فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۵۲۱ تا ۴٬۵۴۰ مورد از کل ۳۶٬۲۷۰ مورد.
منبع:
تحقیقات علوم رفتاری دوره ۲۰ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۷۴)
637 - 651
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: با افزایش پدیده طلاق و تغییرات اجتماعی، الگوهای ارتباطی زوجین تغییر یافته و کشف و شناسایی آن ها ضروری است. هدف از پژوهش حاضر واکاوی الگوهای ارتباطی زوجین در آستانه جدایی بود.
مواد و روش ها: طرح پژوهش کیفی از نوع تحلیل مضمون (تحلیل تماتیک) و جامعه ی شامل کلیه زوجین مراجعه کننده برای جدایی به مراکز مشاوره و دادگاه های خانواده در شهر اصفهان بودند که به روش نمونه گیری هدفمند و بر طبق ملاک های ورود انتخاب شدند. این افراد با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته مورد بررسی قرار گرفتند و داده ها با ۱۲ مصاحبه به اشباع رسید. تجزیه و تحلیل داده ها مطابق با الگوی کلایزی انجام شد.
یافته ها: بعد ار تحلیل داده ها و کدگذاری های آن ها ۱۰۴ کد اولیه، ۱۷ کد محوری و ۳ کد اصلی استخراج شد. الگوی ارتباطی بی اعتنایی، الگوهای ارتباطی اجتنابی و الگوی ارتباطی پرخاشگرانه در کد اصلی و عدم توجه به دیگری، اهمیت نداشتن و نادیده گرفتن دیگری، عدم همراهی و همدلی، نداشتن فرصت باهم بودن، عدم مشارکت، ندادن فرصت به دیگری برای صحبت کردن، عدم بیان احساسات، فراموشی، سکوت، دلیل آوردن، محکوم کردن طرف مقابل، ذهنیت خوانی، مکانیسم های جایگزین، استفاده از راه های کلامی و غیرکلامی نامناسب، مقایسه با دیگری، آزار و اذیت کردن طرف مقابل، عدم اعتماد در کد محوری طبقه بندی شدند.
نتیجه گیری: براساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که الگوهای ارتباطی بی اعتنایی و اجتنابی و پرخاشگرانه هر کدام می تواند زمینه ساز گرایش به طلاق در بین زوجین باشد توجه به مقوله های پژوهش حاضر می تواند به منظور پیشگیری از تعارضات زناشویی و کاهش نرخ طلاق موثر باشد
اثربخشی اسپیرونولاکتون بر علائم اسکیزوفرنی: کارآزمایی بالینی تصادفی دوسوکور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اسکیزوفرنی یک اختلال روانی است که در آن واقعیت های پیرامون شخص، غیرعادی تفسیر می شوند. هدف از درمان، کاهش علائم و احتمال عود بیماری است. هدف: هدف این مطالعه بررسی اثربخشی اسپیرونولاکتون بر علائم اسکیزوفرنی بود. روش: در این مطالعه تحلیلی و بالینی دوسوکور، ۴۴ بیمار در دو گروه به صورت تصادفی توزیع شدند. مطالعه در بیمارستان قدس و مراکز نگهداری بیماران روانپزشکی شهر سنندج طی سال های ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹ انجام شد. در پی بروز عوارض دارویی و عدم تمایل به ادامه درمان، تعداد بیماران به ۳۲ نفر کاهش یافت. ابزار مورد استفاده مقیاس علائم مثبت و منفی اسکیزوفرنی (۱۹۸۶) بود. داده ها با استفاده از آزمون های کای دو، آنوا با اندازه گیری مکرر و t مستقل، توسط نرم افزار SPSS نسخه ۲۳ تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد از ۴۴ نفر بیمار مورد مطالعه، ۳۷ نفر (۸۴/۱%) مرد و ۷ نفر (۱۵/۹%) زن بودند، که عدم تعادل به دلیل کم بودن حجم نمونه بود. از نظر توزیع جنسی، سطح سواد، وضعیت تأهل، سابقه شغلی و مصرف داروهای زمینه ای، دو گروه تفاوت معناداری با هم نداشتند (۰/۰۵<P). علاوه بر این از نظر کاهش علائم منفی (۰/۶۶۶=P)، مثبت (۰/۷۴۸=P) و علائم عمومی (۰/۳۴۲=P) بین دو گروه تفاوت معناداری وجود نداشت. نتیجه گیری: یافته ها حاکی از عدم تاثیر معنادار اسپیرونولاکتون بر کاهش علائم منفی، مثبت و عمومی بود. لذا توصیه می شود مطالعات بیشتری با استفاده از این دارو (با رفع محدودیت های این مطالعه) و دیگر داروها انجام شود.
