مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
ربوبیت
منبع:
انسان پژوهی دینی سال نوزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۷
167 - 186
حوزه های تخصصی:
انسان موجود چند بعدی و دارای توانمندی های بالقوه فراوانی است که با شناخت و اکتشاف و فعلیت دادن به آنها، توانمندی های پنهان و باطنی انسان رخ می نماید و موجب اعجاب می شود. بندگی خدا و نزاهت نفس و کنترل ابعاد مادی تحت سیطره و قیادت ابعاد روحی و معنوی، توانایی های شگرف و محیرالعقولی را از انسان نمایان می کند و ابعاد الهی نهفته انسان متعبد را جلوه گر می سازد. در مسیر تکامل معنوی با ریسمان بندگی انسان عروج یافته و رنگ خدایی گرفته و انانیت نفاسی او شکسته و غایب می شود و بّعد ربانی او طلوع می کند و با ارتقای وجود در عالم خلقت، کارهای خدایی انجام می دهد که صدور کرامت از آن جمله است. سیر استکمالی انسان در عبودیت به مقام منیع ولایت منتهی می گردد. در مقام سرسپردگی کامل به حق، افعال انسان تحت مدیریت الهی و ربانی قرار گرفته و تفویض طرفینی محقق می شود. انسان امور خود را به حق می سپارد و خود را تحت تدبیر او قرار می دهد و به دنبال این امر خداوند با فضل و کرم، قدرت خلاقه و تکوینی در خارج از عالم نفس به او عطا می کند. این خلاقیت در عرف عرفا به کرامت اولیا و معجزات انبیا تعبیر می شود. کرامت و صدور افعال غیر عادی از اولیا مورد تایید نصوص معتبر دینی و اندیشمندان اسلامی است. در مقاله پیش رو ضمن اعتباربخشی به این بعد انسانی با استناد به نصوص و متون دینی و قرآنی، نحوه و ساز و کار صدور کرامت بیان شده است و از کلمات بزرگان تعلیم یافته در مکتب وحی استشهاداتی ذکر گردیده است.
بررسی و نقد آراء آیت الله سبحانی در مورد حقیقت عبادت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال بیست و یکم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۶۹
123 - 146
حوزه های تخصصی:
شناسایی اصطلاح عبادت در نظام علمی واژه شناسان سابقه ای دیرینه دارد. فرقه وهابیت با تئوری اشتباه در فهم معنای آن، حکم به تکفیر مسلمانان کرده است. در مقابل؛ آیت الله سبحانی در اکثر تألیفاتش عبادت را به گونه ای دیگر تحلیل کرده است که به حقیقت شرع نزدیک تر است. «تبیین تعاریف آیت الله سبحانی از عبادت اصطلاحی و نقد و بررسی آنها» مسئله اصلی این مقاله است. ایشان برای عبادت دو رکن درونی و بیرونی برشمرده است. رکن درونی، خضوع و تذلل از سوی عابد است و رکن بیرونی خود، در چهار گروه دسته بندی می شود. در گروه اول، «الوهیت» رکن است و عبادت به معنای خضوع در برابر اله است. در تعریف دوم، «ربوبیت» رکن است و عبادت به معنای خضوع در برابر موجودی است که خاضع، باور به مدیر و رب بودن او دارد. رکن در تعریف سوم «مستقل بودن» و در چهارم «تفویض» است. عبادت در تبیین سوم، به خضوع در برابر خالق و موجود مستقل تعریف شده و در چهارم، به معنای خضوع در برابر موجودی غیر از خدا همچون بت ها، ستارگان، فرشتگان، انبیاء و اولیاء است که امور عالم به آنها تفویض شده است. تعریف نویسنده از عبادت، «اظهار تذلل و انقیاد در پیشگاه رب» می باشد که افزون بر جامع بودن، اشکالات تعریف آیت الله سبحانی را نیز ندارد. روش مقاله مبتنی بر استقراء کتابخانه ای در آثار آیت الله سبحانی با روش توصیف و تحلیل مفهومی است.
