مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
عرفان نظری
منبع:
پژوهش های هستی شناختی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱۴
177 - 194
حوزه های تخصصی:
هستی شناسی از مهم ترین مباحث عرفان اسلامی است که با نظری شدن عرفان توسط ابن عربی، بیش از پیش مورد توجه متصوفه و عرفا قرار گرفته است. نجم الدین رازی و عزیز نسفی از عرفای بزرگ قرن هفتم و منسوب به فرقه کبرویه بوده اند؛ با این تفاوت که نسفی تحت تأثیر آرای ابن عربی نیز بوده است. رازی به پیروی از مکتب کبرویه، هستی را براساس عالم امر و خلق یا ملک و ملکوت تقسیم می کند. در مبانی فکری او درباره هستی توجه به نور، زوجیت در عالم و وحدت وجود دیده می شود. از سوی دیگر، نسفی ضمن اشاره به این دو عالم، جبروت را به آن افزوده و در هستی شناسی خویش، به تقسیمات سه گانه ای قائل شده؛علاوه بر این به تفصیل مباحث وحدت وجود را بیان نموده است. در میان اقوال این دو، توجه به تجلی و اهمیت انسان در عالم مشترک است. این پژوهش بر آن است که به شیوه توصیفی- مقایسه ای، به بررسی شباهت ها و اختلافات آرای این دو و مبانی آن در باب هستی شناسی بپردازد.
منطق عرفان نظری(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۳۹۷ «ویژه نامه فلسفه عرفان»
73 - 116
حوزه های تخصصی:
این نوشته در صدد پی ریزی یک دستگاه سنجش به عنوان میزان و منطق مادی عرفان نظری است؛ چراکه عرفان نظری یک نظام سازمند از گزاره های شهودی- وجودی است که به دلیل وجود امکان خطا در هنگام تبدیل شهود به تعبیر همواره نیاز ضروری به سنجش دارند و این مسیله نیاز به دستگاه سنجش را ضروری می نماید؛ ولی ساختار این دستگاه چیست؟ این دستگاه از دو میزان تشکیل شده است: یکی میزان دینی و دیگری میزان عقلی. هر یک از این دو میزان دو گونه معیار در خود دارند: معیارهای پایه و معیارهای غیرپایه. معیارهای پایه معیارهای ضروری، واقعی و قطعی اند که به نحو مطلق صدق محض هستند. معیارهای غیرپایه معیارهای محدود، تدریجی الحصول و نظری هستند که به نحو مشروط صادق می باشند. میزان دینی نظام واره ای از گزاره های وجودی موجود در کتاب و سنت است که با هر یک از گزاره هایش معیار سنجش گزاره های عرفانی می باشد. آن گزاره ها دو گونه دلالت دارد: یکی دلالت تحققی و دیگری دلالت قطعی که در صورت اول آن گزاره معیار پایه و در صورت دوم آن گزاره معیار غیرپایه هستند. به معیارهای پایه احتجاجات و به معیارهای غیرپایه تنجیزات گویند. احتجاجات ادله ای هستند که مدلول و مؤدای خود را در عقل به گونه ای تثبیت می کنند که عقل با تمامی مبانی اش این مؤدی را با قطع بالمعنی الاخص به نحو نامشروطی تصدیق می کند. تنجیزات ادله ای هستند که مدلول و مؤدای خود را به گونه ای در عقل تثبیت می کند که عقل به آن قطع بالمعنی الاعم می یابد؛ لذا مجاز به تخلف از آن نیست و در صورت تخلف از آن معذور نیست، بی آنکه بتواند بر اساس اصول خود آن مؤدی را به نحو نامشروط تصدیق کند. میزان عقلی صرفاً دانش کلی نظری است؛ با اصول عقلی محض و به روش استدلالی محض درباره پرسمان عقلی محض می اندیشد؛ دستگاهی که به صورت منطق و فلسفه تحصل پیدا کرده است. این میزان عقلی دستگاهی از گزاره های عقلی محض است که همه گزاره های کلی و جزیی را در بر می گیرد. این گزاره ها بر پایه تقسیم عقل به عقل عام و عقل خاص به گزاره های عام عقلی محض و گزاره های خاص عقلی محض تقسیم می شوند. در این میزان ضروریات به عنوان معیارهای پایه، اصول عام و همگانی، پیشاتجربی و پیشااستدلالی و ضروری الصدق هستند و نظریات به عنوان معیارهای غیرپایه اصول غیرهمگانی، استدلالی.
