فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶٬۲۶۱ تا ۶٬۲۸۰ مورد از کل ۳۵٬۵۲۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
مقدمه: دلزدگی و تعارضات زناشویی پدیده ای شایع است که باعث سست شدن روابط و افزایش مشکلات زناشویی می شود. هدف: پژوهش حاضر بررسی مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی بر دلزدگی و تعارضات زناشویی مراجعه کنندگان متقاضی طلاق بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش، شامل تمامی مراجعه کنندگان متقاضی طلاق در سال ۱۳۹۹ بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده تعداد ۴۵ نفر در سه گروه درمان پذیرش و تعهد (۱۵نفر)، طرحواره درمانی (۱۵نفر) و گروه گواه (۱۵نفر) جایگزین شدند. گروه های آزمایش تحت درمان پذیرش و تعهد (۱۲ جلسه ۹۰ دقیقه ای)، طرحواره درمانی (۱۲جلسه ۹۰ دقیقه ای) قرار گرفتند. گروه گواه در طی این مدت هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. برای گردآوری داده ها از مقیاس دلزدگی پاینز (۱۹۹۶) و پرسشنامه تعارضات زناشویی ثنایی(MCQ-R) استفاده شد. یافته ها با نرم افزار SPSS نسخه ۲۰ در دو بخش آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شد به همین منظور برای پاسخگویی به فرضیه های پژوهش از آزمون آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که هر دو درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (F=۷۸/۵۹, P<۰/۰۱) و طرحواره درمانی (F=۴/۴۰, P<۰/۰۱) بر دلزدگی زناشویی و تعارضات زناشویی مؤثر است. نتیجه مقایسه دو مداخله نیز نشان داد که طرحواره درمانی نسبت به درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد دارای اثربخشی بیشتری در کاهش دلزدگی (F=۱۳/۶۰, P<۰/۰۱) و تعارضات زناشویی (F=۲۹/۹۳, P<۰/۰۱) بود. نتیجه گیری: براساس نتایج درمان های اکت و طرحواره درمانی می تواند نقش مهمی در کاهش دلزدگی و تعارض زناشویی زوجین داشته باشد؛ بنابراین پیشنهاد می شود از این روش ها در کنار سایر روش های درمانی در جهت بهبود رضایت زناشویی و کاهش دلزدگی تعارض زناشویی زوجین استفاده شود.
تدوین و اعتباریابی بسته مداخله روانی حرکتی و اثربخشی آن بر حافظه کاری، توجه و علائم اضطراب آشکار در دانش آموزان دختر مضطرب
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اضطراب و مشکلات مرتبط با آن شایع ترین شکل مشکلات در کودکان است که با پیامدهای منفی متعددی همراه است. هدف: پژوهش حاضر با هدف تدوین و اعتباریابی بسته مداخله روانی حرکتی و اثربخشی آن بر اضطراب، حافظه کاری و توجه در دانش آموزان دختر مضطرب انجام شد. روش: مطالعه حاضر طی دو مرحله انجام شد ابتدا بسته مداخله روانی حرکتی تدوین و برای اعتباریابی آن از اعتبار محتوایی استفاده شد. سپس، از روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری با گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان دختر ابتدایی منطقه ۶ تهران در سال ۱۴۰۰ بودند. از میان آن ها ۴۰ نفر به روش هدفمند انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. مداخله روانی حرکتی در قالب ۱۰ جلسه ۶۰ دقیقه ای انجام شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه اضطراب آشکار، آزمون استروپ، فراخنای ارقام وکسلر و آزمون حافظه دیداری استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل آماری داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر با کمک نرم افزار SPSS نسخه ۲۲ استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد برنامه مداخله ای اعتبار محتوایی لازم را دارد و بسته مداخله توانست اضطراب را به طور معناداری کاهش دهد (P<۰/۰۰۱, F=۲۲۴/۲۸) و باعث بهبود حافظه کاری (P<۰/۰۰۱, F=۲۴/۲۵) و توجه (P<۰/۰۰۱, F=۹/۶۷) شود و تأثیر آن تا مرحله پیگیری ماندگار بود. نتیجه گیری: درمان روانی حرکتی موجب بهبود اضطراب، توجه و حافظه کاری می شود؛ بنابراین می تواند به عنوان برنامه ای روا و کارآمد در مدیریت اضطراب و بهبود کارکردهای شناختی دانش آموزان مورد استفاده قرار گیرد.
