماهیت، نظریه اعیان ثابته قابل جستجو است. چنانکه در قلمروهای دیگری چون انسان شناسی، معرفت شناسی و معادشناسی نیز قابل بررسی و تأمل است. پژوهش پیش رو با تکیه بر مهم ترین کتاب های این دو شخصیت و به روش تحلیلی، زوایایی از تقابل و تضاد مبنایی این دو شخصیت که متعلق به دو مدرسه فکری در جهان اسلام اند را می نمایاند. هر چند عدم امکان جمع بین این دو دیدگاه از نکات مورد تأکید این تحقیق است، تصریح به پیامدهای این دو گونه باور و اعتقاد، از اهداف این تحقیق نیست. گرچه این امر نیز به طور تلویحی فراچنگ خواننده است.
نقد و بررسی پلورالیسم حقانیت با تکیه بر آراء عرفانی ابن عربی و مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه پلورالیسم دینی رویکرد جدیدی در عرصه دین پژوهی است و با این عنوان در زمان ابن عربی و مولوی مطرح نبوده است، با این حال می توان با تدقیق در آثار و آراء این دو عارف، نظرشان را در خصوص حقانیت ادیان مختلف به دست آورد. در این مقاله سعی بر آن است که با مطالعه آثار ابن عربی و مولوی و به روش توصیفی تحلیلی، رویکرد این دو عارف مسلمان را در خصوص مسأله حقانیت ادیان مختلف مورد بررسی قرار داده و با نظریه پلورالیسم دینیِ حقانیت مقایسه کنیم. به نظر می رسد که آراء ابن عربی و مولوی، علی رغم داشتن مضامین کثرت گرایانه، تفاوت اساسی با آن دارد. ایشان، با وجود اینکه عقیده دارند که در همه ادیان حقایقی یافت می شود و نمی توان همگی آنان را باطل محض دانست، اما از سوی دیگر معتقدند که دین اسلام دارای بیشترین و کامل ترین حقیقت می باشد. در واقع، ایشان بر اساس مکتب وحدت وجودی خویش، حقیقت را مشکک و دارای درجات مختلف دانسته اند که بالاترین درجه آن در دین اسلام یافت می شود.
متافیزیک عمل در اندیشه ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطابق قول مشهور تا عصر ابن عربی، عمل، عرض است و فناپذیر. این تحقیق به طور مشخص به دنبال پاسخ به این پرسش است که آیا ابن عربی این رأی را پذیرفته، یا سخنی تازه به میان آورده است. بدین منظور در روی آوردی مستقیم، به فحص و بحث از تعابیری پرداخته می شود که وی مشخصاً در آنها به ماهیت عمل اشاره کرده است. در این تحقیق روشن می شود که اگرچه ابن عربی در توصیف متافیزیکی عمل، ادبیات فلسفی-کلامی زمانه خویش را به کار می گیرد، اما فهم متفاوتی از آن دارد که به دیدگاهی که بعدها حکمت متعالیه در این باب عرضه می کند نزدیک تر است. به باور او، اگر مراد از عمل، حرکات و سکنات مادی باشد، عارضی، فناپذیر و زائل شدنی است؛ اما عمل حقیقی، رخدادی باطنی است که ناگزیر با حقیقتِ نفس مسانخت دارد.