انسان شناسی عرفانی و پایه های هستی شناختی آن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
به اعتقاد عارفان، انسان نسبت به سایر مخلوقات خداوند از ویژگی جامعیت برخوردار است و به دلیل این جامعیت، هر یک از کمالات حق تعالی که در تعینات دیگر بروز و ظهور می کند، در تعین انسانی هم هست و ظهور دارد. از این رو، اهل معرفت انسان را نمونه و نسخه کوچک عالم برمی شمارند و عالم را یک انسان مفصل و بزرگ تلقی می کنند. این نوع نگاه به انسان و جایگاهی که در این نگاه برای انسان در میان ماسوی الله در نظر گرفته می شود و نقش و نسبتی که برای انسان نسبت به خداوند و نسبت به دیگر تجلیات او معرفی می گردد، مبتنی بر نوع خاصی از هستی شناسی است. هم انسان شناسی عرفانی و هم هستی شناسی خاصی که در پس آن قرار دارد به صورت های مختلفی در آثار عرفانی بررسی شده اند؛ ولی به ظاهر در هیچ یک از آثار عرفانی یا درباره عرفان، بخش مستقلی به پایه های هستی شناختی انسان شناسی عرفانی اختصاص نیافته و رابطه مبانی مزبور با آموزه های انسان شناسی عارفان به صورت ویژه تنقیح نشده است. هدف اساسی از این پژوهش، بیان رابطه میان دو بخش اصلی مباحث عرفانی، یعنی هستی شناسی و انسان شناسی عرفانی است و بدین منظور، ابتدا به مباحثی از بنیادهای هستی شناسی و سپس به پاره ای از مباحث انسان شناسی عارفان پرداخته، و رابطه این مباحث را به اجمال بررسی و تبیین نموده ایم.
گونه شناسی اسماء حق تعالی در دعای عرفه امام حسین و تطبیق آن با مباحث عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۴
173 - 196
حوزه های تخصصی:
یکی از عمیق ترین مباحث معرفت شناسی، بحث اسماءاللّٰه می باشد که ریشه و اساس بحث توحید و خداشناسی است و در دعای عرفه امام حسین u به بهترین شکل تبیین و ترسیم شده است. این مقاله در صدد تبیین دیدگاه حضرت سیدالشهدا u درباره کیفیت اتصاف اسماء حق تعالی در دعای عرفه است. از آنجا که مضامین دعای عرفه همخوانی بیشتری با مباحث عرفان نظری دارد، ابتدا مباحث عرفان نظری را پیرامون اسماء خدا و تقسیمات آن بیان نموده و سپس مطالبی را که سنخیت بیشتری با فقرات دعای عرفه دارد، مشخص نموده و در انتها انواع و اقسام اسماءاللّٰه (اسم جامع، امهات الاسماء، اسماء ذات، صفات و افعال، اسماء جلالیه و جمالیه و اسماء ثبوتیه و سلبیه) در دعای عرفه با رویکرد عرفانی مورد واکاوی قرار می گیرد.
