فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۵۲۱ تا ۴٬۵۴۰ مورد از کل ۷٬۹۲۷ مورد.
مقبرة الشعرای سرخاب
حوزههای تخصصی:
عهد نامه حضرت علی (ع) با مسیحیان
حوزههای تخصصی:
تعلیم و تربیت
نگاهی به چاپ جدید کتاب «تاریخنامه طبری»
حوزههای تخصصی:
سفری به دیار دوست
منبع:
وحید تیر ۱۳۴۹ شماره ۷۹
حوزههای تخصصی:
گردهماییهای فرهنگی جهان عرب در سال 1997 م
منبع:
تاریخ معاصر ۱۳۷۶ شماره ۴
حوزههای تخصصی:
اساسی ترین مولفه های اندیشه سیاسی ضیاءالدین برنی
حوزههای تخصصی:
ضیاءالدین برنی (1285-1357)، دانشمند مسلمان عصر سلاطین تغلقی، اولین آثار نگارش شده به سبک و سیاق اندرزنامه های ایرانی را در شبه قارة هند به رشته تحریر در آورد و در آنها به ارائة نظریات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خویش پرداخت. علاوه بر این، وی نخستین متفکر مسلمان شبه قاره بود که در آثارش تناقض میان دیدگاه های اسلامی و ایرانی درباب حکومت را طرح کرد و در جهت حل آن کوشید. با توجه به تلاش برنی در شناسایی آرای گوناگون سیاسی، دراین پژوهش تلاش می شود مؤلفه های اصلی اندیشه سیاسی وی شناسایی و نتیجه و دستاورد تلاش او در این زمینه روشن گردد. آنچه بر اهمیت این پژوهش می افزاید، آن است که با وجود بهره گیری فراوان برنی از اندیشه های نظریه پردازان ایرانی و تلاش وی در انتقال این اندیشه ها به هند، شخصیت او کمتر مورد توجه پژوهشگران ایرانی قرار گرفته است.
بررسی آثار اصلی و مهم برنی و مطالعه معدود پژوهش های موجود درباره وی به منظور یافتن پاسخهای بایسته به سوالات پیرامون اندیشه های سیاسی برنی، نشان می دهد که وی عاملی مهم در انتقال سیره حکمرانان بزرگ مسلمان و اندیشه های نظریه پردازانی مانند غزالی و فارابی به هند بوده است. همچنین، تبیین دیدگاه برنی در خصوص حاکمیت، عدل، قانون و ماهیت ذات انسان به عنوان مؤلفه های اساسی اندیشه سیاسی وی و نیز دیدگاه او نسبت به اولویت بخشی به آیین های کشورداری ایرانی، و نه سنت های حکمرانی اسلامی، به عنوان راهکاری در تلفیق اندیشه ها و حل تناقض میان آرای ایرانی و اسلامی، از دستاوردهای عمده این پژوهش است.
فرهنگ ناموران معاصر ایران
حوزههای تخصصی:
نقشهای مهم از ایران عصر صفوی موجود در آرشیو عثمانی
حوزههای تخصصی:
نکاتی چند درباره «سفرنامه ابن بطوطه»
حوزههای تخصصی:
دهکده رامشین
نگاهی تاریخی بر دیوان ظهیرالدین فاریابی (اتابکان آذربایجان و مشروعیت حاکمیت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دربار سلجوقیان که تجربه های دیوانی ازجمله تشکیلات شاعر درباری را از غزنویان به ارث برده بود، در اوج قدرت این سلسله به محل مناسبی برای رشد و نیز استفاده از این روند برای تبلیغ مقاصد سیاسی حاکمیت تبدیل شد. پس از فروپاشی سلطنت سنجر در خراسان، حاکمیت مقتدراﻧﮥ خاندان ایلدگز در عراق عجم باعث مهاجرت شاعران این خطه، ازجمله فاریابی (ف۵۹۸ق/1201م)، به غرب ایران شد. این شاعر با پیوستن به دربار قزل ارسلان (582تا58۷/1186تا1191م) و جانشین وی ابوبکر (588تا۶۰۷ق/1192تا1210م)، در راستای تبلیغ دیدگاه های سیاسی این خاندان آنها را مدح کرد که این درواقع بازتولید مشروعیت حاکمیت آنها بود. این مقاله درصدد است با رویکردی جدید به نقش شاعران درباری، در خلال طرح ارزش تاریخی دیوان فاریابی، با تعمق در مدایح شاعر و در خلال کشف روح زمانه، چیستی مبانی مشروعیت حاکمیت را در دورﮤ مدنظر به شیوﮤ تحلیل محتوا به بحث بگذارد. فاریابی سلطنت قزل ارسلان را به علت داشتن مشروعیت دینی و اقتدار کافی برای ﺗﺄمین امنیت و برقراری عدالت، در برابر حکومت طغرل سلجوقی (مقتول به سال۵۹۰/1194م) مشروع دانسته همچنین داشتن مشروعیت دینی، عدل ورزی، انتصاب و اقتدار را در حکم مؤلفه های مشروعیت ابوبکر در برابر برادران ناتنی اش مطرح کرده است.
حدود مفاهیم «جبر» و «اختیار» در متون پهلوی و رابطة آن ها با نقش انسان در تاریخ در اندیشة مزدیسنا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اندیشه مزدیسنا، بسان دیگر مکاتب دینی و فلسفی، جایگاه بسیار ویژه ای برای موضوع «جبر» و «اختیار» در نظر داشته است. با بررسی متون کهن برای شناخت این آیین که شامل ریگ ودا و اوستا و متون پهلوی است، می توان ردپای سه گونه تفکر را در پدیدآمدن دیدگاه مزدیسنا، دربارة نقش ارادة انسان درتاریخ و حدود آن تشخیص داد. نخست نقش بغ دختان و ایزدان در رفتار و کردار انسان که بی شک تأثیرپذیرفته از اندیشه های پیش از زردشت بوده و حضور همه جانبة آن ها در زندگی انسان، محدودکنندة اختیار انسانی است؛ دوم دیدگاه خود زردشت و به رسمیت شناختن و برجسته کردن ارادة انسانی از دیدگاه اوست؛ سوم نقش اندیشه های سایر ملل که از مهم ترین آن ها دیدگاه های نجومی و ستاره شناسی بابلی و همچنین آموزه های گنوسی است که تأثیر آن ها را در متون ایرانی کهن می توان دید. اندیشه مزدیسنا متأثر از مجموعه ای از این عوامل بازتاب دهنده، روایتی بوده که در آن نه جبر همه جانبه ای بر رفتار انسانی حاکم بوده و نه انسان دارای اختیار مطلق در ساخت سرنوشت خویش است.
در متون پهلوی، کوشش می شود تا این دو گرایش فکری متضاد با یکدیگر آشتی داده شود: راه حل این مشکل درتقسیم بندی بخت آدمی به امور دنیوی و مینوی جستجو شده است؛ امور دنیوی را به جبر و تقدیر و امور مینوی را به اختیار و کردارهای آدمی منتسب کرده اند.