مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
فرهنگ ایران
حوزه های تخصصی:
"ایران و شبه قاره هند از دیرباز با هم روابط فرهنگی و زبانی و مذهبی و هنری و بازرگانی و صنعتی گسترده ای داشته اند. پیشینه این روابط به دوران مهاجرت آریایی ها برمی گرد؛ زمانی که این دو ملت شاخه هند و ایرانی را تشکیل می دادند و زبان و مذهب و نژادی یگانه داشتند. با گذشت زمان که این دو ملت در دو اقلیم جداگانه ساکن شدند، منش ها و خلق و خوی آنان نیز دگرگون شد. با این حال، مبانی مشترک زبانی و نژادی و فرهنگی آنان هرگز از هم نگسیخت. اسطوره ها و انگاشته های مشترک ایرانیان و هندوان از همان زمان سامان یافت. با تشکیل حکومت های هخامنشی و اشکانی و ساسانی، پیوندهای زبانی و فرهنگی میان این دو قوم ادامه یافت که تاریخ نویسان شواهد فراوانی از آن به دست داده اند. پس از اسلام این پیوندها فزونی گرفت و به ویژه از زمان غزنویان، با تسخیر هند توسط محمود غزنوی (329 ق) رو به پیشرفت و فزونی نهاد. از این زمان، زبان فارسی به یکی از زبان های مهم شبه قاره تبدیل شد. مهاجرت ایرانیان به هند از قرن هشتم شتاب بیشتری به خود گرفت و نفوذ فرهنگ و زبان فارسی به هند از دوره تیموریان به اوج خود رسید. با روی کار آمدن صفویان در ایران سیل مهاجرت شاعران و روشن فکران ایرانی به شبه قاره آغاز شد؛ چنان که جایگاه و پایگاه فرهنگ و زبان فارسی در این سرزمین از اصفهان، پایتخت صفویان، رونق بیشتری یافت. زبان و ادب فارسی و فرهنگ ایرانی و اسلامی، در مدتی نزدیک به نه قرن زبان رسمی امرا و دربارهای پادشاهان هندوستان به شمار می آمد. با نفوذ استعمار انگلیس در این کشور، اندک اندک زبان انگلیسی جای زبان فارسی را گرفت و این میراث ارزشمند و مشترک دو ملت، در زمانی کمتر از یک قرن از میان رفت.
در این نوشته که به شیوه کتابخانه ای و بر مبنای اسنادی است، به روند تاریخی نفوذ زبان و فرهنگ ایران در شبه قاره هند اشاره می کنیم و اوج و فرود آن را نشان می دهیم و همسانی های زبانی، اساطیری و آیین های مشترک این دو سرزمین را بررسی می کنیم و برای اثبات مدعای خود شواهد تاریخی چندی به دست می دهیم."
«عطش منزلت» در جامعه ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دوران تحولات پرشتاب، خودتاملی و واکاوی خود، برای تداوم فرهنگی یک ضرورت است. بدون چنین بازاندیش هایی یک فرهنگ و سنت امکان مواجه فعال با وضعیت های جدید اجتماعی را از دست می دهد. فرهنگ ایرانی نیز دارای امکانها و موانع خاص خویش است که بازشناسی آنان البته از منظرگاهی به لحاظ وجود شناسانه درونی، می تواند به توان این سنت در مواجه با امر نو و تعامل با دیگر سنت ها بیفزاید. از جمله مسائل فرهنگ امروز ایران آن چیزی است که در این مقاله «عطش منزلت» مطرح شده است. در هر جامعهای کسب منزلت و شان از جمله مهمترین امتیازهای اجتماعی است که برانگیزاننده کنش فردی و جمعی است اما این وضعیت در ایران امروز و از رهگذر چندین تحول تاریخی، وضعیتی بیمارگونه یافته است که جلوههای آن را در ساحتهای مختلف زندگی اجتماعی میتوان بازشناخت. این مقاله تاملی است انتقادی بر این ویژگی فرهنگی که البته در نسبت با شرایط ساختاری است. از این رو این مقاله ضمن تشریح و نشان دادن چیستی «عطش منزلت» و تمایز آن با فرایند عادی منزلت جویی، پنج مورد ویژگی عطش منزلتی را برشمرده و برخی قلمروهای کلیدی فرهنگ معاصر ایران را که درگیر این امر است نشان می دهد. سپس به اختصار به تشریح شش فرایند تاریخی شکلگیری این مسئله فرهنگی و پیامدهای آن میپردازد.