بررسی تطبیقی"عوالم غیب مطلق" از منظر ابن عربی و د لئون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۲ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۷۲)
27 - 46
الوهیت و ربوبیت دو مرتبه از مراتب غیبی هستی هستند که در هستی شناسی جایگاه خاصی دارند. مقاله حاضر پژوهش تطبیقی آراء ابن عربی و د لئون در موضوع عوالم غیب مطلق است. مراد از عوالم غیب مطلق در این پژوهش، مرتبه الوهیت، به اعتبار وجه ذاتی و اسمائی، و مرتبه ربوبیت، به اعتبار وجه ذاتی، است که از منظر هستی شناسی مستقیماً با عالم عین در ارتباط نیستند. نتایج این پژوهش با خوانش آثار این دو نویسنده و شروحی که بر آن نگاشته شده جمع آوری، تحلیل و طبقه بندی شده است. مطلوب این پژوهش تبیین علت پیدایی عوالم غیب مطلق و نیز ارتباط آن ها با وحدت ذات و عوالم فروتر می باشد. نتایج ناشی از این پژوهش نشان می دهد که در رویکرد هستی شناسانه این دو متفکر الوهیت محل ظهور أسماء ذات و ربوبیت، مقام ظهور افعال هستند که هر کدام وجوه خاصی دارند. این مراتب به لحاظ وجه ذاتی، بی نیاز از خلق و به جهت وجه أسمایی، نقطه آغازین ظهور أسماء هستند. از آن جاکه الوهیت از منظر هر دو متفکر با ذات تمایز چندانی ندارد تناقض گویی در توصیف این مرتبه شایان توجه است. همچنین ربوبیت به لحاظ ذات، ظلمت و غیب مطلق و به لحاظ وجه خلقی، اعیان مظاهر خلق و غیب نسبی است. به رغم شباهت های شایان توجهی که در رویکرد دو متفکر به الوهیت و ربوبیت شده در توصیفات آن ها از این دو عالم، ترجیح رویکرد معرفت شناسانه ابن عربی بر رویکرد وجودشناسی د لئون آشکار است؛ از این رو تبیین آن ها از علت ظهور تا حدی متفاوت می شود.
تبیین رابطه فاعلیت خدا و انسان در قرآن با تأکید بر نظریات فخر رازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی سال دوازدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۷
355 - 373
حوزه های تخصصی:
نقش انسان در افعال خود از مباحث مهم کلامی و تفسیری است، بدین معنا که آیا انسان در افعال خود قدرت انتخاب دارد و یا اینکه مجبور اراده الهی است و اراده او در انجام افعال نقشی ندارد؟ فخر رازی ، فیلسوف، متکلم و مفسر بزرگ قرن ششم و هفتم، افعال انسان را مخلوق خدا دانسته و معتقد است که انسان در انجام افعال خود هیچ اختیاری از خود نداشته، و اراده و اختیار انسان را منافی با توحید در خالقیت و ربوبیت می داند. وی علم ازلی و گستره الهی را موجب جبری بودن افعال می داند و بیان می کند همانگونه که خدا، خالق انسان است، آفریدگار افعال او نیز می باشد. نگارنده به روش توصیفی تحلیلی، به کنکاش آرای فخر پرداخته و نظریه وی را متعارض با آیات قرآن و اصل علیت می داند. از دیگر نتایج این پژوهش، رابطه عرضی خالقیت خدا و انسان و تبیین رابطه ثبت اعمال انسان در ام الکتاب با جبری بودن انسان، می توان اشاره کرد.
بنده آزاد (بررسی رابطه آزادی و بندگی در عرفان اسلامی با تأکید بر جایگاه آن در دیوان حافظ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۷۲
103 - 126
حوزه های تخصصی:
آزادی و بندگی اگرچه درظاهر مفهومی متضاد دارند اما در عرفان اسلامی این دو مفهوم دارای ارتباط حقیقی با یکدیگر هستند. عبودیت و حریت مراتبی دارند که سالک در هر مرتبه از سیروسلوک بهره ای از آن دو را در خود متجلی ساخته و درنهایت به حقیقت عبودیت و حریت دست می یابد. حافظ این موضوع را در دیوان اشعار خود در چند بیت به وضوح آورده و آزادی را ثمره تجلی حقیقت بندگی در انسان می داند. این بندگی که حافظ آن را بندگی عاشقانه می نامد، ثمره سلوک عارفانه رهرو حقیقت است. عاشق، آزاده ای است که با بندگی، خود را از همه قیدوبندها رهاکرده و مظهر بنده آزاد گردیده است. در این مقاله سعی شده با تعمق در بعضی از آراء صوفیه و عرفا ضمن بررسی بن مایه های فکری رابطه آزادی و بندگی از منظر عرفان اسلامی، به بررسی مفهوم بندگی عاشقانه، مراتب و ارتباط آن با آزادگی از دیدگاه حافظ پرداخته شود.