تدوین مدل وجدان تحصیلی و حل مسئله بر تفکر انتقادی دانشجویان با میانجی گری مهارت های ارتباطی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: وجدان تحصیلی و توانایی حل مسئله از جمله عواملی هستند که به تازگی تأثیر آن ها در زمینه های مختلف تحصیلی، اجتماعی و شغلی مورد توجه قرار گرفته است. دانش آموزانی که از وجدان تحصیلی بالایی برخوردارند به طور معمول تکالیف مدرسه را کامل و با جدیت بیشتری انجام می دهند و این ویژگی می تواند زمینه را برای درست اندیشیدن، درست سؤال مطرح کردن، ارتباط گرفتن و جمع آوری اطلاعات در خصوص یک مسئله فراهم می کند. بنابراین تدوین یک الگویی ساختاری وجدان تحصیلی، حل مسئله و مهارت های ارتباطی مسئله ای شد تا نقش هر کدام از این متغیر در ارتباط با تفکر انتقادی روشن شود. هدف: هدف این طرح ارزیابی مدل تبیین مهارت های تفکر انتقادی بر اساس وجدان تحصیلی و حل مسئله با میانجی گری مهارت های ارتباطی دانشجویان بود. روش: پژوهش پیش رو با توجه به هدف، از نوع بنیادی و از نظر روش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری در این پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه تهران در سال تحصیلی 1400-1399 بود. نمونه پژوهش 400 نفر از دانشجویان دانشکده های ادبیات و علوم انسانی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشکده علوم مهندسی و دانشکده ریاضی، آمار و علوم کامپیوتر تهران بود که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های وجدان تحصیلی مک ایلروی و بانتیگ (2002)، سبک های حل مسئله کسیدی و لانگ (۱۹۹۶)، مهارت های ارتباطی کویین دام (2004) و پرسشنامه مهارت تفکر انتقادی کالیفرنیا فاسیون و فاسیون (1990)، استفاده گردید. تجزیه وتحلیل داده ها بااستفاده از نرم افزار SPSS 26 و AMOS 25 استفاده شد. داده های گردآوری شده با استفاده از تکنیک الگوسازی معادلات ساختاری تجزیه وتحلیل می شود. یافته ها: ارزیابی مدل فرضی پژوهش با استفاده از شاخص های برازندگی نشان داد که مدل فرضی با مدل اندازه گیری برازش دارد (0/92 =CFI، 0/90 =NFI و 0/06 =RMSEA). نتایج تحلیل آماری نشان داد که حل مسئله و وجدان تحصیلی بر مهارت های ارتباطی به ترتیب با ضرایب استاندارد 0/36 و 0/41 اثر مثبت و مستقیمی دارند. حل مسئله و وجدان تحصیلی با واسطه گری مهارت های ارتباطی بر روی تفکر انتقادی به ترتیب با ضرایب استاندارد 0/42 و 0/369 در سطح 0/05 >P اثر معنی داری دارند. همچنین مهارت های ارتباطی بر تفکر انتقادی با ضریب استاندارد 0/32 در سطح 0/05 >P اثر مثبت و معنی داری داشت. نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش می توان نتیجه گرفت توانایی حل مسئله و داشتن وجدان و وظیفه شناسی در کنار توانایی برقرار ارتباط با دیگران زمینه را برای پرسش های مناسب فراهم کند و دانشجویان با استدلال و تعامل اطّلاعات مربوطه را جمع آوری کند
تأثیر بسته آموزشی توانمندسازی با رویکرد خودتعیین گری بر عملکرد و باورهای جنسیتی ریاضی دانش آموزان دختر (با عملکرد پایین در درس ریاضی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ بهار (فروردین) ۱۴۰۱ شماره ۱۰۹
۱۸۶-۱۶۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: مطالعات متعددی نشان داده اند که باورهای جنسیتی ریاضی بر عملکرد ریاضی دختران اثر گذاشته و منجر به افت نمرات ریاضی و علاقه آنان به سودمندی ریاضی می شود. اما پیرامون بررسی تأثیر بسته آموزشی توانمندسازی با رویکرد خود تعیین گری بر عملکرد و باورهای نسیتی ریاضی دانش آموزان دختر شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی بسته آموزشی توانمندسازی با رویکرد خودتعیین گری بر عملکرد و باورهای جنسیتی ریاضی دانش آموزان دختر با عملکرد پایین انجام گرفت. