مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
جامعه شناسی سیاسی
حوزه های تخصصی:
تفکر اساس همه تمدن هاست و اساس تمدن جدید معرفت شناسی و روش شناسی است که امروزه به یکی از ویژگی های اصلی علم جدید تبدیل شده است. بر این اساس، برای درک تحولات جامعه شناسی جدید، به ویژه جامعه شناسی سیاسی معاصر نیازمند نگاهی معرفت شناسانه مبتنی بر روش شناسی های جدید هستیم.
فرض اساسی مقاله حاضر بر این اصل استوار است که تحولات علوم بشری در ارتباط کامل با تحولات پارادایمیک معرفت شناسانه و روش شناسانه است؛ لذا می توان ارتباط منطقی ای بین گذر از سطوح مختلف تحلیل جامعه شناسیِ سیاسی فردی، گروهی و ساختاری به سطح تحلیل جهانی و سطوح مختلف تحلیل جامعه شناسی از نظریه های علت کاو و معناکاو به نظریه های تعامل گرا و سطوح مختلف معرفت شناسی پیشامدرن، مدرن، پسامدرن و فراپسامدرن برقرار کرد. بی شک امروزه نمی توان بدون نگاه معرفت شناسانه، به درک صحیحی از حوزه های علمی به ویژه جامعه شناسی سیاسی دست یافت و بدون تردید بهبود در وضعیت آموزش و پژوهش سیاسی در گرو دستیابی به چنین فهمی است.
زمینه های شکل گیری دولت جدید در ایران
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر حاصل یک پژوهش کتابخانه ای در خصوص دولت جدید در ایران است. دولت جدید یک پدیده و واقعیت اجتماعی-سیاسی است که از قرن شانزدهم به بعد در جهان ظاهر شد. ظهور و شکل گیری این پدیده، در جامعه تصادفی نبوده است بلکه به دنبال فراهم شدن شرایط و زمینه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خاص پدید آمده است.
تحلیل جامعه شناختی اندیشه های سیاسی ابن خلدون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن خلدون از جمله اندیشوران مسلمانی است که بسیاری او را بنیانگذار اصلی رشته «جامعه شناسی» میدانند. نوشتار حاضر به بررسی نظریات ابن خلدون در باب یکی از وجوه جامعه شناختی اندیشه او یعنی «جامعه شناسی سیاسی» پرداخته است که عمدتا به نقش نیروهای اجتماعی در سیاست توجه دارد. ابن خلدون دو عامل عمده انسانی را در ظهور و سقوط دولت ها عنوان کرده است: قومیت و گروه های قومی و نخبگان.
این مقاله به روش تحلیلی، با استفاده از اسناد، مدارک و منابع موجود، به ویژه کتاب مهم و اصلی ابن خلدون یعنی مقدّمه ابن خلدون، موضوع را در کانون مطالعه قرار داده است. ابن خلدون، همزمان با توجه به عصبیت به عنوان دولت عامل ساز، برای نقش کسانی که کنش تاریخی را بر عهده دارند، اهمیت بسیاری قائل است. وی عامل تغییر نظام های سیاسی را حرکت و خیزش اقوام میداند و در این زمینه، بر نقش نخبگان در موفقیت خیزش تأکید میکند. نظریات ابن خلدون در این مباحث، با نظریات کارل مارکس و ویلفردو پاره تو، وجوه اشتراک بسیاری دارد.
نیروهای اجتماعی شبکه ای: مفهوم نوین جامعه شناسی سیاسی جدید ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بررسی نیروهای اجتماعی در فضای علمی جداساز پارادایم مدرن، کلیه مطالعات به سمت توجه به لایه بندی ها و گروه بندی ها هدایت می شود. برای این لایه ها و گروه بندی ها، مرزها و ثبات مشخصی فرض می شود و درنتیجه شناخت واقعی نیروهای اجتماعی دچار ضعف و نقصان می گردد؛ بنابراین با آشکار شدن ضعف پارادایم مدرن از نظر مبانی معرفت شناختی و ابزارهای شناخت، با تلاش برای عرضه ابزارها و قالب های جدید معرفتی، شاهد شکل گیری مفاهیم تازه ای هستیم که فضای علمی متفاوتی را ایجاد کرده است؛ ازاین رو سزاست با خروج ذهنی و علمی از پارادایم های مسلط و رها شدن از قید و بندهای آن، پرسش های مختلفی طراحی شود و در فضای متفاوتی به این پرسش ها پاسخ داده شود. در این مقاله سعی بر آن است تا مدل هایی برای مطالعه نیروهای اجتماعی عرضه شود که بیانگر واقعیت اجتماعی درحال دگرگونی و بدون مرزبندی مشخص باشد؛ ازاین رو نمی توان ویژگی های فرهنگی ثابت و مداومی برای نیروهای اجتماعی در نظر گرفت. امروزه مفروض کردن شناخت اجتماعی در وجوه فرهنگی آن به صورتی شبکه ای برای بررسی نیروهای اجتماعی جامعه ایران، امری ضروری است و به نظر می رسد شناخت مبتنی بر قشربندی و جداسازی (طبقه، گروه، حزب، شأن وغیره) چندان مفید فایده نباشد. درخواست های اجتماعی، مبنای شناخت و بررسی نیروهای اجتماعی شبکه ای و چگونگی عملکرد آنها را می توان به عنوان مفهوم نوین جامعه شناسی سیاسی جدید ایران در قالب«امر سیاسی» تلقی کرد.