بررسی نقش مکانیسم های دفاعی نابالغ در صفات سه گانه تاریک شخصیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: بعضی از صفات و ویژگی های شخصیتی به صورت «زیر آستانه ای بالینی» هستند که شدت آن ها در فرد به اندازه اختلالات شخصیت بالینی نیستند؛ اما می توانند باعث ناهنجاری های متعددی گردند. هدف: هدف مطالعه حاضر، بررسی رابطه و نقش مکانیسم های دفاعی نابالغ در پیش بینی صفات سه گانه تاریک شخصیت بود. روش: مطالعه حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی به روش مقطعی بود. جامعه پژوهش شامل مراجعین مراکز بهداشتی شهر سنندج در سال ۱۴۰۱-۱۴۰۰ بودند. از این مراجعین، ۲۸۲ نفر به صورت نمونه گیری در دسترس به عنوان جمعیت نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش مقیاس مکانیسم دفاعی اندروز (۱۹۹۳) و مقیاس صفات تاریک شخصیت پولهاوس (۲۰۲۱) بود. داده ها با استفاده از روش همبستگی پیرسون، معادلات ساختاری و رگرسیون گام به گام به کمک نرم افزار SPSS نسخه ۲۳ و Amos نسخه ۲۶ تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که میان مکانیسم های دفاعی نابالغ با سه گانه تاریک شخصیت رابطه معناداری وجود دارد (۰/۰۵≥P). همچنین نتایج مدل ساختاری نشان داد مکانیسم دفاعی نابالغ ۸۱ درصد از صفات تاریک را تبیین می کنند. مطابق نتایج رگرسیون به ترتیب لایه سازی (P≤۰/۰۱ ،β=۰/۲۷۱)، ناارزنده سازی (P≤۰/۰۱ ،β=۰/۱۶۸) و همه توانی (P≤۰/۰۵ ،β=۰/۱۴۲) بهتر از مکانیسم های دفاعی دیگر صفات سه گانه تاریک شخصیت را پیش بینی نمودند. نتیجه گیری: استفاده از مکانیسم های دفاعی نابالغ می تواند ویژگی های تاریک شخصیت را پیش بینی نماید. با شناخت تأثیر مکانیسم های دفاعی بر ویژگی های شخصیت و تمرکز بر آموزش های روانی و کمک به خودآگاه نمودن آن ها، می توان انتظار داشت که ویژگی های تاریک شخصیت نیز کاهش یابند.
کاربست نظریه روان تحلیلی هورنای بر سازگاری زناشویی زنان متقاضی طلاق بر اساس الگوهای شخصیتی: یک پژوهش مورد منفرد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی بالینی سال ۱۵ تابسان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۵۸)
45 - 57
حوزههای تخصصی:
مقدمه: از دلایل بروز طلاق عدم توانایی همسران در سازش با تغییرات می باشد. هدف این پژوهش بررسی تأثیر نظریه روان تحلیلی هورنای براساس سه الگوی شخصیتی مهرطلب، برتری طلب و عزلت طلب بر سازگاری زناشویی زنان متقاضی طلاق بوده است. روش: در این تلاش از طرح پژوهش مورد منفرد از نوع B/ A بهره گیری شده است. شرکت کننده ها از میان زنان مراجعهکننده به برخی از مراکز مشاوره تهران در سال 1399 به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. پس از پاسخگویی به پرسشنامه هورنای-کولیج برای هر یک از الگوهای شخصیتی هورنای 2 شرکت کننده و در مجموع 6 شرکت کننده انتخاب شدند. سپس پرسشنامه سازگاری زناشویی اسپانیر در چهار مرحله اجرا شد. مداخله در طی 15 تا 25 جلسه انفرادی 60 دقیقه ای، یک تا دو جلسه در هفته اجرا شد. داده ها پس از به دست آوردن شاخص تغییر پایا، از طریق محاسبه تغییر آماری معنیدار و فرمول درصد بهبودی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند و با روش استاندارد ترسیم دیداری ارائه شدند. یافته ها: درصد بهبودی در رضایت دو نفره (9/41)، همبستگی دو نفره (65/46)، توافق دو نفره (76/51) و ابراز محبت (41/127) معنادار و اثربخش بوده است. بیشترین اثربخشی در سازگاری زناشویی در الگوی مهرطلب بوده و در الگوی عزلت طلب نسبت به الگوی برتری طلب افزایش بیشتری در مؤلفه های سازگاری زناشویی مشاهده شده است. نتیجه گیری: این یافته ها تغییرات معناداری را در مؤلفه های سازگاری زناشویی براساس الگوهای شخصیتی کارن هورنای نشان داده اند. در نتیجه روان درمانی تحلیلی کارن هورنای با افزایش سازگاری زناشویی زنان متقاضی طلاق می تواند برای روانشناسان و زوج درمانگران در پیشگیری از طلاق مفید باشد.
