مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
کارکنان دانشی
منبع:
شاخص کارآفرینی سال پنجم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱۵
36-54
حوزه های تخصصی:
یکی از اساتید مدیریت دانشگاه پنسیلوانیا می گوید: «شما درگذشته نیازی نداشتید تا تغییرات را در پایان سال اعمال کنید. ولی امروزه نوع تقاضاها ممکن است حتی در طی یک سال نیز تغییر کند. امروزه دامنه اختیارات و مسئولیت ها به جای سیستم های مختلف به دست افراد سپرده شده است و انتقال مسئولیت ها در سازمان بسیار اتفاق می افتد. سیستم مدیریت نخبگان می تواند باعث تغییر روند کاری سازمان شما شود، چرا که سهامداران ارتباط میان نگه داشتن نخبگان و دستیابی به نتایج دلخواه را می دانند. همان طور که موسسه سرمایه انسانی جهانی اشاره می کند: امروزه تعداد بیشتری از تحلیل گران سرمایه گذاری و مدیران بنگاه ها تقاضا دارند تا در مورد دسترسی به اطلاعات و انواع فرصت های توسعه برای استعدادهای فوق العاده آگاهی پیدا کنند» (2013 Peter Cappelli). همه موارد یاد شده مستلزم اعمال مدیریت صحیح در زمینه بهره گیری از نخبگان در سازمان و کار در قالب تیم های تخصصی می باشد. مقاله حاضر به اختصار به نخبه شناسی و تفاوت آن با سایر واژه ها و نیز مدیریت نخبگان و بایدها و نبایدهای این فرآیند پرداخته است.
تحلیل زیرساخت های شرکت برون سپار سازه گستر سایپا برای انتخاب استراتژی مدیریت دانش: رویکردی کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت فناوری اطلاعات دوره ۹ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳
425 - 450
حوزه های تخصصی:
محیط پرتلاطم کسب وکار، سازمان ها را مجبور به ایجاد تغییراتی در ساختار خود، مانند برون سپاری، برای تأمین نیازهای سازمان و مزیت رقابتی کرده است؛ اما گاهی این تغییرات برای خود سازمان نیز دردسرساز می شود. در این تغییرات، ممکن است مهم ترین رکن مزیت رقابتی، یعنی دانش کارکنان از دست برود. بنابراین سازمان ها ملزم به استفاده از مؤثرترین استراتژی مدیریت دانش با توجه به تحلیل جوانب اصلی سازمان هستند. پژوهش حاضر به بررسی شرکت سازه گستر، مهم ترین تأمین کننده قطعات یدکی خودروسازی سایپا می پردازد. ابتدا دو استراتژی کدگذاری و شخصی سازی با توجه به امکان ارزیابی آن از طریق ادبیات موجود انتخاب شد و پس از استخراج عوامل مؤثر بر انتخاب آنها، این عوامل بر اساس مدل 7S مک کینزی دسته بندی شدند. به کمک داده های به دست آمده از مصاحبه با 9 متخصص به روش های نمونه گیری گلوله برفی و هدفمند و مطالعه اسناد، وضعیت موجود شرکت از طریق روش تحلیل تم مشخص شد و در نهایت با مقایسه عوامل مؤثر انتخاب استراتژی مدیریت دانش با وضعیت فعلی شرکت، استراتژی کدگذاری انتخاب گردید.
شناسایی ویژگی های شخصیتی کارکنان دانشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه مدیریت تحول سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۵
109 - 134
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی ویژگی های شخصیتی کارکنان دانشی موثر بر موفقیت مدیریت دانش در ایران انجام شده است. روش تحقیق بکاررفته از نوع آمیخته و در مرحله کیفی با استفاده از استراتژی پدیدارشناسی به دنبال دستیابی به تجربه های زنده و مستقیم خبرگان حوزه مدیریت دانش بوده است. جامعه آماری مرحله کیفی خبرگان حوزه مدیریت دانش سراسر ایران بودند که دارای سابقه مدیریت یک سازمان و یا پروژه دانشی و تحصیلات مرتبط با این حوزه بودند. برای جمع آوری داده های کیفی از روش مصاحبه نیمه ساختار یافته با 21 نفر از خبرگان تا حد اشباع و با استفاده از روش نمونه گیری گلوله برفی استفاده شد. سپس روش کلایزی برای تحلیل داده های کیفی بر روی متن های حاصل از مصاحبه ها انجام شد و تعداد 270 کد باز (خام) رفتاری و 11 کد محوری استخراج گردید. ویژگی هایی مانند درون گرائی، وظیفه شناسی، داوری کننده، واقع گرایی و روان رنجوری از مهمترین ویژگی های شخصیتی احصاء شده از کارکنان دانشی هستند که برای موفقیت مدیریت دانشی و پروژه های دانشی باید مورد توجه قرار گیرند. سپس در بخش کمی با استفاده از روش تحلیل اهمیت – عملکرد نتایج به دست آمده در مرحله کیفی در بین مدیران منابع انسانی و مدیران واحدهای تحقیق و توسعه 23 شرکت شهر مشهد که دارای مجوز گواهی و پروانه تحقیق و توسعه بودند مورد بررسی کمی قرار گرفت و مشخص گردید که ویژگی های وظیفه شناسی، کنترل کنندگی، واقع گرایی، سازگاری و تفکری از اهمیت و عملکرد بالایی برخوردارند. بنابراین سازمان ها بایستی کارکنانی را برای تصدی مشاغل دانشی انتخاب نمایند که ویژگی های شخصیتی مذکور را دارا باشند.
