مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
مهاجران افغانستانی
حوزه های تخصصی:
شبکههای اجتماعی غیررسمی فرصتی برای تبادل اطلاعات و تصمیمگیری، و موقعیتی برای حمایت اجتماعی و اقتصادی از مهاجران فراهم میآورد. دراین میان، پیوندهای فرد مهاجر با اعضای خانواده، خویشاوندان، دوستان و همسایگان سهم بسزایی را به خود اختصاص میدهد. نتایج مطالعة ابعاد ساختاری، تعاملی و کارکردی شبکههای دوستی، خویشاوندی، همکاری و همسایگی 100 خانوار برگزیدة مهاجر افغان ساکن در شهرک گلشهر مشهدنشان میدهداین مهاجران بیشترین حمایتهای مالی و عاطفی را از خویشاوندان خود دریافت میکنند. ازسوی دیگر، عضویت 19 درصد از ایرانیان در شبکة اجتماعی مهاجران، تا اندازهای بر پیوند آن ها با جامعة میزبان (ایران) دلالت دارد، اما تجمّع مسکونی 42 درصد از این مهاجران در شهرک گلشهر با ثبات مسکونی بالا (24 سال)، نیز اقامت حدود 90 درصد اعضای شبکة اجتماعی مهاجران در این نقطه و تداخل گسترده در بین خرده شبکههای آنان حاکی از شکلگیری کُلنی مهاجران افغان در مشهد است. این تجمّع ازیکسو به حفظ و بازتولید خرده فرهنگ افغانی در مشهد و ازسوی دیگر به تشدید جداییگزینی فضایی مهاجرـ میزبان انجامیده است.
بررسی و تحلیل راهبردهای مدیریت مهاجران افغانستانی استان خراسان رضوی با استفاده از مدل SWOT-ANP(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع مهاجرت و اقامت اتباع خارجی به ویژه مهاجران افغانستانی در ایران و استان خراسان رضوی، از مسائلی است که با وجود برخی آثار مثبت، ناهنجاری ها و معضلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی متعددی را در پی داشته است. هدف این پژوهش، بررسی و تحلیل راهبرد های برنامه ریزی و مدیریت مهاجران افغانستانی استان خراسان رضوی است. روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی است. برای تعیین قوت ها، ضعف ها، فرصت ها و تهدیدهای حضور مهاجران افغانستانی در این استان، از مدل SWOT و برای اولویت بندی راهبرد ها از مدل ANP استفاده شده است. نتایج پژوهش و خروجی مدل ANP نشان می دهد در وضعیت فعلی، باید به راهبرد تدافعی با کسب بیشترین امتیاز توجه شود و در اولویت قرار گیرد. در میان گزینه های مختلف راهبرد تدافعی، گزینه های WT1، WT3 و WT5دارای بیشترین امتیاز و به ترتیب دارای اولویت اول، دوم و سوم شناخته شدند. راهبرد WT1 مربوط به لزوم هماهنگی بیشتر بین سازمان ها و تدوین برنامة مدون و دقیق دربارة مهاجران خارجی برای جلوگیری از ارتکاب جرم، قاچاق و سوءاستفادة اطلاعاتی بیگانگان است. WT2 در ارتباط با ضرورت ایجاد هماهنگی بین سازمان های مختلف در امور مهاجران خارجی به منظور کنترل و مدیریت اتباع خارجی و افغانستانی در استان و کشور است. WT3 نیز به ضرورت به روزکردن قوانین و اجرای دقیق آن و تهیة آمار دقیق دربارة مهاجران خارجی درجهت جلوگیری از تغییر بافت کالبدی شهرها و روستاها، ازدواج های غیرقانونی و تغییر هرم سنی جمعیت استان و کشور مربوط می شود.
بررسی انطباق تحصیلی مهاجران افغانستانی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه مددکاری اجتماعی بهار ۱۳۹۶ شماره ۱۱
43 - 84
حوزه های تخصصی:
ایران در چهار دهه گذشته میزبان بزرگ ترین جمعیت مهاجران خارجی، عمدتاً افغانستانی و عراقی بوده و اکنون نیز پس از پاکستان، دومین کشور پذیرنده مهاجران افغانستانی محسوب می شود. تحصیل، بعد از امنیت و اقتصاد، یکی از عوامل مهم جذب مهاجران افغانستانی به ایران بوده است. مدارس دولتی، دانشگاه ها، مؤسسات آموزش عالی، نهضت سوادآموزی، مدارس خودگردان و مدارس موسسه های خیریه در ایران زمینه تحصیل مهاجران در هر سطحی را ممکن ساخته اند؛ اما این امکانات با دشواری های اقتصادی، هویتی، سلیقه ای و مانع تراشی ها، نگرانی های مذهبی، مخالفت های ایرانی های معترض و... گره خورده است. مدارس و دانشگاه ها بهترین مکان برای جامعه پذیری و ادغام مهاجران در ایران قلمداد می شوند. بی شک نسل مهاجر تحصیل کرده که به نظر قصد بازگشت به افغانستان را ندارد، بهتر از نسلی تحصیل نکرده است و تبعات مثبت این سیاست گذاری، به خصوص از دیدگاه امنیتی، اقتصادی و فرهنگی-اجتماعی، اثرات خود را در جامعه ایران و افغانستان نشان خواهد داد. در این مقاله وضعیت انطباق تحصیلی مهاجران افغانستانی که نیمی از ساکنان شهرک قائم در قم را تشکیل داده اند، بررسی خواهد شد. برای گردآوری داده ها، پژوهشگر از مصاحبه های عمیق و مشاهده های همراه با مشارکت یاری گرفته است. این داده ها از بطن پژوهش هایی که به سبک زندگی مهاجران اختصاص داشته است خراج شده و با استفاده از روش کیفی، تجربه آنان در حوزه های تحصیل، شبکه های اجتماعی، اقتصاد و بوروکراسی های اداری ترسیم شده است.