اثربخشی طرحواره درمانی مبتنی بر ذهنیت بر تحریف های شناختی و اسنادهای علّی در دانشجویان دختر پرستاری و مامایی مبتلا به اضطراب سلامت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۸)
581 - 593
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی طرحواره درمانی مبتنی بر ذهنیت بر تحریف های شناختی و اسنادهای علّی در دانشجویان دختر پرستاری و مامایی مبتلا به اضطراب سلامت انجام شد. روش پژوهش: طرح پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری سه ماهه با گروه گواه است. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان پرستاری و مامایی مبتلا به اضطراب سلامت دانشگاه های آزاد واحد گیلان در سال 1400 بود. از این بین تعداد 30 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و در گروه آزمایش (طرحواره درمانی مبتنی بر ذهنیت) و گواه به صورت تصادفی جایگزین شدند (15 نفر در هر گروه). طرحواره درمانی مبتنی بر ذهنیت در 10 جلسه 90 دقیقه ای براساس بسته آموزشی یانگ و همکاران (2003) در گروه آزمایش انجام شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه تحریفات شناختی الیس (1986) و پرسشنامه سبک اسنادی پیترسون و همکاران (1982) جمع آوری شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS-22 و از طریق آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که طرحواره درمانی مبتنی بر ذهنیت بر تحریف های شناختی (59/3=F و 035/0=P) و اسنادهای علّی (30/40=F و 001/0>P) دانشجویان پرستاری و مامایی مبتلا به اضطراب سلامت اثربخش است. نتیجه گیری: با توجه به نقش باورها و افکار در اضطراب سلامت پیشنهاد می شود که درمانگران، طرحواره درمانی مبتنی بر ذهنیت را در کاهش علائم تحریفات شناختی و اسنادهای علّی مدنظر قرار دهند.
اثربخشی مداخله مسیر شغلی بر رشد مسیر شغلی کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ تابستان (تیر) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۴
۷۷۶-۷۶۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: مداخلات مسیر شغلی، آماده سازی مسیر شغلی برای کودکان شامل تجهیز آن ها به مهارت ها، تحصیلات و تجربیات لازم برای پیگیری اهداف مسیر شغلی را در بر دارد. شروع زود هنگام این فرآیند ضروری است، زیرا می تواند به کودکان کمک کند علائق و نقاط قوت خود را شناسایی، اهداف را تعیین کرده و در مورد آینده مسیرشغلی خود تصمیم گیری کنند. علی رغم اهمیت مداخله های مسیر شغلی بر رشد مسیر شغلی، در این زمینه در مورد کودکان شکاف پژوهشی وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مداخله مسیر شغلی بر رشد مسیر شغلی کودکان انجام شد. روش: طرح پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان پسر پایه سوم ابتدایی شهر اصفهان در سال تحصیلی 1401-1402 بود. نمونه آماری نیز شامل 30 نفر بود که به شیوه نمونه گیری خوشه ای - تصادفی انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفری جایگزین شدند. جلسات مداخله بر مبنای سفر در دنیای حرفه و کار (پرادو و همکاران، 2000) در 10 جلسه 120 دقیقه ای برای شرکت کنندگان گروه آزمایش انجام شد ولی برای اعضای گروه گواه، هیچ گونه مداخله ای انجام نشد. برای جمع آوری داده ها از مقیاس رشد مسیر شغلی دوران کودکی (شولیتاس و استد، 2004) و جهت تحلیل داده ها نیر از آزمون تحلیل کواریانس چند متغییره (مانکوا) و نرم افزار SPSS26 استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که مداخله مسیر شغلی بر رشد مسیر شغلی کودکان مؤثر است. تحلیل کوواریانس نمرات اطلاعات، کنجکاوی / اکتشاف، منابع کنترل، چهره های کلیدی، دیدگاه زمانی و برنامه ریزی در گروه های مورد مطالعه نشان داد بین گروه ها تفاوت معنی دار وجود دارد (0/05 >P)، یعنی مداخله مسیر شغلی توانسته است نمرات دانش آموزان گروه آزمایش را در این ابعاد افزایش دهد. همچنین تحلیل کوواریانس نمرات علائق و خود پنداره در گروه های مورد مطالعه نشان داد بین گروه ها تفاوت معنی دار وجود ندارد (0/05 >P)، بدین معنا که مداخله مسیر شغلی نتوانسته است نمرات دانش آموزان گروه آزمایش را در این دو بُعد افزایش دهد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر، به نظر می رسد مداخلات مسیر شغلی، با افزایش خودآگاهی، دانش مسیر شغلی و مهارت های تصمیم گیری در کمک به رشد مسیر شغلی کودکان مؤثر بوده است. این مداخلات همچنین کودکان را قادر می سازد تا گزینه های مختلف شغلی را بررسی کنند و درباره مسیرهای شغلی خود آگاهانه تصمیم گیری کنند.
اثربخشی مهارت آموزی پردازش های چهارگانه مغز بر کارکردهای شناختی دانش آموزان دارای اختلال یادگیری در خواندن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ تابستان (مرداد) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۵
۹۱۲-۸۹۹
حوزههای تخصصی:
زمینه: اختلال یادگیری مفهومی است که روز به روز حساسیت بیشتری از سوی معلمان و خانواده ها به خود جلب می کند و به سبب همه گیری بالا در مدارس نیازمند توجه ویژه پژوهشگران در جهت شناسایی راه های مداخله کاربردی و کارآمد است. مرور پژوهش ها نشان می دهد که مداخلاتی از قبیل مهارت آموزی پردازش های چهارگانه کمتر توجه شده است. هدف: این پژوهش به منظور تعیین اثربخشی مهارت آموزی پردازش های چهارگانه مغز بر کارکردهای شناختی دانش آموزان دارای اختلال یادگیری در خواندن انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی به صورت نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دوماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری مشتمل بر دانش آموزان با تشخیص اختلال یادگیری در خواندن در دوره دوم ابتدایی در سه پایه 4، 5، 6 دوره ابتدایی شهر تهران در سال تحصیلی 99-1398 بود. برای انتخاب نمونه از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شد. بر این اساس، 20 نفر از این افراد انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. آزمودنی ها در گروه آزمایش به مدت 10 جلسه تحت آموزش قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل تست هوش وکسلر کودکان (WISC-V)، آزمون CAS و دوره آموزش پردازش های چهارگانه مغز بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کواریانس و اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها: بر اساس یافته ها، مهارت آموزی پردازش های چهارگانه مغز بر کارکردهای شناختی (درک کلامی، توانایی بصری فضایی، استدلال سیال، حافظه فعال، سرعت پردازش) دانش آموزان دارای اختلال یادگیری خواندن در سطح معنی داری 0/001 اثربخش بود. نتیجه گیری: بر اساس این یافته ها، برگزاری کارگاه ها و دوره های آموزش مهارت آموزی پردازش های چهارگانه مغز برای متخصصان مراکز اختلال یادگیری آموزش و پرورش از سویی و همچنین، آشناسازی خانواده با برخی راهبردهای مهم آموزش از سوی دیگر می تواند بهبود جدی در وضعیت اختلال یادگیری دانش آموزان به بار آورد.