پارادایم اخلاق زیست محیطی در تفکر وحدت وجودی ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
"امروزه مطالعه پیرامون اخلاق زیست محیطی بعنوان بخشی از اخلاق کاربردی از چنان اهمیتی برخوردار است که نظریه پردازان این حوزه را به تلاشی مضاعف جهت ارائه مدل های گوناگونی برای تعامل دو سویه بین انسان و طبیعت وا داشته است. در این بین نظام عرفانی ابن عربی- هر چند بصورت غیر مستقیم – با تمسک به اصل حاکم بر آن یعنی ""وحدت وجود "" و دیگر مولفه های ساختاری آن و نیز تاکید بر نقش انسان به عنوان حد واسط بین طبیعت و ماوراء طبیعت می تواند الگویی جامع و سیستماتیک در حل بحران های زیست محیطی به بشریت ارائه دهد. در پرتو نظریة وحدت وجود همة موجودات تجلی و مظهری از مظاهر الهی تلقی شده و همة ویژگی ها و کمالات وجودی از قبیل علم،ادراک و قدرت را دارا هستند. هدف این پژوهش پرداختی جدید به مسأله اخلاق زیست محیطی با استفاده از مبانی عرفانی ابن عربی است. از جمله نتایج این پژوهش می توان به تحلیل اخلاق زیست محیطی با استفاده از روش عرفانی و نیز ارائه الگویی نوین جهت مواجهه با مسائل و مشکلات جدید دنیای معاصر اشاره کرد. "
اکوسوفی و ابن عربی (کاربست تناکح اسما و صفات الهی در اخلاق زیست محیطی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اکوسوفی(Ecosophy) علمی بین رشته ای است که از امتزاج دو حوزه طبیعی و معرفت شناختی نضج می گیرد. بحث پیرامون تناکح اسما و صفات الهی بحثی کاملا عرفانی است، لکن در این نوشتار قصد داریم آنرا در حوزه زیست محیطی بکار گیریم. هدف ما در این پژوهش کاربست این موضوع در حوزه اخلاق زیست محیطی و استخراج آموزه های مرتبط با مسائل زیست محیطی است. محور بحث در این پژوهش بررسی و تبیین جایگاه طبیعت در ابن عربی و بررسی موضوع نکاح اسما و صفات الهی و چگونگی حمل این آموزه های عرفانی در اخلاق زیست محیطی خواهد بود. در این پژوهش از روش اسنادی – تحلیلی استفاده شده است. از جمله نتایج این پژوهش می توان به درونی سازی احترام به طبیعت نزد انسان به عنوان موجودی قدسی و دارای ارزش ذاتی اشاره کرد.
Anblicke der Wirklichkeit Gottes Über den Unterschied zwischen göttlicher Wesenheit und göttlichen Energien oder Eigenschaften bei Gregorios Palamas und Ibn Arabī Eine Gegenüberstellung(مقاله علمی وزارت علوم)
Für den byzantinisch-christlichen Theologen und Mystiker Gregorios Palamas, Erzbischof von Thessaloniki und einen der bedeutendsten Vertreter des Hesychasmus , und den islamischen Mystiker und Sufimeister Ibn ʽArabī bezieht sich die Erkenntnis der Wirklichkeit Gottes allein auf die göttlichen Energien oder Eigenschaften und nicht auf die unzugängliche und verborgene Wesenheit Gottes, die alles Sein und damit auch alle Erkenntnis auf unaussprechliche Weise übersteigt. Die göttliche Wesenheit und die göttlichen Energien oder Eigenschaften sind aber nicht voneinander getrennt, sondern innerhalb der göttlichen Wirklichkeit nur unterschieden; und sie bilden trotz dieses Unterschiedes eine unauflösbare Einheit. Diese Lehren vom innergöttlichen Unterschied bilden sowohl bei Gregorios Palamas als auch bei Ibn ʽArabī die Grundlage für ihre mystische Gottesschau. Im Folgenden werden die Grundzüge dieser Lehren dargelegt und einander gegenübergestellt. Die Gegenüberstellung soll vor allem der wechselseitigen Erhellung dienen. Dabei gilt es zu beachten, dass beide Mystiker verschiedenen Religionen und damit verschiedenen Offenbarungskreisen angehören, die hier aber nicht nur äußerlich einander gegenübergestellt werden. Vielmehr geht es darum, den inneren Aufbau der innergöttlichen Unterscheidung zwischen göttlicher Wesenheit und göttlichen Energien oder Eigenschaften von Gregorios Palamas und Ibn ʽArabī in ihrer grundlegenden Bedeutung für die Richtigkeit des geistigen Weges zur Gottesschau mit Blick auf die innere und transzendente Einheit der Religionen aufzuzeigen. Zuvor aber werden einige kurze Angaben über Leben und Werk von Gregorios Palamas und Ibn vorangestellt.