انسان شناسی پزشکی: پیش گیری و درمان سنتی در بین مهاجران افغانستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش های بومی ایران سال پنجم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱۰
33 - 102
حوزه های تخصصی:
انسان شناسی از ابتدای پیدایش دانشگاهی خود به امر سلامت، بهداشت، بیماری، مداوا و به طور کلی امور پزشکی توجه ویژه داشته و به مرور حوزه دقیقی از انسان شناسی را به این امور اختصاص داده است. هدف اصلی این رشته یافتن درک مناسب از عواملی است که بر بهداشت، تجربه و شیوع بیماری، پیشگیری و درمان بیماری، روال های شفادهی، پیوندهای اجتماعی در مدیریت درمان اثر گذارند. این مقاله در پی آن است که مکانیسم های پیش گیری و درمان سنتی را در بین مهاجران شناخته و اثرات آن را در مواجه با نظام پزشکی مدرن ایران بررسی کند. با استفاده از روش مردم نگارانه برای گردآوری داده ، یعنی بهره گیری از مطالعات اسنادی، مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته و مشاهده های حین مشارکت و همچنین یادداشت های شخصی در زمین پژوهش «شهرک قائم قم»، پژوهشگر توانسته داده های دست اولی را گردآوری و تحلیل کند. داده های این پژوهش عمدتا در تابستان 1397 گردآوری شده و نمونه گیری ها بر مبنای الزام های نظری کار و به صورت هدف مند صورت بندی شده اند. در ابتدا به بیماری های شایع بین مهاجران پرداخته و سپس به مواجه مهاجران با این امور پزشکی بر مبنای باورهای سنتی و فرهنگی آنان اشاره خواهد شد. پیش گیری و درمان های سنتی در بین مهاجران افغانستانی در ایران بیش از درمان های مدرن بر صحنه زندگی روزمره آنان حاضر است.
بررسی انسان شناختی روزمرگی راهبردهای اقتصادی مهاجران افغانستانی
منبع:
مطالعات فرهنگ و هنر آسیا سال اول بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱
297 - 334
ایران در چهار دهة گذشته میزبان بزرگترین جمعیت آوارگان خارجی، عمدتاً افغانستانی و عراقی، بوده و امروز پساز پاکستان دومین کشور پذیرندة مهاجران افغانستانی است. این حضور درازمدت ضرورت مطالعة جنبههای مختلف زندگی آنان را بهوجود آورده است. واکاوی راهبردهای اقتصادی روزمرة مهاجران افغانستانی میتواند در سامانبخشی به وضعیت آنها، بهخصوص درزمینة اقتصادی، به سیاستگذاران کشور کمک کند؛ مثلاً نیاز مبرم ایران به توسعة پایدار روستایی میتواند زمینة مناسبی برای حضور مهاجران در بخشهای کشاورزی و دامپروری کشور باشد. برای نیل به این امر باید سیاستگذاریها درزمینة توسعه روستاها و شهرهای کوچک، ایجاد اشتغال در مقیاس گسترده، فقرزدایی روستایی، برنامهریزی و خانهسازی روستایی انسانگرایانهتر، و توسعة آبیاری و کشاورزی انجام گیرند. همچنین، صنعتیسازی روستایی، فرایند ارتقای ارزش اقتصادی، تغییر پیوندها، و نسبتهای نابرابر روستایی/ شهری از مواردیاند که میتوانند در این مسیر راهگشا باشند. دادههای این پژوهش ازخلال مصاحبههای ژرفانگر انسانشناختی و مشاهدههای مشارکتی در میدان پژوهش «شهرک قائم قم» بهدست آمده است.