اثربخشی بازی درمانی خانواده محور بر رابطه والدین و فرزندان با اختلال کاستی توجه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی بازی درمانی خانواده محور، بر بهبود رابطه والدین و کودکان با اختلال کاستی توجه (ADD) بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری دو ماهه بود. مطالعه در تابستان سال ۱۴۰۱ صورت گرفت. جامعه پژوهش، تمامی کودکان با اختلال کاستی توجه ۵ تا ۱۰ سال شهر تهران بود و نمونه گیری به شکل هدفمند انجام شد. تعداد ۲۴ زوج مادر و کودک به صورت تصادفی در دوگروه آزمایشی (N=12) و گواه (N=12) قرار گرفتند و برنامه بازی درمانی خانواده محور به مدت ۱۰ جلسه دوساعته هفتگی، برای گروه آزمایش اجرا شد. جهت بررسی رابطه والد- کودک، قبل و بعد از مداخله، از تست رابطه کودک- والد پیانتا (۱۹۹۷) (CPRS)، استفاده شد. داده ها نیز با استفاده از تحلیل کوواریانس و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان دادند که در مقایسه با گروه گواه، بازی درمانی خانواده محور موجب کاهش معنادار خرده مقیاس وابستگی و تعارض و افزایش خرده مقیاس نزدیکی شده است (05/0 > P). با توجه به یافته های پژوهش به نظر می رسد که بازی درمانی خانواده محور موجب بهبود رابطه والدین و کودکان با اختلال کاستی توجه، از نظر وابستگی، نزدیکی و تعارض در روابط می گردد.
اثربخشی تکنیک های ذهن آگاهی بر کاهش اضطراب، استرس و کنترل هیجان معامله گران بورس اوراق بهادار تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی تکنیک های ذهن آگاهی برگرفته از روش های کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی (MBSR) و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (MBCT) بر اضطراب، استرس و کنترل هیجان معامله گران بورس اوراق بهادار ساکن شهر تهران در سال 1399 بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمام معامله گران بازار بورس در سال 1399 بود. برای حجم نمونه از جدول کوکران و برای هر گروه 18 نمونه در نظر گرفته شد؛ که به روش غیراحتمالی در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه به صورت تصادفی گمارش شده اند. ابزار پژوهش پرسشنامه اضطراب بک (BAI) (بک و همکاران، 1988)، پرسشنامه افسردگی، اضطراب و استرس (DASS-42) (پیتر و سیدنی لاویبوند، 1995) و پرسشنامه کنترل هیجانی (ECQ) (راجر و نجاریان، 1989) بود؛ و در نهایت داده ها به روش تحلیل کوواریانس چند متغیره تحلیل شد. یافته ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون، بین میانگین پس آزمون متغیرهای اضطراب، استرس و کنترل هیجان در دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معناداری در کاهش اضطراب و استرس و افزایش کنترل هیجان گروه آزمایش وجود داشت. براساس یافته های حاضر می توان نتیجه گرفت که تکنیک های ذهن آگاهی، استرس و اضطراب معامله گران بورس اوراق بهادار را کاهش می دهد و سبب افزایش کنترل هیجانی بهتر آن ها می شود..