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ روش گردآوری داده ها آزمایشی از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش تمامی دانش آموزان دختر پایه نهم (دارای عملکرد پایین در درس ریاضی) منطقه 6 آموزش و پرورش شهر تهران سال تحصیلی 98-99 بودند، 32 نفر به روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (16 نفر) جایگزین شدند. ابزار پژوهش حاضر پرسشنامه باورهای تحصیلی لدر و فورگز (2002) بود، برای گروه آزمایش، آموزش بسته توانمندسازی با رویکرد خودتعیین گری در 8 جلسه 60 دقیقه ای برگزار شد در حالی که گروه گواه هیچ گونه مداخله ای را دریافت نکرد. برای آموزش توانمندسازی با رویکرد خودتعیین گری از بسته ملک زاده، حجازی وکیامنش (1400) استفاده شد. تحلیل داده ها با روش آماری تحلیل واریانس مختلط انجام گرفت. یافته ها: یافته های آماری نشان دادکه استفاده از بسته آموزشی توانمندسازی با رویکرد خود تعیین گری در بهبود عملکرد و باورهای جنسیتی ریاضی دانش آموزان دختر با عملکرد پایین در این درس مؤثر بوده است (0/01>P). نتیجه گیری: دانش آموزان دختر که در جلسات آموزشی توانمندسازی با رویکرد خودتعیین گری شرکت کردند در درس ریاضی، عملکرد بهتری نشان داده و باورهای جنسیتی ریاضی آن ها در این درس بهبود یافت، باتوجه به تأثیر بسته آموزشی توانمندسازی با رویکرد خودتعیین گری بر عملکرد و باورهای جنسیتی ریاضی دانش آموزان دختر، استفاده از این برنامه آموزشی برای بهبود عملکرد و باورهای جنسیتی ریاضی دانش آموزان در مدارس با گروه های مختلف و تعداد بیشتر پیشنهاد می شود.
اثربخشی برنامه توانمندسازی زنان پناهنده سرپرست خانوار بر عزت نفس، خودکارآمدی، امید و سبک های اسنادی آنان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ بهار (خرداد) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۱
۵۲۴-۵۰۹
حوزههای تخصصی:
زمینه: تحقیقات نشان داده اند که پناهندگان در معرض عوامل استرس زای مختلفی قرار می گیرند که این استرس زاها برای زنان پررنگ تر هستند. از طرف دیگر، برنامه های توانمندسازی روانشناختی می توانند باعث بهبود عملکرد انسان ها می شود. ازاین رو، برنامه های توانمندسازی بر روی زنان پناهنده سرپرست خانوار می تواند بسیار مفید باشد. هدف: این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی برنامه توانمندسازی زنان پناهنده سرپرست خانوار بر عزت نفس، خودکارآمدی، امید و سبک های اسنادی آنان انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با دوگروه آزمایش و گواه بود. در این پژوهش تعداد 50 نفر از زنان پناهنده سرپرست خانوار که به حضور در پژوهش تمایل داشتند، انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو دسته آزمایش و گواه قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش عبارت بودند از پرسشنامه خودپنداره راجرز (1975-1938)، پرسشنامه سبک های اسنادی پیترسون، سمل، وون بایر و همکاران (1982)، مقیاس عزت نفس روزنبرگ (1965)، پرسشنامه خودکارآمدی عمومی توسط شرر و همکاران (1982) و پرسشنامه امید به زندگی اشنایدر (1991). پیش آزمون در هر دو گروه انجام شد و گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای برنامه توانمندسازی زنان پناهنده سرپرست خانوار که توسط طوسی (1399) با مطالعات کیفی تنظیم شده است را دریافت کردند. جهت تجزیه و تحلیل یافته ها از آزمون تحلیل واریانس مختلط استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که آموزش برنامه توانمندسازی بر اعتماد به خود، خودپنداره، خودکارآمدی، امید و سبک های اسنادی زنان سرپرست خانوار پناهنده تأثیر معناداری داشته است (0/05 >p). به نحوی که نمرات عزت نفس، خودپنداره، خودکارآمدی، امیدواری و سبک های اسنادی درونی مثبت افزایش و سبک های اسناد درونی منفی کاهش معناداری در مرحله پس آزمون داشته و تغییر نمرات در مرحله پیگیری پایدار بود. نتیجه گیری: به نظر می رسد این برنامه توانمندسازی بر اعتماد به خود، خودپنداره، خودکارآمدی، امید و سبک های اسنادی زنان سرپرست خانوار پناهنده تأثیر داشته است. تحقیق در نمونه های بزرگ تر میدانی مورد نیاز است.