بازگشت به وطن یا ماندن جوانان افغانستانی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات جمعیتی دوره ۲ بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۱ (پیاپی ۳)
119 - 150
حوزه های تخصصی:
مهاجرت بازگشتی موضوعی مهم اما کمتر مطالعه شده در مطالعات مهاجرتی است. مقاله پیش رو به دنبال بررسی بازگشت به افغانستان یا ماندن در ایران و عوامل تعیین کننده آن در میان جوانان افغانستانی است. داده های تحقیق با اجرای پیمایش نمونه ای و به شیوه مصاحبه رو دررو با 620 جوان افغانستانی 29-15 ساله ساکن در شهرهای تهران و مشهد گردآوری شد. نتایج بیانگر تمایل و قصد پایین جوانان افغانستانی (بویژه نسل دوم مهاجران) به بازگشت به کشورشان و ماندگاری اکثر آنها در جامعه ایران به ویژه در برهه زمانی کوتاه مدت و میان مدت است. نتایج تحلیل چندمتغیره نشان داد عوامل مختلفی نظیر جنسیت، تحصیلات، وضعیت نسلی، پایگاه اقتصادی- اجتماعی خانوار، طول مدت اقامت خانواده در ایران، الگوهای سازگاری، رضایت اجتماعی، تجربه تبعیض، و بستر محلّه ای و شهری بر گزینه ها و استراتژی های مختلف مهاجرتی جوانان افغانستانی تأثیرگذارند. بطور کلی از مقاله می توان نتیجه گرفت که مهاجرت بازگشتی نه تنها تحت تأثیر عوامل فردی و جمعیت شناختی است، بلکه به شدّت تحت تأثیر عوامل و بسترهای زمینه ای و ساختاری است.
غریبه های قریب: بررسی تجربه زیستهٔ دانشجویان افغانستانی ساکن ایران در بحران کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
موقتی پنداشتن حضور میلیونی اتباع افغانستان در چهار دههٔ گذشته به عنوان مسئله ای اجتماعی بسترساز چالش های متعددی برای هر دو طرف شده است. این نوشتار به دنبال فهم دلالت های موقعیت پاندمیک کرونا بر تجربه زیستهٔ دانشجویان افغانستانی در چارچوب شناخت کلی تر وضعیت مهاجران افغانستانی ساکن ایران است. جمع آوری داده ها از طریق تکنیک مردم نگاری مجازی بوده و مدل ادغام اردال و اپن بستر نظری این مقاله را شکل می دهد. فرضیهٔ محوری این است که موقعیت همه گیری کرونا تأثیرات گسترده ای بر ابعاد آموزشی، اقتصادی و اجتماعی مهاجران به طورعام و دانشجویان افغانستانی به طور خاص گذاشته است، مهمترین تأثیر منفی این اضطراب اجتماعی در تقاطع با ملیّت، جنسیت و طبقه، فربه شدن نابرابری های آموزشی و جنسیتی در زیست روزمرهٔ مهاجران است. از سوی دیگر مهمترین تغییر مثبت ناشی از موقعیت کرونا، مرئی شدن حضور مهاجران در سطح افکار عمومی و عرصه سیاستگذاری است که زمینه های ادغام ساختاری مهاجران را تاحدی تسهیل نموده است. بحران کرونا با فربه کردن مفهوم هم سرنوشتی دستگاه سیاستگذار را متوجه این موضوع کرده که همه اعضای جامعه در یک قایق سوار هستند و مغفول گذاشتن بخشی از جمعیت کشور برخلاف منافع ملّی بوده و پتانسیل تهدید دارد. در نتیجه، با مرئی کردن حضور میلیونی مهاجران به صورت محدود و قطاعی فرایند ادغام ساختاری مهاجران را تسریع نموده است.
سیاست فرهنگی و حقوق بشر مهاجران افغانستانی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات جمعیتی دوره ۶ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۱۱)
195 - 229
حوزه های تخصصی:
اتخاذ سیاست های فرهنگی در مواجهه با مهاجران خارجی، پیش از هر چیز تصویری است که سیاست گذاران از «خودی» و «بیگانه» ارائه می دهند. سیاستگذاری برای حقوق بشر این مهاجران نیز بر همین تصور از خودی و بیگانه مبتنی است. در پی اشغال کشور افغانستان توسط شوروی سابق و پس از آن بروز جنگ داخلی در این کشور، چگونگی مواجهه با بحران مهاجرت افغانستانی ها به ایران بارها طی چهار دهه گذشته در نهادهای سیاستگذاری کشور مورد توجه قرار گرفته است. کمیساریای عالی امور پناهندگان ملل متحد، تعامل ایران با مهاجران افغانستانی در این مدت را نمونه ای موفق از میزبانی جمعیت بزرگ پناهجویان معرفی کرده است. تحقیق حاضر، به عنوان یک «تحلیل سیاست»، با هدف بررسی سیاست های فرهنگی تضمین کننده حقوق انسانی مهاجران افغانستانی در ایران و با اتخاذ روش تحلیل گفتمان لاکلا و موفه به بررسی مذاکرات مجلس شورای اسلامی، بیانات امام خمینی و برخی از مسئولین در مورد مهاجران افغانستانی پرداخته است. طبق نتایج به دست آمده، سیاست کلان فرهنگی کشور عمدتاً جهان گرای اسلامی و به دور از مؤلفه های ملی گرایی بوده است؛ لذا مهاجران افغانستانی به عنوان برادران مسلمان مورد استقبال قرار گرفته اند. تنها در مقاطعی که گفتمان های توسعه گرایی و جهان گرایی لیبرال قدرت نسبی را در اختیار داشته اند برخی مطالبات ملی گرایانه، محدودیت هایی را برای این مهاجران ایجاد نموده است.