جریان شناسی سیاسی به مثابه روش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برایند حیات سیاسی هر جامعه ای محصول چگونگی تعامل و تحول جریان های سیاسی آن (درون زا و برون زا) است. از این رو، فهم حیات سیاسی هر جامعه ای در گرو شناخت، درک و تحلیل جریان های سیاسی آن است. در شرایطی که به خاطر تحولات معرفتی و تکاملی جامعه شناسی سیاسی نظریه ها و روش های موجود بعضاً دچار بحران و نارسایی هایی جهت توضیح تحولات سیاسی و اجتماعی جوامع است، در این مقاله از جریان شناسی سیاسی، پرسشی درجه دوم و روش شناسانه ارائه شده و تلاش شده است ابعاد محتوایی و شکلی آن پردازش نظری گردد. نتیجه ای که به دست آمد این است که جریان شناسی سیاسی رشته منسجم، تحلیلی و مفهومی سیال است که از فهم تا تبیین (جزء تا کل) را شامل می شود و با فراروی از توصیف محض، تببین یا فهم یا حتی بازسازی موضوعی یا مناسبات موجود بین جریان ها چارچوبی روش شناسانه، میان رشته ای و ابزاری به مراتب کاراتر را برای فهم جامعه و حیات سیاسی پیشنهاد می دهد.
تأثیر الگوی جامعه شناختی سیاسی ایالت فارس در سیاست عملی آل اینجو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در اواسط قرن هشتم هجری قمری ایالت فارس به دلایلی چون حملات مغول در پیرامون و ثبات و امنیت در درون، تجارت و رونق شیراز نسبت به شهرهای همسایه، امواج مهاجرت از اقوام و اقشار مختلف را به سوی خود جلب می کرد؛ بنابراین فارس از نظر تنوع قومی ترکیب پیچیده ای بود از بومیان زردشتی تا نومسلمانان صوفی مآب، از شهرنشینان صنعتگر تا روستاییان پرجمعیت دشت های اطراف فارس و عشایری که در مسیرهای گرمسیر و سردسیر به ییلاق و قشلاق مشغول بودند و اقوام گوناگون مهاجر از نواحی دور و نزدیک، از ترک و ترکمان و مغول کوچرو تا یکجانشینان بومی و مهاجر تاجیک (فارس). تنوع قومی گوناگونی افکار و آرمآن ها را پدید می آورد؛ پس برای شناخت رفتارهای سیاسی و سیاست عملی حکومت آل اینجو باید زمینه های آن را در ساختار جامعه شناختی سیاسی ایالت فارس مطالعه کرد.
سؤال پژوهش حاضر این است که الگوی جامعه شناسی سیاسی فارس چه تأثیری بر سیاست عملی و رفتار سیاسی حکومت آل اینجوگذاشته بود؟ فرضیه ی پژوهش این است که احوال جامعه شناختی متغیر و نوسان در قدرت های پشت پرده انعطاف و تغییر بسیاری را در رفتار سیاسی و سیاست عملی آل اینجو به وجود می آورد.
نتیجه ی تحقیق در تأیید فرضیه این است که تغییر در معادلات قدرت و برآمدن و برافتادن قدرت های پشت پرده، موجب انعطاف پذیری و سیالیّت قابل توجهی در رفتار سیاسی آل اینجو شد. آل اینجو برای حفظ حکومت، از قدرتی به قدرت دیگر منتقل می شدند.