تأثیر اجرای روش تدریس کلاس معکوس بر خودکارآمدی تحصیلی و یادگیری خودراهبر دانشجویان در درس زبان انگلیسی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: امروزه، آمادگی برای خودراهبری و خودکارآمدی به عنوان یک عامل انگیزشی در امر یادگیری دانشجویان مورد توجه قرار گرفته است. این مطالعه با هدف بررسی اثر بخشی تدریس کلاس معکوس بر خودکارآمدی تحصیلی و یادگیری خودراهبر دانشجویان دانشگاه پیام نور دلفان در درس زبان انگلیسی انجام شد. روش ها: روش نیمه آزمایشی، که در آن 30 نفر از دانشجویان دانشگاه پیام نور دلفان، که در نیمسال تحصیلی 1397-1396 درس زبان انگلیسی را انتخاب کرده بودند با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب، و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند (هر گروه 15 نفر). ابزار پژوهش پرسشنامه های خودکارآمدی تحصیلی جینکز و مورگان (1992)، و یادگیری خودراهبر فیشر و همکاران (2001) بود. داده ها در نرم افزار SPSS نسخه 23 و با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که بین گروه های آزمایش و کنترل از نظر خودکارآمدی تحصیلی و یادگیری خودراهبر با مؤلفه های آن (خودکنترلی، رغبت در یادگیری و خود مدیریتی) تفاوت معناداری وجود دارد، و روش تدریس کلاس معکوس باعث افزایش میزان خودکارآمدی تحصیلی و خودراهبری یادگیری (خودکنترلی، رغبت در یادگیری و خودمدیریتی) در بین دانشجویان شد (001/0>P). نتیجه گیری: روش تدریس کلاس معکوس می تواند میزان خودکارآمدی تحصیلی و خودراهبری در یادگیری (خودکنترلی، رغبت در یادگیری و خودمدیریتی) را در بین دانشجویان ارتقاء بخشد. بنابراین استادان می توانند از این روش تدریس جهت افزایش خودکارامدی تحصیلی و یادگیری خودراهبری دانشجویان استفاده کنند.
پیش بینی فرسودگی تحصیلی بر اساس حساسیت اضطرابی، احساس تنهایی و ترس از صمیمت در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی کرمان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: در طول دوران تحصیل، چالش های مثبت و منفی گوناگونی برای دانشجویان ایجاد می شود که یکی از این چالش های منفی، فرسودگی تحصیلی است. عوامل متعدد شناختی، هیجانی، رفتاری و شخصیتی بر بروز و شدت یافتن این چالش منفی اثرگذار هستند. هدف این پژوهش پیش بینی فرسودگی تحصیلی بر اساس حساسیت اضطرابی، احساس تنهایی و ترس از صمیمیت است. روش کار: روش تحقیق در این پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بوده و جامعه آماری آن شامل کلیه دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی کرمان در سال تحصیلی 98-1397 است که 335 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل پرسش نامه فرسودگی تحصیلی، پرسش نامه حساسیت اضطرابی، پرسش نامه احساس تنهایی و پرسشنامه ترس از صمیمت بود که به منظور تحلیل پرسش نامه ها از روش رگرسیون چندگانه از نوع همزمان استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که حساسیت اضطرابی، احساس تنهایی و ترس از صمیمت قادر به پیش بینی معنادار فرسودگی تحصیلی هستند)001/0(P<. نتیجه گیری: دانشگاه به عنوان اصلی ترین نهادی که اکثریت جامعه جوان در آن حضور می یابند، اهمیت اساسی در حفظ و بهبود سلامت روانی-اجتماعی افراد دارد. از آنجا که دوره جوانی با فرآیند اجتماعی شدن گره خورده است؛ توجه و برنامه ریزی هدفمند در راستای کمک به این فرآیند در پیشرفت تحصیلی و سلامت روان جوانان جامعه که پایه و اساس پیشرفت های آتی هستند، باعث جلوگیری و کاهش مشکلات مربوط به فرآیند تحصیل از جمله فرسودگی تحصیلی می شود.