تأثیر وحی بر معناشناسی اخلاق در اندیشه ابن عربی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با روش تحلیلی و انتقادی، به بررسی موضع ابن عربی در باب معناشناسی اخلاق و مشخصاْ به تحلیل نقش وحی در معنا بخشیدن به اخلاق از منظر این متفکّر می پردازد. نتیجه بحث این که وی در عین قبول بداهت معانی اخلاقی، آن را فاقد معنای مستقل از شریعت شناخته و به نقش تأسیسی وحی در ارزش گذاری اعمال باور دارد. از نگاه ابن عربی عملی که اخلاقاْ خوب خوانده شود، به جواز شرعی نیز متصف می گردد؛ که بدین ترتیب تعابیر اخلاقی و شرعی مفهوماْ مساوی و مصداقا ْمساوق با یکدیگرند. در مقام بررسی این رأی، ضمن یک ملاحظه انتقادی به این دریافت می رسیم که ابن عربی با تأکید بر واقعیت و عینیت اخلاق و قبول تساوق اخلاق و خیر، لاجرم بداهت مفاهیم اخلاقی را مقبول تر از ایده بدیل ساخته است. در این نگرش، آموزه وحی در جهت ترمیم ابهامات مصداقی عمل می کند و مرتبه عالی تری از معانی اخلاقی را متجلّی می سازد. با این ملاحظه، هرچند پذیرش نقش امضایی و ارشادی شریعت در معنا بخشیدن به واژگان اخلاقی تکمله ای بر آراء ابن عربی به حساب می آید، اما با ارکان اندیشه این متفکّر سازگار می ماند.
تحلیل محتوای کیفی و کمی گلشن راز شیخ محمود شبستری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گلشن راز یکی از متون مطرح در زمینه عرفان نظری است و تأثیرپذیری شبستری از اندیشه های ابن عربی در این کتاب بر همه روشن است. این پژوهش به تحلیل محتوای گلشن راز می پردازد تا مشخص شود ابیات آن ذیل چه عناوینی تقسیم بندی می شوند و درنهایت اندیشه محوری و حاکم بر این مثنوی چیست. از آنجا که عرفان نظری بر سه قطب خداشناسی، انسان شناسی و عالم شناسی استوار است، ابیات کتاب ذیل این سه قطب قرار می گیرند. به منظور تحلیل محتوای متن، 70 درصد از کل ابیات نمونه گیری شدند و مشخص شد که هر بیت با درنظرگرفتن بافت هر واحد متن، ذیل کدام قطب قرار می گیرد. درنهایت بسامد هر قطب تعیین شد. نتایج نشان می دهد بحث درباره انسان و ارتباط حق-انسان بیشترین سهم از کل ابیات را دارد. این مسئله ریشه در این عوامل دارد: 1. شأنی که قرآن و حدیث برای انسان قائل اند، 2. بازبستگی شناخت خدا به شناخت انسان مطابق حدیث نبوی، 3. باور به کون جامع بودن انسان و واسطه فیض بودن انسان کامل در عرفان نظری، و 4. اهمیت سلوک نزد متصوفه و تلاش آنان برای رسیدن به وصال حق در عرفان عملی.
روش شناسی رفع تعارض میان مکاشفات عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال هفدهم تابستان ۱۳۹۰ شماره ۶۷
67 - 78
مهم ترین اگر نگوییم تنها منبع معرفتی عرفان نظری، به عنوان نظامی هستی شناختی مکاشفات عرفانی است، که از نظر عرفا دریچه ای به سوی حقیقت هستی می گشاید و ما را مستقیماً با آن مواجه و یا یکی می سازد. یکی از دستاویزهای مهم مخالفان عرفان در نفی واقع نمایی معرفتی مکاشفات عرفانی، وجود اختلاف و ناسازگاری میان مضمون معرفتی این مکاشفات است که منجر به طرح دعاوی گوناگون و متعارض از سوی عرفا شده است (چالش دعاوی متعارض). این مقاله می کوشد با تبیین: 1. تفاوت در درجات مکاشفات (اختلاف طولی)؛ 2. تنوع در مکاشفات (اختلاف عرضی)؛ 3. خطا در فهم و دریافت مکاشفات؛ 4. آمیزش مکاشفه راستین با مکاشفه نما؛ 5. نارسایی در گزارش مکاشفه. به عنوان خاستگاه های اصلی وجود اختلاف و ناسازگاری در نگاه نخست میان دعاوی عرفا، روش صحیح رفع تعارض میان مکاشفات عرفانی را ارائه دهد.
