اختلافات مذهبی در اکثر برهه های تاریخی به عنوان یکی از عواملی بوده که اتحاد مسلمانان را در معرض خطر قرار داده است. این اختلافات نه تنها در بین برخی از حکومت های ایرانی- اسلامی با دستگاه خلافت عباسی وجود داشت؛ بلکه در بین خود مذاهب اسلامی مانند تشیع و تسنن نیز موجب بروز درگیری های فرقه ای و کلامی شد. در تاریخ ایران پس از اسلام اختلافات مذهبی باعث می شد که یا در بین خود خاندان های حکومت گرایرانی (مانند سامانیان و غزنویان در برابر آل بویه) و یا بین برخی از این حکومت ها (آل بویه و خوارزمشاهیان) با دستگاه خلافت عباسی کشمکش هایی به وجود بیاید. اختلافات خوارزمشاهیان با دستگاه خلافت نیز پس از آن که خلفا حاضر به تأیید حکومت آن ها نشدند به وجود آمد و تا زمان سقوط این حکومت ادامه داشت. اهمیت این پژوهش به خاطر نقشی است که اختلافات مذهبی در تضعیف مبانی مشروعیت حکومت خوارزمشاهی ایفا کرده است. این پژوهش با هدف بررسی کشمکش های مذهبی عصر خوارزمشاهیان با حکومت های همجوار و تبیین پیامدهای آن به شیوه توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای سعی می کند به سؤالات زیر پاسخ گوید. 1. مناسبات حکومت خوارزمشاهی با همسایگان خویش چگونه بوده؟ 2. نقش دستگاه خلافت عباسی در نحوه برقراری این روابط چیست؟3. این روابط (کشمکش های مذهبی) چه پیامدهایی برای این حکومت به همراه داشته است؟ نتیجه ای که از این پژوهش به دست می آید این است که اختلافات مذهبی زمینه های ضعف حکومت خوارزمشاهی را فراهم کرد و سرانجام در کنار سایر عوامل به سقوط این حکومت منجر شد.
ایران و چین دو تمدن کهن و بزرگ آسیا هستند که از دیرباز مناسباتی با یکدیگر داشته اند. در دورهٔ تیموری این روابط اهمیت و وسعت خاصی یافت. تیمور (807 – 771 ق)، مؤسس سلسلهٔ تیموریان، در اواخر عمر خود در پی تسخیر چین افتاد. البته با مرگ وی این نقشه فراموش شد. در دورهٔ شاهرخ (850-807 ق) روابط گسترده سیاسی با چین برقرار شد و طرفین به ارسال سفرا و نامه های متعدد به دربارهای یکدیگر مبادرت ورزیدند. این پژوهش سعی دارد که روابط ایران و چین در دورهٔ تیموری، بخصوص دوران پادشاهی شاهرخ را بررسی کرده، سپس محتوای مکاتبات او با امپراتور چین را مورد نقد و تحلیل قرار دهد. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی-تحلیلی با رجوع به منابع دست اول تاریخی است.