تحلیل جامعه شناسی سیاسی از چشم انداز گفتمانی: منطق و برآیندهای معرفت شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر در اثر تحولاتی مانند جهانی شدن، گسترشارتباطات، شکل گیری جنبش های جدید اجتماعی، مفاهیم کلاسیک جامعه شناسی سیاسی ماننددولت، ایدئولوژی، قدرت، گروه ها و نظام اجتماعی، طبقه و... تحولات عمیقی یافته اند؛به گونه ای که به نظر می رسد نظریه های مارکسیستی، نظرات اثبات گرایی ورفتارگرایی، تحلیل وبری از جامعه و دولت، نخبه گرایی، کارکردگرایی، پلورالیسموکورپوراتیس م برای تحلی ل جامعه امروز ناتوان و ضعیف به نظر می رسد. در سال هایاخیر، نظریه گفتمان توانسته است بین عناصری مانند قدرت، ایدئولوژی و فرهنگ ارتباطبرقرار کند و در حوزه های مختلف علوم انسانی به ویژه علوم سیاسی، کاربرد وسیعیپیدا کند. در این پژوهش تلاش شده پس از فهم نظریه گفتمان، ماهیت دولت، مبنای شکل گیریگروه های اجتماعی، قدرت، فرهنگ، «جنبش های اجتماعی جدید» و نحوهمنازعه گفتمان ها در عرصه جامعه برای تبدیل شدن به گفتمان هژمون، نقش سوژه درمبارزات سیاسی و «جایگاه دولت» ازمنظر جامعه شناسی سیاسی تحلیل و بررسی شود. از جمله مهم ترین نتایج پژوهش حاضر می توانبه اهمیت یافتن فرهنگ به عنوان عرصه منازعه و مواجهه، توجه به «بازنمودها» ووانموده ها، تکثر نگرش ها و منافع، تفکیک زدایی از حوزه های مختلف جامعه و کشیدهشدن منازعه قدرت به سطح جامعه و عرصه «خیابان» و...اشاره کرد.
روی کردهای نظری درباره ساخت و کارکرد اجرایی دولت در تاریخ ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در آثار و منابع نظری موجود، نظام سیاسی حاکم بر تاریخ ایران در شکل های مختلفی مانند پادشاهی «عادل و دیندار، دولت خودکامه و استبدادی» از نوع استبداد شرقی و «فئودال» بیان شده است. دیدگاه نخست را دبیران ایرانی در مقام کارگزاران و حاملان اصلی سنت پادشاهی ایرانی و نخبگان فکری و سیاسی متعلق به اندیشه سیاسی ایران شهری مطرح کرده اند و دو دیدگاه دیگر به جریان های فکری مغرب زمین و گفتمان های شرق شناسی تعلق دارد. در گفتمان شرق شناسی اروپایی، عموماً از دولت در تاریخ ایران به مصداقی از «استبداد شرقی» و «پاتریمونیال» متکی بر دیوان سالاری سلطه گر یاد شده است؛ در حالی که اندیشمندان مارکسیست- لنینیست متعلق به شرق شناسی روسی، دولت در تاریخ ایران را ساختار فئودالی و حافظ منافع طبقات فئودال معرفی کرده اند. با توجه به ایدئولوژیک و ارزشی بودن دیدگاه های یادشده درباره کارکرد دولت در تاریخ ایران، هدف این پژوهش ترسیم اصول و فضای گفتمانی و تحلیل انتقادی مبانی معرفتی جریان های فکری مذکور درباره شناخت پدیده دولت در تاریخ ایران است.
جامعه شناسی سیاسی حقوق بشر
حوزه های تخصصی:
رهیافت مسلط در حوزه مطالعات حقوق بشر، نگرش حقوقی است.نگرش حقوقی بیش از هرچیز بر شناسایی و به رسمیت شناختن حقوق بشر توسط دولت ها متمرکز است.در عین حال، دولت ها خود بزرگترین ناقضین هنجارهای حقوق بشری می باشند. با وجود شکاف میان تعهدات حقوقی دولت ها و جهان واقعی، تحلیل حقوقی از این شکاف ممکن نیست. لذا، در عصر تورم حقوق به تعبیر هنکین، نیازمند گذار از رهیافت مبتنی بر توجیه به حفاظت از حقوق بشر هستیم. علوم اجتماعی بویژه جامعه شناسی سیاسی می تواند، در شناخت موانع تحقق حقوق بشر در جوامع مختلف و عملیاتی کردن آن بکار آید. با توجه به اینکه موضوع اصلی جامعه شناسی سیاسی ""بررسی رابطه میان دولت و جامعه"" می باشد، دانش تولیدی در حوزه جامعه شناسی سیاسی می تواند در شناخت عوامل ناتوانی دولت ها دراستقرار هنجارهای حقوق بشری و راهکارهای رفع آن موثر واقع شود. براین اساس، می توان گفت، وظیفه جامعه شناسی سیاسی حقوق بشر عبارت است از: بیان چگونگی پیش برد حقوق بشر در یک اجتماع مفروض و نهادینه کردن و تثبیت آن در درون کلیه روابط و فرآیندهای سیاسی جامعه.