معرفی «شرح فصوص الحکم محب الله اله آبادی» و بررسی واژه های مهجور فارسی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی تابستان ۱۳۹۸ شماره ۵۳
75-100
حوزه های تخصصی:
شیخ محب الله مبارز، پیر اله آبادی از عرفای هندی قرن یازدهم هجری است که بسیار تحت تأثیر عرفان و نظریۀ وحدت وجود ابن عربی، عارف بزرگ قرن ششم هجری بوده است. وی بر کتاب «فصوص الحکم» ابن عربی شروحی مفصل و جامع به زبان های فارسی و عربی نگاشته است. شرح فصوص الحکم فارسی وی، کتابی است ارزشمند که در آن سعی وافری در حل ابهامات و غموض فصوص الحکم شده است. این کتاب که به صورت نسخۀ خطی است، پیش از این به صورت علمی تصحیح نشده و به چاپ نرسیده است. از ویژگی های این شرح، استفاده از برخی ترکیبات و لغات مهجور در دورۀ رشد و اعتلای زبان فارسی در شبه قاره است. در این پژوهش، ضمن معرفی اله آبادی و آثارش، لغات و ترکیبات لغوی مهجور مورد استفاده در این کتاب از حیث ریشه و قواعد دستوری مورد توجه قرار گرفته و با ذکر شواهد، اهمیت آنها تشریح گردیده است.
بررسی جوهر و عرض از دیدگاه ملاصدرا و عرفان نظری(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال دوازدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۳
67 - 92
حوزه های تخصصی:
از منظر عرفان نظری و حکمت متعالیه به ویژه بر مبنای وحدت شخصی وجود، ماهیت، احکام آن، نسبت ماهیت با وجود و مسائل مترتب، تصویر متفاوتی از مکاتب فلسفی پیشین به ویژه مشاء می یابد. بالتبع جوهر و عرض نیز که از مقولات ماهوی هستند تبیین متفاوتی می یابند. این پژوهش به ترسیم جوهر و عرض از دو منظر ملاصدرا و عرفان نظری می پردازد و سرانجام براین اساس، جوهر و عرض در حکمت متعالیه و عرفان نظری، با وجود حفظ صورت اصطلاحی سیری استکمالی در جهت عمومیت معنایی و نیز گستره سعه وجودی طی می کند. در منظر ملاصدرا، در جوهر، سه عنصرِ «بدون موضوع بودن»، «مقوم بنفسه بودن» و «تقویم غیر» حفظ می شود با این تفاوت که اولا تبیین جدیدی از موضوع، تقویم و علیت در مراتب گوناگون ارائه می شود و ثانیا، این سه در یک جهت یکسان، ترسیم می شوند. به تناسب تغییر تفسیری در معنای جوهر، عناصر مبین عرض شامل نیاز به موضوع و نیازمندی در تقویم به غیر در رابطه با جوهر دگرگون می شوند و عرض مراتب و تقسیمات متنوعی می یابد. در عرفان نظری نیز همگام با رویکرد نهایی ملاصدرا، رابطه جوهر و عرض، تقسیمات آنها و عناصر سازنده تبیین معنایی آن ها دارای تفاوت نگاه مرحله ای می گردد
امکان تحقق علوم انسانی در امتداد تاریخی حکمت صدرایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۳
89 - 120
حوزه های تخصصی:
علوم انسانی در غرب بر بستر متافیزیک و بر بنیاد سوبژکتیویته به ظهور رسیده است. سوبژکتیویته حکایت از رخدادی دارد که در آن ذات انسان تغییر یافته و انسان مبدل به سوژه شده است. هدف اصلی مقاله پیش رو بررسی امکان تحقق علوم انسانی در حکمت صدرایی است. روش این پژوهش مبتنی بر پدیدارشناسی هرمنوتیکال است که می کوشد چگونگی پیدایش امری را با هویدا ساختن بنیاد آن مورد کنکاش قرار دهد. مطابق این رویکرد تنها در صورتی می توان انتظار تحقق علوم انسانی در امتداد تاریخی حکمت صدرایی داشت که، حکمت صدرایی نیز حاوی عنصر سوبژکتیوته باشد. نویسندگان معتقدند حکمت صدرایی از این عنصر برخوردار است. لذا از رهگذر روش پدیدارشناختی دو شاهد بر این مدعا اقامه شده است. محور شواهد مطرح شده تمایزی است که حکمت صدرایی در قبال عرفان نظری و حکمت سینوی دارد؛ شواهد مطرح شده نشان داده اند در نتیجه تحولاتی که حکمت صدرایی داشته، ذات حق از راز آمیزی و تعالی که در حکمت سینوی و عرفان نظری دارد به در آمده و به چنگ آگاهی می رسد.
