مطالب مرتبط با کلیدواژه

متعلَّق تجربه


۱.

تجربه ی دینی بر اساس نظریه ی رودلف اتو و ریچارد سوئین برن(مقاله ترویجی حوزه)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: ادراک حسی تجربه‏ی دینی تجربه‏ی عرفانی متعلَّق تجربه تجربه گر امر مینوی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۲۷۵
از بحث‏هایی که امروزه در فلسفه‏ی دین به آن توجه شایان می‏شود، بحث تجربه‏ی دینی می‏باشد. هر چند که تجربه‏ی دینی ـ مکاشفه در اصطلاح فرهنگ اسلامی ـ سابقه‏ای دیرین به درازای تاریخ دین دارد، ولی نقد و بررسی آن در دین و موجه ساختن عقاید دینی پیشینه‏ای کوتاه دارد. در این مقاله سعی بر آن است که، ضمن ارائه‏ی تعریفی از تجربه‏ی دینی، مسائل اساسی مطرح در آن ذکر شود. لذا به بررسی آراء دو تن از متفکران برجسته در این حوزه پرداخته شده است؛ رودلف اتو و ریچارد سوئین برن. عمده‏ترین تلاش اتو در کتاب «مفهوم امر قدسی» منعکس شده است، که در این جستار به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته است. آن گونه که میکائیل مارتین ذکر می‏کند، تقسیم‏بندی تجربه‏ی دینی توسط سوئین برن، یکی از جامع‏ترین و واضح‏ترین تقسیم‏بندی‏هایی است که در ادبیات معاصر به چشم می‏خورد. لذا این نوشتار درصدد است با رویکردی توضیحی، و نه لزوماً نقادانه، تصویر روشنی از بحث «تجربه‏ی دینی» سوئین برن ارائه نماید. البته نقطه‏ی مرکزی در بحث از سوئین برن، استدلالی است که او، براساس تجربه‏ی دینی، برای اثبات وجود خداوند، اقامه کرده است؛ استدلالی که در آن اصل زودباوری به کارگرفته شده تا موجه بودن باور به وجود خداوند براساس تجربه‏ی دینی به اثبات رسد.
۲.

بیان پذیری عرفان؛ بررسی ادله ناظر بر متعلق تجربه، تجربه گر و تجربه(مقاله پژوهشی حوزه)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: بیان ناپذیری تجربه عرفانی تجربه گر متعلَّق تجربه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۱۵ تعداد دانلود : ۴۳۰
بیان ناپذیری شهودها و تجارب عرفانی، به معنای ناممکن بودن بیان لفظی تجربه عرفانی است. استدلال هایی نظیر انتقال ناپذیری وجودی احساس، نمادین بودن زبان عرفان، نظریه استعاره، مفهوم ناپذیری تجربه عرفانی، معلوم ناپذیری تجربه عرفانی، محصورناپذیری تجربه عرفانی، فروتربودن رتبه معانی موضوع له نسبت به معانی شهودی، فنا، استحالله اشتراک لفظی و معنوی و زودگذری با رویکردهایی ناظر بر ذات تجربه گر، ذات تجربه و ذات متعلق تجربه در اثبات این مدعا اقامه شده اند. این نوشتار به توصیف و تحلیل و ارزیابی استدلال های یادشده می پردازد. نتیجه این پژوهش آن است که دلایل فوق، اغلب از ارایه مفهوم صحیحی از بیان ناپذیری ناتوان است و اموری در آنها ابطال شده که به رغم شباهتشان به بیان ناپذیری، با آن تفاوت اساسی دارند؛ همچنین مقدمات برخی ادله سقیم بوده و بر برخی دیگر نقدهایی مهم وارد است؛ بنابراین نمی توان بر اساس این استدلال ها بیان پذیری عرفان را محال شمرد.