مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
شهاب الدین سهروردی
حوزه های تخصصی:
شهاب الدین سهروردی در کتاب معروف خود حکمةالاشراق بر آن است که نظریهٴ قیاس ارسطویی را بر مبانی آسانتری پایه گذاری کند و صحت ضرب های منتج را با قاعده های کمتر و ساده تر نشان دهد. روش سهروردی در این کار تبدیل قضیه-های سالبه به موجبه و جزئی به کلی و معرفی دو قاعدهٴ جدید برای شکل های دوم و سوم قیاس است. در این مقاله به معرفی بخش غیرموجّه نظریهٴ قیاس سهروردی می پردازیم و ادعای ساده تر بودن روش او را ارزیابی می کنیم.
آرای سهروردی در قیاس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شهاب الدین سهروردی (587-549 ه.ق) در کتاب مهم خود، حکمه الاشراق، ادعا می کند که نظریه قیاسات ارسطو را با کاهش تعداد قواعد آن ساده کرده است، به گونه ای که با همین تعداد اندک قواعد، اعتبار تمام ضرب ها قابل اثبات است. این کار (ساده سازی نظریه قیاسات ارسطو) با تحویل تمام قضایای سالب حملی و جزئی به قضایای موجب کلی و ارائه دو قاعده فرازبانی، یکی برای شکل دوم و دیگری برای شکل سوم قیاس صورت گرفته است. این مقاله به شرح بخش غیرموجه نظریه قیاس سهروردی پرداخته است و ادعای او را در مورد ساده کردن نظریه قیاس ارسطو بررسی می کند.
همسویی اندیشه در آثار شیخ اشراق و سعدی شیرازی
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی اندیشههای شیخ اشراق و سعدی شیرازی میپردازد. نویسنده با بررسی و تعمق در آثار این دو فرزانه، سهروردی را بنیانگذار مکتب فلسفی میداند که نمایانگر خصوصیات بارز و ارنده برای تمام نسلها و ادوار گردید و سعدی نیز با غزلیاتش چشمهای از آب حیات را بر جان عاشقان جاری نمود. این دو با تمام ناگواریها و مشکلات با سعه صدر توانستند خوشههای عرفان و خرد را در گلستان گفتههای خویش بپرورند و با گریز از تکرارهای ملال، شیوههای نو و جذابی را برای رسیدن به عالم ملکوت، ارائه دهند. از نظر آن دو غایت و نهایت کمال و سعادت انسانی وصول نفس به نوریت تام است. نویسنده در ادامه مقاله به شباهتهای اندیشه و فکر آن دو حکیم میپردازد.
بررسی تکوین نظریه ولایت عارفانه بر مبنای استحاله تمثیلی و چگونگی انتقالِ آن به عصر سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از پژوهشگران، آبشخور تصوف اسلامی را از یک مشرب فکری مشخص جستجو کرده اند. دیدگاه حاکم بر این پژوهش ها، بر مبنای درخت گونگی و داشتن ریشه متمرکز بوده است. با توجه به نظریه استحاله تمثیلی، هر یک از مباحث مورد بحث در تصوف اسلامی، می تواند از ریشه ای جداگانه سر برآورده باشد و این پژوهش بر آن است تا بر مبنای این نظریه، نشان دهد که یکی از سرچشمه های تصوف اسلامی، فرهنگ ایرانی است و تکوین نظریه ولایت عارفانه در سرزمین ایران، می تواند حاصل دگردیسی در عقیده ایرانیان به فرّه ایزدی باشد. در این مقاله زمینه های محیطی و پیش زمینه های فکری که در تدوین مبحث ولایت عارفانه توسط حکیم ترمذی اثرگذار بوده است؛ موردِ بررسی قرار می گیرد و با ترسیم خط سیر نظریه ولایت عارفانه تا زمان سهروردی و بازتاب آن در آثار تعدادی از عارفان و متفکران بزرگ به نظریه حکیمانِ متألّهِ سهروردی و ارتباط آن با مبحث ولایت عارفانه پرداخته می شود و چگونگی تلفیق این اندیشه ها که با وجود دگردیسی در عناصر، ماهیّت معنایی آن محفوظ مانده است؛ بررسی می گردد.