طراحی الگوی آوای کارکنان دانشی (مطالعه موردی: شرکت های دانش بنیان فناوری اطلاعات)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت فرهنگ سازمانی سال نوزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۶۲)
655 - 682
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر طراحی الگوی آوای کارکنان دانشی در شرکت های دانش بنیان فناوری اطلاعات مستقر در پارک های علم و فناوری دانشگاه های ایران بود. پژوهش حاضر از نوع کیفی و مبتنی بر رویکرد نظریه پردازی داده بنیاد است. در این پژوهش مصاحبه های نیمه ساختاریافته به صورت عمیق با 13 نفر متشکل از مدیران و کارکنان دانشی و متخصصان و کارشناسان کسب وکارهای دانش بنیان فناوری اطلاعات، زیرمجموعه پارک های علم و فناوری دانشگاه های ایران، که دارای مجوز از وزارت علوم، تحقیقات و فناوری بودند، در پاییز و زمستان 1398، انجام گرفت. معیار انتخاب خبرگان این بود که حداقل سه سال سابقه کار مفید در شرکت های دانش بنیان، با تعداد 50 نفر نیروی کار، داشته باشند. در این پژوهش تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار اطلس تی نسخه 8 در سه مرحله کدگذاری اولیه و محوری و انتخابی صورت گرفت که به شناسایی 8 مقوله و 16 مفهوم محوری و 50 کد نهایی انجامید. نتایج تحلیل داده ها نشان داد آوای کارکنان دانشی به تعامل بیشتر با مشتریان، دستیابی به مزیت رقابتی، بهره وری و عملکرد بالا در شرکت های مربوطه منجر می شود. همچنین نتایج این پژوهش می تواند به مدیریت در بهبود تصمیم گیری های در رابطه با موانع و چالش هایی که کارکنان دانشی در رشد و توسعه شرکت هایشان با آن مواجه اند کمک کند.
بررسی تأثیر اشتراک دانش بر جدایی دانشکاران و خطرپذیری های سازمانی آن در سازمان های دانش محور (نمونه پژوهش: یک سازمان دانش محور در حوزه فناوری اطلاعات)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه، نیروی انسانی دانشی، بیشترین سهم در موفقیت سازمان های دانش محور را دارا است. اشتراک دانش به عنوان یکی از مؤثرترین مؤلفه های مزیت رقابتی این سازمان ها، می تواند تهدیدی برای ماندگاری منابع انسانی آن ها باشد؛ تهدیدی که خود می تواند برای سازمان خطرپذیری های متنوعی را به همراه داشته باشد. این مطالعه به بررسی تأثیر منفی فرایند اشتراک دانش بر روی جدایی دانشکاران و خطرپذیری های ایجادشده در برخی شئون سازمان های دانش محور و به طور خاص در یک سازمان دانش بنیان در حوزه فناوری اطلاعات از مجموعه سازمان های صنایع دفاع، می پردازد. در این پژوهش، از مدل پژوهشی توصیفی-کاربردی بهره برده شده و روش آن پیمایشی و جامعه هدف آن تعدادی از کارکنان یک سازمان دانش محور در حوزه فناوری اطلاعات است. جهت جمع آوری داده ها از طراحی پرسشنامه، نظر خبرگان و جهت بررسی پایایی و روایایی داده های استخراج شده از آزمون های آلفای کرون باخ، کیزر-میر-الکین، بارتلت و همچنین به منظور بررسی فرضیه های تحقیق از آزمون t، کای دو و فریدمن استفاده گردیده است. نتایج حاصل شده نشان داده است که تأثیرات منفی فرایند اشتراک دانش بر میزان جدایی دانشکاران از سازمان مورد مطالعه ماهیتی حقیقی داشته و می تواند نقش تأثیرگذاری در جدایی ایشان از سازمان داشته باشد. این موضوع خود منجر به ایجاد خطرپذیری هایی در سازمان شده که از مهم ترین آن ها می توان به کاهش بهره وری و افزایش هزینه های سازمان اشاره نمود.