Mit den Augen des Herzens sehen Über die Symbolik der mystisch-metaphysischen Schau im Islam(مقاله علمی وزارت علوم)
Die Symbolik des Herzens ist in allen großen Religionen und Überlieferungen der Menschheit von höchster Bedeutung, denn sie verweist auf Wahrheiten, die alles begriffliche Denken weit übersteigen. Allein der Geist kann diese Wahrheiten in einer mystisch-metaphysischen Schau erfassen. Im Islam bildet die Herzsymbolik gleichsam den Kern der islamischen Religion, der als islamische Mystik (taṣawwuf oder al-´irfān) bezeichnet werden kann, wenn er sich auf das Mysterium der höchsten göttlichen Wirklichkeit bezieht . Der äußere Rahmen, der diese Mitte umgibt, ist das Gesetz oder die Scharia, das heißt übersetzt: die breite Straße. Wer auf der breiten Straße zu Gott wandert, der hält sich an das Gesetz und erfüllt es. Wer aber darüber hinaus von Gott berufen wird, die höchste Wirklichkeit zu lieben und zu erkennen, der hält das Gesetz, überschreitet es aber gleichsam nach innen. Dieser Weg nach innen ist der enge schmale Pfad oder der mystische Weg (ṭarīqa) der Gottesliebe und Gotteserkenntnis. Dieser Weg nach innen ist der Weg in die Mitte des Menschen, in sein Herz. In diesem Zusammenhang muss grundsätzlich darauf hingewiesen werden, dass sowohl die breite Straße als auch der schmale Pfad zu Gott in der im Koran gegebenen göttlichen Offenbarung und ihrer vielfältigen Symbolik begründet sind. Im Koran wird das Wort Herz in seinen verschiedenen Bedeutungen 132 Mal erwähnt . Es bildet in seiner innersten Mitte den eigentlichen „Ort“ der höchsten Gottesliebe und Gotteserkenntnis. Mit der Symbolik des Herzens ist auch die Symbolik des Auges auf das Engste verbunden. In der islamischen Mystik wird zwischen äußerem und innerem Auge unterschieden. Das äußere Auge bezieht sich auf die Sinne und äußere Erscheinungen. Das innere Auge stammt aus der geistigen Welt oder dem Himmelreich. Den Unterschied zwischen äußerer Erscheinungswelt und Himmelreich erklärt der persische Theologe und Mystiker al-Ghazālī (1058-1111) auf folgende Weise: „Wisse, dass die Erscheinungswelt sich zu dem Himmelreich verhält wie die Schale zum Kern, die Form oder das Modell zum Geist, die Dunkelheit zum Licht und die Niedrigkeit zu der Erhabenheit. Deshalb wird das Himmelreich die höhere, die Geistes- oder die Lichtwelt genannt. Ihr steht die niedrige, die materielle und dunkle (Welt) gegenüber. Glaube jedoch nicht, dass wir mit der höheren Welt den Himmel meinen. Denn er steht hoch und oben im Verhältnis zur Erscheinungs- und Sinnenwelt und kann selbst vom Vieh erfahren werden. Dem Menschen aber bleibt die Tür zum Himmelreich verschlossen, und er wird nicht himmlisch sein, es sei denn, ‚dass für ihn die Erde als diese und der Himmel als dieser verwandelt wird‘ . So dass alles, was in den Bereich seiner Sinne und seiner Imagination fällt, einschließlich des (sichtbaren) Himmels, seine Erde sein wird, und alles, was über die Sinne hinausgeht, sein Himmel. Das ist der erste Aufstieg für denjenigen, der seine Reise [d. h. den mystischen Weg] begann, um sich der göttlichen Anwesenheit zu nähern. Denn der Mensch ist auf die tiefste der Tiefen zurückgewiesen, von da aus steigt er auf zu der höchsten Welt… Wenn der Aufstieg der Propheten