فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۶۰۱ تا ۴٬۶۲۰ مورد از کل ۳۵٬۵۲۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
در زمینه نقش عوامل هیجانی به ویژه هیجان های منفی در بروز بیماری آسم، تعدادی از مطالعات از وجود ارتباط مثبت بین تجربه هیجانات منفی، بازداری اجتماعی و بیماری آسم حمایت کرده اند. در پژوهش حاضر رابطه هیجان های منفی و بازداری اجتماعی با بیماری آسم و تعامل آنها با عامل جنسیت مورد بررسی قرار گرفته است. برای این منظور تعداد 40 نفر از بیماران آسمی (20 زن و 20 مرد) و 40 نفر از افراد سالم (20 مرد و 20 زن) از طریق همتاسازی با گروه بیمار انتخاب شدند. برای بررسی تفاوت گروه ها در تجربه هیجان های منفی از پرسش نامه شخصیتی نئو استفاده شد. بررسی یافته ها نشان داد که تجربه هیجان های منفی (خشم و خصومت، اضطراب، افسردگی) و بازداری اجتماعی در نزد بیماران مبتلا به آسم بطور معنی داری متفاوت از گروه کنترل است. همچنین یافته ها نشان دادند که زنان در مقایسه با مردان بازداری اجتماعی بیشتری داشته و تمایل به سرکوب هیجان های خود دارند. نتایج نشان دادند که تجربه هیجان های منفی و بازداری اجتماعی نقش مهمی در بروز، تشدید و تداوم آسم دارند. تفاوت جنسیتی تنها در عامل بازداری اجتماعی اثر معنی داری داشت که می توان از آن به عنوان یک عامل خطر برای زنان نام برد. در کل عدم ابراز هیجان های منفی یک عامل تهدید کننده اضافی برای سلامت دستگاه تنفسی زنان است و نه فقط هیجان های منفی تجربه شده.
تأثیر آموزش مهارتهای اجتماعی بر رشد اجتماعی فرزندان شبه خانواده تحت پوشش سازمان بهزیستی استان اصفهان
حوزههای تخصصی:
بررسی تاثیر ارزشیابی تکوینی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان سال دوم راهنمایی
حوزههای تخصصی:
شیوع اختلال وسواسی-جبری در بین زنان 20 تا 40 ساله ی شهرستان اردبیل(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: شیوعاختلال وسواسی-جبری به عنوان بیماری پنهاننسبت به سایر اختلالات روانی در جمعیت عمومی به خوبی اثبات نشده است. هدف تحقیق حاضر بررسی شیوع این اختلال و زیرمجموعههای آن و ارتباط آن با برخی از ویژگیهای جمعیتشناختی در بین زنان 20 تا 40 سالهی شهرستان اردبیل بود.
روشکار: در این مطالعهی توصیفیمقطعی در پاییز 1389 با استفاده از نمونهگیری خوشهای از بین زنان 20 تا 40 سالهی شهرستان اردبیل، 1790 زن انتخاب و پرسشنامهی اختلال وسواسی-جبری را تکمیل کردند. بعد از جداسازی پرسشنامههای ناقص، دادههای 1557 نفر تحلیل شده و از زنانی که یک انحراف معیار بالاتر از میانگین کسب کرده بودند، مصاحبهی تشخیصی به عمل آمد. دادهها با استفاده از فراوانی، درصد و آزمون کروسکال-والیس تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج نشان داد که شیوع وسواس فکری و عملی در بین زنان 37/9 درصد میباشد. بیشترین فراوانی وسواس به ترتیب مربوط به وسواس فکری، نظم و ترتیب، شستشو و شک و تردید و کمترین فراوانی مربوط به وسواس احتکار بود. همچنین زنان خانهدار، بیکار و کمسواد، نمرات بالایی در پرسشنامهی اختلال وسواسی-جبری داشتند.
نتیجهگیری: میزان شیوع اختلال وسواسی-جبری در بین زنان 20 تا 40 سالهی شهرستان اردبیل، بالاتر از میزان شیوع گزارش شده در داخل و خارج کشور میباشد که لزوم توجه به این امر را آشکار میسازد.