واکاوی الگوی رهبری دانش مدار در شرکت های دانش بنیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، واکاوی الگوی رهبری دانش مدار در شرکت های دانش بنیان اصفهان است. نوع پژوهش ازنظر هدف، کاربردی- توسعه ای و ازنظر ماهیت داده ها، کیفی- کمّی است. در مرحله کیفی پژوهش براساس نظریه داده بنیاد با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته به روش غیرتصادفی هدفمند در بین 17 نفر از مدیران شرکت های دانش بنیان و با معیار اشباع داده ها، ابعاد الگوی رهبری دانش مدار شناسایی شد. نتایج حاصل از بخش کیفی نشان می دهد ابعاد الگوی رهبری دانش مدار شامل عوامل علّی، پدیده محوری، عوامل زمینه ای، عوامل مداخله گر، راهبردها و پیامدهاست. در بخش کمّی پژوهش با بررسی نمونه220 نفره از متخصصان شرکت های دانش بنیان به روش طبقه ای - تصادفی، نتایج بخش کیفی با استفاده از پرسش نامه محقق ساخته بررسی شد. روایی پرسش نامه با محاسبه نسبت و شاخص روایی محتوا تأیید و درنهایت، داده ها با مدل سازی معادلات ساختاری و با نرم افزار AMOS 22 تجزیه وتحلیل شد. نتایج حاصل از بخش کمّی پژوهش نشان می دهد الگوی طراحی شده، برازش مناسبی دارد.
تبیین علل ترک خدمت کارکنان در شرکت های دانش بنیان ایرانی و ارائه راهکار: بررسی نقش جبران خدمات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مدیریت عمومی سال چهاردهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵۳
89 - 114
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش شناسایی علل ترک خدمت کارکنان شرکت های دانش بنیان ایرانی در حوزه جبران خدمات و ارائه راهکارهایی سازنده جهت کاهش میزان ترک خدمت این دسته از کارکنان است. روش شناسی پژوهش حاضر ترکیبی است. جامعه آماری شامل 220 نیروی دانشی سازمان های دانش بنیان دانشگاه صنعتی شریف بودند که سازمان خود را ترک کرده بودند. حجم نمونه در بخش کمی مشتمل بر ۱۳۸ نفر بود که به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. حجم نمونه در بخش کیفی مشتمل بر 30 نفر بود که به روش گلوله برفی انتخاب شدند. گردآوری داده ها در بخش کمی از طریق پرسشنامه و در بخش کیفی از طریق مصاحبه انجام شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها در بخش کمی از آزمون تی و فریدمن و در بخش کیفی از روش تحلیل تم استفاده شد. نتایج تحقیق نشان می دهد که تمامی مؤلفه های ۱۸ گانه جبران خدمات؛ پایین تر از حد متوسط و در زمره ی علل اصلی ترک خدمت نیروهای دانشی هستند. در نهایت راهکارهایی برای بهبود وضعیت جبران خدمات که منجر به رفع مسئله ترک خدمت نیروهای دانشی شود در هفت دسته فرایندی، انسانی، مالی، فرهنگی، فناورانه، ساختاری و قانونی-سیاسی پیشنهاد شدند. نتایج پژوهش حاضر می تواند به بهبود سیاست های جبران خدمات به منظور حفظ نیروهای کلیدی در سازمان های دانش بنیان کمک شایانی نماید.
ارائه مدل عوامل مؤثر بر مدیریت استعداد در شرکت های دانش بنیان با تأکید بر ماندگاری کارکنان دانشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بهره وری سال شانزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۰
77-107
حوزه های تخصصی:
کارکنان دانشی مهم ترین دارایی شرکت های دانش بنیان هستند. برای ترغیب آنان جهت ماندن در این شرکت ها باید دست به اقداماتی زد که مسلماً فعالیت های مدیریت استعداد، بخش مهمی از این اقدامات به شمار می آید. بر همین اساس، هدف این پژوهش، شناسایی عوامل مؤثر بر مدیریت استعداد در شرکت های دانش بنیان با تأکید بر ماندگاری کارکنان دانشی است. بدین منظور پس از تعریف موضوع و انجام مطالعات اکتشافی و کتابخانه ای اولیه، عوامل و مؤلفه های مربوط از طریق روش دلفی و توسط پرسشنامه ای محقق ساخته به نظر خبرگان رسید و پس از اخذ نظرات اصلاحی کیفی و کمّی از سوی ایشان بر اساس روش های آماری مربوط تحلیل و درنهایت تناسب مدل، مؤلفه ها و ترکیب عوامل به اجماع آنان رسید. جامعه مورد مطالعه در این بخش شامل 33 نفر از خبرگان دانشگاهی و حرفه ای آشنا با موضوع است که به صورت غیراحتمالی و قضاوتی انتخاب شدند. سپس برای آزمون مدل پرسشنامه ای محقق ساخته در بین 295 نفر از مدیران و کارشناسان شرکت های دانش بنیان مستقر در استان های جنوب شرق کشور که به روش خوشه ای تصادفی انتخاب شدند، توزیع گردید و تجزیه وتحلیل داده های به دست آمده در این بخش نیز با استفاده از تحلیل عاملی تأییدی توسط نرم افزار Smart PLS 3 انجام شد. نتایج پژوهش نشان داد که چهار دسته عوامل محیطی، سازمانی، فردی و شغلی بر مدیریت استعداد در شرکت های دانش بنیان جهت ماندگاری کارکنان دانشی مؤثر می باشند که از این میان، عوامل سازمانی با ضریب تأثیر 7/68، بیشترین اثرگذاری را بر مدیریت استعداد در شرکت های دانش بنیان جهت ماندگاری کارکنان دانشی دارند.