die höchste Stufe erreicht und sie von dort aus in die Tiefe schauen und von oben nach unten blicken, so sehen sie in die Herzen der Menschen und erlangen einige Kenntnisse über das Verborgene. Denn wer sich im Himmel befindet, der ist auch bei Gott: ‚Er allein besitzt die Schlüssel zu dem Verborgenen‘ , d. h. von ihm werden die Gründe der Seienden in die Welt hinab gesandt; die Welt der Erscheinung ist eine der Wirkungen jener Welt, deren Verhältnis zu ihr wie das Verhältnis des Schattens zur Person, der Frucht zum Fruchtbringenden und der Wirkung zur Ursache ist“ . Die tiefe symbolische Bedeutung des Herzens und des inneren Auges erschließt sich in ihrem ganzen Reichtum, wenn die islamischen Mystiker den geistigen Weg beschreiben. Diese Beschreibungen enthalten Einblicke und Erkenntnisse, die beim Beschreiten des geistigen Weges gewonnen wurden. Sie bilden die mystisch-metaphysische Lehre, die mit der Methode, das heißt mit dem Weg der Verwirklichung der Lehre, eine unlösbare Einheit bildet. Aus der Fülle der islamischen Mystik und Metaphysik, wird im Folgenden zunächst anhand der Lehre des persischen Mystikers und Gelehrten Abū ´Abdallāh Muḥammad ibn ´Alī al-Ḥakīm al-Tirmiḏi (820/830-905/930) eine Übersicht über die verschiedenen Anblicke des Herzens und ihre Verbindung mit der koranischen Seelenlehre als eine kurze Einführung in die mystische Herzenssymbolik gegeben. Anschließend wird versucht, einige Grundzüge der mystisch-metaphysischen Gotteslehre oder Gottesschau des größten in Andalusien geborenen islamischen Meisters Ibn ´Arabī (1165-1240) aufzuzeigen.
چیستی ملائکه از منظر عرفان
حوزه های تخصصی:
مراتب هستی نزد حکمای مسلمان، شامل عقول، مثال و ماده است. ملائکه با مأموریتی که از جانب حق تعالی دارند، در تمام مراتب هستی حاضرند و در هر موطنی با لباس همان مقام حضور پیدا می کنند. از این رو، برخی مجرد و برخی با ابدان سماوی هستند. این وسایط فیض و کارگزاران الهی، که در سراسر متون دینی توصیف شده اند، در اصناف و اوصاف متعددی، وظایف خود را بدون هیج گونه جبری در نهایت اختیار و اراده انجام می دهند و بر اساس قابلیت ها و کمالاتی که دارند، به علم الهی آراسته شده و در مراتب هستی سکنا گزیده اند. از این رو، مدال «عباد مقرب»، «مسبِح»، «معصوم» و مانند آن را بر گردن آویخته اند.
آسیب شناسی تأثیر پیش دانسته ها در تفسیر قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از اموری که امکان دارد در فرایند تفسیر قرآن آسیب زا باشد، پیش دانسته های مفسر است. این مقاله بر آن است تا با روش توصیفی تحلیلی، این آسیب ها را شناسایی و نمونه هایی از این تفاسیر را نشان دهد. فروغلتیدن در وادی تحمیل بر قرآن، یکی از این آسیب هاست. تطبیق جبرئیل بر عقل فعال، میکائیل بر روح فلک ششم، اسرافیل بر روح فلک چهارم و عزرائیل بر روح فلک هفتم، و تطبیق بحرین در «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ»، بر هیولای جسمانی و روح مجرد، از نمونه های این آسیب در تفاسیر عرفانی است. استظهارهای نادرست به سبب دانسته های پیشین، دیگر آسیبی است که برخی تفاسیر به آن دچار شده اند. تفسیر سِرسیداحمدخان از آیاتِ بیانگر عبور معجزه آسای حضرت موسی علیه السلام و پیروانش از دریا و غرق شدن فرعونیان از نمونه های این تفاسیر است. حمل آیاتی که ظاهر آنها تجسم اعمال است، بر مشاهدة جزای اعمال یا صحیفة اعمال در روز قیامت، نمونه ای از حمل غیرموجه آیات بر خلاف ظاهر، به سبب دانسته های پیشین است. برخی نیز بی هیچ دلیلی، مدعی تناظر بین دانسته های پیشین و آموزه های قرآنی شده اند.