رویکرد تلفیقی به فرهنگ ایران: بازخوانی اندیشه های سروش، شریعتی و رجایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با در نظر گرفتن ماهیت سه گانه فرهنگ ایران (فرهنگ ایرانی، اسلامی و غرب) با روش توصیفی تحلیلی به بررسی و بازخوانی آرای سروش، شریعتی و رجایی که به این سه وجه قائل هستند، پرداخته می شود تا در ارائه رویکرد تلفیقی متوازن به فرهنگ ایران، مورد استفاده قرار گیرند. دیدگاه شریعتی تأکید بر شناخت آگاهی بخش از اسلام و همراهی آن با عشق و عمل، بهره وری آگاهانه از غرب و نه تقلید کورکورانه، شناخت سنت با دیدی تاریخی و نقد و تحلیل آن و تدوین ایدئولوژی اسلامی تأسیسی و استقراری به پشتوانه اجتهاد و امر به معروف و نهی از منکر، دیدگاه سروش در زمینه اسلام تحقیقی به جای اسلام تقلیدی، بهره وری از فقه پویا و دیدگاه رجایی در زمینه چگونگی تلفیق این عناصر و پرهیز از فروکاستن آنها به دیگری در شکل گیری رویکرد تلفیقی متوازن نقش اساسی ایفا می نماید. این رویکرد که در برابر رویکرد تلفیق افتراقی و نامتقارن قرار داد؛ به نسبتی متوازن و مکمل بین جنبه ایرانی، اسلامی و غربی فرهنگ ایران اشاره دارد و طی مراحل واکاوی(تجسسی تاریخی در ابعاد مختلف فرهنگ ایران) ، سنجش (شناخت نقاط قوت و ضعف) و بازسازی شکل می گیرد.
تحلیلی بر مولّفه های تاریخیِ بنیادینِ دینی- فرهنگیِ شهر ایرانی اسلامی در قرون نخستین و قرون میانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با وجودِ تکثری از متون در حوزه مفهوم «شهر اسلامی»، هنوز انسجام مشخصی بین یافته های رویکردهای آرمانشهری و تاریخی در این مطالعات دیده نمی شود. این مهم، به نادیده گرفتن نقشِ عوامل موثر چندگانه و متفاوت در شکل گیری «شهرهای پیچیده دوره اسلامی» انجامیده است. خوانشِ محتوایی شهر ایرانی اسلامی، نیازمند درکی واقع گرا و تاریخی در ابعاد مختلف آن است. رویکرد تحقیقِ این پژوهش، کیفی و راهبرد آن پژوهش تاریخی است. همچنین ابعاد تحلیلیِ متن، ناظر به ادراکی «فرآیندی» از تولد و تحول شهر به جای شناختی «محصول محور» از آن است. بازه زمانی پژوهش نیز تا دوره صفویه را در بر دارد. یافته ها؛ بیانگر وجود «شصت» مؤلِفه کلیدی بنیادین در این زمینه و در سه لایه «تاریخ اعراب»، «فرهنگ ایران» و «تمدن ایرانی اسلامی» می باشد. مؤلِفه ها، به تنهایی متعلق به «دین – فرهنگِ» خاص اعراب و یا ایرانی ها نبوده و حاصل یک رابطه هم افزا بوده اند. نگاهی کلان به مجموعه مؤلفه ها؛ امکان درکِ چگونگی شکل گیری فرآیند بیرونی پیدایش و رشد شهر و همچنین امکان تبیینِ پدیده ها، وقایع و تحولات دینی و فرهنگیِ جامعه و شهر ایرانی اسلامی را در قرون یاد شده فراهم می نماید.
