مقالات
حوزه های تخصصی:
بیشتر مطالعات راهبرد تولید روی محتوا و فرآیند راهبرد تولید متمرکز هستند و کمتر به بررسی پیکره شناسی در این حوزه توجه دارند. مطالعه پیکره بندی راهبرد تولید علاوه بر اینکه توصیف مناسبی از گروه های استراتژیک سازمان در اختیار قرار می دهد، زمینه لازم را برای مطالعات تخصصی تری چون بررسی عملکرد، شکل مناسب تصمیمات تولیدی در هر گروه و نظریه پردازی در آن را فراهم می کند. هدف اصلی این تحقیق شناسایی ویژگی های اصلی سیستم های تولیدی خطی در متغیرهای تصمیمات تولیدی و اولویت های رقابتی آن ها، به وسیله بررسی نمونه هایی موفق از کارخانه ها با رویکرد مطالعه موردی چندگانه است. این تحقیق به روش کیفی انجام شده و برای جمع آوری اطلاعات، پروتکل های ازپیش طراحی شده به کار رفته است. برای تحلیل اطلاعات، از تطبیق با مبانی نظری و همچنین تحلیل میان موردی و درون موردی استفاده شده است. با توجه به تحلیل اطلاعات و گونه شناسی، دو گونه از سیستم های تولیدی خطی شناسایی شد که با توجه به ویژگی های هر گونه، یکی از آن ها بازارگرا و دیگری ساختارگرا نامیده شده است. شناسایی گونه ها با بررسی دو بعد تصمیمات تولیدی و اولویت های رقابتی انجام شد.
شناسایی ریسک های زنجیره تأمین و انتخاب تأمین کننده با استفاده از فرآیند تحلیل شبکه ای (مورد مطالعه: صنعت خودروسازی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
همان طور که بیشتر شرایط زندگی امروز به دلیل تغییرات روزافزون جهان در قرن اخیر تغییر کرده است، شرایطی که زنجیره های تأمین با آن روبه رو هستند و از آن تأثیر می پذیرند نیز دچار تغییر شده است. مدیران با شرایط ناشناخته تر و ریسک های جدیدی روبه رو می شوند که لازم است خود را برای مدیریت فعال و مؤثر آن ها آماده سازند؛ درنتیجه امروزه مدیریت ریسک زنجیره تأمین توجه زیادی را به خود جلب کرده است. در این پژوهش، در راستای مدیریت ریسک زنجیره تأمین، ریسک های زنجیره تأمین خودروسازان ایران شناسایی شده است، سپس ریسک های شناسایی شده به عنوان معیارهای انتخاب تأمین کننده درنظر گرفته شده و تأمین کنندگان شرکت خودروسازی زامیاد به کمک روش تحلیل شبکه ای اولویت بندی شده اند؛ به عبارت دیگر، درنظر گرفتن ریسک های زنجیره تأمین به عنوان معیار برای انتخاب برترین تأمین کنندگان، رویکردی جدید درجهت مدیریت و کنترل ریسک ها و کاهش آسیب پذیری زنجیره تأمین نسبت به آن ها به شمار رفته است
طراحی و تبیین مدل ارزیابی عملکرد با رویکرد تلفیقی تحلیل پوششی داده ها، تحلیل عاملی و اوزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در عصر اطلاعات و محیط های بسیار متغیر و پیچیده داخلی و بین المللی، سازمان ها با چالش های بسیاری برای بهبود وضعیت و ارتقاء عملکرد مواجه هستند، در چنین شرایطی ارزیابی عملکرد برای سازمانها و صنایع از جمله صنعت بیمه، کاری بس دشوار خواهد بود. هدف اصلی این تحقیق ارائه مدلی بهبود یافته برای ارزیابی عملکرد و رتبه بندی شرکت های بیمه با بهره مندی از روش های نوین کیفی و کمی است. با توجه به خصوصیات رویکرد کارت امتیازی متوازن (BSC)، از این روش در تعیین شاخص ها و سنجه های یکپارچه ارزیابی عملکرد بهره برده می شود و برای تعیین جایگاه هر کدام از شرکت های بیمه در میان رقبا، از رویکرد برنامه ریزی ریاضی «تحلیل پوششی داده ها» (DEA) استفاده شده است. امتیاز این مطالعه نسبت به سایر مطالعات انتخاب روش تحلیل عاملی و تحلیل مؤلفه های اصلی(PCA) برای ایجاد استقلال بین شاخصها و کاهش مؤلفه های مورد بررسی و افزایش انعطاف مدل با دخالت اوزان تصمیم گیرندگان به روش آرمانی است. قدرت تفکیک پذیری و رتبه بندی نهایی حاصل از مدل اعتبار نتایج را میان تصمیم گیرندگان افزایش داد، چنانکه پس از تجزیه و تحلیل، رتبه 1 به شرکت بیمه 1 اختصاص یافت و شرکت های بیمه 6 و 12 در رتبه دوم و سوم قرار گرفتند.