جستجوی معنای زندگی در اندیشه ابن سینا و ابن عربی درباره مرگ و معاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دو مسئله مرگ و معاد نقش انکار ناپذیری در تبیین معنا برای زندگی دارند. این مقاله با روشی تحلیلی تطبیقی، ضمن تحلیل مواضع ابن سینا و ابن عربی در این باره، مواضع وفاق و خلاف گفتار آنان را می کاود. در نگاه هر دو، زندگی این جهانی انسان بدون باور به معاد و جاودانگی و وصول به سعادت ابدی، نه هدفی معقول، نه ارزش چشمگیر و نه کارکرد قابل دفاعی دارد. گرچه هر دو بر مسائلی چون نگاه خوشبینانه به مرگ، وابستگی تام حیات پس از مرگ به زندگی این جهانی، باور به دو بعد جسمانی و روحانی معاد اتفاق نظر دارند، جدای از اینکه ابن سینا با روشی عقلی و ابن عربی با تلفیقی از دو روش شهود و نقل آیات و روایات مسئله را می کاوند، در مسائل دیگری چون نوع تلّقی از معاد جسمانی، تبیین تناسب دو نشئه وجودی انسان، بحث خلود و برخورد با مسئله هراس از مرگ، با دو نگاه متفاوت از جانب این دو اندیشمند مواجهیم
تلقی ابن عربی از "زمان" در کتاب الفتوحات المکیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۴
203 - 230
حوزه های تخصصی:
مفهوم زمان علیرغم اینکه مفهومی ساده و روشن به نظر می رسد در عرصه تأملات عقلانی از مقولاتی پیچیده و نزاع بر انگیز بوده است. آیا تنها با حضور آدمی است که زمان مطرح می گردد و در نتیجه زمان تنها در ذهن آدمی وجود دارد ؟ به فرض وجود زمان در جهان خارج آیا وجودی جدا از دیگر موجودات دارد و یا از اوصاف آنهاست؟ در همان فرض آیا زمان به بعضی از مراتب هستی مربوط می شود یا همه آنها را در بر می گیرد؟ پرسش هایی از این دست در نظریه پردازی فیلسوفان و متکلمان و عارفان پاسخ های گوناگونی یافته است. "زمان " دردیدگاه برجسته ترین عارف مسلمان؛ محیی الدین ابن عربی، تصویری دیگر یافته است. وی بر اساس روش خاصی که در کشف حقیقت برگزیده است و با تکیه به برخی از پیش فرض های هستی شناسانه ،با سرلوحه قرار دادن برخی از آیات قرآن و سخنان نبوی بر این باور است که زمان یا دهر همان تجلیات بی پایان خداوند در قالب اسماء الاهی است که لحظه به لحظه به صورت سلسله مراتبی در تمامی مراتب هستی می گسترد. هدف اصلی مقاله حاضر ارایه "روایتی توصیفی- تحلیلی" از دیدگاه ابن عربی است که بر محور آنچه که در کتاب الفتوحات المکیه آورده تنظیم گردیده است .
بررسی تشبیه و تنزیه در نگاه ابن عربی و مولانا(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل پیچیده و قابل تأمل در مبحث خداشناسی ، موضوع تشبیه و تنزیه است . تشبیه و تنزیه را می توان دو حالت عقلی و روحیِ شناخت حق تعالی توسط انسان دانست . در تشبیه ، انسان برخی از صفات همچون شنوایی یا بینایی را به حق تعالی نسبت می دهد که برای نمونه می توان به داستان موسی و شبان در مثنویِ مولانا اشاره نمود . البته دلیل این تشبیهات را می توان در برخی از احادیث و آیات جست . هرچند که گاه عده ای در این تشبیهات آن قدر مبالغه می ورزندکه دانشمندان علوم اسلامی ، در مقابله با این گروه ، بحث تنزیه را مطرح می کنند و حق تعالی را نسبت به صفات بشری منزه می شمارند و آیات مورد استثناء اهل تشبیه را به گونه ای تفسیر می کنند که معنای واقعی نداشته باشد . این نوشتار با روش توصیفی و مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای ، ضمن بررسی جداگانه نظریات ابن عربی و مولانا ، برآن است تا از طریق شناخت دیدگاه این دو عارف بزرگ ، شیوه صحیح برخورد با مسئله تشبیه و تنزیه را نشان بدهد .