مقایسه اختلالات زبان در بیماران اسکیزوفرنیای پارانوئید و غیرپارانوئید(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
"هدف: این پژوهش با هدف بررسی اختلالات زبان در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیای مزمن پارانوئید و غیر پارانوئید در مرکز روانپزشکی رازی صورت گرفته است.
روش بررسی: در این پژوهش با استفاده از آزمون زبانپریشی فارسی، اختلالات زبان در 40 بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا با نشانه های نوع مداوم (مزمن) که به دو گروه 20 تایی (پارانوئید و غیر پارانوئید) زن و مرد تقسیم شده بودند، بررسی و مقایسه شد. نمونه های مورد مطالعه در هر دو گروه از نظر متغیرهای جنس، سن، میزان تحصیلات، طول مدت بیماری، مدت اقامت در بخشهای بستری دراز مدت، همتاسازی شدند. مهارتهای زبانی مورد ارزیابی در آزمون فوق، عبارت بودند از: روانی گفتار آزاد، روانی گفتار توصیفی، کیفیت گفتار آزاد، کیفیت گفتار توصیفی، درک شنیداری، بیان شفاهی، درک زبان نوشتاری، نوشتن، تکرار و میزان واژگان. داده های بدست آمده با استفاده از برنامه آماری SPSS برای ویندوز تحلیل آماری شد.
یافته ها: یافته های حاصل از این پژوهش نشان داد که در تمام بیماران، امتیاز کلی مربوط به مهارتهای زبانی آزمون فوق، پایین تر از افراد سالم است و بیشترین کاهش مربوط به بخشهای کیفیت گفتار توصیفی، روانی گفتار توصیفی و میزان واژگان است.
نتیجه گیری: بیماران پارانوئید در قیاس با بیماران غیر پارانوئیدی در بخشهای روانی گفتار توصیفی، درک شنیداری، بیان شفاهی، میزان واژگان و امتیاز کلی آزمون، تفاوت معنی دار آماری نشان دادند. در بین متغیرهای دموگرافیک، تنها متغیر میزان تحصیلات با برخی از بخشهای آزمون ارتباط معنی داری را نشان داد.
"
ویژگی های روان سنجی مقیاس طراحی یک قصه در کودکان 6 تا 11 ساله(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: محدودیت های کلامی کودکان، مشارکت ضعیف آن ها با درمانگر و یا فقدان آگاهی آن ها نسبت به هیجانات و اعمال خود، ارزیابی روان شناختی آن ها، را به درجه بندی رفتار کودک توسط والدین یا معلمان یا استفاده از مشاهدات رفتاری ساخت دار محدود نموده است. بنابراین نیاز مبرمی برای شناسایی و کاربرد ابزار تشخیصی که بتواند هیجانات کودک را از دیدگاه خود کودک مورد ارزیابی قرار دهد، وجود دارد. به نظر می رسد که آزمون طراحی یک قصه قادر است تا پاسخی به این نیاز باشد. هدف پژوهش حاضر، بررسی اعتبار، روایی و هنجاریابی مقیاس طراحی یک قصه (DAS یا Draw a story) در جمعیت کودکان دوره ابتدایی شیراز بود.
مواد و روش ها: تعداد 500 نفر از دانش آموزان مدارس ابتدایی شیراز به شیوه خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. آزمودنی ها آزمون طراحی یک قصه (DAS)، را انجام دادند و سیاهه رفتاری کودکان (CBCL یا Child behavior checklist) توسط والدین آن ها تکمیل گردید. داده ها با استفاده از ضریب توافق Kappa، ضریب همبستگی Spearman، Cronbach’s alpha، تحلیل واریانس یک طرفه تحلیل شد و برای تعیین جدول هنجاری از نمرات استاندارد t و z استفاده گردید.
یافته ها: ضریب Cronbach’s alpha برای مقیاس های هیجانی مقیاس طراحی یک قصه 82/0، اعتبار نمره گذاری برای 3 مقیاس محتوای هیجانی، خودانگاره و استفاده از شوخی به ترتیب برابر 69/0، 64/0 و 58/0 گزارش شد. روایی همگرا از طریق تعیین ضریب همبستگی با سیاهه رفتاری کودک (CBCL) محاسبه شد و برای احراز روایی افتراقی نمرات سه گروه از کودکان (افسرده، پرخاشگر و عادی) مورد مقایسه قرار گرفت. همچنین برای تعیین هنجاریابی مقیاس نمرات خام گروه 500 نفری به نمره معیار t و z و نمرات درصدی تبدیل گردید.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش، مقیاس طراحی یک قصه، واجد ویژگی های روان سنجی مورد نیاز برای کاربرد در پژوهش های روان شناختی و تشخیص های بالینی است.