مبانی نقد و بازاندیشی جامعه شناسی سیاسی در اندیشه ژاک رانسیر (امر اجتماعی در عصر پساجهانی شدن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار بر آن است تا زاویه ای از معنای متحول امر اجتماعی و اندرکنش آن با امر سیاسی را در دهه های متاخر، با تبیین مبانی نقد و بازاندیشی ژاک رانسیر نسبت به جامعه شناسی سیاسی مورد واکاوی قرار بدهد. پرسش کانونی نوشتار این است که جامعه شناسی (سیاسی) در تفکر انتقادی رانسیر چگونه و بر مبنای چه نشانگان، مبانی، مقوله ها و مولفه هایی مفصل بندی شده و چگونه در پی تحلیل و بازنمایی امر واقع است؟ در پاسخ، این فرضیه مقدماتی مطرح می گردد که جامعه شناسی (سیاسی) در اندیشه رانسیر در سایه فهم خاص از مفهوم ضدجامعه شناسی، برپایه طرح و بازخوانی انگاره هایی مانند رهایی، دموکراسی، پولیس، سیاست، کهن سیاست، زیبایی شناسی سیاسی، سوژه سازی سیاسی، امر محسوس و... و در دیالکتیک و اندرکنش عموما سلبی با نظریه پردازانی همچون بوردیو، در راستای ساخت بندی و بازاندیشی امر اجتماعی مفصل بندی می شود. این فهم از جامعه شناسی سیاسی به دنبال گذار از معانی و خوانش های متعارف این علم (سنتی، مدرن و حتی پسامدرن) و دادن عمق فلسفی و کنش گرانه بیشتر به آن است. این سنت نوپدید، که به وسیله کسانی همچون رانسیر نمایندگی می شوند می کوشد معنای امر اجتماعی در عصر پساجهانی شدن را صورت بندی مجدد نماید.
توسعه سیاسی و جامعه شناسی سیاسی در بستر تحولات اجتماعی
نظریه های توسعه سیاسی دارای مبادی و ریشه های فلسفی متفاوتی هستند، همچنین براساس موقعیت سیاسی، بستر تاریخی و جغرافیایی که در آن مطرح شده از جهت گیری علمی، اقتصادی، جامعه شناختی، انسان شناختی، تاریخی، جغرافیایی و سیاسی ویژه ای برخوردار می باشند. در بین رویکردهای مختلف علمی به توسعه، جامعه شناسی سیاسی تأکید و دیدگاهی را مدنظر دارد که براساس آن به توسعه به مانند فراگردی توجه دارد که به تغییرات اجتماعی گسترده ای دامن می زند. همچنین از عوامل ساختاری، فرهنگی و شبکه های مبادلات اجتماعی درون و بیرون جوامع متأثر می گردد. از این جهت بررسی رابطه میان توسعه سیاسی و جامعه شناسی سیاسی و تحول در این رابطه در عرصه های گوناگون حائز اهمیت است. هدف از پژوهش حاضر بررسی ارکان توسعه سیاسی و نقش جامعه شناسی در این حوزه و همچنین تحولات آن در مطالعات جامعه شناسی نوین است. سوال اصلی که مطرح می شود این است که چه نسبتی میان توسعه سیاسی و مطالعات جامعه شناسی سیاسی وجود دارد. فرضیه پژوهش بیانگر این مطلب است که جامعه شناسی سیاسی با محور قرار دادن جامعه بعنوان مبنای تحولات سیاسی، شناخت صحیح آن را بنای توسعه سیاسی می داند. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و بهره گیری از مطالعات کتابخانه ای در کنار متون معتبر به این نتیجه دست یافته است که با نزدیک شدن به تحولات جهانی شدن، جامعه نقش اصلی را در توسعه سیاسی بازی می کند و مطالعات جامعه شناسی بر مدار اهمیت جامعه نسبت به دولت محور بودن نظریه های توسعه تأکید می ورزد.