این بررسی نشان می دهد که پیوند میان حکمت خسروانی و عرفان ایرانی و دگردیسی های تدریجی در نظریه ولایت عارفانه، چگونه پیش زمینه های فکری و دگردیسی های نظریِ لازم را برای آن چه که بعدها حاکمیت صوفیان صفوی تفسیر شده، آماده کرده است. زمینه های اولیه چنین تحوّلی، در بستر روح و فرهنگ ایرانی فراهم بود و اندیشمندانی چون سهروردی به آن جانی دوباره بخشیدند
بررسی نقش سه عارف خطّه قومس در حفظ و استمرار اندیشه خسروانی و حکمت اشراق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بایزید بسطامی، ابوالحسن خرقانی و علاءالدوله سمنانی، سه تن از عرفای برجسته ایرانی در خطه قومس اند که هر یک مقامی خاص در عرفان اسلامی دارند. یکی از مفاهیم برجسته ای که در اقوال و آثار این بزرگان نمود پررنگی دارد، مفهوم «نور و روشنایی» است و این مسأله حتی در عنوان آثار و اقوالی نیز که از ایشان به جای مانده، مشهود است؛ اقوال بایزید و خرقانی به ترتیب «النور» و «نورالعلوم» نام دارند. عرفای اسلامی با تکیه بر آیه قرآنی «اللهُ نورُ السمواتِ و الأرض»، به این موضوع توجهی خاص داشته ، در آثاری که از آنها به یادگار مانده است، مفهوم رسیدن به نور و روشنایی، به عنوان یک مقام برتر و هدف والا، جایگاه ویژه ای داشته است. این اندیشه، با حکمت خسروانی- که در یکی از مهم ترین مکاتب فلسفه اسلامی تحت عنوان «حکمت اشراق» نمود یافته است، مطابقت دارد؛ به گونه ای که- حکیم سهروردی به عنوان مبدع این فلسفه، در آثار خود از عارفانی مانند بایزید بسطامی و ابوالحسن خرقانی به عنوان ادامه دهندگان حکمت خسروانی نام برده است. در حقیقت حکمت اشراق، جایگاه تلاقی عرفان و فلسفه است و نباید نقش این بزرگان را در شکل گیری آن نادیده گرفت.
از دیگر سو، این عارفان بزرگ، حلقه اتصال حکمت خسروانی به عنوان نمودی از فرهنگ ایران قبل از اسلام به دوره اسلامی اند. این اندیشه ها در مکتبی تحت عنوان «حکمت اشراق» به اوج می رسند. با توجه به نقش عرفان در حفظ و گسترش اندیشه های ایرانی، این مقاله بر آن است تا نقش این سه عارف برجسته را در شکل گیری اندیشه های اشراقی بررسی کرده، وجوه تشابه اندیشه های آنها را با حکمت خسروانی برشمارد تا از این طریق یکی دیگر از وجوه تأثیرگذار زندگی و سلوک این بزرگان در پیشبرد اندیشه اشراقی مشخص شود.
مبانی نظری معماری اشراقی: آیا معماری اشراقی ممکن است؟
منبع:
فردوس هنر سال اول تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
10 - 19
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: معماری اشراقی یعنی آن معماری که در تعریف مبانی اولیه اعم از اجزاء، مقدمات و کلیت مبتنی بر نظریة فلسفی و وجودشناسی اشراق باشد؛ فلسفه ای که مؤسس آن در عالم اسلامی شیخ شهاب الدین سهروردی معروف به شیخ اشراق است و قطب الدین شیرازی از مفسران مشهور آن است. این معماری تا آنجا که فلسفه اشراقی نظریه ارسطویی ماده و صورت را در خود هضم و جذب کرده و با آن همراه است از معماری کلاسیک که مفاهیم فلسفی صورت و ماده جوهر و عرض را مفروض می شمارد، تمییز داده نمی شود. ماده تا بی نهایت تقسیم پذیر است و آنچه به آن وحدت می بخشد صورت است، اما آن اصل متافیزیکی مهمی که مخصوص معماری اشراقی است و بر صورت افزون می شود و حتی بر آن غلبه دارد؛ نور است.هدف مقاله: در این مقاله دربارة فرضیه معماری نور و امکان انطباق آن با نور محصور در فیزیک و معماری مبتنی بر صورت فضایی بحث می شود. این مقاله هنوز مدعی استخراج معماری موسوم به اشراق نیست بلکه در مبانی فرضیة چنین معماری غور و تحقیق می کند که می تواند موردعلاقه اندیشمندان معمار ملی و اسلامی این سرزمین باشد.