بررسی سبک های دلبستگی و سبک های هویت در گروه های مهاجر و غیرمهاجر شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ تابستان (شهریور) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۶
۱۱۵۰-۱۱۳۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: از جمله متغیرهای مهم و مرتبط با مهاجرت، سبک های دلبستگی و هویت افراد است، زیرا مهاجرت همراه با تغییرات سریع در عملکرد و ارتباط اجتماعی است و این امر می تواند منجر به شکل گیری اضطراب دلبستگی و تغییرات هویتی در افراد شود. با این وجود در زمینه مقایسه سبک های دلبستگی و هویت در افراد مهاجر و غیر مهاجر، پژوهش های اندکی صورت گرفته است. هدف: هدف ﭘﮋوﻫﺶ حاضر مقایسه سبک های هویت و سبک های دلبستگی در مهاجران بین المللی ایرانی و غیر مهاجران بود. روش: پژوهش حاضر از نوع علّی - مقایسه ای مبتنی بر روش پیمایشی بود. جامعه ی آماری پژوهش شامل تمامی افراد مهاجر به کشورهای اروپای غربی از سال ۱۳۹۲ تا سال ۱۳۹۷ و افراد غیر مهاجر ایرانی در سال 1400 در شهر تهران بود. با روش نمونه گیری در دسترس، 200 نفر (100 نفر مهاجر و 100 نفر غیرمهاجر) به پرسشنامه های سبک های هویتی برزونسکی (1992) و سبک های دلبستگی بزرگسال کولینز و رید (1990) پاسخ دادند. از تحلیل واریانس چندمتغیره و نرم افزار SPSS-23 برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد بین دو گروه مهاجر و غیر مهاجر در متغیرهای سبک اطلاعاتی، هنجاری، سردرگم - اجتنابی تفاوت معناداری مشاهده نشد (0/05 <P) و بین دو گروه مهاجر و غیر مهاجر در سبک دلبستگی وابستگی تفاوت معناداری وجود دارد و این تفاوت 17 درصد از تفاوت های بین دو گروه را تبیین می کند (0/05 >P)، اما در سبک های دلبستگی اضطرابی و نزدیکی تفاوت آماری معناداری مشاهده نشد (0/05 <P). نتیجه گیری: در راستای نتایج به دست آمده می توان نتیجه گرفت که بین افراد مهاجر و غیر مهاجر تفاوت معناداری در سبک های هویتی وجود ندارد و فقط در مؤلفه وابستگی متغیر دلبستگی مهاجران نمرات بالاتری کسب کردند. ازاین رو لازم است که به آسیب دلبستگی در افراد مهاجر توجه بیشتری شود.
اثربخشی طرحواره درمانی بر همدم گزینی-دوری گزینی و دلزدگی زناشویی در زنان نابارور
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: ناباروری یکی از مهمترین بحران های دوران زندگی است که منجر به مشکلات روانی و تجربیات استرس زای هیجانی شده و بر روابط متقابل زوجین تاثیرگذار است. این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی طرحواره درمانی بر همدم گزینی-دوری گزینی و دلزدگی زناشویی در زنان نابارور انجام شد. روش: طرح پژوهش شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان نابارور شهر ساری که در 6 ماهه اول سال 1398 به مرکز ناباروری مراجعه نموده اند، بودند. تعداد 40 نفر با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 20 نفره آزمایش و کنترل قرار گرفتند. سپس افراد گروه آزمایش پروتکل طرحواره درمانی یانگ (1990) را در 8 جلسه 90 دقیقه ای به صورت گروهی تحت آموزش قرار گرفتند و گروه کنترل نیز آموزشی دریافت نکرد. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های همدم گزینی-دوری گزینی برنشتاین و همکاران (1985) و دلزدگی زناشویی پاینز (1996) استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره تحلیل شد. یافته ها: هاهنرتت3 نتایج نشان داد که طرحواره درمانی بر همدم گزینی-دوری گزینی و دلزدگی زناشویی در زنان نابارور در مرحله پس آزمون موثر است (05/0P<). نتیجه گیری: با توجه به یافته ها این پژوهش می توان از طریق طرحواره درمانی به شیوه گروهی به بهبود همدم گزینی-دوری گزینی و دلزدگی زناشویی در زنان نابارور کمک نمود.
پیش بینی تفکر انتقادی از طریق سواد رایانه ای و تحلیلی با نقش تعدیل کنندگی جنسیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ زمستان (دی) ۱۴۰۲ شماره ۱۳۰
۲۰۴۰-۲۰۲۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: تفکر انتقادی را هنر تجزیه و تحلیل و ارزیابی تفکر همراه با بررسی برای اصلاح آن تعریف می کنند. پرورش تفکر انتقادی یکی از نیازهای اساسی زندگی بشر برای تصمیم گیری، انتخاب و شناخت عمیق نسبت به مسائل مختلف است. در مورد نقش احتمالی سواد تحلیلی و سواد رایانه ای در پیش بینی تفکر انتقادی با توجه به متغیر جنسیت، شکاف پژوهشی وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف پیش بینی تفکر انتقادی از طریق سوادهای رایانه ای و تحلیلی با نقش تعدیل کننده جنسیت در دانش آموزان دوره دوم متوسطه استان گیلان انجام شد. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی، و جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دوره دوم متوسطه استان گیلان در نیمسال اول سال تحصیلی 1400-1399 بود. نمونه آماری شامل 384 نفر (191 دختر و 193 پسر) بود که به روش تصادفی و به صورت حضوری و مجازی انتخاب شدند. ابزارهای جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه تفکر انتقادی (ریکتس، 2003)، پرسشنامه های محقق ساخته سواد رایانه ای و سواد تحلیلی بود. داده ها با استفاده از آماره های رگرسیون سلسله مراتبی، رگرسیون چندمتغیری و آزمون Z و با بهره گیری از نرم افزار SPSS26 مورد تحلیل قرار گرفت و برای آزمون فرضیه ها سطح معناداری 0/05 در نظر گرفته شد. یافته ها: نتایج نشان داد اثر سواد تحلیلی و سواد رایانه ای بر تفکر انتقادی دانش آموزان مثبت و معنی دار است و 43 درصد از تغییرات آن را تبیین می کنند. همچنین روابط چندگانه سواد تحلیلی و سواد رایانه ای با تفکر انتقادی در دانش آموزان پسر قوی تر از دختران بوده است. نتیجه گیری: با توجه به یافته های به دست آمده، به نظر می رسد تفکر انتقادی در دانش آموزان می تواند به واسطه متغیرهای سواد تحلیلی و سواد رایانه ای با توجه به نقش جنسیت، پیش بینی شود.