خوانش مهاجران افغانستانی ساکن ایران از بازنمایی آن ها در تلویزیون ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات جمعیتی دوره ۶ پاییز و زسمتان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۱۲)
121 - 145
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، مطالعه خوانش مخاطبان مهاجر افغانستانی ساکن ایران از برنامه های تلویزیون جمهوری اسلامی ایران درباره افغانستان و مهاجران افغانستانی است. برای این منظور از رویکرد تحلیل دریافت بهره گرفته شده است. روش پژوهش، کیفی است و داده های تحقیق ضمن مصاحبه عمیق با 18 نفر از مهاجران افغانستانی گردآوری شده است. بر اساس تحلیل مصاحبه ها، مهاجران از نحوه بازنمایی تلویزیون ایران از آنها تا دهه 1390 رضایت نداشته اند. در خوانش مقاومتی مصاحبه شوندگان از برنامه های مذکور، افغانستان و مهاجران افغانستانی همچنان در اغلب برنامه های تلویزیونی، به ویژه در اخبار و سریال ها بازنمایی منفی می شوند که از نظر آنها بسیار ناخوشایند است. همچنین بر اساس خوانش مذاکره ای مصاحبه شوندگان، مهاجران افغانستانی در تلویزیون ایران تا پیش از دهه 1390، کژنمایی یا کم نمایی شده است، اما در دهه اخیر، به دلیل تمرکز تلویزیون ایران در دهه 1390 بر گردان فاطمیون متشکل از مهاجران افغانستانی و نیز افزایش مهاجرت قشر تحصیل کرده افغانستانی به اروپا، در کنار افزایش تنوع و تعداد رسانه ها به ویژه رسانه های اجتماعی، بازنمایی منفی صورت گرفته از آنها در تلویزیون ایران روند معکوسی یافته و تصویر افغانستانی ها بهبود یافته است. همچنین، یافته ها از عدم رضایت نسبی مهاجران افغانستانی از برخی برنامه های تلویزیون ایران در مورد افغانستان و مهاجران افغانستانی، به ویژه اخبار و سریال های تلویزیونی حکایت دارد.
بررسی وضعیت مهاجران افغانستانی در مجموعه کورسرخی بر اساس گفتمان دیاسپورایی(مقاله علمی وزارت علوم)
نظریه پردازانی که به موضوع دیاسپورا، یکی از شاخه های تخصصی پژوهش در ادبیات تطبیقی، پرداخته اند، برای مهاجر دور از سرزمین اجدادی، سه وضعیت متفاوت در نظر گرفته اند؛ گروه اول بر پیوند انکارناپذیر مهاجر با سرزمین مادری تأکید ورزیده اند؛ گروه دوم اصل را بر تلاش مهاجر برای توطن در سرزمین جدید گذاشته اند و گروه دیگری نیز مدعی سیّال بودن مفهوم وطن در مهاجران شده اند. عالیه عطایی، ازجمله نویسندگانی که در آثارش توجه ویژه ای به معضلات مهاجران افغانستانی دارد، در آخرین اثر خود، کورسرخی به این موضوع پرداخته است. از همین رو در این پژوهش که به شیوه توصیفی تحلیلی به نگارش درآمده، تلاش شده است تا ویژگی های شخصیت های مهاجر در این مجموعه، براساس سه دیدگاه یادشده، مورد بررسی قرار گیرد تا ضمن دسته بندی شرایط زندگی مهاجران بر این اساس، معضلات و مسائل موجود در میان هر گروه بررسی و تحلیل شود. نتایج نشان می دهد وجود برخی مسائل و مشکلات در افغانستان و نابسامانی سیاسیِ تقریباً دائمی این سرزمین باعث شده است تعداد کمی از مهاجران، تمایل به بازگشت به سرزمین مادری داشته باشند. در نقطه مقابل، طیف گسترده ای از مهاجران قرار دارند که به طور کامل از سرزمین اجدادی دل بریده اند و مایل به توطن در سرزمین جدید هستند. گذشته از این دو طیف، گروهی نیز هستند که دچار سرگردانی دائمی میان سرزمین اصلی و وطن جدیداند و این سرگردانی دائمی باعث آسیب های جدّی بر روان آنان شده است. همچنین در کورسرخی به وضعیت جدیدی اشاره شده است که در این مقاله از آن با عنوان «هویت مرزی» یاد می شود؛ وضعیتی که طی آن مهاجر با توجه به شرایط، آگاهانه برمی گزیند که در چه مواقعی افغانستانی قلمداد شود و در چه شرایطی ایرانی به شمار آید.