بررسی تأثیر نهج البلاغه در مثنوی با رویکردی تطبیقی بر اساس مبحث توحید افعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توجّه به توحید از اصولی است که همواره تمامی مسلمانان با تمامی گرایش های فرعی به آن معتقدند. بحث از توحید افعالی به عنوان یکی از مراتب سه گانۀ توحید (توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید افعالی) نیز از این قاعده مستثنا نیست. در این پژوهش، تلاش شده است تا به شیوۀ توصیفی تحلیلی و با تکیه بر رویکرد تطبیقی به اثرپذیری مثنوی از نهج البلاغه ، (به دلیل اشتراک و نوع همگونی دیدگاهی) در مبحث توحید افعالی پرداخته شود. این اشتراک دینی در دو سوی عالم و در دو زمان ناهمگون، انسان ها را به اشتراک دیدگاهی در مبحث توحید افعالی آشنا می سازد. هر دو برای اثبات یگانگی پروردگار و مراتب کمال انسانی، مراحلی قائل اند. هدف این نوشتار از برسی تطبیقی در دو اثر نهج البلاغه و مثنوی ، بررسی تأثیر و تأثر، تطبیق و روشن سازی ابعاد توحید افعالی در موضوعات خرد تر چون خالقیت، ربوبیت و مالکیت و ذکر بسامد و شباهت های دیدگاهی و گفتاری آن دو بزرگ (در برخی موارد، تفاوت ها) در ابعاد فوق است. نتایج بررسی حاکی از آن است که به طور قطع، مثنوی مولانا از نهج البلاغه تأثیر پذیرفته است. همچنین لازم به ذکر است که بیشترین تأکید مولانا در بحث توحید افعالی، بر «توحید در ربوبیت» بوده و در این حوزه، مطالب گسترده تری در مقایسه با نهج البلاغه دربارۀ توحید در مالکیت ذکر کرده است. و در آخر می توان گفت تأکید امام علی (ع) در نهج البلاغه نیز بیشتر در بحث «توحید در خالقیت» متمرکز بوده است.
پیوند دعا و ربوبیت از نگاه قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در ادیان الهی توحید جنبه ها و وجوه مختلفی دارد. یکی از وجوه توحید و خداشناسی توحید در عبادت است. مخلوقات به نحوه تکوینی و تشریعی در جستجوی کمال مطلق یا صیرورت به سوی خداوند هستند، دعا و نیایش از سوی آدمیان جلوه کمال جویی و کمال خواهی آدمی است. انسان فاعل علمی است و بنا به علم خود می تواند عمل اختیاری انجام دهد بنابراین شناخت خداوند به عنوان مبدأ و منتهای عالم مخلوقات سبب می شود که آدمی همواره در اعمال خود متکی به لطف و رحمت الهی باشد و خیر و کمال خود را از خداوند مسألت کند، چون مدب ّر حقیقی عالم موجودات ذات پاک الهی است و آدمی با تکیه بر ربوبیّت خداوند می تواند وی را پرستش کند و عرضه نیاز به درگاه وی آورد. رابطه ربوبیّت و دعا در مقاله حاضر بررسی می شود و با تکیه بر آیات قرآنی مدلّل می گردد که ربوبیّت تام الهی مبنای دعا و نیایش است.