نقش مرتبه مثالی نفس در برقراری ارتباط میان نفس و بدن در اندیشه صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صدرالمتألهین، بر خلاف حکمای پیش از خود، فاصله میان نفس ناطقه عقلی و بدن جسمانی را بیشتر از آن میداند که با روح بخاری بتنهایی پر شود. او علاوه بر روح بخاری، وجود مرتبه مثالی را نیز بعنوان حلقه واسط میان مرتبه عقلی و مرتبه جسمانی انسان ضروری میشمارد. نگاه تشکیکی ملاصدرا به وجود واحد انسانی او را بر آن داشت تا اولاً انسان را دارای سه مرتبه عالی (مرتبه عقلی) سافل (مرتبه مادی) و متوسط (مرتبه مثالی) معرفی کرده و ثانیاً مرتبه مثالی و خیالی انسان را حلقه وصل و مایه ارتباط میان دو مرتبه بالا و پایین بداند. او در تبیین جایگاه مرتبه مثالی در وجود انسانی، از قاعده «تطابق عالم کبیر و عالم صغیر» نیز بهره برده و دو مرتبه عقلی و مثالی در عالم صغیر انسانی را نظیر عرش و کرسی در عالم کبیر دانسته است. صدرالمتألهین طبق اذعان خود وی در مبحث مرتبه مثالی انسان، بشدت متأثر از عارفان است.
مرز میان عرفان با دانشهای همگن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«عرفان» واژه یی آشنا و پربسامد در فرهنگ شفاهی و مکتوب و دارای طیف معنایی گسترده یی است و همین امر موجب ابهام در کاربردهای گوناگون آن و بویژه کاربردهای تازه پیدای آن از قبیل «عرفانهای کاذب»، «عرفانهای نوظهور» و نیز بحثهایی مانند «نسبت دین وعرفان»، «نسبت عقل و عرفان» و «نسبت فلسفه و عرفان» شده است. این مقاله درصدد است با تبیین معنا و مفهوم عرفان و تمایز نهادن میان عرفان عملی و عرفان نظری و نیز بیان تمایز میان آن دو با علم عرفان عملی و علم عرفان نظری، مرز میان عرفان (علم عرفان نظری) با فلسفه و نیز تفاوت میان عرفان (علم عرفان عملی) با علم اخلاق را تا حدودی مشخص کند.
منابع معرفت اخلاقی در اندیشه ابن عربی
منبع:
تأملات اخلاقی دوره اول بهار ۱۳۹۹ شماره ۱
71 - 102
حوزه های تخصصی:
این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی، به معرفی اندیشه ابن عربی در حوزه معرفت شناسی اخلاق، با تمرکز بر منابع معرفت اخلاقی و تشریح چگونگی بهره گیری انسان از این منابع در جهت ایصال به حیات اخلاقی می پردازد. یافته های تحقیق نشان می دهد که ابن عربی معرفت اخلاقی را عینی دانسته و عالم اعیان ثابته را به عنوان نفس الامر حقایق اخلاقی معرفی می کند. وی در آثار خود به شکلی پراکنده اما صریح، پنج منبع: طبیعت، عقل، قلب، نفس و وحی را منابع شناخت حقایق اخلاقی دانسته است. البته رتبه این منابع یکسان نبوده و امتیاز وحی الهی و نفس آدمی بر سایر منابع نمایان است. در مقام مقایسه این دو منبع ممتاز، از کلمات ابن عربی چنین بر می آید که وحیْ منبع تشریعی هدایت و محصول تکلّم مستقیم حضرت حق با پیامبران و مسیر معرفت به توحید کامل است. اولیاء حق، ضمن تکامل بخشیدن به نفس انسانی و در عین برخورداری از امتیازات خاص در معرفت اخلاقی، در تعلیم و عمل خود پیرو تعالیم پیامبران صاحب شریعت هستند.