طراحی مدلی از فرایند کارراهه شغلی کارکنان دانشی (مورد مطالعه: شهرداری تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف: ملادکوا و همکاران(2015) استفاده از انگیزاننده ها را لازمه بهره برداری اثربخش ازکارکنان دانشی دانسته و ایجاد کارراهه شغلی مناسب را انگیزاننده ای مؤثر برای کارکنان دانشی معرفی کرده اند. پژوهش حاضر با هدف طراحی مدلی از فرایند کارراهه شغلی کارکنان دانشی انجام شد . روش: این پژوهش به روش توصیفی- اکتشافی انجام شد. ابتدا مضامین و مقوله های شکل دهنده مدل با استفاده از تحلیل مضمون، شناسایی و با مدل سازی نرم ساختاری- تفسیری، الگوی فرایندی کارراهه شغلی ارائه شد. جامعه آماری شامل خبرگان دانشگاهی و صاحب نظران حوزه مدیریت منابع انسانی بود و برای رسیدن نمونه آماری خبرگان تا مرحله اشباع نظری، 15 نفر به روش هدفمند/ قضاوتی انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل مصاحبه نیمه ساختاریافته و پرسشنامه خبره مبنا بود که روایی سؤالات مصاحبه و پرسشنامه خبره مبنا با روش روایی صوری و پایایی آن به روش بازآزمون تأیید شد. یافته ها: پس از انجام مصاحبه ها، از بین 163 عبارت بیانی شناسایی شده، 44 مضمون پایه استخراج و کدگذاری شدند. این مضامین بر اساس محتوا و ظاهر، با عنوان مضامین سازمان دهنده/ تم فرعی و در مرحله آخر در قالب چهار تم اصلی یا فراگیر نهایی شدند. نتیجه گیری: ترکیب نتایج تحلیل مضمون و مدل سازی ساختاری- تفسیری، ارائه مدلی از فرایند کارراهه شغلی کارکنان دانشی مشتمل بر چهار مرحله برنامه ریزی کارراهه شغلی، مدیریت کارراهه شغلی، توسعه کارراهه شغلی و پیامدهای کارراهه شغلی بود.
برهم کنش سکوت سازمانی و نوآوری در سازمان های بخش عمومی: مطالعه ای درباره کارکنان دانشی دانشکده های علوم انسانی استان تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت نوآوری سال هفتم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۲۴)
25 - 46
حوزه های تخصصی:
نوآوری با اطلاعات سروکار دارد و موفقیت آن متوقف به جریان مطلوبی از اطلاعات و ارتباطات است. در این میان، آن چه جریان دانش و اطلاعات را مختل می کند، سکوت سازمانی است. سکوت سازمانی، پدیده ای است که طی آن، کارکنان به صورت آگاهانه از اظهار نظرها، نقدها، پیشنهادها و در کل از تسهیم دانش و اطلاعات آشکار و پنهان خودداری می کنند. این پژوهش به دنبال آن است که به عنوان یکی از مهم ترین موانع نوآوری در سازمان های بخش عمومی، ابعاد اصلی سکوت کارکنان دانشی دانشکده های علوم انسانی استان تهران را شناسایی کند. پژوهش حاضر به لحاظ هدف، کاربردی و به لحاظ روش متکی بر روش شناسی داده بنیاد است. جامعه آماری پژوهش کارکنان دانشی دانشکده های علوم انسانی استان تهران بوده و نمونه گیری تا اشباع داده ها پیش رفته است. در این پژوهش تلاش شده است، پس از شناسایی انواع سکوت در سازمان، عوامل سکوت، پیامدها و راهبردهای کاهش سکوت به عنوان ابعاد اصلی سکوت سازمانی کارکنان دانشی، روایتی بر اجتناب از شکستن سکوت سازمانی و عدم توفیق در حرکت به سمت نوآوری در دانشکده های علوم انسانی ارائه گردد.
مدل سازی هم پیوندی شغلی کارکنان دانشی؛ مطالعه موردی: شرکت های دانش بنیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جذب، انگیزش و حفظ کارکنان دانشی در یک اقتصاد دانش بنیان، یعنی جایی که اقدامات مدیریت دانش و همگرایی جهانی فناوری، ماهیت کار را باز تعریف نموده است، بسیار حیاتی است؛ در حالی که موفقیت سازمان های امروزی به دانش افراد آن متکی است، حفظ کارکنان دانشی به سبب تحرک و سیالیت بالای آن ها، به عنوان یک چالش همچنان باقی است. هدف از پژوهش کیفی- اکتشافی حاضر، بررسی و شناسایی منابع و عوامل هم پیوندی شغلی دانشگران در شرکت های دانش بنیان ایرانی با محیط کاری آن ها است. برای این منظور، پس از مطالعه عمیق مبانی نظری هم پیوندی شغلی، چارچوب پرسش های مصاحبه نیمه ساختاریافته طراحی گردید. سپس، به منظور جمع آوری داده های میدانی، با مدیران و خبرگان منابع انسانی 17 شرکت دانش بنیان به روش نمونه گیری هدفمند، به شکل نمونه گیری گلوله برفی، مصاحبه صورت گرفت. متعاقباً مصاحبه ها ترانویسی شد و با به کارگیری نرم افزار MAXQDA2018 و روش تحلیل تم شش مرحله ای کلارک و براون، کدگذاری گردید؛ نتیجتاً منابع هم پیوندی شغلی دانشگران، متشکل بر 372 کد فرعی در قالب 27 تم فرعی و 9 تم اصلی شامل منابع فردی- انسانی، اقدامات حمایتی، فرآیندهای بین فردی، منابع مرتبط با شغل و محیط کاری، مدیریت دانش، بهبود و پایداری منابع انسانی، اقدامات پیمایش و سنجش، ساختار سازمانی و موانع و چالش ها، شناسایی، تحلیل و طبقه بندی شدند.