پیش بینی مالکیت ذهنی بدن بر اساس بازنمایی های شناختی- اجتماعی: مبتنی بر مدل سه بعدی ذهنی تامیر و تورنتون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بازنمایی های ذهنی، از پیشرفته ترین جنبه های شناختی انسان هستند و می توانند بر تجربه ذهنی مالکیت هر فرد نسبت به بدنش مؤثر باشند. بر این اساس، مطالعه حاضر که یک پژوهش آمیخته دو مرحله ای است، پس از القای سه حالت از سطوح فاکتورهای شناختی- اجتماعی (همتراز با خود فرد، سطح بالاتر، سطح پایین تر)، به تبیین و پیش بینی مالکیت ذهنی بدن، پرداخته است. جامعه آماری پژوهش، شامل دانشجویان دانشگاه پیام نور تهران بود که از آن، 61 زن و 47 مرد به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل آزمایش خطای دست مصنوعی کوهن و بوتوینیک (1998)، پرسشنامه گزارش ذهنی تجربه مالکیت دست مصنوعی لونگو و همکاران (2008) و برنامه کامپیوتری 12 بلوکی مدل ذهنی سه بعدی تامیر و تورنتون برای تداعی ضمنی و آشکار بازنماییهای شناخت اجتماعی بود. تجزیه و تحلیل داده ها با آزمون همبستگی پیرسون نشان داد که فقط همبستگی نمرات خطای دست و مؤلفه های شناخت اجتماعی در سطح سوم (پایین تر)، معنادار بود. همچنین، تحلیل رگرسیون چندگانه استاندارد نشان داد که در تبیین خطای دست در سطح سوم (پایین تر)، بر اساس تداعی آشکار؛ فقط انزجار (Beta= -1/52)، و براساس تداعی ضمنی؛ به ترتیب دوستی (Beta= 0/63)، انزجار (Beta= -0/55)، و رضایت (Beta= 0/26)، قادر به پیش بینی خطای دست مصنوعی بودند. نتایج بدست آمده حاکی از آن است که همانند سازی افراد با کسانی که در ارزیابی های ذهنی فرد جایگاه اجتماعی پایین تری کسب می کنند، می تواند کمتر رخ بدهد.
سوگواری در ترومای اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ترومای اجتماعی تجربه هیجانی پیچیده در پاسخ به واقعه استرس زایی است که گروهی از افراد را تحت تاثیر قرار می دهد به طوری که ظرفیت آنها برای مقابله را به شدت با چالش روبه رو می کند. ترومای اجتماعی حل و فصل نشده پیامدهای گسترده ای چون افسردگی و خشونت در سطح فردی، جمعی و بین نسلی را به دنبال دارد. سوگواری به عنوان فرایندی برای حل و فصل ترومای اجتماعی مطرح است. با توجه به اهمیتی که سوگواری در حل و فصل ترومای اجتماعی و پیشگیری از پیامدهای آن دارد، هدف پژوهش حاضر بررسی مراحل و راهبردهای پیشنهاد شده در مطالعات این حوزه برای سوگواری در ترومای اجتماعی است. این مطالعه با بهره گیری از دستورالعمل مطالعات مروری نظام مند پریزما (2020) انجام شد. جستجوی مقالات با کلیدواژه های «ترومای اجتماعی»، «حل و فصل ترومای اجتماعی» و «سوگواری در ترومای اجتماعی» در پایگاه های اطلاعاتی موجود در گوگل اسکالر در فاصله زمانی 2002 تا 2022 انجام شد. با لحاظ کردن معیارهای ورود و خروج 32 مقاله برای بررسی شناسایی و در نهایت 6 مقاله برای ورود به مطالعه انتخاب شد. یافته ها نشان داد 5 گامِ ابراز هیجانات، کلامی کردن از دست رفته ها، روایتگری، معنایابی و هویت یابی جمعی جدید و ازسرگیری خواسته ها در سوگواری برای ترومای اجتماعی قابل شناسایی است. به دنبال سوگواری برای ترومای اجتماعی چرخه خشونت و افسردگی پایان می یابد و بخش سوگوار جامعه بار دیگر توانایی دیدن ظرفیت های جدیدی در خود برای پیگیری اهداف از دست رفته را پیدا می کند و با پذیرفتن مسئولیت فردی برای ایجاد تغییر راه برای رقم زدن سرنوشت جمعی جدید باز می گردد.