نقد اجتماعی سیاسی رمان بادبادک باز به روش ساختگرایی گلدمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۳۹۷ شماره ۷۵
105-128
حوزه های تخصصی:
به عقیده پژوهشگران عرصه جامعه شناسی ادبیات هر قصه و اثر ادبی دیگر، وقایع زمانه خود را بازگو می کند و قصه در حقیقت، شکل بیان هنری همان وقایع اجتماعی است. با این تفاوت که جامعه شناسی به زبان علمی درباره آن مسایل گفتگو می کند. بنابراین، بررسی ادبیات با روشی علمی، جوهر آثار ادبی، شرایط و مقتضیات محیط اجتماعی در بر گیرنده و پرورنده شاعر و نویسنده و نیز جهان بینی، موضع فکری و فرهنگی آنان را با توجه به سفارش های اجتماعی مطالعه می کند. در این مقاله، به بررسی اجتماعی سیاسی رمان بادبادک باز اثر خالد حسینی، نویسنده افغانی تبار مقیم آمریکا، با توجه به روش ساختگرایی گلدمن می پردازیم. در این شیوه، محتوای اثر ادبی و رابطه آن را با جامعه ای بررسی می کنند که اثر در آن خلق شده است و به جای توصیف محتوای اثر ادبی، به بررسی محتوا و رابطه آن با جهان نگری در یک دوران خاص می پردازند. لذا در این رمان به اختصار به روحیات و شرایط زندگی مردم وتبیین پدیده ها، رفتارها، ساخت ها و فرازونشیب های اجتماعی سیاسی زندگی شخصیت های رمان در سه دوره سیاسی تاریخ افغانستان اشاره شده است و مهم ترین یافته ها در تحلیل رمان مذکور، به نبود آمادگی و زیرساخت های کافی برای پذیرش نظام جمهوری از جانب افغان ها، برتری قوم پشتون بر دیگر اقوام (که طالبان نیز از دل این قوم برآمده اند) و نیز نقش آمریکا به عنوان منجی افغانستان اشاره دارد.
تغییرات نگرشی نسل سوم انقلاب در زمینه مقبولیت نظام سیاسی: بررسی چهار پیمایش ملی در دهه 1380(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به جمعیت جوان کشور، سنجش نگرش مردم در زمینه مقبولیت نظام سیاسی مورد توجه جدی حاکمان می باشد. برای سنجش میزان مقبولیت سیاسی در این تحقیق تلاش کردیم با استفاده از 4 پیمایش ملی انجام شده در دهه 1380 ، گویه هایی که می توانستند در سنجش این مفهوم تاثیر گذار باشند استخراج و سپس با همسان سازی سنجه ها، روند تغییرات نگرشی جوانان را در طول دهه 1380 مشخص کنیم. به این منظور، مفهوم مقبولیت سیاسی را به دو مقوله «توجیه پذیری» و «قانونی بودن» تقسیم نموده و گویه هایی که معرف هر کدام از این مقوله ها بودند استخراج شدند و در نهایت روند تغییرات نگرشی در زمینه مقبولیت سیاسی در دهه 1380 ترسیم شد. در این تحقیق از تحلیل ثانویه داده های به دست آمده ازپیمایشهای ملی استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که تغییرات مقبولیت سیاسی در دهه 1380 به طور کلی در وضعیت نسبتا مطلوبی بوده است. این روند در ابتدا تا اواسط دهه 1380 رو به رشد بوده اما از اواسط تا اواخر دهه مذکور رو به کاهش بوده است. در خاتمه مهمترین عوامل کاهش دهنده مشروعیت نظام در دهه مذکور توضیح داده شده است.