بررسی رابطه بین سبک های دلبستگی و طرحواره های ناسازگار اولیه با خود ناتوان سازی در دانشجویان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: خودناتوان سازی از جمله مکانیسم های دفاعی جهت حفظ اعتماد به نفس هنگام شکست خوردن می باشد. هدف این تحقیق بررسی رابطه ی بین سبک های دلبستگی و طرحواره های ناسازگار اولیه با خود ناتوان سازی در دانشجویان دانشگاه مراغه بود. روش ها: در این پژوهش از روش تحقیق توصیف همبستگی استفاده شد. جامعه ی آماری این پژوهش شامل کلیه ی دانشجویان دانشگاه مراغه در سال تحصیلی 1397-98 بود. از جامعه مذکور با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای تعداد 300 نفر از دانشجویان به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات ازپرسش نامه های سبک دلبستگی هازن و شیور ، طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ و مقیاس خود ناتوان سازی جونز و رودوالت استفاده شد. به منظور تحلیل یافته ها از رگرسیون چند متغیره و ضریب همبستگی پیرسون با استفاده از نرم افزار SPSS 24 استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که بین طرحواره های ناسازگار اولیه با خود ناتوان سازی رابطه ی معنا داری دارند ( 01/0 P< ) و همچنین از بین سبک های دلبستگی، بین سبک دلبستگی نا ایمن اجتنابی و نا ایمن دوسوگرا با خودناتوان سازی رابطه معناداری وجود دارد ( 01/0 P< ). اما بین سبک دلبستگی ایمن با خود ناتوان سازی رابطه معنادار وجود ندارد. نتیجه گیری: سبک های دلبستگی نا ایمن و دوسوگرا و طرحواره های ناسازگار اولیه می توانند منجر به خودناتوان سازی در دانشجویان شوند.
دینداری و تاب آوری؛ نقش واسطه ای امیدواری(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
روانشناسی و دین سال ۱۵ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۵۷)
131-148
حوزههای تخصصی:
این پژوهش، با هدف تعیین نقش واسطه ای امیدواری، در رابطه دینداری با تاب آوری انجام گردید. برای دستیابی به این هدف، در یک پژوهش توصیفی از نوع همبستگی، تعداد 375 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم، با استفاده از نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها، از مقیاس تاب آوری کونور و دیویدسون (CD-RIS-25)، پرسش نامه امیدواری اسنایدر و سنجش نگرش های مذهبی گلاک و استارک استفاده شد و داده های پژوهش، با استفاده از نرم افزار 22 SPSS و22 AMOS، از طریق آزمون های ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون چندمتغیره و تحلیل مسیر، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها، نقش واسطه ای امیدواری را در ارتباط دینداری با تاب آوری تأیید کرد. همچنین نشان داد که بین امیدواری و تاب آوری، رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. از سوی دیگر، دینداری و امیدواری و تمام ابعاد آن، رابطه مثبت و معناداری با هم دارند و براساس نتایج این پژوهش بین تاب آوری و دینداری و تمام ابعاد آن، رابطه مثبت و معناداری وجود دارد؛ یعنی با افزایش میزان دینداری در افراد، تاب آوری در آنها افزایش پیدا می کند. بر این اساس برای افزایش تاب آوری افراد از طریق دینداری، بهتر است از مؤلفه امیدواری، که در محتواهای دینی وجود دارد، بهره برد.
پیش بینی بنیان های اخلاقی بر پایه تعهد و تأمل دینی و سه گانه تاریک شخصیت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، ضمن معرفی الگوی جدیدی از جهت گیری دینی، با نام «جهت گیری دینی چرخشی»، نقش تعهد و تأمل دینی و سه گانه تاریک شخصیت (یعنی خودشیفتگی، ماکیاول گرایی، و جامعه ستیزی)، در پیش بینی بنیان های اخلاقی، گروهی از دانشجویان بررسی شد. 190 دانشجوی در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند و به «پرسش نامه بنیان های اخلاقی»، «مقیاس دوازده کثیفِ سه گانه تاریک شخصیت»، و «پرسش نامه جهت گیری دینی چرخشی» پاسخ دادند. روش پژوهش حاضر، توصیفی از نوع همبستگی است. یافته های پژوهش نشان داد که بنیان اخلاقی انصاف/ مقابله به مثل، توسط جهت گیری دینی اجتماعی و بنیان اخلاقی قدرت/ احترام، توسط جهت گیری های دینی مرکزیت و نفع و بنیان اخلاقی پاکی، توسط جهت گیری های دینی مرکزیت، نفع، و شک و رگه شخصیتی جامعه ستیزی، توانست بنیان اخلاقی انصاف را پیش بینی می کنند. جهت گیری دینی مرکزیت، با رگه های شخصیتی جامعه ستیزی و ماکیاول گرایی، رابطه منفی داشت. بین جهت گیری دینی شخصی و رگه شخصیتی جامعه ستیزی، رابطه منفی وجود داشت. جهت گیری دینی اجبار، با رگه شخصیتی جامعه ستیزی رابطه مثبت داشت. این یافته ها، حاکی از ارتباط پیچیده اخلاق دینداری، و شخصیت است.