مقایسه تطبیقی اعیان ثابته و وحدت وجود در اندیشه های عرفانی عطار و ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع و مفهوم اعیان ثابته و وحدت وجود، اندیشه های محوری عرفان عطار و ابن عربی را تشکیل می دهند. این نوشتار بر آن است تا بر اساس مکتب امریکایی ادبیات تطبیقی، وجوه تشابه اندیشه های مذکور را از منظر کهن الگوها بررسی نماید. مطابق نتایج، عطار و ابن عربی در مقوله های اعیان ثابته و وحدت وجود اشتراک دارند. ﻻیﻪﻫﺎﻯ ﺯیﺮیﻦ این تشابه را می توان در ضمیر ناخودآگاه جمعی و کهن الگوی خویشتن دانست. سیمرغ یا اعیان ثابته همان نمونه خداگونه و آغازین در آفرینش موجودات هستند که بیانگر نخستین تجلی و مظهر اسماء الهی اند و به همین جهت ارزشمندند و یگانگی با آن بیانگر غایت رشد انسان است. اما به تناسب تفاوت در محیط فرهنگی، هر یک از شخصیت های مذکور ابتکاراتی داشته اند: ابتکار ابن عربی را می توان در وضع اصطلاح اعیان ثابته با دو تجلی فیض اقدس و فیض مقدس دانست و ابتکار عطار آن است که در تناظر انسان و جهان از جنبه جزئی تمثیل ابتکاری "ذره و خورشید" و "ذره و عالم" را در مقابل تمثیل تکراری فلسفی اندام وارگی جهان ابن عربی ابداع کرده است و از جنبه کلی هم تمثیل جامع تناظر سی مرغ با سیمرغ را خلق نموده است که حاوی اندیشه عرفانی وحدت وجود با زیر مجموعه هایی چون وحدت در کثرت، تفاوت جزئی جهان سایه ای و مثالی، تناظر جهان سایه ای و مثالی، کمال گروهی سالکان و شعور کیهانی است و همه زیر مجموعه های مذکور در عرفان ابن عربی نیز وجود دارند که بیانگر یگانگی اندیشه های بشری است.
نشانه های عرفان ایرانی - اسلامی در آثار سه عارف آندلسی: ابن عربی، ابن عباد رندی و سن خوان دلا کروز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وحدت در ابن عربی و ارتباط آن با مسئله «دیگری»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۴۰)
375 - 388
حوزه های تخصصی:
هر چند موضوع «دیگری»، در بین اندیشمندان مسلمان به عنوان یک مسئله مستقل مطرح نبوده است لکن ظرفیت طرح این بحث بین همه نحله های فکری در جهان اسلام، به ویژه در عرفان وجود دارد. بر این اساس می توان برای نمونه پرسش از «دیگری» را به آثار ابن عربی به عنوان نماینده عرفان اسلامی عرضه و مبانی فکری او را در این زمینه جست وجو کرد. وحدت وجود به عنوان مهم ترین مبنای جهان بینی ابن عربی در جای جای نظام عرفانی او به چشم می خورد و از مهم ترین اصول تعیین کننده راهبرد رفتاری او در قبال «دیگری» است. در مباحث مربوط به هستی شناسی، حق و خلق، حقیقتی واحدند که چنانچه جهت وحدت آن لحاظ شود، حق است و اگر به جنبه کثرت آن توجه شود، خلق است؛ لکن جامع ترین نگاه به عالم هستی، ملاحظه هر دو جهت وحدت و کثرت است. نگاه جامعی که با وجود پذیرش کثرت، با ملاحظه وحدتی ورای کثرات، زمینه را برای پذیرش «دیگری»، با همه تضادها و اختلاف ها فراهم می کند. این نگرش با تسری یافتن به حوزه معرفت شناسی، رویکرد ویژه ابن عربی در مواجهه با تقابل های معرفتی را نیز روشن خواهد کرد.