کالبدشکافی قدرت سیاسی در پرتو بررسی معنای «امر سیاسی»؛ ارائه چارچوبی جدید برای شناخت «امر سیاسی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«امر سیاسی» یکی از مفاهیم اصلی در سیاست نظری و عملی است؛از مفاهیم مغلق و پیچیده ای که فهم نظری و تطبیق مصداقی آن دارای ظرافت های علمی خاصی است و اگر بدون در نظر داشتن روش و چارچوب مفهومی، دنبال شود که تابحال به این نحو بوده، هر موضوعی می تواند در حوزه و قلمرو «امر سیاسی» تعبیر یا نشود. در منابع جدی و مهم در زمینه ماهیت قدرت سیاسی، عموما«امر سیاسی» با توجه به «ساخت قدرت» و نگاه و رویکرد ناشی و حاصل از آن، تعریف و استخراج شده است.شایان ذکر است که ساختار قدرت می تواند محدوده امر سیاسی را تا حدودی تعریف کند اما باید گفت یک اشکال جدی در این میان وجود دارد و آن اینکه تعریف حاصل از توجه صرف به ساختار قدرت، جامع نیست.مثلا اینکه، مقوله هایی چون «جامعه» یا «مردم» و«افراد در عرصه عمومی» در آن کمتر مورد توجه هستند.یا اینکه اجزاء قدرت در لایه های پنهان داخل ساختار قدرت، مورد توجه قرار نمی گیرند.با توجه به این مسئله به نظر می آید می توان با ارائه چارچوبی معطوف به مفاهیمی چون سیاست، قدرت سیاسی، حاکمیت و انواع و منابع قدرت و اعمال آن در قالب سه حوزه جامعه، حکومت و قدرت ، دیدگاهی جامع تر برای شناخت «امر سیاسی«، طراحی و تنظیم کرد.
تحلیلی انتقادی از بازآفرینی منظر شهری ناهمساز در سامان دهی بافت های تاریخی، نمونه موردی مرکز ملی هنر و فرهنگ ژرژ پمپیدو پاریس
منبع:
هنر و تمدن شرق سال اول چهارم ۱۳۹۵ شماره ۱۴
21 - 30
حوزه های تخصصی:
ازآفرینی منظر شهری در بافت های تاریخی، حوزه ای میان دانشی است که برای نیل به اهداف خود، باید ساحت هایی چون منظر، طراحی شهری و مرمت شهری را مورد مطالعه قرار دهد. علم منظر با رویکردی عملکردگرا و هویت بخش، به دنبال یافتن پاسخ های معتبر در مسائل طراحی منظری است. از سوی دیگر یکی از مهم ترین مسائل زیرساختی مرمت شهری، حریم گذاری بر بافت ها و محوطه های تاریخی است. این مهم از پیچیده ترین نوع مطالعات عرصه شهرسازی و برنامه ریزی شهری است. چند پهلو بودن حریم گذاری بر ثروت ها و میراث فرهنگی یک کشور که بافت های تاریخی از شایان ترین آن هاست، عامل این پیچیدگی خواهد بود. در مرمت های شهری که حرمت و حریم بافت های تاریخی در نظر گرفته نمی شود؛ این سؤال و دغدغه را برای بسیاری از منتقدین و دوست داران بافت های تاریخی، ایجاد می کند که آیا این نوع سامان دهی، درست و به دور از مشکلات بعدی خواهد بود؟ مولفه هایی چون پویایی، سرزندگی، جاذبه گردشگری از یک سو، و از سوی دیگر مؤلفه های مهمی چون تعاملات اجتماعی، ساختار و منظر تاریخی منطقه، زمینه گرایی و هویت، از سوی دیگر مباحثی هستند که باید موشکافانه تحلیل شوند. یکی از نمونه های مطرح در حوزه منظر و مرمت شهری، مرکز ملی هنر و فرهنگ ژرژ پمپیدو پاریس است که بسیاری از صاحب نظران و منتقدان، آن را الگویی موفق به حساب می آورند. لذا این ساختمان و محله ای که در آن واقع است، در این پژوهش، به عنوان نمونه انتخاب و در راستای هدف مقاله، تحلیل شده است. آنچه در پیش است، سعی دارد؛ با نگاهی علمی و خالی از تعصب نسبت به تاریخ، روشن سازد که مکان یابی پروژه ژرژپمپیدو، به نادرست برای این گونه معماری، انتخاب شده و منظری ناهمساز را آفریده که خوانش تاریخی بافت شهریِ مورد نظر را خدشه دار کرده است. همچنین این مقاله، نقد و پاسخی صریح خواهد بود بر رویکردهایی که مؤید و موافق این روش حریم گذاری و مرمت بافت های تاریخی هستند. این پروژه بر پایه مطالعات میدانی، کتابخانه ای، مصاحبه و تهیه پرسش نامه، انجام شده است.