تاریخ و فرهنگ ایران در دو نگاه: "نگاه از درون" و"نگاه از بیرون"
حوزه های تخصصی:
ایران زمین و تاریخ و فرهنگ کهن آن همواره از مهم ترین، حساس ترین و اثرگذارترین تمدن های جهان به شمار آمده است. از این رو نگاه به ایران و شناخت مردم و حکومت هایش ("شناخت از بیرون") به مثابه "دیگری" از سویه های گوناگون مورد توجه بزرگ ترین و نیرومندترین تمدن ها بوده است. از سوی دیگر دیرینگی و گستردگی این فرهنگ حجم زیادی از "شناخت از درون" و بازنمایی هویتی را به دنبال داشته است، که دو الگوی ایران شناسی؛ نگاه خودی و نگاه دیگری را سامان داده است. برخی "نگاه خودی" را و گروهی دیگر "نگاه دیگری" را به دلایلی ناقص، گمراه یا مخدوش (بزرگ نما یا کوچک انگار) دانسته و با تکیه بر یک نگاه، بازنمایی یک سویه را کافی می دانند. این مقاله با دیدگاه فلسفی تفسیرگرایی- انتقادی و روش پژوهش بنیادی، کوشیده است با آشکارسازی این دو دسته، ویژگی ها، توانمندی ها، کاستی ها و روش شناسی هر یک را واکاوی کند و نشان دهد این دو دسته نه تنها رویاروی هم نیستند بلکه کامل کننده و سودمند برای دیگری نیز به شمار می روند. ایران شناسی کامل نیازمند سود جستن از هر دو گونه بازنمایی است و برای آن کاوش های دوگانه با دوره های کاوش پیشنهاد شده است.
مقایسه جایگاه زن در فرهنگ ایران و ایتالیا از طریق بررسی مقابله ای ضرب المثل های فارسی و ایتالیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۲ پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
525 - 550
حوزه های تخصصی:
ضرب المثل ها پاره های ادبی هستند که بخش عمده ای از زبان و فرهنگ یک ملت را تشکیل می دهند و بیانگر نگاه مردم جامعه به مسائل مختلف بوده و لذا نقش بسزایی در تعیین هویت فرهنگی هر ملت دارند. هدف پژوهش حاضر مقایسه جایگاه زن در فرهنگ ایرانی و یک کشور اروپایی، به کمک آشنایی دیرینه محقق با زبان و فرهنگ ایتالیایی از طریق تحلیل مقابله ای ضرب المثل های دو زبان است. این تحقیق در چندین مرحله انجام گرفت: گردآوری 1384 نمونه فارسی و ایتالیایی مرتبط با موضوع زن، ترجمه نمونه های ایتالیایی، حذف مثل های تکراری یا نامفهوم (جامعه آماری برابر با 984 ضرب المثل)، ترجمه و ارائه برخی توضیحات فرهنگی، دسته بندی موضوعات مثل ها، یافتن وجوه اشتراک و افتراق بین نمونه های دو زبان، آمارگیری، و مقایسه عددی. نتایج نشان می دهند که فرهنگ دو کشور در برخی موارد مشابه و در برخی دیگر بسیار متفاوت اند. اما فرهنگ ایرانی، در زمینه هر دو قطب عمده متضاد چه تحقیر و توهین به زن و چه تکریم وی نسبت به فرهنگ ایتالیایی جایگاه نخست را به خود اختصاص می دهد.
باستانی پاریزی راوی سبک جدید تاریخ
حوزه های تخصصی:
در سده های اخیر تاریخ نگاری به مثابه سبک گذشتگان دور، جایگاهش را به نوعی تاریخ نگاری عامه پسند داده است. گرچه این تاریخ نگاری نیز از نکته ها نغز و دقیقی برخوردار است اما با همه این ها نگارنده این نوع تاریخ به نوعی با نگاهی طنازانه و رویکردی جدید سعی در بیان مسایل تاریخی داشته و مخاطب خاص خود که همانا عامه مردم می باشند را جذب نموده و چه بسا که تاثیری بسیار ژرف تر بر مخاطب دارد. در این میان به جرات می توان این گونه فرض کرد که استاد باستانی پاریزی (1304-1393 ش) یکی از پیشگامان این سبک تاریخنگاری می باشد که با بیانی نافذ تاریخ را برای مخاطب عامه نگاشته است. پرسش اساسی این مقاله ، بررسی چرایی و چگونگی توجه به مخاطب عام در تاریخ نگاری باستانی پاریزی است. باستانی پاریزی در تمام نوشته های تاریخی و ادبی خود دغدغه تمدن ایران و فرهنگ ایرانی را به خوبی به تصویر کشیده و همواره بر این اصل تاکید داشته است. در این مقاله به بررسی سبک تاریخ نگاری استاد باستانی پاریزی می پردازیم.
