مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
توحید در خالقیت
حوزه های تخصصی:
در میان اندیشمندان اشعری، فخر رازی صراحتاً از واژة توحید افعالی بهره برده و تلاش کرده تا با اقامة دلایل متعدّد عقلی و نقلی، این مسئله را برهانی نماید. مقالة حاضر، ضمن بررسی تقریرهای مختلف فخر رازی از توحید افعالی، دلایل عقلی وی را در چهار دسته دلایل وجودی؛ دلایل توحیدی؛ دلایل تفویض ستیزانه؛ دلایل جبرگرایانه مورد ارزیابی قرار داده و به این نتیجه دست یافته است که هر چند توحید افعالی در اندیشة او یک بحث کاملاً برهانی است؛ اما همة دلایل او توان اثبات قرائتی درست از توحید افعالی را ندارد. برخی از این دلایل، توحید افعالی به معنای یگانگی خداوند در خالقیّت و فاعلیّت (نفی شریک در فاعلیّت) را اثبات می کند؛ برخی، توحید افعالی به معنای فاعلیّت بی واسطه یا باواسطة خداوند نسبت به همة افعال را اثبات می کند؛ برخی، هر دو معنای پیشین را اثبات می کند؛ برخی، تنها دلیلی بر نفی تفویض و عدم استقلال بنده در افعال است؛ برخی، قرائتی جبرگرایانه از توحید افعالی را اثبات می کند؛ و برخی نیز اشکالات و نواقصی دارد که از عهدة اثبات هیچ یک از قرائت های توحید افعالی بر نمی آید.
بررسی تصادم شرور با صفات الهی بر اساس مبانی حکمت متعالیه
حوزه های تخصصی:
بخشی از آنچه در این دنیا به فهم و تجربه انسان در می آید، ملائم طبیعت وی نیست. از سویی، استدلال و باور به وجود خداوند حکیم، قادر و عادل مطلق برای متألهان از جمله امور انکارناشدنی است. بررسی این مطلب با تقسیم شدن موضوع به مسأله تصادم شرور با چهار اصل مهم یعنی توحید، حکمت الهی، عدل الهی و نظام احسن، تحت عناوین شرور و توحید در خالقیت، شرور و حکمت خداوند، شرور و عدل الهی، شرور و نظام احسن آغاز شده و در هر مسأله ای ضمن بررسی مطلب به بیان پاسخ-های آن براساس مبانی حکمت متعالیه پرداخته شده است. در خلال بررسی نظرات اصحاب حکمت متعالیه مشهود است که شرور، امور عدمی هستند که در خارج واقعیت ندارند و اگر بر امری شر اطلاق می گردند از جهت قیاس آن امر با امور دیگر و سببیت آن در عدم ذات یا عدم کمال ذات چیزی است. پس شر امری نسبی است و دخول شر در قضا و قدر الهی بالعرض است. از دیدگاه ملاصدرا جایگاه شر، عالم مادّه است و این دلیلی بر انکار و ردّ نظام احسن و صفات کمالی خداود نمی تواند باشد؛ زیرا لازمه عالم مادّه، وجود شرور در عالم است؛ چون در صورت عدم وجود شرور، عالم مادّه، دیگر عالم مادّه نخواهد بود و این وحدت و هماهنگی بین موجودات برقرار نمی شود. بر مبنای حکمت متعالیه، آنچه در خارج، منشأ اثر است، وجود است و وجود، مساوق با خیر است؛ پس بازگشت شرور، به ماهیت ِموجودات است و در عالم، مقدار خیرات نسبت به شرور بیشتر است و اگر شرور بیشتر از خیرات به نظر می رسد ناشی از دیدگاه جزئی نگری انسان و جهل اوست.
بینامتنی توحید در خالقیت بین قرآن کریم و صحیفه سجادیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بینامتنی، یکی از گونه های پژوهش در میان متون مختلف است که بیانگر ارتباط معنایی دو سویه، بین متن غایب و متن حاضر می باشد. این نوع از پژوهشها، با رویکرد ادبی-زبانی انجام می شود و متون از قاعده اثرپذیری و اثرگذاری تبعیّت نموده و در گونه کریستوایی آن، روابط بین آن ها به سه شکل نفی جزئی، نفی متوازی و نفی کلی نمایان است. این پژوهش بر آن بوده تا روابط ذکر شده را بین دو نصّ آسمانی در مقوله توحید در خالقیّت و عناوین مرتبط با آن همچون: ابداع، انشاء، تصویر، بارئ و... مورد واکاوی قرار دهد تا از تجلّی آیات قرآنی در ادعیّه صحیفه سجّادیّه، و میزان اثرپذیری متن حاضر از غایب، هر چه بهتر چهره گشایی کند. لذا پس از کنکاش و پژوهش در دو متن یاد شده، دستاوردهای پژوهشی، گویای آن است که روابط نفی جزئی و نفی متوازی کاربرد بیشتری دارد؛ به گونه ای که امام سجّاد(ع) با به کاربردن الفاظ قرآن و گاهی با بهره گیری از محتوای آیات، پیوندی عمیق بین ثقل اکبر و ثقل اصغر برقرار نموده است. پژوهش حاضر به روش توصیفی-تحلیلی با استقصای متن صورت گرفته است.