نتیجه گیری: فضاهای نوری در معماری یعنی آن فضاها که به صورت مستقیم و غیرمستقیم از شعاع نور بهره مندند بر فضاهای غیرنوری نه تنها در ظهور غلبه دارند بلکه معنی و مفهوم و حتی مفاهیم بنیادی فضاهای غیرنوری جهان منوط به معنی و مفهوم فضاهای نوری است. این فضاهای نوری در حکم آینه هایی هستند که فضاهای واقعی و جهان واقع ما را احاطه کرده اند و از آنها گریزی به خارج نداریم. اما ما جهان واقعی و فضای واقعی را پذیرفته ایم زیرا ما به فضاهای نوری که متمایز کننده اند واقف هستیم. از سوی دیگر می توان گفت در کنار فضاهای نوری فضاهای کور و تاریکی وجود دارند و ازاین رو که آنها را تنها در فضاهای روشن و نوری می توان به جای آورد تابع فضاهای روشن یافته می شوند. فضاهای روشن آینه اند و فضاهای گم شده را در آنها می توان به جای آورد و بازشناخت. برخلاف عقیده تیموتی میشل که می گوید جهان و امر واقعی کاملاً بیرون از تجلی و ظهور ظاهر می شود و قلمروی ناب واقعی است که مقدم بر همه ظهور است به نظر ما فضای نوری در شناخت مقدم بر فضای واقعی، تاریک و موهوم است و فضای موهوم و هیولایی بدون نور قابل شناخت نیست. معماری اشراقی یک معماری ضد راز و ضد استعاره ای است. همه چیز را باید آن چنان که شرقی است، تعریف کرد و ساخت. در زبان این معماری روشنی جای استعاره را می گیرد و همه چیز برای دیدن و دیده شدن به کار می آید.
جامِ مدامِ کامو (گذری بر زندگی، احوال و اندیشه های عرفانی عبدالسلام کامویی)(مقاله علمی وزارت علوم)
یکی از بزرگان و عارفان گمنام سده هفتم و سال های نخستین سده هشتم هجری، زین الدین عبدالسلام کامویی (م 696ق) بوده که به القاب و صفاتی چون «زینِ دین و شیخ عراق و شاه کامو» شهرت داشته است. وی در چهل سالگی در اثر ریاضت و مجاهدت و خلوت و عزلت، تحولی روحی می یابد و از آن پس به کسب علوم و معارف و سیر در آفاق می پردازد. کامویی در طریقت، مرید و پیرو شیخ شهاب الدین عمر سهروردی، صاحب عوارف المعارف، بوده و از وی اجازه ارشاد و راهبری داشته و گویا سهروردی نیز به وی لطف و محبتی ویژه داشته است. این شاگردی و مریدی سبب شده که اندیشه ها و منظومه عرفانی عبدالسلام در کلیّت و در یک نگاهِ شامل، همان منظومه معتدل و شریعت مدارانه شیخ سهروردی را آینگی کند و از هرآنچه نشانه ای از عرفان نظری ابن عربی و اتباع او دارد، بپرهیزد و چه بسا مخالف باشد. نگارنده در این مقاله کوشیده است برای نخستین بار، علی رغم کمبود منابع و مآخذ مستند، خطوطی از زندگی، احوال و اندیشه های عرفانی عبدالسلام را ترسیم و منظومه عرفانی وی را مرکّب از بن مایه ها و مضامینی چون «اهمیت صبر و تأنی در سلوک، رجا و امیدواری به لطف خداوند، غریب و رهگذر بودن عارف در دنیا و تمایز طاعت و عبادت» معرفی کند.
فرّه ایزدی افریدون خداوندگار نیرنگ و جشن بازگشت فرَوَهَران به روایت ابوریحان بیرونی و شیخ اشراق سهروردی
در این جستار کوشیده ایم بر مبنای نگرش تاریخی ابوریحان محمد بن احمد بیرونى (م 440ق) به تمدن فرهنگی ایران باستان و تحلیل هایی تطبیقی با اندیشه های احیاگر حکمت خسروانی پارسیان، شیخ شهاب الدین یحیی سهروردی ( م 587ق)، در مقولکه فرّه ایزدی افریدون و جشن بازگشت فَروَهَران، مواردی را نقد و بررسی کنیم. نگارندگان در پژوهش حاضر درصدد هستند، با قرار دادن محوریت آثار ابوریحان بیرونی و شیخ اشراق سهروردی، رابطکه توالی و نظم منطقی مباحث را از زوایای جغرافیای تاریخی و اقلیم حماسه عرفانی مورد واکاوی قرار داده و با ارائه مختصاتی از یافته های پژوهش،کوشش می شود بن مایه های اسطوره شناسی، تاریخی و عرفانی مباحث را مورد تحلیل محتوایی بنیادی قرار دهند.