از جماعت های جوانمردان تا هیئت های عزاداری؛ نگاهی به تداوم ها و تغییرات در زندگی عامه مردم ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آیین جوانمردی و تشکیلات اجتماعی جوانمردان یکی از مهم ترین موضوعات تاریخ اجتماعی و فرهنگی ایران است. جوانمردان، فتیان و پهلوانان با توجه به ریشه داشتن در سنت های ایرانی و اسلامی در طول تاریخ نقش مهمی در حیات عامه مردم داشته اند. عموم مطالعات نشان می دهند فتوت و جوانمردی در دوره معاصر رو به انحطاط و افول رفته است و در نهایت در بخش های خاصی از جامعه در قالب زورخانه ها و سنت های پهلوانی ساده شده ”لوتی ها“ و ”داش مشدی ها“ هنوز وجود دارد. در این مقاله بنا به رویکردهای انسان شناسی فرهنگی با نگاهی به تاریخ و تحولات اجتماعی این جماعت ها، به این نکته پرداخته شده است که جوانمردان را می توان به مثابه یک جماعت واره و یک جماعت آیینی و اخلاقی دانست که مهم ترین وجه آن، آیینی بودن و حضور امر معنوی و قدسی در آنها است. پرسش اصلی این مقاله این است که در دوران امروزی چه اتفاقی برای این تشکیلات افتاده است. با نگاهی به جماعت جوانمردان به مثابه پدیده ای اجتماعی و فرهنگی، فرض این مقاله این است که در شرایط بحران های ناشی از نوسازی جامعه ایرانی از دوره پهلوی، هیئت های عزاداری تشکیلات آیینی هستند که در امتداد جماعت واره های جوانمردان و پهلوانان در میان مردم شکل گرفته و پناهگاه معنوی و فرهنگی آنها شده اند. هیئت های عزاداری، بازتولید جماعت های آیینی سنتی جوانمردان و پهلوانان در بدنه جامعه هستند که نقشی کلیدی در حیات فرهنگی، اخلاقی و دین داری مردم دارند.
نخستین شاعران تأثیرگذار در غرب(سعدی، خیام، فردوسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال هشتم تابستان ۱۳۹۳ شماره ۳۰
63 - 79
حوزه های تخصصی:
فرهنگ ایران از قرن یازدهم و دوازدهم میلادی توسط کشیشانی که برای ترویج مذهب به ایران آمده بودند به اروپا منتقل شد. از آن زمان ترجمه آثار فارسی به زبان های اروپایی آغاز شد. معمولاً سه گروه به شرق سفر می کردند: اعضای هیأت های سیاسی، مستشرقین و گردشگران که پس از بازگشت با نوشتن سفرنامه ها به معرفی ایران و فرهنگ آن همت می گماردند.. اولین شاعر فارسی زبان که مورد توجه اروپا قرار گرفت سعدی است. شاعرانی چون لافونتن ، دوسنسه ، ولتر ، لوبایی و ... از او الهام پذیرفتند. خیام توسط ترجمه فیتز جرالد و نیکلا به اروپا معرفی شد. بوشور ، ژان لاهور ، و گوتیه متأثر از خیام آثار ادبی خود را خلق کردند. فردوسی با ترجمه های چمپیون ، آتکینسون و ژول مول به اروپا شناسانده شد و شخصیتی چون ماتیو آرنولد با الهام از «شاهنامه» داستان «سهراب و رستم» را خلق نمود. بنابراین سه شاعر یادشده نخستین شاعرانی بودند که راه زبان و ادبیات فارسی را به اروپا باز کردند.