ارائه الگوی مدیریت منابع انسانی شرکت های دانش بنیان و نوآور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات نوظهور سرمایه انسانی نقش کارکنان دانشی را به عنوان یک منبع کلیدی نوآوری در شرکت های دانش بنیان و نوآور برجسته می کند و بروز قابلیت های نوآورانه کارکنان را نیازمند برنامه های مداخله گرایانه مدیریتی می داند. در همین راستا پژوهش حاضر با هدف ارائه الگوی مدیریت منابع انسانی در شرکت های دانش بنیان و نوآور با رویکرد ترکیبی (کیفی- کمی) انجام شده است. بخش کیفی با بهره گیری از روش فراترکیب صورت گرفت و در نتیجه ی طی یک فرایند هفت مرحله ای در مجموع 32 سند به عنوان نمونه بخش کیفی انتخاب و تحلیل شد. بخش کمی پژوهش نیز به روش توصیفی و بهره گیری از شیوه پیمایش صورت گرفت. نمونه گیری به شیوه در دسترس انجام شد و 102 نفر از مدیران و کارکنان شرکت های دانش بنیان و نوآور در پژوهش مشارکت کردند. داده های حاصل از طی فرایند فراترکیب به شیوه کدگذاری اولیه و ثانویه و داده های گردآوری شده بخش کمی به کمک نرم افزار SPSS و Smart PLS و در دو بخش توصیفی و استنباطی تجزیه وتحلیل شد. یافته های بخش کیفی در قالب 8 کارکرد کلیدی و 51 وظیفه مدیران منابع انسانی شرکت های دانش بنیان و نوآور احصاء و ارائه گردید و نتایج حاصل از پیمایش نیز ضمن تائید برازش الگو، حاکی از آن بود که جبران خدمات و انگیزش؛ آموزش، توسعه و ایجاد محیط یادگیری؛ تیم سازی و مشارکت؛ مدیریت ارزیابی عملکرد؛ مدیریت استعداد و صلاحیت؛ حفظ و ارتقاء کارکنان دانشی؛ شناسایی، جذب و استخدام و سیاست منابع انسانی به ترتیب در زمره مهم ترین کارکردهای مدیران منابع انسانی شرکت های دانش بنیان و نوآور قرار دارند.
کارکنان دانشی و بهره وری در بخش دولتی
حوزه های تخصصی:
سرمایه انسانی حیاتی ترین عنصر راهبردی و اساسی ترین راه برای افزایش بهره وری می باشد. بهره وری سازمان های دولتی هر کشور یکی از مهمترین مؤلفه های توسعه آن کشور محسوب می شود. در محیط پرتلاطم و متغیر امروزی، چیزی که می تواند سازمان ها را نسبت به سایر سازمان ها در شرایط مطلوب تری نگهدارد، توجه به بهره وری در سازمان های دولتی است. بهره وری باعث می شود نیروی انسانی بهتر فکر کند، بیندیشد، بیافریند، نوآوری کند و نگرش نظام مند پیدا کند. از طرف دیگر، ظهور فناوری های نوین و شتاب تحولات و تغییرات محیط سازمان ها، تأمین منابع انسانی متخصص و دانشگر را به چالش اساسی تبدیل کرده است. در عصر حاضر، دانش به عنوان یک سرمایه و دارایی غیرملموس، جایگاه مهمی در سازمان ها پیدا کرده است؛ به گونه ای که رمز موفقیت سازمان ها در بهره وری قلمداد شده و منابع انسانی دانشی مهم ترین قابلیت سازمان در کسب مزیت رقابتی و همچنین عمده ترین دارایی نامشهود آن قلمداد می شود. در هزاره سوم، دانش به عنوان منبعی ارزشمند و استراتژیک و دارایی اصلی مطرح بوده که بدون مدیریت صحیح و استفاده درست از آن، سازمان ها بهره وری لازم را نخواهند داشت. باید دانشگران سازمانی را پایه و اساس بهبود کیفیت و بهره وری و کلیه فرآیندهای سازمانی دانست. مزیت رقابتی نصیب سازمان هایی خواهد شد که بتوانند بهترین کارکنان دانشی را جذب نموده، پرورش داده و نگهدارند.