اثربخشی معنادرمانی بر خردمندی و تاب آوری دختران فرار و بدسرپرست تحت مراقبت سازمان بهزیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش تعیین اثربخشی معنادرمانی بر تاب آوری و خردمندی دختران فرار و بدسرپرست تحت مراقبت سازمان بهزیستی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه ی دختران فراری و یا بدسرپرست سازمان بهزیستی در مراکز نگهداری شهر تهران در نیمه اول سال 1399 بودند که به روش نمونه گیری دردسترس از بین افراد واجد شرایط تعداد 40 نفر وارد مطالعه شده و در دو گروه 20 نفری (گروه آزمایش و گروه در انتظار درمان) به صورت تصادفی ساده جایگزین شدند. گروه آزمایش 10 جلسه 90 دقیقه ای تحت درمان معنادرمانی قرار گرفتند. ابزارهای مورد استفاده شامل مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون 2003 (CD-RIS) و مقیاس خردمندی (WS) (اشمیت و همکاران، 2012) بود. تجزیه و تحلیل داده ها از طریق نرم افزار SPSS و با آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره انجام گرفت. براساس یافته های پژوهش مداخله معنادرمانی بر افزایش تاب آوری (01/0p<) و خردمندی (01/0p<) در دختران فرار و بدسرپرست تحت مراقبت سازمان بهزیستی تأثیر معناداری داشت. نتایج حاصله براهمیت به کارگیری این روش درمانی در مراکز نگهداری و سایر مراکز مرتبط با این دختران از سوی روانشناسان آن مراکز تأکید دارد.
بررسی نقش ذهن آگاهی و اشتیاق شغلی در پیش بینی کیفیت زندگی کاری پرستاران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: ﭘﺮﺳﺘﺎران ﺗﻨﺶ زﯾﺎدی ﻣﺘﺤﻤﻞ می شوند ﮐﻪ می تواند آﺛﺎر ﻧﺎﺧﻮﺷﺎﯾﻨﺪی را در اﺑﻌﺎد ﻓﺮدی و حرفه ای ﺑﺮ ﺟﺎی ﮔﺬارد. هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش ذهن آگاهی و اشتیاق شغلی در پیش بینی کیفیت زندگی کاری پرستاران بود. روش: ﻃﺮح ﭘﮋوﻫﺶ ﺣﺎﺿﺮ ﺗﻮﺻﯿﻔﯽ و از ﻧﻮع پژوهش های ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﯽ می باشد. جامعه آماری در این پژوهش تمام پرس تاران شاغل در بخش های مختلف بیمارستان های دولت ی شهر تهران در سال 1400 بودند که 314 نفر به صورت در دسترس در این مطالعه شرکت کردند. از مقیاس ذهن آگاهی، پرسشنامه کیفیت زندگی کاری پرستاری و پرسشنامه اش تیاق ش غلی استفاده شد. برای تحلیل داده ها از همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه با بهره گیری از نرم افزار SPSS نسخه 22 استفاده شد. یافته ها: ﻧﺘﺎﯾﺞ ﻧﺸﺎن داد ﮐﻪ ﺑﯿﻦ ذﻫﻦ آﮔﺎﻫﯽ، کیفیت زندگی کاری همبستگی ﻣﺜﺒﺖ و معنی داری وﺟﻮد دارد و ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺑﯿﻦ اشتیاق شغلی و کیفیت زندگی کاری ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﯽ وﺟﻮد داشت. با در دﺳﺖ داﺷﺘﻦ ﻧﻤﺮات مؤلفه های ذهن آگاهی و اشتیاق شغلی ﭘﺮﺳﺘﺎران، می توان ﻣﯿﺰان کیفیت زندگی کاری آن ها را پیش بینی ﮐﺮد (001/0>p). ﻧﺘﯿﺠﻪ ﮔﯿﺮی: با توجه ﺑﻪ ﻧﺘﺎﯾﺞ به دست آمده ﻣﯽ ﺗﻮان ﺑﺎ افزایش ذﻫﻦ آﮔﺎﻫﯽ و اشتیاق شغلی، ﻣﻬﺎرت کیفیت زندگی کاری ﭘﺮﺳﺘﺎران را ﺑﻬﺒﻮد ﺑﺨﺸﯿﺪ ﺗﺎ از ﻃﺮﯾﻖ آﮔﺎﻫﯽ از ﻫﯿﺠﺎﻧﺎت، از آن ها ﺑﻬﺘﺮ اﺳﺘﻔﺎده ﮐﻨﻨﺪ و ﻋﻤﻠﮑﺮدﺷﺎن ﺑﻬﺒﻮد ﯾﺎﺑﺪ.