نقش فناوري اطلاعات بر شاخص هاي جامعه پذيري سياسي (با تأکید بر جمهوری اسلامی ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مناسبات متقابل میان مردم و نظام سیاسی و همچنین عوامل، آثار و کارکردهای این کنش متقابل، یکی از عمده ترین مباحث در حوزۀ جامعه شناسی سیاسی و مشخصاً جامعه پذیری سیاسی است. ورود فناوری اطلاعات به دنیای جدید، تمامی ساختارها و جنبه های زندگی بشر را تحت تأثیر خود قرار داد. به دنبال این تأثیرات، جریان شکل گیری جامعه پذیری سیاسی و عوامل آن نیز دستخوش تغییراتی شد که به عنوان کانون توجه در مقاله حاضر بررسی شده است. چگونگی عملکرد نهادهایی چون خانواده، گروه همسالان، رسانه های همگانی، آموزش و پرورش و دولت که نقش بازتولیدکنندگی سیاسی را برعهده دارند از یکسو و نحوۀ تأثیرگذاری فناوری اطلاعات بر الگوی جامعه پذیری سیاسی و تثبیت ارزش ها در رفتارهای سیاسی مردم و پیامدهای آن از سوی دیگر، هدف موضوعی این نوشتار است. یافته های این پژوهش که به واسطه روش اسنادی در قالب مدلی تحلیلی ارائه شده است، نشان می دهد که فناوری اطلاعات از طریق دو مکانیسم افزایش آگاهی سیاسی افراد و درگیرسازی مدنی، آثار سیاسی خود را بر فرایند جامعه پذیری سیاسی و در نهایت چارچوب فرهنگ سیاسی جامعه اعمال می کند.
نقش فضای مجازی در چارچوب سازی برای رای دهندگان: مطالعه انتخابات مجلس دهم در تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات رسانه های نوین سال پنجم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۱۹
191 - 226
حوزه های تخصصی:
دغدغه محوری این تحقیق پرداختن به نقشی است که فضای مجازی در ساختن چارچوب های تصمیم گیری برای رأی دهندگان در انتخابات دارد و به این منظور بر انتخابات مجلس دهم در کلان شهر ایران به عنوان پایتخت جمهوری اسلامی تمرکز نموده است. در چارچوب رویکرد تفسیری، روش کیفی برای این پژوهش برگزیده شده و از چارچوب سازی، که یکی ازنظریات تعدیل کننده رهیافت انتخاب عقلانی است، به عنوان مفهوم راهنما بهره گرفته شده است. در مقام گردآوری داده و برای مطالعه عمیق تر موضوع از منظر کنشگران، یک رشته مصاحبه با شهروندان تهرانی که در دوران رقابت انتخاباتی کاربر فضای مجازی بوده اند ترتیب داده شده است. سپس داده های حاصل از مصاحبه ها با استفاده از روش کیفیِ تحلیل مضمونی با رویکرد نظری تفسیر شده اند. یافته های این پژوهش نشان می دهد که فضای مجازی با راهبردهایی چون برجسته سازی، پیش زمینه سازی، سرنخ دهی و بافت زدایی به شکل مستقیم یا از طریق رهبران عقاید به چارچوب های سه گانه شناختی، راه حل یابی و انگیزشی رأی دهندگان در این انتخابات شکل داده است. به این ترتیب می توان نقش فضای مجازی را در سه سطح ترغیب به اصل مشارکت در انتخابات، رأی دهی فهرستی و تقویت یا تعدیل گرایش به جناح های سیاسی شناسایی کرد.
جامعه پذیری سیاسی: سطوح، عوامل و کارکردهای آن
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله پیش رو بررسی جامعه پذیری و به طور خاص جامعه پذیری یا اجتماعی شدن سیاسی است. جامعه پذیری به معنای همسازی و همنوایی فرد باارزش ها، هنجارها و نگرش های گروهی است یا به مفهوم دیگر، اجتماعی شدن فراگردی است که به واسطه آن هر فرد، دانش و مهارت های اجتماعی لازم برای مشارکت مؤثر و فعال در زندگی گروهی و اجتماعی را کسب می کند. مجموعه این ارزش ها، هنجارها، نگرش ها، دانش ها و مهارت ها، فرد را قادر می سازد که با گروه ها و افراد جامعه، روابط و کنش های متقابل داشته باشد. فراگرد اجتماعی شدن، امری مستمر و به نوعی مادام العمر است. جامعه پذیری سیاسی یعنی انتقال فرهنگ سیاسی از نسلی به نسل دیگر و یا شکل گیری ایستارها و هنجارهای سیاسی فرد در جامعه. جامعه پذیری سیاسی را می توان جریانی مستمر در تمام طول زندگی دانست که طی آن، شخصیت سیاسی افراد شکل می گیرد. این نوع از جامعه پذیری و یا به تعبیر دیگر فرهنگ پذیری سیاسی، همان انتقال فرهنگ سیاسی از نسلی به نسل دیگر است. در تحقیق پیش رو مفهوم اجتماعی شدن سیاسی موردبررسی قرارگرفته و عوامل، پیش فرض ها و کارکردهای آن ارائه شده و همچنین جامعه پذیری سیاسی در جامعه ایران مورد کنکاش قرار می گیرد.