عملکرد خانواده بر اساس جهت گیری مذهبی با میانجیگری بخشودگی در مردان و زنان شاغل شهر همدان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ مرداد ۱۴۰۲ شماره ۵ (پیاپی ۸۶)
۱۰۸-۹۷
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی عملکرد خانواده بر اساس جهت گیری مذهبی با میانجیگری بخشودگی در مردان وزنان شاغل شهر همدان بود. پژوهش حاضر توصیفی - همبستگی به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه پژوهش شامل کلیه زنان و مردان متأهل شاغل سازمان های دولتی در شهر همدان در سال 1401-1400 بودند. برای برآورد حجم نمونه از فرمول تاباچینگ و همکاران (2007) استفاده شد، لذا حجم نمونه در این پژوهش به روش نمونه گیری غیر تصادفی در دسترس (شیوه آنلاین) 335 نفر زن و مرد شاغل بودند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه عملکرد خانواده(FAD) اپستاین، بالدوین و بیشاب (1983)، مقیاس جهت گیری مذهبی (ROS) آذربایجانی (1382) و مقیاس بخشودگی بین فردی (IFS) پولارد و همکاران (1998) استفاده شد. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج نشان داد که اثر مستقیم مولفه های جهت گیری مذهبی(514/0- =β) و بخشودگی(170/0- =β) بر عملکرد خانواده معنادار و جهت گیری مذهبی با میانجی گری بخشودگی بر عملکرد خانواده نیز در سطح 001/0معنادار بود که بیانگر برازش مدل است. در نتیجه جهت گیری با توجه به نقش بخشودگی می تواند تبیین کننده عملکرد خانواده باشد.
اثربخشی برنامه آموزشی فرندز بر کنشوری اجرایی و خودکنترلی کودکان دارای اختلال بیش فعالی/نقص توجه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامه آموزشی فرندز بر کنشوری اجرایی و خودکنترلی کودکان دارای اختلال بیش فعالی/نقص توجه بود. پژوهش حاضر از نظر هدف از نوع کاربردی و از لحاظ روش بر اساس طرح پژوهش و شیوه انجام، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون (با یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل و دوره پیگیری سه ماهه) بود. جامعه آماری به کار رفته در پژوهش حاضر شامل کلیه کودکان دارای اختلال بیش فعالی/نقص توجه مراجعه کننده به مراکز روان درمانی کودک و نوجوان منطقه 12 تهران در سال 1401 بود و از بین این افراد با استفاده از شیوه نمونه گیری هدفمند تعداد 40 نفر انتخاب شده و به صورت تصادفی در یک گروه آزمایش (20 نفر) و یک گروه کنترل (20 نفر) گمارده شدند. سپس، روی گروه آزمایش برنامه آموزشی فرندز اجرا شد. به منظور گردآوری داده ها، ابزار پژوهش شامل پرسشنامه کنشوری اجرایی جرارد و همکاران (2010) و پرسشنامه خودکنترلی تانجنی و همکاران (2004) بود. با توجه به مقدار F و سطح معناداری به دست آمده در متغیر کنشوری اجرایی (15/10 = F و 001/0 = P) و خودکنترلی (62/8 = F و 001/0 = P) می توان نتیجه گرفت که متغیر مستقل (برنامه آموزشی فرندز) به شکل معناداری باعث تغییر در متغیرهای وابسته (کنشوری اجرایی و خودکنترلی) شده است. بنابراین می توان نتیجه گرفت که تغییرات ایجاد شده در متغیرهای وابسته ناشی از اجرای برنامه آموزشی فرندز بر گروه آزمایش بود. بر اساس یافته های به دست آمده می توان نتیجه گرفت که برنامه آموزشی فرندز بر کنشوری اجرایی و خودکنترلی کودکان دارای اختلال بیش فعالی/نقص توجه مؤثر بود. از این رو، پیشنهاد می شود متخصصین از فنون این رویکرد در کار خود بهره مند شوند.
عاطفه از منظر نظریه های روان کاوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برقراری ارتباط در نهاد ما سرشته شده است که به واسطه عواطف میسر می شود. مغز، جسم و ذهن ما از عواطفی که به آن ها جان می بخشند جدا نیستند. عاطفه یکی از مفاهیم محوری در حوزه نظریه و کاربرد رشته روان کاوی و همچنین روان شناسی است. اهمیت این مفهوم چه به لحاظ بالینی و چه نظری موجب شده است تا همه مکاتب روان کاوی و روانشناسی نظریه خاص خود را از عاطفه ارائه دهند. با توجه به تأثیر فراگیر نظریه های روان کاوی در مورد عاطفه در روان شناسی، بررسی مفهوم عاطفه از منظر رویکردهای روا نکاوانه حائز اهمیت است. بنابراین هدف از پژوهش حاضر مروری نظری بر مفهوم عاطفه از منظر روان کاوی در راستای شفاف سازی هرچه بیش تر آن و همچنین بررسی نقش عاطفه در اتاق درمان و تکنیک های درمانی است. در این مقاله عاطفه از منظر مهم ترین مکاتب روان کاوی یعنی روان کاوی کلاسیک، روانشناسی ایگو، روابط موضوعی و روان کاوی فرانسه مورد بررسی واقع شده است. امید است با شفاف سازی هر چه بیش تر این مفهوم محوری فهم و درمان بهتر اختلالات روانی تسهیل گردد.