پیش بینی نقش های جنسیّتی بر اساس جنسیّت زدگی دوسوگرایانه آشکار و ناآشکار (ضمنی) در نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روان شناسی اجتماعی دوره ۱۲ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۶
123 - 141
حوزههای تخصصی:
مقدمه : هدف از پژوهش حاضر، بررسی رابطه جنسیّت زدگی دوسوگرایانه آشکار و ناآشکار (ضمنی) با نقش های جنسیّتی و پیش بینی نقش های جنسیّتی بر اساس انواع مختلف جنسیّت زدگی در نوجوانان بود. روش : روش پژوهش از لحاظ هدف در ردیف پژوهش های کاربردی و به لحاظ جمع آوری داده ها از نوع توصیفی همبستگی بود. جامعه ی آماری پژوهش را تمام نوجوانان دختر و پسر 12 تا 18 ساله ی شهر تبریز که در حال تحصیل در یکی از مدارس این شهر بودند، تشکیل داده اند. نمونه مورد از 122 نفر نوجوان تشکیل شده است که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده بودند. برای اندازه گیری متغیرهای پژوهش از پرسشنامه نقش های جنسیّتی توماس و رابینسون (1981)، مقیاس جنسیّت زدگی دوسوگرایانه (گلیک و فیسک، 1996)، و تست تداعی ضمنی جنسیّت زدگی دوسوگرایانه (گرینوالد و همکاران، 1998؛ دی الیویرالاکس و همکاران، 2015) استفاده شد. یافته ها : یافته های پژوهش نشان داد که بین جنسیّت زدگی خیرخواهانه آشکار و ناآشکار با نقش های جنسیّتی مردانه همبستگی مثبت (p < .01)، و بین جنسیّت زدگی خصمانه آشکار و ناآشکار با نقش های جنسیّتی زنانه همبستگی منفی وجود دارد (p < .01). همچنین تحلیل های رگرسیون نشان دادند، جنسیّت زدگی خصمانه آشکار و ناآشکار می توانند؛ نقش های جنسیّتی زنانه (p < .01) واریانس و جنسیّت زدگی خیرخواهانه آشکار و ناآشکار نیز می توانند؛ نقش های جنسیّتی مردانه را به شکلی معنادار پیش بینی کنند (p < .01). علاوه بر این، یافته ها نشان داد، متغیرهای پژوهش 5/19% از واریانس نقش های جنسیّتی زنانه، و 17% از واریانس نقش های جنسیّتی مردانه را پیش بینی می کنند. نتیجه گیری : از نگرش های جنسیّت زده دوسوگرایانه مختلف می توان برای پیش بینی نقش های جنسیّتی نوجوانان استفاده کرد.
اثر بخشی آموزش هوش اجتماعی بر خودکارآمدی اجتماعی، اضطراب ناشی از کرونا و کمال گرایی دانش آموزان پسر مقطع متوسطه اول
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف اثربخشی آموزش هوش اجتماعی بر خودکارآمدی اجتماعی، اضطراب ناشی از کرونا و کمال گرایی دانش آموزان پسر مقطع متوسطه اول انجام گرفت. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه دانش آموزان پسر مقطع متوسطه اول شهر سمنان را تشکیل دادند. روش نمونه گیری به صورت خوشه ای چندمرحله ای بود؛ و نمونه پژوهش شامل 30 آزمودنی که به روش خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شده بودند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش مقیاس خودکارآمدی اجتماعی نوجوان کلنی (1989)، مقیاس اضطراب کرونا ویروس علی پور (1398) و مقیاس کمال گرایی چندبعدی تهران بشارت (1386) بود. برای تجزیه وتحلیل آماری داده ها از تحلیل کوواریانس به کمک نرم افزار SPSS استفاده شد. نتایج نشان داد که آموزش هوش اجتماعی بر خودکارآمدی اجتماعی، اضطراب ناشی از کرونا و کمال گرایی دانش آموزان پسر مقطع متوسطه اول تأثیر دارد.