تطوّر توحید ذاتی در فلسفه اسلامی و عرفان نظری با رویکرد تحلیلی - تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پایه و اساس همه اصول و فروع آموزه های دینی اصل توحید است. در مورد حقیقت توحید آراء متعددی بیان شده است. پژوهش حاضر با رویکرد تحلیلی - تطبیقی در صدد دست-یابی به فهم صحیح مسأله توحید با همه مراتب آن در عالم هستی است. از این رو اولاً و بالذات به تحلیل توحید ذاتی در فلسفه اسلامی أعم از مشایی و صدرایی و عرفان نظری و تطبیق آنها با یکدیگر، و ثانیاً به تبیین توحید صفاتی و افعالی پرداخته شده است. از نتایج این پژوهش آن است که واقعیت و حقیقت یک چیز است و تفاوت فلسفه و عرفان، در فهم واقعیت هستی است. در فلسفه اسلامی، أعم از مشایی و صدرایی، إسناد وجود به ماسوی الله را حقیقی دانسته و معتقد به توحید واجب الوجود در رأس سلسله علل و وجود بوده و اینکه خداوند در عین بساطت، دارای همه کمالات وجودی به نحو أعلی و أتم است. در تبیین توحید افعالی، فلسفه مشایی راه کار علیّت طولی، و فلسفه صدرایی، معدّ بودن موجودات را مطرح می نمایند؛ اما عرفاً معتقد به توحید موجود هستند و اینکه موجود حقیقی یک چیز بوده و آن ذات حق تبارک وتعالی است، ضمن اینکه إسناد هستی به سایر اشیاء مجاز است و آنچه فلاسفه، توحید می نامند، تعیّنی از تعیّنات آن حقیقتی است که موضوع عرفان نظری است. همه أشیاء، مظاهر اسماء و صفات حق بوده و فاعلیت آنها در واقع مرآت و شئون فاعلیت خدای سبحان است.
بازکاوی انواع نسبت میان دین و عرفان با تأکید بر رئوس ثمانیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۴ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
18 - 1
حوزه های تخصصی:
The relationship between religion and mysticism is a wide-ranging and challenging issue that has its roots in the history of Sufism and mysticism. Muslim mystics, along with religious scholars inclined to Islamic mysticism, have always emphasized the Islamic origin of mysticism. On the other hand, some religious scholars have denied any connection between mysticism and Islamic teachings. They have considered mystical teachings as heresy which is the result of mystics' connection with foreign cultures; Hence, have confronted them. It seems that this disagreement can be resolved to some extent by clarifying the various dimensions of mysticism, thus reducing the disagreement and increasing the consensus. In the present study, instead of presenting a specific relationship, the various relationships that exist between different dimensions of mysticism and religion will be discussed, so the dispute due to ambiguity in the relationship between these two will be clarified through analytical and phenomenological methods. Utilizing the "Ro'us thamaniyah" "eight vertices" of the science of logic as well as the comparison of mysticism with other sciences in this study reduces the ambiguity of relation between the two. Because by referring to some of "Ro'us thamaniyah" such as: subject and type, purpose and motive, author and compiler, benefit and interest, position and rank and also Segmentation of mysticism, brings us to different and numerous relations between religion and mysticism that in some similarities and in some other dimensions there will be contrasts. The result of this approach will negate the general view and the definite opinion in this regard and invite to a partial and dimensional view.