ادغام مهاجران افغانستانی در نواحی شهری ایران: مطالعۀ موردی محلۀ هرندی در تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تعداد کثیری از اتباع افغانستان، طی چند دهه اخیر، به سبب ناآرامی های سیاسی و متعاقباً وضعیت جنگی و دشواری های اقتصادی در کشور متبوعشان، در نواحی گوناگون ایران (با توجه به همسایگی و مشترکات زبانی، تاریخی، فرهنگی و مذهبی) اسکان یافته اند. نقاط شهری و به ویژه پایتخت کشور در پیوند با اسکان و ادغام این مهاجران در ایران حائز اهمیت هستند. این مقاله به وضع مهاجران افغانستانی در زمینه های اسکان، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حقوقی در محله هرندی واقع در منطقه دوازده شهر تهران می پردازد. همچنین، رویکردهای جامعه میزبان نسبت به حضور افغانستانی ها در هرندی در کنار فعالیت نهادهای خدمات دهنده در محله و تأثیر آن ها بر شرایط زندگی مهاجران بررسی می شود. اطلاعات لازم طی پژوهش میدانی از طریق مشاهده، مصاحبه های نیمه ساختارمند، بحث های گروهی متمرکز با سازمان های مردم نهاد محله، گروه های مختلف مهاجران، ساکنان ایرانی و مسئولان محلی و دیگر ذینفعان و نیز بررسی اسناد مدیریت شهری گردآوری شده است. یافته ها حکایت گر میزانی از ادغام مهاجران افغانستانی در محله هرندی است. افزون بر این، در بین مهاجران افغانستانی ساختار شغلی خاصی در پیوند با فرصت ها و به ویژه اقتصاد غیررسمی محله شکل گرفته است. همچنین، پایداری سکونت این ساکنان هرندی تا حد زیادی به واسطه خدمات ارائه شده توسط سازمان های مردم نهاد، امکانات شغلی، هزینه های نسبتاً پایین مسکن و نگاه مثبت بیشتر جامعه میزبان به مهاجران در محله حاصل شده است. درعین حال، حس مسئولیتی در مدیریت شهری در قبال مهاجران افغانستانی ایجاد نشده و درنتیجه چارچوب های موردنیاز و مناسب با موقعیت آنان نیز در محله صورت بندی و ایجاد نشده است.
جمهوری اسلامی ایران و کاربست اصول اعلامیه حقوق بشر اسلامی در سیاست های مهاجرتی در قبال مهاجران افغانستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات حقوق بشر اسلامی سال یازدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۲۶
121 - 143
حوزه های تخصصی:
نوشتار تحلیلی حاضر با هدف تبیین و بازنمایی کاربست اصول مندرج در اعلامیه حقوق بشر اسلامی در سیاست های مهاجرتی جمهوری اسلامی ایران در قبال مهاجران افغانستانی به رشته تحریر آمده است. در این راستا سوال اصلی تحقیق بر چگونکی سیاست و عملکرد جمهوری اسلامی ایران در قبال مهاجران افغانستانی مطابق با اصول مندرج در اعلامیه حقوق بشر اسلامی تمرکز دارد و دیگر اینکه آیا سیاست های مهاجرتی جمهوری اسلامی ایران در قبال این مهاجران خلاف موازین بشردوستانه و تبعیض آمیز بوده است یا بالعکس؟ به لحاظ روشی با بررسی آثار و اسناد؛ وضعیت امنیت اجتماعی، آموزش، تحصیلات، سلامت، تأمین اجتماعی، کار و اشتغال و حقوق شهروندی مهاجران افغانستانی در ایران مطالعه شده و سیاست گذاری های هر حوزه مبتنی بر مواد بیست و پنج گانه اعلامیه حقوق بشر اسلامی به تفکیک موضوعی تبیین گردیده است. نتایج و یافته ها بیانگر آنستکه در مقایسه با کشورهای همچون پاکستان و ترکیه، در جمهوری اسلامی ایران با توجه به حسن همجواری و تأکیدات شرع مقدس و به لطف سیاست های نوع دوستانه و موازین انسان دوستانه فراگیر دولت و ملت ذیل دکترین حقوق بشر اسلامی البته بطور نسبی به مهاجران افغانستانی امکان دسترسی به آموزش، بهداشت، بیمه، اشتغال، تردد آزاد در مناطق مختلف و فرصت های معیشتی داده شده است که نه تنها باعث امنیت و بقای آنان شده بلکه به اذعان سازمان ها و نهادهای حقوق بشری بین المللی به شکوفایی و بهبود وضعیت آنان نیز کمک کرده است.