رابطه سبک دلبستگی مادر و پرخاشگری کودک با نقش واسطه ای ذهن آگاهی مادر در کودکان 3 تا 6 سال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ آبان ۱۴۰۲ شماره ۸ (پیاپی ۸۹)
۱۶۰-۱۴۹
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه سبک دلبستگی مادر و پرخاشگری کودکان 3 تا6 سال با میانجی گری ذهن آگاهی مادر بود. روش پژوهش توصیفی _ همبستگی و از نوع مدل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی مادران کودکان 3 تا 6 ساله در مراکز پیش دبستانی و مهد کودک های شهر تهران در سال تحصیلی 99-98 تشکیل دادند که از بین آن ها به صورت در دسترس 290 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل پرسشنامه دلبستگی بزرگسالان (RAAS، کولینز و رید،1990)، مقیاس رفتاری پیش دبستانی و مهد کودک (PKBS، مرل، 1994) و پرسشنامه پنج وجهی ذهن آگاهی (FFMQ، بائر و همکاران، 2006) بود. داده های پژوهش با استفاده از روش تحلیل معادلات ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که مدل به خوبی برازش شده است. براساس یافته های حاصل از پژوهش، رابطه بین سبک دلبستگی مادر و پرخاشگری کودک مثبت و معنادار بود (01/0p < و 05/0p < ) و همچنین سبک دلبستگی مادر به طور غیرمستقیم از طریق ذهن آگاهی مادر با پرخاشگری کودک رابطه داشت (05/0p < ). باتوجه به یافته های فوق می توان نتیجه گرفت که ذهن آگاهی مادران نقش واسطه ای در رابطه بین سبک دلبستگی آنان و پرخاشگری کودکان ایفا می کند.
نقش رفتارهای خودشکن تحصیلی، اضطراب امتحان و مهارت های حل مساله اجتماعی در پیش بینی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مقطع متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ آذر ۱۴۰۲ شماره ۹ (پیاپی ۹۰)
۱۹۸-۱۸۹
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش رفتارهای خودشکن تحصیلی، اضطراب امتحان و مهارت های حل مساله اجتماعی در پیش بینی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مقطع متوسطه انجام شد. روش پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از حیث ماهیت داده ها توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانش آموزان دوره متوسطه اول منطقه 4 شهر تهران در سال تحصیلی 1402-1401 بود که از بین آنها تعداد 270 نفر (144 نفر دختر، 116 نفر پسر) با روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. شرکت کنندگان به مقیاس های شناخت و رفتار خودشکن (SDBC، کانینگهام، 2007) اضطراب امتحان (FTA، فریدمن و بنداز-جاکوب، ١٩٩٧) پرسشنامه تجدید نظر شده حل مسئله اجتماعی (SPSI-R) (دی زوریلا و نزو ،۱۹۸۲) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از تحلیل رگرسیون چندگانه به شیوه همزمان تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که روابط مستقیم و معناداری بین مهارت های حل مساله اجتماعی با پیشرفت تحصیلی و روابط معکوس و معناداری بین اهمال کاری تحصیلی، خودناتوان سازی تحصیلی از مولفه های رفتارهای خودشکن تحصیلی و تحقیر اجتماعی، خطای شناختی و تنیدگی از مولفه های اضطراب امتحان با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان وجود دارد(01/0P<). نتایج پژوهش همچنین نشان داد که ترکیب متغیرهای پژوهش به طور معنی داری پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را پیش بینی و 51 درصد از واریانس آن را تبیین می کنند (51/0R2= ) (01/0P<). بر این اساس، به نظر می رسد مهارت های اجتماعی حل مساله، رفتارهای خودشکن تحصیلی و اضطراب امتحان نقش مهمی در پیش بینی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دارد.
تحلیل روان شناختی تیپ شخصیتی یوسف نبی(ص) در قرآن بر مبنای الگوی MBTI(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
روانشناسی و دین سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۶۳)
81 - 98
حوزههای تخصصی:
در تحقیقات میان رشته ای، مطالعات قرآنی روان شناسی سابقه ای دیرینه دارد. ازیک سو طرح سرگذشت انبیای الهی به منظور معرفی الگوهای الهی در قرآن از اهمیت ویژه ای برخوردار است و از سوی دیگر شناسایی الگوهای تیپ شناسی شخصیت در مطالعات روان شناختی حائز اهمیت است. مایرز و بریگز دو بانوی امریکایی که در مسیر گسترش اندیشه های یونگ گام برداشتند، مبتنی بر نظرات او، الگوی MBTI را طراحی کردند. در این الگو ابعاد گوناگون شخصیت هرکس در چهار ترجیح دوگانه و در مجموع شانزده تیپ شخصیتی مشخص، بررسی می شود. این پژوهش بر آن است تا مبتنی بر داده های موجود در آیات قرآن با روش توصیفی تحلیلی تیپ شخصیتی یوسف نبی را به دست آورد. برای دستیابی به این مهم، پس از معرفی ترجیحات گوناگون در این الگو، شواهد قرآنی شخصیت حضرت یوسف مورد مداقه قرار گرفت و در پایان، تیپ شخصیتی ایشان معرفی شد. از آن نظر که داده های قرآنی ممکن است همه زوایای شخصیت وی را پوشش ندهد، لازم است در این پژوهش ضریب خطا در نظر گرفته شود.