استعاره مفهومی؛ الگوی ادراکی تجربه عرفانی در «عقل سرخ» سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه معاصر مدّعی است نظام ادراکی انسان اساساً استعاری است و استعاره به شکل ناخودآگاه و غیراختیاری، در زندگی روزمرّه انسان به کرّات به کار می رود. این دیدگاه را نخستین بار در سال 1980 جورج لیکاف و مارک جانسون با انتشار کتاب استعاره هایی که با آنها زندگی می کنیم مطرح کردند. نگرش استعاری سهروردی در روایت های شهودی خویش عنصر بلاغی مسلّط بر سبک شخصی اوست. بر این اساس در این مقاله ابتدا به دستگاه فکری و نظام معرفتی «حکمت اشراق» پرداخته شده است. همچنین تجربه عرفانی سهروردی در رساله «عقل سرخ» که در قالب زبان استعاری ظهور یافته، طبق نظریه استعاره مفهومی بررسی شده است. درنتیجه با تبیین مفهوم «تجربه عرفانی» و تحلیل زبان استعاری، نظام استعاره پردازی شیخ اشراق حول دو کلان استعاره «تن قفس است» و «روح پرنده است» و استعاره های وابسته به آن قابل شناسایی است. همچنین نشان داده می شود که زبان استعاری سهروردی در رساله «عقل سرخ» کوشش خلّاقانه ای است برای تجسّم بخشیدن به عالم مثال که از ابداعات اصلی اوست.
مطالعه تطبیقی جایگاه حکمران در اندیشه شهاب الدین سهروردی و امام خمینی (ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متین سال بیست و چهارم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۹۷
103 - 129
حوزه های تخصصی:
این مقاله بر اساس مبانی فلسفی و عرفانی (هستی شناسی، معرفت شناسی و انسان شناسی) شیخ اشراق (شهاب الدین سهروردی) و امام خمینی، در نگاه به مسئله رهبری در جامعه اسلامی نگاشته شده است. سهروردی با تلفیق نظریات عرفانی و فلسفی، اندیشه های حکمت خسروانی، نظریات ولایت در اندیشه شیعی و مفهوم انسان کامل، تلاش می کند مناسب ترین گزینه برای رهبری جامعه اسلامی را صورت بندی کند. امام خمینی نیز با تلفیق نظریات فقهی، فلسفی و عرفانی، اندیشه های کلامی در قالب بحث نبوت و امامت و مفهوم انسان کامل، مسئله رهبری جامعه در عصر غیبت را جستجو می کند. براین اساس، سؤال اصلی این نوشتار عبارت است از: تلاقی عرفان و سیاست چه تأثیری بر نگاه امام خمینی و سهروردی بر مفهوم حکمران جامعه اسلامی داشته است؟ دراین راستا، فرضیه چنین است که از تلاقی دو مفهوم «انسان کامل» و «قدرت» که به ترتیب دو مفهوم عرفانی و سیاسی می باشند مفاهیم «حکیم متأله» و «ولی فقیه» در اندیشه سهروردی و امام خمینی حاصل شده است. این مقاله با روش تطبیقی- توصیفی اشتراکات و افتراقات رویکرد این دو اندیشمند را مورد واکاوی قرار داده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که مفهوم حکمران جامعه اسلامی محل تلاقی دیدگاه های عرفانی و سیاسی دو اندیشمند است.
بررسی نوستالژی در رساله های شهاب الدین سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نوستالژی که آن را غم غربت و حسرت و دلتنگی برای گذشته معنا کرده اند یکی از بنمایههای رایج درادبیات عرفانی است. ادبیات عرفانی با توجه به مضمون و محتوای خود، قابلیّت ذاتی تحلیل نوستالژیک را دارد و از آن جا که نگاه حسرت بار به گذشته در تصوف و عرفان اسلامی در دوره هایی تشدید می شود و تبلور تجلّی این نگرش، در متون عرفانی نیز تأثیر گذار بوده است، بررسی این مفهوممی تواند گامی نو در شناخت بیشتر اندیشه ی نویسندگان این آثار باشد.در پژوهش حاضر سعی بر آن است که میزان و چگونگی بهره مندی رساله های فارسی شهاب الدین سهروردی از عاطفه ی نوستالژیک نمایش داده شود.
نوستالژی زمان و مکان، غم دوری از وطن و اشتیاق آرمان شهر، نوستالژیاحوال خاصاز مؤلفههای نوستالژیک در رسالههای سهروردی به شمار میرود. در این میان، حسرت و دلتنگی برای زادگاه و موطن اصلی، پر بسامد ترین مصداق می باشد.