تحلیل عوامل تشخیص فرصت های کارآفرینی روستایی از نظر مهاجران افغانستانی (مطالعه موردی: شهرستان ورامین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مهاجرت پدیده ای است که اثرات مهمی در زمینه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی از خود به جای می گذارد. اثرات متقابل عوامل اقتصادی و پدیده مهاجرت دارای جایگاه ویژه ای است. برای توسعه کارآفرینی، ایجاد زمینه مناسب برای به کارگیری مهاجرین و شکل گیری بوم زیست مناسب کارآفرینی روستایی از ابزار های موثر در کشور های توسعه یافته می باشد. در همین چارچوب تعداد بسیاری از مهاجران افغانستانی که در روستا های ایران ساکن شده اند و در گذر زمان به عنوان نیروی فعال در ساختار اشتغال روستایی قرار گرفته اند. بر این پایه پژوهش حاضر به بررسی عوامل موثر بر تشخیص فرصت های کارآفرینی روستایی از نظر مهاجران افغانستانی می پردازد. پژوهش حاضر از نظر هدف توصیفی-تحلیلی و به لحاظ ماهیت کاربردی است. برای گردآوری داده ها از روش برداشت میدانی (پرسشنامه) بهره گرفته شده است. تعداد نمونه آماری 374 نمونه از بین مهاجران مقیم در محدوده مورد مطالعه است که برای بررسی تشخیص فرصت های کارآفرینی روستایی از نگاه مهاجران افغانستانی از چهار بعد اقتصادی-مالی، فرهنگی-اجتماعی، شخصیتی-فردی و سیاسی-اداری مورد پرسش قرار گرفته اند. به منظور تحلیل و پیش بینی اثر شاخص ها از آزمون رگرسیون استفاده شد؛ مهمترین عوامل تاثیرگذار به ترتیب شامل شاخص های سخت کوشی، دسترسی، خلاقیت، اجتماعی، مشارکت و تجربیات هستند، که مربوط به بعد شخصیتی- فردی و فرهنگی-اجتماعی هستند و مهمترین موانع شامل ابعاد اقتصادی-مالی و فرهنگی-اجتماعی است که به ترتیب شامل شاخص های حامی و پشتیبانی مالی، سرمایه گذاری، مشاغل و قوانین و فرهنگی هستند. افزایش تشخیص فرصت های کارآفرینی در ابعاد اقتصادی-مالی و فرهنگی-اجتماعی شامل ، تامین سرمایه های لازم در قالب ارائه تسهیلات، افزایش مشارکت در فعالیت های خلاقانه، افزایش سطح سواد شغلی، آشنایی با قوانین کسب و کار، استفاده از خدمات مشاوره ای و بهره گیری از تجربیات کارآفرینان شاخص، راهکار های پیشنهادی این پژوهش است.
چهارچوب سیاست گذاری و حقوق پناهندگان در ایران، با تأکید بر سیستم تعیین وضعیت پناهندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حق درخواست پناهندگی، مطابق قوانین بین المللی از جمله کنوانسیون ۱۹۵۱ مربوط به وضعیت پناهندگان از حقوق مسلم هر پناهجو است. این حق دربردارنده تکلیف و مسئولیت دولت های پذیرنده نسبت به بررسی درخواست و تعیین وضعیت پناهجویان است. از آنجا که کنوانسیون چگونگی اعطای این حق را مشخص ننموده و آن را در زمره ی اختیارات ملی کشورها قرار داده؛ این امر تحت تأثیر سیاست های دولت ها قرار می گیرد. کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان، یک سیستم تعیین وضعیت پناهندگی (RSD) را برای شناسایی وضعیت این پناهجویان تدوین کرده است. با این حال، کشورهای عضو کنوانسیون الزام حقوقی به پیروی از این سیستم ندارند. ایران به عنوان یکی از مهمترین کشورهای میزبان پناهجویان، یک شورای تعیین وضعیت پناهندگی، سیستم سرشماری و نیز اجازه اقامت موقت (کارت آمایش) دارد. از آنجا که برخورداری از هر نوع خدمات، منوط بر مشخص بودن وضعیت حقوقی و اقامتی افراد است، بررسی وضعیت بیش از نیم میلیون نفر ورودی جدید پس از قدرت گیری طالبان، حائز اهمیت است. این پژوهش با روش کیفی و مبتنی بر تحقیق کتابخانه ای، چارچوب حقوقی پناهندگی در ایران را بر اساس قوانین مربوطه بررسی کرده و ضرورت توجه به موضوع سیاست گذاری وضعیت پناهندگی را به بحث گذاشته است. یافته های تحقیق نشان می دهد فقدان قوانین کارآمد و انباشت مقررات در نهادهای اجرایی، سبب پیچیده تر شدن شرایط کنونی و آینده این مهاجران شده است. همچنین عدم صدور کارت آمایش برای افراد تازه وارد و بدون مدرک از مهمترین چالش های سیستم فعلی است. تحول در این سیستم، به عنوان یکی از ارکان اساسی سیاست گذاری، نه تنها سبب تعیین تکلیف شمار زیاد مهاجران ورودی شده، بلکه از تحمیل بار اضافی ناشی از حضور افراد فاقد مدرک پیشگیری خواهد کرد. این امر همچنین موجبات رعایت حداکثری حقوق پناهندگان و مهاجران را فراهم می آورد.