عوامل انگیزشی، بهداشت و جامع مؤثر بر حفظ و نگهداری کارکنان دانشی در شرکت های دانش بنیان تولیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بهره وری سال هفدهم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۶
23 - 47
حوزه های تخصصی:
کارکنان دانشی، عمده ترین سرمایه شرکت های دانش بنیان می باشند و در صورتی که به نحوی حضور فعال آنان در کار کم رنگ شود اساس شرکت به خطر افتاده و موجب ورشکستگی و انحلال آن می گردد. پژوهش حاضر، با هدف بررسی عوامل مؤثر بر حفظ و نگهداری کارکنان دانشی و طراحی الگوی سه عاملی بهداشت، انگیزش و جامع، با نقد و بررسی الگوی دو عاملی هرزبرگ، در شرکت های دانش بنیان تولیدی انجام شده است. پژوهش حاضر، توصیفی است و به روش پیمایشی انجام شده است. در این پژوهش، از روش نمونه گیری خوشه ای نسبی استفاده شده است؛ به این صورت که پرسشنامه ی 34 سؤالی براساس پیشینه نظری و مصاحبه با استادان و مدیران شرکت ها طراحی گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش های آلفای کرونباخ، همبستگی پیرسون و تحلیل عاملی تأییدی و نرم افزارهایSPSS-20و LISREL-8/72 انجام شد. در جهت مشخص نمودن عوامل سه گانه، بهداشت، انگیزش و جامع، با ارائه پرسشنامه به خبرگان دانشگاهی، و با روش دلفی اقدام گردید. با توجه به نتایج ضرایب همبستگی، آلفای کرونباخ این پرسشنامه، 0/927 می باشد که نشانگر همسانی درونی بسیار خوب سؤالات می باشد. نتایج شاخص های برازش، مؤید مدل پیشنهادی است. نتایج پژوهش، حاکی از پایایی و روایی خوب مدل طراحی شده برای حفظ و نگهداری کارکنان دانشی در شرکت های دانش بنیان تولیدی در حوزه های فناوری اطلاعات و ارتباطات و بیوتکنولوژی با رویکرد مدل سه عاملی انگیزش، بهداشت و جامع می باشد.
توسعه دانشگران در عصر دانش محور؛ مطالعه موردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات منابع انسانی سال ۱ بهار ۱۳۹۱ شماره ۳
51 - 70
حوزه های تخصصی:
با ورود به عصر دانائی، نیروی انسانی به مهمترین عوامل موفقیت تبدیل شده است و نقش آن در تمامی مراحل اقتصاد دانش محور غیرقابل انکار است. به زعم بسیاری، بیشترین آسیب پذیری این اقتصاد از ناتوانمندی سرمایه های انسانی ناشی می شود. بر این اساس در مقاله حاضر به این موضوع پرداخته می شود که نیازهای آموزشی دانشکاران کدامند؟ اجرای موفقیت آمیز آموزش ها مستلزم چه استراتژی هایی است؟ و شیوه های مناسب آموزش دانشکاران کدام است؟ جامعه آماری تحقیق شامل همه کارشناسان حوزه پژوهش و فناوری شرکت ملی پخش فرآورده های نفتی ایران است و از روش تحقیق توصیفی – پیمایشی و ابزار پرسشنامه استفاده شده است: نتایج تحقیق حاکی از تایید تمام نیازها، شیوه ها و استراتژی های آموزشی ارائه شده در ادبیات تحقیق می باشد.
الگوی راهبردهای ماهرسازی و توسعه شایستگی های کارکنان دانشی بر پایه ترجیحات فکری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات منابع انسانی سال ۱۰ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۸
94 - 117
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: یکی از الزامات موفقیت برنامه های توسعه شایستگی کارکنان دانشی، توجه به ترجیحات فکری آنهاست. در این پژوهش، الگوی ماهیت شناسانه ای از راهبردهای ماهرسازی و توسعه شایستگی های کارکنان دانشی، بر پایه سبک تفکر ترجیحی آنان ارائه شده است. روش: این پژوهش کاربردی، استقرایی، تفسیری و کیفی است و با روش نظریه پردازی داده بنیاد اجرا شده است. 21 خبره مدیریت منابع انسانی، در این پژوهش مشارکت کرده اند که بر اساس نمونه گیری نظری انتخاب شدند. داده ها با استفاده از روش داده بنیاد کوربین و استراوس و طی سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی، تحلیل شده است. یافته ها: ماهرسازی و توسعه شایستگی های کارکنان دانشی، پدیده محوری این الگو است. عوامل علّی آن را سه مقوله فردی، اجتماعی محیطی و سازمانی قانونی شکل داده است. راهبردها نیز سه مقوله توسعه شایستگی، ماهرسازی و توسعه فردی مبتنی بر ترجیحات A، B، C و D را شامل می شود. عوامل مداخله گر، از سه مقوله فرهنگی سازمانی، نگرش فردی و نگرش مدیران ارشد تشکیل شده است. همچنین ملاحظات مربوط به عوامل تسهیل کننده توسعه بخشی، عوامل زمینه ای الگو را تشکیل داده اند و در نهایت، سه مقوله توسعه فردی، سازمانی و اجتماعی پیامدهای این الگو را تشکیل می دهند. نتیجه گیری: تدوین و اجرای برنامه های توسعه شایستگی ها و مهارت های کارکنان دانشی متناسب با ترجیحات فکری چهارگانه آنها، میزان موفقیت و اثربخشی این برنامه ها را ارتقا خواهد داد؛ زیرا بدین ترتیب، شایستگی ها و مهارت های مرتبط با هر یک از این ترجیحات فکری شناسایی و اقدام های لازم برای توسعه آنها مشخص می شوند.