تخصیص فضای انبارش کانتینرها در یک پایانه کانتینری تحت شرایط عدم قطعیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه، با جهانی شدن تجارت و گسترش ارتباطات، پایانه های گمرکی نقش مهمی در اقتصاد کشورها ایفا می کنند. بسیاری از کشورهای بزرگ و صنعتی رشد و شکوفایی خود را مدیون صنعت ترانزیت هستند. از آنجا که معیار جهانی ارزیابی کارایی پایانه ها زمان ترخیص کالاها در این پایانه ها است و به این زمان در سنجش عملکرد ساختار سازمانی و مدیریتی آن ها توجه می شود، مدیران همواره به دنبال راه هایی برای کاهش زمان ترخیص هستند. بر این اساس، در این مقاله، یک مدل برنامه ریزی ریاضی غیرخطی فازی و چندهدفه، تحت عدم قطعیت پارامترهای ورودی ارائه شده است که سعی دارد زمان ترخیص را از طریق تخصیص مناسب فضا به کانتینرها کاهش دهد. پس از حل مدل براساس رویکردسه مرحله ای پیشنهادی، مثال عددی با استفاده از روش های دقیق وآزادسازی لاگرانژ بررسیشد. نتایج نشان می دهند که اگر تصمیم گیرنده بخواهد با ریسک کمتری با عدم قطعیت روبه رو شود، با وجود بدتر شدن تابع هدف، باید مینیمم درجه پذیرش بالایی را انتخاب کند
طراحی الگوی فرآیندی توسعه محصولات نرم افزاری با رویکرد مدل سازی ساختاری تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات موجود درزمینه توسعه محصول جدید بسیار به محصولات فیزیکی توجه کرده است و این در حالی است که محصولات نرم افزاری ویژگی های منحصربه فردی دارند که باید به آن ها در فرآیند توسعه محصول توجه شود. هدف این مقاله شناسایی مراحل توسعه محصولات نرم افزاری و تحلیل تعاملات میان این مراحل، با استفاده از رویکرد مدل سازی ساختاری تفسیری است. با مرور ادبیات و تحلیل عاملی اکتشافی، هشت مرحله توسعه محصولات نرم افزاری، شامل تحلیل فرصت های بازار، ایده پردازی، ایجاد مفهوم، توسعه طراحی، مهندسی نمونه ای، بازبینی تولید، تولید انبوه و توسعه نسخه های اصلاحی شناسایی شدند. سپس این مراحل براساس قدرت وابستگی و قدرت نفوذ طبقه بندی شده است. مدل پیشنهادی این تحقیق به شناخت روابط و وابستگی مراحل توسعه محصول کمک می کند و نقشه راهی ارائه می دهد که می تواند احتمال موفقیت توسعه محصولات نرم افزاری را افزایش دهد.
پیش بینی و کنترل بهینه ستاده های صنایع کشور با رویکرد مدل بندی فضای حالت و تبدیل لاپلاس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، از روش مدل بندی فضای حالت و تبدیل لاپلاس برای پیش بینی و کنترل بهینه ستاده های (ارزش افزوده و ارزش محصولات تولیدی) صنایع کشور استفاده شده است. برای این منظور، ابتدا همه گروه های صنعتی درقالب یک سیستم با داده ها و ستاده های مشخص در نظر گرفته شدند و براساس ارتباط بین داده ها و ستاده ها طی سال های 1390- 1374، معادلات فضای حالت با توجه به عملکرد صنایع کشور برآورد شد. سپس با انجام عملیات لاپلاس، رفتار هریک از گروه های صنعتی در تبدیل داده ها به ستاده ها شناسایی و بر این اساس، برای پیش بینی و کنترل رفتار ستاده های هریک از گروه های صنعتی اقدام شد. نتایج حاصل از روش پیشنهادی نشان دادند که استفاده از این روش در کنترل و پیش بینی بهینة ستاده ها درمقایسه با روش های موجود، مخصوصاً تابع انتقال، بسیار کاراتر است؛ چون اولاً روش پیشنهادی برای سیستم های دارای چندین ورودی و خروجی مناسب تر است و نتایج مطمئن تری را ارائه می کند و ثانیاً با توجه به معادلات فضای حالت تبدیل ورودی ها به خروجی ها، رفتار سیستم قابل شناسایی خواهد بود و با شناخت رفتار سیستم می توان داده های مورد نظر را به سیستم وارد کرد و بر این اساس، ستاده ها را به صورت بهینه پیش بینی و کنترل کرد.
سنجش هزینه رفاهی- اجتماعی بخش صنعت ایران برمبنای رویکرد هاربرگر و پوزنر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعات انجام شده در بخش صنعت ایران مؤید این واقعیت است که در بیش از 50 درصد فعالیت های بخش صنایع کارخانه ای ایران، ساختار انحصار مؤثر حاکم است. هدف محوری این مقاله این است که بررسی شود چه میزان هزینه رفاهی ناشی از چنین ساختاری به جامعه تحمیل شده است. در این تحقیق، براساس شاخص های هاربرگر و پوزنر، محاسبات مربوط به برآورد هزینة رفاهی انحصار در صنعت ایران در سال 1389 انجام شده است. در این تحقیق، جز اخلال قیمتی برمبنای دو سناریو محاسبه شده است. در سناریوی اول، از رویکرد راجر، باسو و فرنالد (1995) و در سناریوی دوم، جز اخلال قیمتی برمبنای رویکرد هاربرگر و با استفاده از نسبت سود به فروش محاسبه شده است. یافته های تحقیق برمبنای نگرش هاربرگر و سناریوی اول نشان می دهند که هزینه رفاهی بیش از 7 درصد فروش صنایع انحصاری است. همچنین، اگر علاوه بر مثلث رفاه، مؤلفه های دیگر، مانند رانت اقتصادی و هزینه های صرف شده در راستای کسب قدرت انحصاری را درنظر بگیریم، هزینه رفاهی که صنایع انحصاری بر جامعه تحمیل می کنند درحدود 7/26 درصد فروش آن ها است. همچنین، مقادیر هزینه رفاهی ناشی از انحصار برمبنای سناریوی دوم، برای شاخص هاربرگر و پوزنر به ترتیب درحدود 4/5 و 9/23 درصد فروش صنایع انحصاری است.