بررسی تأثیر آموزش جنسی بر افزایش دانش جنسی والدین و احساس کفایت آنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی آموزش جنسی بر افزایش دانش تربیت جنسی و احساس کفایت والدین انجام گرفت. جامعه آماری این پژوهش نیمه تجربی کلیه والدین شهر ارومیه بودند که به شیوه نمونه گیری خوشه ای تعداد 30 زوج به عنوان نمونه انتخاب شدند که 15 زوج به شیوه تصادفی در گروه آزمایش و 15 زوج در گروه کنترل گنجانده شدند. گروه آزمایش، تحت آموزش تربیت جنسی کودک قرار گرفتند و به گروه کنترل هیچ گونه آموزشی داده نشد. برای اندازه گیری متغیرهای تحقیق از آزمون محقق ساخته دانش جنسی والدین و پرسشنامه احساس کفایت در پرورش کودک اوهان و جانستون استفاده شد. از میانگین، انحراف استاندارد و تحلیل کواریانس برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. بر اساس نتایج مطالعه، میانگین نمره دانش والدین و احساس کفایت بعد از آموزش نسبت به میانگین نمره قبل از آموزش، در گروه آزمایش افزایش نشان داد در حالی که میانگین نمره دانش و احساس کفایت والدین گروه گواه در پیش آزمون و پس آزمون ثابت بود. بنابراین بسته آموزشی طراحی شده، بر افزایش دانش والدین از تربیت جنسی کودک و احساس کفایت والدین مؤثر است. با توجه به یافته های به دست آمده از این بررسی می توان نتیجه گرفت که انجام مداخله آموزشی بر مبنای آموزش جنسی می تواند موجب افزایش دانش تربیت جنسی و احساس کفایت و صلاحیت والدین گردد
بررسی رابطه حس انسجام و هوش هیجانی دانشجویان دانشگاه آزاد تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش بررسی رابطه حس انسجام و هوش هیجانی در دانشجویان بود. به این منظور 400 نفر از دانشجویان (200 دختر، 200 پسر) با تکمیل پرسشنامه حس انسجام و مقیاس هوش هیجانی در این پژوهش شرکت کردند. پژوهش حاضر، پژوهشی از نوع همبستگی بود و برای تحلیل آماری داده های پژوهش از شاخص ها و روش های آماری شامل میانگین، فراوانی، درصد، آزمون t،ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون همزمان استفاده شد. نتایج نشان داد که در کل 71 درصد واریانس مربوط به حس انسجام به وسیله متغیر هوش هیجانی و سازه های آن تبیین می شود و ضریب تأثیر سازه های خودمدیریتی، آگاهی اجتماعی و مدیریت رابطه با توجه به آماره t نشان می دهند که این متغیرها با اطمینان 99 درصد می توانند تغییرات مربوط به حس انسجام را پیش بینی کنند و همچنین ضریب رگرسیون پیش بین نشان داد که سازه خودآگاهی نمی تواند واریانس حس انسجام دانشجویان را به طور معنادار تبیین کند. در مجموع نتیجه گرفته شد افزایش خود مدیریتی، آگاهی اجتماعی و مدیریت رابطه به افزایش حس انسجام در دانشجویان منجر می شود.