طراحی مدل شایستگی های حرفه ای کارکنان دانشی سازمان های دانش بنیان در بخش دولتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات منابع انسانی سال ۱۱ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۲
1 - 24
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: سازمان های دانش بنیان، برای دستیابی به اهداف، بر شایستگی های خاصی تأکید می کنند؛ زیرا مدل شایستگی کارکنان برای سطوح مشاغل متفاوت است. بر این اساس، پژوهش حاضر با هدف طراحی مدل شایستگی های حرفه ای کارکنان دانشی سازمان های دانش بنیان اجرا شده است. روش: این پژوهش به لحاظ هدف، کاربردی و از نظر نوع داده ها، آمیخته اکتشافی است. در بخش کیفی پژوهش، 12 نفر از خبرگان سازمان های دانش بنیان مشارکت کردند که این افراد با روش نمونه گیری غیراحتمالی هدفمند انتخاب شدند. داده های این بخش از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته گردآوری و با تحلیل مضمونتجزیه وتحلیل شدند. جامعه آماری بخش کمّی، 330 نفر از کارکنان دانشی سازمان های دانش بنیان بود که از میان آنها، 178 نفر با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. داده های این بخش، از طریق پرسش نامه محقق ساخته گردآوری و با مدل سازی معادلات ساختاری تجزیه وتحلیل شد. یافته ها: مدل شایستگی های حرفه ای در قالب پنج مقوله اصلی، 20 مقوله فرعی و 78 زیرمقوله ساختاردهی شد که عبارت اند از: 1. دانش (روزآمدسازی دانش، دانش حرفه ای، آگاهی محیطی و مدیریت دانش)؛ 2. مهارت (مهارت اجتماعی، مدیریتی، حل مسئله، مذاکره و بازاریابی)؛ 3. توانایی (توانایی آموزشی، فکری، الگوسازی، مشاوره کسب وکار و توسعه محصول جدید)؛ 4. ویژگی (خودکارآمدی، التزام کاری، اخلاق کاری و روحیه پژوهندگی)؛ 5. نگرش (کارآفرینی و آینده نگری). شایان ذکر است که بر اساس نتایج تحلیل عاملی تأییدی مرتبه دوم، ارتباط میان شاخص ها، مؤلفه ها و ابعاد مدل شایستگی معنادار بود. نتیجه گیری: توسعه شایستگی های حرفه ای کارکنان دانشی، از اتلاف وقت، انرژی و منابع سازمان های دانش بنیان جلوگیری می کند و زمینه بازنگری عمیق در معیارهای گزینش و انتخاب کارکنان و تدوین برنامه های توسعه و بهسازی را فراهم می آورد.
شناسایی و تحلیل چالش های جامعه شناختی توسعه منابع انسانی در سازمان های دانش بنیان (با تاکید بر ابعاد فرهنگی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه پژوهی فرهنگی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۴۷)
93 - 125
حوزه های تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر، شناسایی چالش های جامعه شناختی توسعه منابع انسانی در بعد فرهنگی در سازمان های دانش بنیان است. پژوهش حاضر از لحاظ هدف، توسعه ای و از لحاظ نوع روش، توصیفی – اکتشافی است. جهت گردآوری داده های کیفی از تکنیک تجزیه و تحلیل تم استفاده شده است. مشارکت کنندگان این پژوهش شامل مدیران و مسئولان پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بوده اند، که بر اساس روش نمونه گیری گلوله برفی و به تعداد 20 مصاحبه در سال 1401 انجام شده است. بر اساس نتایج کدگذاری تم های فرعی و مقوله بندی تم ها، چالش های جامعه شناختی توسعه منابع انسانی دانشی به چهار دسته کلی چالش های فردی، گروهی، سازمانی و محیطی طبقه بندی شده اند. در این راستا، چالش های فردی شامل ابعاد شخصیتی، رفتاری، ادراکی و ارزشی، چالش های گروهی شامل تعارضات تیمی، قوانین غیررسمی تیم ها، عدم تقارن ساختاری تیم های دانشی با سازمان و شکل گیری خرده فرهنگ ها، چالش های سازمانی شامل ارزیابی، ساختاری، فرآیندی و مالکیت حقوقی و چالش های محیطی شامل پویایی فناوری های نوین، تحولات در رویکردهای توسعه منابع انسانی، تغییر و تحولات محیطی، تغییرات سازمانی و ضعف در زیرساخت های فناوری های نوین می باشند.