درک مهاجران از فاصله اجتماعی با ایرانیان: پژوهش کیفی در بین مهاجران افغانستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فاصله اجتماعی بیانگر دوربودن و یا نزدیک بودن گروه های اجتماعی نسبت به همدیگر است. دوری اجتماعی یا فاصله زیاد اجتماعی، بیشتر با احساس بی اعتمادی، ترس و دلهره و برعکس، نزدیکی اجتماعی، با حس تعلق و هویت مشترک همراه است. حضور و اقامت درازمدت مهاجران افغانستانی در سرزمین ایران، این پرسش را مطرح می کند که نسل های مختلف مهاجران، چه درک و تفسیری از فاصله اجتماعی موجود میان خود و جامعه میزبان دارند؟ و در شکل گیری این احساس فاصله اجتماعی، چه سازوکارها و فرایندهایی فعال است؟ پژوهش حاضر در چارچوب رویکرد برساخت گرا و روش تحقیق کیفی داده بنیاد، تلاش دارد به این پرسش ها پاسخ دهد. برای این منظور، اطلاعات مورد نیاز ازطریق مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته با 45 مشارکت کننده، گردآوری شد. بر پایه نتایج تحلیل ها، 7 مقوله اصلی درک و تفسیر مهاجران از فاصله اجتماعی و فرآیندهای آن را تبیین می کند که عبارتند از: فاصله نهادی، فاصله گذاری رسانه ای، فاصله عاطفی، محدودشدن سقف آرزوها، پروبلماتیک تعلق، ترجیح تعاملات درون شبکه ای، ازدواج بین ملیتی به عنوان یک تهدید و فرصت. مقوله مرکزی «مرزبندی دوسویه» به دست آمد. براساس نتایج، فاصله گذاری اجتماعی با فرآیندهای مرزبندی سروکار دارد و بر مکانیزم هایی استوار است که در سه سطح نهادی، ساختاری و نمادین عمل می کنند. فرایند فاصله گذاری اجتماعی در بین مهاجران افغانستانی در ایران، مرزبندی دوسویه را به وجود آورده است.
ادغام هویتی مهاجران افغانستانی در ایران: یک مطالعه داده بنیاد(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۹
۲۰۶-۱۶۵
حوزه های تخصصی:
مقدمه: ایران در چهار دهه گذشته میزبان مهاجران خارجی، عمدتا افغانستانی و عراقی بوده است. یکی از ابعاد کلیدی زندگی مهاجران که در بستر زندگی و اقامت در جامعه میزبان دچار تغییر می شود، هویت است. هویت، عنصر مهم در فرایند سازگاری مهاجران است. هدف این مقاله، کندوکاو ادغام هویتی در بین مهاجران افغانستانی نسل اول و دوم در ایران است. روش: پژوهش در چارچوب رویکرد برساخت گرا و روش تحقیق کیفی داده بنیاد اجرا شده است. شیوه نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی بوده و با 45 نفر مشارکت کننده مصاحبه نیمه ساختاریافته بعمل آمده است. جهت تجزیه و تحلیل یافته ها از روش کدگذاری نظری استفاده شده است. یافته ها: یافته ها بیانگر هشت مقوله اصلی شامل؛ ترس از ابراز هویت، هویت یابی ایرانی، پنهان سازی هویت، بحران هویتی، قیاس با همسالان ایرانی، احساس تعلق به هویت قومی، و قیاس با همسالان افغانستانی استخراج شد. با جمع بندی مقوله های اصلی «برزخ هویتی» به عنوان مقوله نهایی تعیین شد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج، فرایند ادغام هویتی یک فرایند بین نسلی نبوده و بستگی به شکل گیری تعاملات بین فردی در سطوح خرد، میانی و کلان دارد. همچنین مهاجرین با این چالش روبرو هستند که نمی توانند هویت های اجتماعی متفاوت خود را به گونه ای توسعه دهند که به آن ها امکان دهد هم هویت قومی و هم هویت ملی (مقصد) را تایید کنند.
تحلیلی جامعه شناختی از کیفیت زندگی مهاجران افغانستانی ساکن اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افزایش کیفیت زندگی، یکی از دلایل اصلی مهاجرت افراد و گروه ها محسوب می شود. با این حال، به نظر می رسد که مهاجران در فرایند مهاجرت به عنوان یک فرآیند پیچیده و پرتنش، با فرصت ها و چالش های مختلفی روبه رویند که نقش مهمی بر کیفیت زندگی آنها دارد. هدف اصلی مقاله حاضر، بررسی کیفیت زندگی مهاجران افغانستانی و برخی از عوامل اجتماعی تبیین کننده آن است. این تحقیق به صورت پیمایشی و با استفاده از ابزار پرسش نامه انجام شده است. حجم نمونه شامل 321 نفر از مهاجران افغانستانی است که با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، از میان ساکنان منطقه زینبیه شهر اصفهان انتخاب شدند. نتایج تحقیق نشان داد ادراک، تبعیض و دین داری، به صورت مستقیم و غیرمستقیم (از طریق ادغام اجتماعی) بر کیفیت زندگی مهاجران افغانستانی تأثیر دارند. ادغام اجتماعی نیز به صورت مستقیم، بر کیفیت زندگی مهاجران افغانستانی تأثیر داشت. در پایان، پیشنهاد هایی برای سیاست گذاری مناسب در رابطه با کیفیت زندگی مهاجران افغانستانی ارائه شده است.