بررسی انتقادات حکیم خواجویی درباره نظریه وحدت وجود عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۶ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۵)
55 - 68
حوزه های تخصصی:
«وحدت وجود» بعنوان اساس و بنیان عرفان نظری، در طول تاریخ تفکر اسلامی همواره محل بحثهای فراوانی میان اندیشمندان بوده است. ملااسماعیل خواجویی، از متفکران و متکلمان عصر صفویه و دوران بعد از ملاصدراست که به نقادی این نظریه پرداخته و آن را از جهات گوناگون بچالش کشیده است. خواجویی براساس تباین وجودی واجب الوجود با موجودات ممکن، وجود مطلق نبودن واجب الوجود، اقامه نشدن استدلال عقلانی در اثبات وحدت وجود و نارسایی استدلالهای برخی از عارفان و متصوفان در اثبات وحدت وجود، این نظریه را نامقبول و نادرست میداند. اما در پژوهش حاضر بیان شده که انتقادات خواجویی ناشی از مغالطه و خلط میان معانی مختلف اصطلاحات علوم فلسفه و کلام با عرفان نظری است؛ هر چند که در برخی موارد مانند اقامه نشدن استدلال عقلانی از سوی عارفان در اثبات وحدت وجود — انتقاد او صحیح بنظر میرسد.
بررسی «توحید» از نظر سید حیدر آملی و امام خمینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال دوم پاییز و زمستان ۱۳۹۴ شماره ۳
89 - 106
حوزه های تخصصی:
مسئله توحید یکی از مسایل مهم در حوزه کلام، عرفان و فلسفه اسلامی محسوب می شود. در این مقاله دیدگاه های سید حیدر آملی(ره) و امام خمینی(ره) در این مسئله با رویکرد کلامی عرفانی به ویژه عرفان نظری، مورد مقایسه و تحلیل قرار گرفته است. سید حیدر آملی در آثار خود، در تعریف توحید و جایگاه و اقسام آن به تعریف ناپذیری و درجات آن پرداخته و توحید اهل شریعت، طریقت و حقیقت را از یکدیگر تفکیک نموده است. از سوی دیگر، امام خمینی(ره) درباره بساطت و وحدت حق و معنای لغوی آن بحث هایی را مطرح کرده اند. در مورد اهمیت و جایگاه آن در سه حوزه هستی شناسی، معرفت شناسی و انسان شناسی توحیدی، سیدحیدر آملی(ره) بر فطرت تأکید بسیار نموده و امام خمینی(ره) بر توحید علمی، قلبی و عملی توجه داشته است. در مورد تقسیمات و درجات و ارکان توحید نیز اشتراک ها و اختلاف هایی میان دیدگاه های آنها وجود دارد. امام خمینی(ره) بر وجه حجاب قرارگرفتن علم توحید در مسیر حق تأکید نموده اند و مرحوم سیدحیدر آملی بر اصلی و پایه ای بودن این علم نسبت به تمامی علوم؛ البته اشتراک دیدگاه های این دو متفکر در این مسئله زیاد است.
تبیین و تحلیل مبانی تناقض نمای هبوط و عروج از منظر حکمت متعالیه و عرفان نظری(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۹
123 - 152
حوزه های تخصصی:
جستار پیش رو با روش گردآوری کتابخانه ای- نرم افزاری و نیز داده پردازی تحلیلی- انتقادی و استدلالی با هدف تبیین، تحلیل و نقد دیدگاه ها و مبانی آنها درباره هبوط آدم (ع)و تنزل مقام یا ترفیع و عروج وی به منظور پاسخ به شبهه تناقض میان هبوط و عروج به نگارش در آمده و به بررسی دو دیدگاه اصلی و مبانی آن ها در این باره پرداخته و به این نتیجه می رسد که نه تنها –به خلاف دیدگاه برخی مفسران و متکلمان اسلامی- تناقضی میان هبوط و عروج، تکریم و ترفیع مقام وجود ندارد؛ بلکه با تبیین استدلالی مبانی نظریه حکیمان حکمت متعالیه و عارفان مسلمان درباره لزوم هبوط آدم (ع) به جهت عروج و کرامت انسان و با نقد و زیر سؤال بردن مبانی دیدگاه های مقابل که هبوط را نوعی تنزل مقام دانسته اند ، همچنین با ارائه دو تحلیل و تبیین حکمی و عرفانی، بیان می دارد که تنها راه عروج آدم (ع) به کمال نهایی اش هبوط بوده است و هبوط ملازمتی با معصیت تشریعی یا ترک اولی و اخراج از بهشت و در نهایت تنزل مقام ندارد؛ چرا که درحقیقت هبوط گسترش شعاع وجودی حقیقت آدم(ع) و به کارگیری ابزارهای موجود در عالم ماده برای عروج است. درباره هبوط آدم(ع) و پاسخ به پرسش هایی پیرامون آن، کتب و مقالاتی نوشته شده است؛ اما دغدغه اصلی هیچ یک پرسش اصلی این مقاله نبوده است؛ در حالی که پاسخ به آن، راهگشای پاسخ به آن پرسش ها و مبنای حل آنهاست.