طراحی الگوی رهبری شرکت های دانش بنیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۸
283 - 301
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش طراحی الگوی رهبری شرکت های دانش بنیان اصفهان و با بهره گیری از رویکرد ترکیبی و استفاده از طرح نظریه داده بنیاد در بخش کیفی است. به این منظور ضمن انجام مصاحبه باز با 17 نفر از مدیران ارشد شرکت های دانش بنیان و خبرگان دانشگاهی، مجموعه ای از مضامین اولیه طی فرآیند کدگذاری گردآوری و از دل آن ها مقوله هایی استخراج گردید. سپس پیوند میان این مقوله ها ذیل پارادایم کدگذاری تشریح و نظریه خلق شد. در بخش کمّی پژوهش بر اساس نتایج بخش کیفی پرسشنامه ای تدوین و 220 نفر از مدیران و کارکنان شرکت های دانش بنیان آن را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از نرم افزار ایموس و روش مدل سازی معادلات ساختاری مورد آزمون قرار گرفت. بدین ترتیب یافته ها حاکی از آن است که افزایش حرفه ای گرایی، ماهیت دانشی شرکت دانش بنیان، حفظ بقا و تداوم، تقویت مزیت رقابتی و پویایی محیطی و قابلیت شرکت در انطباق با تغییرات محیطی عوامل علّی، هدایت یادگیری، نقش الگویی رهبر، ایجاد فضای دانشی و حمایت رهبری دانش مدار از یادگیری مؤلفه های پدیده محوری، بستر فناورانه و زیرساخت ها، بستر اشتراک دانشی و کارکنان دانشی، بستر فرهنگی، بستر اقتصادی، بستر ساختاری و کنترلی و بستر تعاملی و ارتباطی عوامل زمینه ای، عوامل اجتماعی فرهنگی، عوامل اقتصادی، عوامل حقوقی و قانونی، دولت و نهادهای وابسته عوامل مداخله گر، راهبردهای انگیزش محور، جذب و نگهداشت نیروی انسانی شایسته، بهبود جوّ مشارکت، استفاده از ظرفیت های بالقوه برون سازمانی، دانش آفرینی و دانش اندوزی، راهبردهای زیرساخت محور، تأمین مالی و راهبردهای آموزش محور و فرهنگ ساز راهبردها و بهبود عملکرد و مزیت رقابتی، رضایت شغلی و بهبود کیفیت زندگی کاری، ماندگاری کارکنان دانشی و ثبات شرکت، تعلق سازمانی و درگیری ذهنی عاطفی کارکنان، بهبود و توسعه مهارت های کارکنان دانشی و پیامدهای اقتصادی و اجتماعی پیامدهای الگوی رهبری دانش مدار بودند. سرانجام یافته های بخش کمّی نشان داد که الگو از برازش قابل قبول برخوردار بوده و تمامی روابط بین عوامل در این الگو مورد تأیید قرار گرفت.
ارائه مدل بازخورد عملکرد سازنده به کارکنان دانشی (مورد مطالعه: اعضای هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: بازخورد مدتهاست که به عنوان یکی از مؤثرترین راهبردهای آموزشی برای تقویت یادگیری، حمایت شده است. به عبارتی؛ بازخورد زیربنای بسیاری از پیشرفتهای مهم در حوزه آموزش است. در این راستا، ارائه مدل بازخورد عملکرد سازنده به اعضای هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی که مصداق بارز کارکنان دانشی اند، هدف اصلی پژوهش در نظر گرفته شد. روش: پژوهش حاضر به لحاظ مبانی فلسفی، در زمره پارادیم تفسیری قرار گرفت و دارای رویکرد استقرایی- قیاسی بود. راهبرد پژوهش، نظریه داده بنیاد چندگانه(نسخه گلدکل و کرونهلم)، و ابزار گردآوری، اطلاعات مصاحبه های نیمه ساختاریافته انتخاب شد. ویژگی های مشارکت کنندگان پژوهش بر اساس روش نمونه گیری نظری، 30 نفر بود. تجزیه و تحلیل اطلاعات با استفاده از کدگذاری استقرایی(خلق مفاهیم مقوله ها)، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی(خلق نظریه) صورت گرفت. در نهایت برای ارزیابی کیفیت پژوهش، از شاخصهای ده گانه مقبولیت استفاده شد. یافته ها: یافته های این پژوهش نشان داد که مدل بازخورد عملکرد سازنده اعضای هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی، بازخورد تعاملی است و عواملی همانند شرایط علّی و موانع مرتبط با دانشجو، استاد و سیستم ارزشیابی دانشگاه در آن تأثیرگذارند و با استفاده از تسهیلگرها می تواند به نتایج و پیامدهای فردی و سازمانی منجر شود. نتیجه گیری: بهترین سبک ارائه بازخورد برای اعضای هیئت علمی که بتواند ضمن بهبود و ارتقای عملکردشان، پذیرش آنان را در دریافت بازخورد بالا برده و مقاومت آنها را کاهش دهد، مدل بازخورد تعاملی است. در انتهای مقاله ضمن اشاره به محدودیتهای پژوهش پیشنهادهایی برای تحقیقات آتی ارائه شده است.