رفاه ذهنی مهاجران افغانستانی ساکن در شهر شیراز و عوامل مرتبط با آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه انجمن جمعیت شناسی ایران سال ۱۸ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
429 - 466
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی وضعیت رفاه ذهنی مهاجران افغانستانی ساکن شهر شیراز و عوامل مرتبط با آن به صورت پیمایشی اجرا شده است. جامعه آماری این مطالعه مهاجران افغانستانی 59-15 ساله ساکن شهر شیراز بودند و با روش نمونه گیری تصادفی 380 نفر از آن ها گزینش شدند که به صورت حضوری و با ابزار پرسشنامه مورد پرسشگری قرار گرفتند. مقیاس احساس رفاه که در این پژوهش استفاده شده، حاصل تلاش سام آرام و محبوبی (1393) است. در این پژوهش، 62.2 درصد از پاسخگویان به طور متوسط و 30.8 درصد از آن ها تا حد زیادی احساس رفاه داشته اند. پس به طورکلی، رفاه ذهنی مهاجران در این تحقیق متوسط رو به بالا بوده است. همچنین یافته های تحقیق از رابطه ی جنسیت، وضعیت تاهل، وضعیت اشتغال، مدت زمان اقامت در ایران، درآمد و طبقه اقتصادی با سطح رفاه ذهنی شهروندان افغانستانی ساکن شهر شیراز حکایت دارند. نتایج نشان می دهد که احساس رفاه نسبی است و می توان گفت برداشت افراد از شرایط عینی زندگی و واقعیت های موجود، تعیین کننده ی احساس افراد درباره زندگی و کیفیت آن است که می تواند احساس خوشبختی یا بدبختی نسبت به آن را نیز شکل دهد.
واکاوی فرایند بین نسلی ادغام فرهنگی مهاجران افغانستانی در جامعه ایران: یک مطالعه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۳
11 - 37
حوزه های تخصصی:
ایران در چهار دهه گذشته میزبان مهاجران خارجی، عمدتا افغانستانی و عراقی بوده است. ادغام فرهنگی فرایندی است که مهاجران دانش و استاندارهای فرهنگی را برای تعامل با جامعه میزبان به دست می آورند و درنتیجه این فرآیند، انگیزه های آنان برای ادغام تسهیل می گردد. هدف این مقاله، کندوکاو فرایند ادغام فرهنگی در بین مهاجران افغانستانی نسل اول و دوم در ایران است. پژوهش در چارچوب رویکرد برساخت گرا و روش تحقیق کیفی داده بنیاد اجرا شده است. شیوه نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی بوده و با 45 نفر مشارکت کننده مصاحبه نیمه ساختاریافته بعمل آمده است. داده های به دست آمده از مصاحبه در سه سطح کدگذاری اولیه، متمرکز و نظری مورد تحلیل قرار گرفت. در نهایت 10 مقوله اصلی از تحلیل داده ها کشف شد که عبارت است از: شگفت زدگی اولیه، شناخت، همانندی، اُخت شدن، همگرایی، دنبال کردن ارزش های مبدأ، تمایل به حفظ ارزش های مقصد محوریت زبان و مقاومت فرهنگی میزبان. مقوله هسته پژوهش "این همانی فرهنگی" کشف شد که 9 مقوله دیگر را تحت پوشش خود قرار می دهد. بر اساس نتایج تحقیق، همسان سازی (جذب) فرهنگی در بین مهاجران در یک فرایند بین نسلی شکل گرفته است.
تجربه زیسته نقش های زنانه در بین مهاجرین افغانستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات جمعیتی دوره ۷ پاییز و زسمتان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۱۴)
135 - 169
حوزه های تخصصی:
زنان مهاجر افغانستانی، به عنوان بخش غیررسمی جامعه ایرانی، احساساتی را در ساختار خانوادگی و اجتماعی تجربه می کنند که می تواند در تولید یا بازتولید یک محیط فرهنگی، ورای آسیب شناسی آن، تأثیرگذار باشد. مطالعه پیش رو، با رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی تفسیری، در پی روایت تجربه زیسته زنان مهاجر افغانستانی است. ابزار گردآوری اطلاعات، مصاحبه نیمه ساختاریافته است و داده ها از طریق مصاحبه با 25 زن 18 تا 40 ساله ساکن در مناطق جنوبی شهر تهران جمع آوری و طبق مدل ون منن تحلیل شدند. برخی از مضامین اصلی استخراج شده، مانند بحران هویت، تشویش، و بسندگی به وضعیت موجود، نشان می دهند سنت های جامعه مبدأ، همچنان قدرتمندانه زندگی زنان مهاجر را تحت تأثیر قرار می دهند. توجه به نتایج چنین مطالعاتی در سطوح خرد و کلان سیاست گذاری فرهنگی ضروری است. در راستای مدیریت برنامه های حمایتی از مهاجران و سیاست های جمعیتی مانند فرزندآوری توصیه های سیاستی لازم ارائه شده است.