حجاب اسلامی یکی از نشانههای زنان مسلمان میباشد و اهمیت آن به حدی است که یکی از مصادیق معروف و جزء شعائر اسلامی قرار گرفته، آنچه مطرح است این که آیا حکومت اسلامی حق دارد زنان مسلمان را به رعایت حجاب الزام نماید. از بررسیها معلوم میشود حکومت نسبت به احکام اسلامی نمیتواند بیتفاوت باشد و باید مردم را به صلاح و خیر هدایت و راهنمائی نماید. در این راستا اشکالاتی مطرح است که در این نوشتار به برخی از آنها پاسخ داده میشود. مباحث مطرح شده عبارتنداز: فردی و اجتماعی بودن حکم حجاب، حوزه خصوصی و عمومی بودن احکام، امر نمودن به حجاب در روایات، مصداق معروف بودن حجاب و... است.
مقابله به شیوه جسمانی سازی، رضایت از زندگی، تعارض نقش، میزان درآمد، ساعات کار، و حالات هیجانی منفی تجربه شده در اثر اشتغال، عمده ترین عامل ایجاد اختلالات روان شناختی است. هم چنین، حالات هیجانی مثبت بیش تر و رضایت از زندگی بالاتری را نشان دادند و گروه خدماتی، در مقایسه با دو گروه دیگر، مشکلات روان شناختی بیش تر و حالات هیجانی منفی تری را تجربه کرده بودند.
اگر پوشش را یک عمل اجتماعی و معنادار فرض کنیم، نه صرفاً شیوه¬ای برای محافظت از بدن، باید آن را در قالبهای تحلیلی معطوف به معنای اجتماعی، تفسیر نمائیم. نگاه به پوشش به مثابه یک امر نمادین و تلاش برای درک نمادها و کشف معانی به ما کمک میکند تا زاویة جدیدی از این مسأله¬ پرحاشیه دریابیم. توجه به «قواعد» در اعمال اجتماعی و نیز ویژگی قراردادی نمادها در نشانه¬شناسی، میتواند هم تغییرات تاریخی پوشش را تا حدی تفسیر کند و هم تفاوت نگاه به پوشش و لباس را در گروه¬های مختلف و خرده فرهنگ های گوناگون جامعه نشان دهد. توجه به «قاعده¬مند»بودن پوشش و ویژگی نمادین و قراردادی پوشش، اگر در تحلیلهای سیاستگذاران فرهنگی قرار گیرد، می تواند به هدف گیری صحیح سیاست¬گذاری فرهنگی کمک کند.
در نظام حقوقی اسلام، حقوق مالی ناشی از ازدواج، در مورد زن و مرد یکسان نیست و پرداخت مهریه زن در هنگام عقد ازدواج و تامین هزینه های زندگی تماما بر عهده مرد است؛ در حالی که در سایر مکاتب و نظام های حقوقی غرب کلیه حقوق و تکالیف مالی خانواده به نسبت مساوی میان زن و مرد تقسیم می شود...
به رغم حضور موثر بانوان در مقاطع تحصیلی عالی و احراز شایستگیهای عمومی، متاسفانه هنوز تعداد زنانی که توانسته اند در سطوح عالی مدیریتی منصوب شوند، بسیار اندک است؛ یعنی میزان ارتقای زنان به سطوح عالی مدیریت با پیشرفت تحصیلی و تجربیات حرفه ای آنان همخوانی ندارد. بنابراین وجود نوعی مانع نامریی به نام سقف شیشه ای بسیار بارز است. این پژوهش سعی بر شناسایی عوامل موثر بر ایجاد سقف شیشه ای در سازمان، ارایه راهکارهایی مبنی بر کاهش و از بین بردن آن دارد. در این امتداد، تسلط دیرینه مردان بر ساختارهای اداری به مثابه مهمترین عامل در ایجاد سقف شیشه ای و نیز سایر عوامل موثر همانند رواج فرهنگ و زبان مردانه در سازمان به مثابه سایر عوامل موثر بر توسعه قدرت مردان در سازمانها مدنظر قرار گرفته است.
این تحقیق با اتخاذ ماهیتی توصیفی پیمایشی از طریق تحلیل همبستگی به بررسی شاخصهای موثر بر شکل گیری سقف شیشه ای در سازمانها می پردازد. جامعه آماری از میان بانوان شاغل در سازمان توسعه برق (وابسته به مجموعه توانیر) در نظر گرفته شد، سپس بر حسب تحلیلهای آماری نمونه مناسبی از آنها انتخاب شد. در نهایت با استفاده از پرسشنامه های ساختارمند نسبت به اخذ دیدگاه افراد اقدام شد. نتایج حاصل نشان می دهد که میان تسلط دیرینه مردان بر ساختار اداری، رواج فرهنگ مرد سالاری در سازمان، افزایش قدرت مردان در سازمان و ایجاد سقف شیشه ای در آن رابطه مستقیم وجود دارد. سقف شیشه ای مانعی است که زنان با آن روبرو می شوند و از پیشرفت آنان در محیطهای کاری جلوگیری می شود (Emerald group,2006:19).