تبیین دیدگاه های عمده درباره معنای زندگی از نظر تدئوس متز و ارزیابی آنها و ارائه نظریه ای جدید درباره زندگی معنادار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پاسخ به پرسش از معنای زندگی دغدغه بسیاری فیلسوفان و اندیشمندان بوده است. برخی همچون نیچه، شوپنهاور و سارتر معنایی برای زندگی قائل نبوده اند. ولی بسیاری دیگر سعی کرده اند به این پرسش پاسخهای متفاوتی بدهند و با استدلال نشان دهند دیدگاه آنها می تواند بهتر معنای زندگی را تبیین کند. در این مقاله در نظر است ابتدا، دیدگاههای عمده ای که در این زمینه مطرح شده است (همچون خدامحوری، روح محوری، طبیعت گرایی، ذهن گرایی و عینی گرایی) به همراه پشتوانه های استدلالی شان و همچنین نقدهایشان از دیدگاههای رقیب نشان داده شود. سپس با ارزیابی نقاط قوت و ضعف این دیدگاهها، نشان داده شود که یک نظریه فراگیر برای معنای زندگی چه ویژگی هایی را باید داشته باشد. در نهایت دیدگاه جامع و جدید نویسنده ارائه خواهد شد و دلایل ترجیح این دیدگاه بر دیدگاههای رقیب نشان داده خواهد شد.
تفسیر و تأویل واژه «ربّ» به اهل بیت (ع)؛ با تأکید بر دیدگاه فتونی در مِرآة الأنوار
حوزه های تخصصی:
در برخی از روایات شیعی، واژه «رب» در آیاتی از قرآن کریم، به برخی از اهل بیت (ع) تأویل یا تفسیر شده است. این دست روایات موجب شده برخی از مفسّران چون ابوالحسن بن محمدطاهر فتونی (درگذشته 1139ق) به تأویل گسترده این واژه به اهل بیت (ع) روی آورند. برخی برای تبیین چنین تأویلی، به کاربرد این واژه در زبان عربی برای مالک و کاربرد آن در قرآن کریم برای غیر خدا توجّه کرده اند. به نظر می رسد شواهدی که برای چنین تأویلی بیان شده، کافی نیست و فضای کاربست این واژه در قرآن معانی الوهی را تداعی می کند. روایاتی هم که برای اثبات این دیدگاه مطرح شده، یا از اساس دلالتی بر این مطلب ندارد و در فهم آن خلط صورت گرفته و یا اسناد و مصادر قابل اتکایی ندارد و شواهدی بر تردید در انتساب آن ها به امامان (ع) در دست است و یا در متن آن تصحیفِ مخلّ به معنا صورت گرفته است.
اثبات پذیری تلازم دین و سیاست در پرتو توحید ربوبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات سیاسی تمدن نوین اسلامی سال ۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵
233 - 256
حوزه های تخصصی:
بیش از چهار دهه پیش، نظام جمهوری اسلامی ایران، براساس تلازم دین اسلام و سیاست محقق شده و نظریه پردازان آن، دلایلی برای اثبات این تلازم ارائه کرده اند که بیشتر براساس توحید مالکیت خداوند است. باور نویسنده آن است که می توان افزون بر توحید مالکیت، از ترکیب اصول علم تربیت و صفات ذاتی خداوند نیز برای اثبات تلازم یادشده استفاده کرد. این شیوه استدلال در پژوهش دیگری مشاهده نشد. براین اساس، مقاله پیش رو رویکردی تحلیلی دارد و درپی پاسخ به این پرسش است که تلازم دین و سیاست در پرتو توحید ربوبی چگونه است. فرضیه پژوهش این است که با تکیه بر اصول علم تربیت و توحید در ربوبیت و تطابق این دو مقوله، می توان جدایی دین از سیاست را نفی، و تلازم آن دو را ثابت کرد. برای بررسی این فرضیه، روش پژوهش چنین است که نخست تعاریف و اصول تربیتی را از علم تربیت، اصطیاد کرده، سپس آنها را بر مباحث کلامی در دین اسلام تطبیق داده و از قرار دادن این دو در کنار هم، تلازم دین و سیاست را اثبات کند. نتایج این پژوهش آن است که تربیت ازسویی، به معنای رشد هماهنگ استعدادهای انسانی است و ازسوی دیگر، برای تربیت درست به مدیریت عوامل تأثیرگذار بر انسان نیاز است. تنها کسی حق تربیت دارد که همه استعدادها و نیز همه عوامل تأثیرگذار بر انسان را بشناسد و این دو انحصار تنها درباره خداوند صادق است. از مهم ترین عوامل تأثیرگذار بر انسان ها، حاکمیت جامعه است و لازمه انحصار الهی تربیت، انحصار الهی مدیریت (دخالت) در حکومت است و لازمه این دو انحصار، تلازم دین و سیاست خواهد بود.