بررسی و تحلیل رویکرد انتقادی آیت الله جعفر سبحانی به اندیشه جبرگرایانه ی جامعه فکری اشاعره(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی سیاسی ایران سال چهارم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۱۵)
312 - 328
حوزه های تخصصی:
جبر و اختیار یکی از مهمترین مباحث فلسفی، سیاسی، اجتماعی اسلام است زیرا ارتباط بسیار زیادی با نقش انسان ها بر اعمال شان و سعادت آن ها دارد. تاریخ اندیشه ی اسلام نیز همواره محل جدالِ فکری میان طرفداران هر کدام از این نظریه ها بوده است. اشاعره یکی از مکاتبی هستند که به شدت از جبرگرایی حمایت می کردند. برهان های ارائه شده توسط آن ها حدود 14 قرن بر تاریخ اندیشه ی اسلامی سیطره داشت. آیت الله جعفر سبحانی در کتاب جبر و اختیار به انتقاد از دیدگاه جبرگرایانه ی اشاعره پرداخته است. این پژوهش با هدف بررسی رویکرد انتقادی آیت الله سبحانی به جبرگرایی اشاعره و با روش مطالعه ای- کتابخانه ای انجام شده است. وی در کتاب جبر و اختیار به صورت کلی در سه مورد به تبیین مساله ی جبر و اختیار به اشاعره انتقاد وارد می کند که این سه مورد عبارتند از عدم تضاد میان اختیار انسان با توحید در خالقیت، عدم تضاد میان اختیار انسان و علم پیشین الهی و عدم تضاد میان اختیار انسان و اراده ی مطلق الهی.
تبیین رابطه فاعلیت خدا و انسان در قرآن با تأکید بر نظریات فخر رازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی سال دوازدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۷
355 - 373
حوزه های تخصصی:
نقش انسان در افعال خود از مباحث مهم کلامی و تفسیری است، بدین معنا که آیا انسان در افعال خود قدرت انتخاب دارد و یا اینکه مجبور اراده الهی است و اراده او در انجام افعال نقشی ندارد؟ فخر رازی ، فیلسوف، متکلم و مفسر بزرگ قرن ششم و هفتم، افعال انسان را مخلوق خدا دانسته و معتقد است که انسان در انجام افعال خود هیچ اختیاری از خود نداشته، و اراده و اختیار انسان را منافی با توحید در خالقیت و ربوبیت می داند. وی علم ازلی و گستره الهی را موجب جبری بودن افعال می داند و بیان می کند همانگونه که خدا، خالق انسان است، آفریدگار افعال او نیز می باشد. نگارنده به روش توصیفی تحلیلی، به کنکاش آرای فخر پرداخته و نظریه وی را متعارض با آیات قرآن و اصل علیت می داند. از دیگر نتایج این پژوهش، رابطه عرضی خالقیت خدا و انسان و تبیین رابطه ثبت اعمال انسان در ام الکتاب با جبری بودن انسان، می توان اشاره کرد.
تأثیر اعتقاد به «توحید در خالقیت» بر اخلاق اجتماعی از منظر علّامه مصباح یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه اخلاق سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵۸
117 - 134
حوزه های تخصصی:
با توجه به وجود رابطه طولی علّی معلولی بین اعتقادات، گرایش ها و رفتارهای انسان، اعتقادات انسان در گرایش ها و رفتارهای او تأثیرگذار است. اعتقاد به توحید در خالقیت از این مسأله مستثنا نیست. نوشتار حاضر، با روش توصیفی تحلیلی در مقام بیان چگونگی تأثیر اعتقاد به توحید در خالقیت بر اخلاق اجتماعی از منظر علامه مصباح (ره) است. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که اعتقاد به توحید در خالقیت ابتدا در ساحت بینشی انسان تأثیر می گذارد، به گونه ای که همه انسان ها را در خلقت، از یک مبدأ دانسته و ارزش ذاتی رفتارهای اختیاری را قرب الهی می داند. تغییر بینش، تغییر در گرایش را به دنبال دارد؛ زیرا بینش ها علّتِ گرایش ها هستند. از این رو، شخص به رفتارهایی گرایش پیدا می کند که مناسبت بیشتری با بینش او نسبت به ارزش ذاتی داشته باشد. در نتیجه، در رفتار با دیگران به گونه ای عمل خواهد کرد که به هدف نهایی نزدیک تر شود.