بررسی روند رشد تکلم و زبان فارسی کودکان از 2 تا 8 سالگی
حوزههای تخصصی:
بررسی تطبیقی مولفه های مشاوره ای در روان شناسی و اسلام (2)
حوزههای تخصصی:
اسلام به عنوان مکتبى جامع و همه جانبه نگر براى سلامتى روح و روان و سلامتى دینى انسان اهمیتى فوق العاده قایل است. از این رو، با ارائه برنامه و دستورات لازم، تمهیدات لازم را براى تحقق آن فراهم نموده است. یکى از رهنمودهاى ارزشمند اسلام در این رابطه، توصیه به همفکرى، تبادل نظر و مشورت در امور مختلف اجتماعى، و استفاده از تخصص همنوعان در تامین سلامت روحى، جسمى و توصیه به رعایت موازین اخلاقى و دینى در مشاوره است. دراین مقاله، ضمن تبیین مفهوم مشاوره از نگاه دینى و روان شناسى معاصر و توجه به نقاط اشتراک و اختلاف آنها، به اهمیت مشاوره و ویژگى هاى مشاور از منظر دینى پرداخته شده، و همچنین به آثار و پیامدهاى مثبت وجودِ این ویژگى ها در مشاور اشاره گردیده است.
تأمل، تفکر
منبع:
تربیت ۱۳۷۶ شماره ۱۲۲
حوزههای تخصصی:
اثربخشی مداخله تعدیل غذا خوردن هیجانی روی اصلاح غذا خوردن هیجانی و مدیریت وزن ز نان چاق و دارای اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف مشخص کردن کارآمدی مداخله تعدیل غذا خوردن هیجانی روی اصلاح غذا خوردن هیجانی و مدیریت وزن زنان چاق و دارای اضافه وزن صورت گرفته است.
روش: با استفاده از نمونهگیری در دسترس، از میان زنان داوطلب واجد معیارهای ورود-خروج به پژوهش، 22 نفر انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه (آزمایش و کنترل) جایگزین شدند، کلیه آزمودنیها قبل و بعد از مداخله تعدیل غذا خوردن هیجانی به گویههای پرسشنامه غذا خوردن هیجانی پاسخ دادند و مشخصات تنسنجی آنها نیز اندازهگیری شد.
یافتهها: تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نسخه 16ام نرم افزار آماری SPSS و با استفاده از آزمون t مستقل، نشان داد مداخله تعدیل غذا خوردن هیجانی به طور معنادار باعث اصلاح الگوهای غذا خوردن هیجانی (خشم، اضطراب و افسردگی) و کاهش وزن در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شده است (05/0> p).
نتیجهگیری: این مداخله باعث کاهش وزن و اصلاح غذا خوردن هیجانی به واسطه تنظیم هیجانها، اصلاح باورهای مخرب غذا خوردن و بازسازی شناختی در میان افراد دارای غذا خوردن هیجانی شده است.
بررسی مقایسه ای خصوصیات روانشناختی زنان ویژه با زنان عادی
حوزههای تخصصی:
تاثیر خودآموزی کلامی بر بهبود علایم مرضی کودکان مبتلا به اختلال سلوک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این تحقیق بررسی تاثیر آموزش خودآموزی کلامی بر علایم مرضی کودکان مبتلا به اختلال سلوک بود. به عبارتی دسترسی به این مساله که آیا آموزش خودآموزی کلامی می تواند در بهبود علایم مرضی کودکان مبتلا به اختلال سلوک تاثیر مثبتی داشته باشد یا خیر، هدفی بود که پژوهش به قصد دستیابی به آنها انجام پذیرفت. روش این پژوهش از نوع طرح نیمه تجربی (نیمه آزمایشی) بود که در آن نمونه ای شامل 20 نفر از دانش آموزان مبتلا به اختلال سلوک از مدارس شهر تبریز انتخاب و پس از جایگزینی تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل مورد مطالعه قرار گرفتند. در فرآیند طرح، گروه آزمایشی در مدت 10 جلسه تحت آموزش خودآموزی کلامی قرار گرفت و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. نتایج حاصل از روش تحلیل کوواریانس یک طرفه، نشان داد که گروه آزمایشی در پایان نسبت به گروه کنترل از بهبود قابل توجهی در علایم مرضی اختلال سلوک برخوردار است. به عبارت دیگر کاربرد و آموزش خودآموزی کلامی موجب بهبود معنی دار نشانه های مرضی دانش آموزان دارای اختلال سلوک شده بود.