بازخوانش پندار دوگانگی فاعلیت انحصاری حضرت حق و سببیت اشیاء در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۸۲)
107 - 122
حوزه های تخصصی:
Allah's exclusive agency from one side and the simultaneous causation of things on the other side is one of the most profound and difficult theological issues for thinkers to face. Commentators, theologians, philosophers and mystics have tried to analyze the issue in one way or another. The complexity of this question has made some who defend Allah's efficiency attribute the agency exclusively to Him denying the causality of things. On the contrary, some others have delegated the efficacy and agency entirely to things and human voluntary acts abandoning or denying Allah's efficiency completely. Relying on intellectual proofs and benefiting from revelations and mystical visions, Mulla Sadra considers Allah's efficiency to be compatible with that of things.
In his paper, the author has explained the issue through two philosophical and mystical approaches. In the philosophical approach, he has adopted a realistic attitude, based himself on the principle of causality, that the system of causes and effects is hierarchical and separated the real agent from preparing causes. In the mystical approach, having related the principle of causality to manifestation and state theory (i.e. effect is a manifestation or state of the cause) and based himself on the principle of "There is no active agent in existence except Allah", this issue has been investigated, without involving the idea of dualism or polytheism in creation. The examination of this subject in Sadra's theosophy leads to a profound and accurate understanding of many disciplines, such as: ontology, how the world is created and managed, the problem of evil in the world and how to attribute it to God, anthropology, especially human free will.
In addition to these cases, such an attitude can be regarded as one of the epistemic foundations for exegeses in understanding verses of the Qur'an as to creation, efficacy, unification of Divine Acts and unity of Lordship. Adopting such an attitude to the agency of Allah Almighty, in addition to the cognitive and theoretical aspects, plays a significant role in wiping polytheism off the globe and training monotheists.
تدبیر و انتظام ملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی ناجا سال ۷ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۲۵
77 - 97
حوزه های تخصصی:
تدبیر در اصطلاح به معنی قرار دادن چیزی پشت سَرِ چیز دیگر با تنظیم خاص برای رسیدن به هدف معین است و در آیات و روایات، درخصوص فعل حکیمانه خداوند در خلق نظام هستی به کار رفته است. خداوند علاوه بر اینکه خالق، هستی بخش و پدیدآورنده تمام موجودات عالم است، مدیر عالم هستی است و تدبیر عالم هستی را نیز انجام می دهد و اینکه خداوند، خود، هستی را عطا فرموده است و خود نیز مدیریت آن را برعهده دارد، جلوه ای از رحمت الهی است. از سوی دیگر، تمام قوانین عقلی حاکم بر جوامع انسانی، از حقایق خارجی گرفته شده است؛ یعنی از نظامی که در عالم برقرار است و این نظام نیز همان تدبیر خداوند است و از آنجا که پلیس در جامعه، به نوعی مدبر امور نظم و امنیت است، ترجمان صفت تدبیر محسوب می شود. بر این اساس، مقاله حاضر با هدف تبیین ارتباط تدبیر با عملکرد پلیس نگاشته شده است و بر این فرضیه استوار است که اعمال قانون با هدف کسب رضایتمندی مردم، مستلزم تدبیر مأموران می باشد که مهم ترین رکن آن، اخلاق محوری است و از آنجا که پلیس مظهر حاکمیت است، به منظور برقراری امنیت و نظم، باید از اقتدار لازم برخوردار باشد، اما این اقتدار به معنای ایجاد اقتدار مطلوب است که منظور از آن، قاطعیت در کنار عدالت، مروت و ترحم است؛ همان گونه که ذات مقدس پروردگار در عین آنکه "رحمان" و "رحیم" است، صاحب "عذاب الیم" نیز می باشد.واژگان کلیدی: تدبیر، تدبّر، ربوبیت، انتظام، امنیت، پلیس