چرخش نخبگان سیاسی پس از انقلاب اسلامی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نخبگان مفهوم محوری در جامعه شناسی و علوم سیاسی است و علیرغم مفهوم پردازی های مختلف انتقادات زیادی بر آن وارد است. نخبگان به خصوص نخبگان سیاسی از دیرباز تاکنون نقش مهمی در تحولات جوامع در ابعاد مختلف داشته و دارند. انقلاب اسلامی ایران، نقطه عطفی در تاریخ تحولات سیاسی- اجتماعی دنیای معاصر محسوب گشته که تغییرات زیادی را به همراه داشته است. پیروزی انقلاب اسلامی در سال 57 نماد پیروزی یک حکومت مبتنی بر ارزش ها و اعتقادات بود که فصل تازه ای در جنبش های مردمی گشود و جایگاه باورهای ایدئولوژیک را ارتقا داد. در این نظام نخبگان سیاسی از موقعیت برجسته ای برخوردار هستند و نقش مهم و بسزایی را در تصمیم گیری های اساسی در ابعاد مختلف ایفا می کنند. بررسی رفتار نخبگان سیاسی در ایران پس از انقلاب اسلامی بویژه در دو دهه اخیر حکایت از تداوم ویژگی رفتاری و فرهنگی نخبگان سیاسی در جمهوری اسلامی ایران دارد. پرورش و گزینش نخبگان سیاسی در ایران بعد انقلاب یک الگوی سامان مند و از پیش طراحی شده ندارد. در کنار تداوم این ویژگی ها در نخبگان عوامل دیگری مانند ناکارآمدی نهاد های سیاسی که خود ریشه در رفتار نخبگان دارد منجر به بروز تحولات بسیاری در عرصه سیاسی و اجتماعی جمهوری اسلامی ایران به ویژه در دهه اخیر شده است. در این مقاله به چرخش نخبگان سیاسی پس از انقلاب اسلامی در ایران تاکید داریم. پژوهش حاضر از نوع کیفی و گردآوری داده ها از طریق کتاب ها و مقاله ها انجام شده است.
بررسی مناسبات دولت و بازار در دهه نخست جمهوری اسلامی ایران (1357-1368)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش سیاست نظری بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۷
111 - 83
حوزه های تخصصی:
پس از انقلاب اسلامی، روابط دولت و بازار سنتی به عنوان یک نهاد اجتماعی-اقتصادی دگرگون شد. در ابتدای انقلاب، اعضای برجسته جامعه بازار، بخش های بزرگی از اقتصاد ایران را از طریق مدیریت بنیادهای انقلابی و نهادهای دولتی در دست گرفته، روابط نزدیکی با رهبران جمهوری اسلامی برقرار نمودند. اما در سال های بعد، تغییراتی در این روابط به وجود آمد. در بررسی این دگرگونی و برای تبیین روابط دولت و بازار در دهه نخست جمهوری اسلامی، این فرضیه قابل طرح است که در دهه یادشده، سیاست های یکسان و مشابهی در قبال بازار وجود نداشت. دولت موقت به سیاست های لیبرالی در حوزه اقتصاد باور داشت، اما تحت تأثیر مصوبات شورای انقلاب، فضای انقلابی و نابسامانی های پس از انقلاب، در عمل به اجرای مصوبات شورای انقلاب پرداخت. با سقوط دولت موقت و روی کار آمدن دولت های چپ گرا، قدرت بازار سنتی به ویژه در عرصههای سیاسی و اقتصادی به چالش گرفته شد. در مقابل، بازار هم تلاش کرد تا مانع تسلط و استیلای کامل دولت بر اقتصاد و بخش خصوصی گردد. روش پژوهش، تبیینی و گردآوری داده ها به صورت کتابخانه ای و اسنادی بوده است.