بررسی اثر بخشی گروه درمانی ساختار یافته و آموزش خانواده در کاهش عود بیماران وابسته به مواد شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
" امروزه مساله وابستگی به مواد مخدر، به صورت یک مشکل جهانی در آمده است و عوارض ناشی از آن، از جنبه های مختلف بر جامعه ضربه وارد می کند. خانواده، به عنوان عنصر اصلی جامعه، در پدید آمدن و درمان این اختلاف، نقش به سزایی دارد. از جمله روش های روان درمانی برای درمان اختلال وابستگی به مواد، گروه درمانی و دیگری آموزش خانواده می باشد. بر این اساس، در این پژوهش، به بررسی تاثیر گروه درمانی با ساختار و آموزش خانواده در کاهش میزان تمایل به مصرف مواد و کاهش فراوانی بازگشت در بیماران دارای تشخیص وابستگی به مواد افیونی مراجعه کننده به مرکز بازتوانی اعتیاد سازمان بهزیستی شهر اصفهان، پرداخته شد. روش پژوهشی مورد استفاده، روش نیمه تجربی از نوع (پیش آزمون – پس آزمون) همراه با پیگیری 2 ماهه بود. بدین منظور، 2 گروه 14 نفره از بین بیماران یاد شده، که سم زدایی را با موفقیت طی کرده بودند، به صورت تصادفی انتخاب شدند. گروه اول، به عنوان گروه آزمایش، یک دوره گروه درمانی 8 جلسه ای گروه درمانی و همسران آنان نیز یک دوره 8 جلسه ای آموزش خانواده دریافت کردند. گروه دوم، هم به عنوان گروه گواه از بین بیماران سم زدایی شده همان مرکز، به صورت تصادفی انتخاب شدند که مداخلات یاد شده را دریافت نکردند. برای سنجش میزان بازگشت، از ابزار آزمایشگاهی رنگ سنجی نارک لایه (TLC) و برای سنجش میزان تمایل به مصرف مواد، از مقیاس پیش بینی بازگشت (RPS) استفاده سد. نتایج نهایی حاکی از آن بود که گروه درمانی و آموزش خانواده، باعث کاهش معنادار میزان وسوسه و تمایل به مصرف مواد در مرحله پس آزمون شده است. البته این تفاوت، در مرحله پیگیری 2 ماهه، معنادار نبود. افزون بر این، مداخلات یاد شده، باعث کاهش معنادار فراوانی برگشت در گروه آزمایش در مرحله پیگیری شد.
"
بررسی رابطهی بین الگوی روابط خانوادگی وخشونت خانگی علیه زنان در استان لرستان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: ساختار بعضی خانوادهها شرایط لازم را برای به کار گیری خشونت علیه زنان و کودکان فراهم میآورد. این تحقیق سعی دارد از دریچهی نوع روابط حاکم در خانواده به بررسی پدیدهی خشونت علیه زنان بپردازد .
روشکار: این تحقیق با استفاده از روش همبستگی روی زنان جامعهی شهری استان لرستان در سال 1386 صورت گرفته است. حجم نمونهی آماری بر اساس فرمول کوکران 383 نفر در نظر گرفته شد. جمعآوری اطلاعات از طریق پرسشنامه شامل سه قسمت 1- سئوالهای مربوط به اطلاعات جمعیتشناختی 2- پرسشنامهی خشونت علیه زنان حاج یحیی 3- پرسشنامهی محقق ساختهی انواع روابط خانوادگی صورت گرفت. در تحلیل دادهها از روش ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل واریانس یکطرفه و رگرسیون چند متغیری به روش گام به گام استفاده شد.
یافتهها: در بین انواع خشونت، خشونت روانی و جسمی بیش از سلیر اشکال آن در زنان تجربه میشود، همچنین بین خشونت و الگوهای همکاری، همفکری، همدلی، هماهنگی و روابط گفتمانی و داشتن اختیار زن در تصمیمگیری همبستگی معکوس معنیداری وجود دارد (001/0>P) و از سوی دیگر بین وجود الگوی پرخاشگری در خانوادهی پدری و تصور سلطهگرایانهی مرد نسبت به زن رابطهی مثبت معنیداری موجود است (001/0>P).
نتیجهگیری: زمانی که روابط اعضای خانواده بر اساس تشریک مساعی و همکاری با یکدیگر باشد، میزان خشونت خانگی کاهش می یابد.