نسبت الهیات سلبی قاضی سعید قمی با توحید معتزلی، شیعی و عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۲ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۷۰)
21 - 44
حوزه های تخصصی:
قاضی سعید قمی با نفی هر گونه سنخیتی میان خالق و مخلوق، هم از الهیات رایج ایجابی در جهان اسلام فاصله می گیرد، و هم از الهیات مرسوم شیعی. هدف از این مقاله، بررسی نسبت این الهیات سلبی با نگرش توحیدی رایج و مسلط در الهیات کلامی (اشعری، معتزلی، شیعی)، فلسفی و عرفانی است. الهیات قاضی سعید با الهیات فلسفی و اشعری و شیعی رایج، که مبتنی بر سنخیت میان خالق و مخلوق اند، فاصلۀ بسیاری دارد، و حتی بر نظریۀ نیابت ذات از صفات (منسوب به برخی از معتزله) انطباق ندارد، اما تشخیص نسبت این الهیات با عرفان نظری و کلامِ روایی شیعی دشوار است. به نظر ما، اگرچه در نگاه نخست، الهیات قاضی سعید الهیاتی کلامی روایی سلبی (همچون الهیات روایی سلبی منتسب به شیخ صدوق) به نظر می رسد، اما در حقیقت، ارکان مهم خود را مدیون عرفان نظری است، هر چند در مواردی از آن فاصله نیز می گیرد. موارد مهم تأثیرپذیری قاضی سعید از عرفان نظری از این قرارند: اعتقاد به وحدت شخصیۀ وجود، نفی سنخیت میان مقام ذات و نمودهای آن، نفی صفات از مقام ذات، معبود بودن اسماء و صفات. مهم ترین تفاوت بین این دو نگرش در این است که در عرفان، خداوند همان وجودِ بما هو هو است، اما قاضی سعید همین را هم قبول ندارد .
بررسی تعالی و حضور در مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال شانزدهم پاییز ۱۳۹۵ شماره ۴۸
101 - 122
حوزه های تخصصی:
تعالی و حضور به عنوان دو بُعد تشخص خداوند، همواره از مهم ترین مباحث وجودشناسی الهیاتی، محسوب شده اند. در گرایشهای مختلف فکری و عقیدتی در دین اسلام نیز این مسئله، همواره مورد بحث و اختلاف نظر قرار گرفته است. بیشتر این بحثها، از آیات قرآنی نشأت گرفته، چرا که در قرآن از خداوند، با این دو بُعد، یاد شده است. متصوفه نیز در عرفان نظری، در بحث وجودشناسی، به این مسئله پرداخته اند. در این میان، مولوی که از بزرگترین عرفای تاریخ اسلام محسوب می شود، در مثنوی خویش که در آن مبانی فکری خود را بیان داشته، به هر دوی این ابعاد وجودی خداوند پرداخته است و خود قائل به تعالی حق در عین حضور حضرتش در این جهان است. این پژوهش بر آن است تا ضمن مفهوم شناسی تعالی و حضور، این مفاهیم را در مثنوی بررسی نماید و سپس با تبیین و تحلیل چگونگی جمع بین تعالی و حضور خداوند در عرفان مولوی، به نگرش وی در باب این موضوع، دست یابد.