بررسی مقایسه ای مزایا و معایب آموزش مجازی و حضوری
حوزههای تخصصی:
امروزه آموزش جز جدایی ناپذیر زندگی بشر شده و هرروز با پیشرفت تکنولوژی جدید،روش های تازه ای برای ارائه ی آموزش به وجود می آید، ازجمله: آموزش از راه دور، آموزش مجازی، آموزش الکترونیکی. این پژوهش باهدف بررسی مقایسه ای مزایا و معایب آموزش مجازی و حضوری به روش توصیفی انجام شده است. این پژوهش با استفاده از کلیدواژه های \"آموزش مجازی، آموزش سنتی، مقایسه ی آموزش مجازی و سنتی \" با جستجو در پایگاه های اطلاعاتی فارسی و لاتین انجام شده است. در این پژوهش ابتدا آموزش مجازی تعریف شده سپس تفاوت آموزش مجازی و الکترونیکی، مزایا و معایب، ضرورت های وجود آموزش مجازی، آموزش الکترونیکی در مقابل آموزش سنتی یا آموزش چهره به چهره و... نتایج این پژوهش نشان می دهد، در کشور ما در اکثر سازمان های آموزشی، زیرساخت لازم برای آموزش مجازی وجود ندارد و اساتید و دانشجویان به این باور اعتقاددارند که آموزش مجازی در کنار آموزش سنتی نتیجه بخش خواهد بود.
مقایسه ادراک دیداری در چرخه های زیستی ماهانه در دانش آموزان دختر و پسر با و بدون اختلالات یادگیری خاص(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سلامت روان کودک دوره نهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۳۳)
۱۵۱-۱۴۰
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: چرخه های بدن یا چرخه های زیستی، پدیده های مولکولی، هورمونی یا روان شناختی تکرارشونده ای هستند که در همه جانداران رخ می دهند. پژوهش حاضر به منظور مقایسه تغییر ادراک دیداری در فصل های مختلف سال در دانش آموزان با و بدون اختلال یادگیری با گروه سنی 8 تا 12 ساله با توجه به موضوع زمان- روان شناسی انجام شد. روش: این پژوهش یک مطالعه علی مقایسه ای است. نمونه پژوهش از دانش آموزان مدرسه های مناطق آموزشی 13، 14 و 15 تهران در سال های تحصیلی 1397 تا 1399 بود که با روش نمونه گیری در دسترس از نوع نمونه گیری هدفمند-داوطلبانه انتخاب شدند. شرکت کنندگان 37 دانش آموز با اختلال یادگیری خاص با نمود خواندن (19 دختر و 18 پسر) و 31 دانش آموز بدون اختلال یادگیری (17 دختر و 14 پسر) انتخاب شدند. سپس هر یک از گروه های دانش آموزان با و بدون اختلال یادگیری دختر و پسر به صورت فردی آزمون های ادراک مهارت های دیداری (گاردنر و موریسن، 1982) را تکمیل کردند. داده ها با روش اندازه گیری مکرر (در هر فصل یک بار) در نرم افزار SPSS-22 موردبررسی قرار گرفتند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان می دهد مهارت ادراک دیداری (ادراک سن دیداری و بهره دیداری)، در میان آزمودنی ها در فصل های مختلف سال متغیر است و همچنین بین گروه های با و بدون اختلال یادگیری اختلاف معنی داری در ادراک دیداری وجود دارد. ادراک دیداری در دانش آموزان بدون اختلال یادگیری به طور معناداری بالاتر از دانش آموزان با اختلال یادگیری در فصل های مختلف سال است. نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش می توان نتیجه گیری کرد در ادراک دیداری دانش آموزان با اختلال یادگیری در چرخه های فصلی تفاوت هایی دیده می شود که ناشی از این چرخه های فصلی است.
مطالعه تطبیقی برنامه های تربیت جنسی کودکان دوره ابتدایی یونسکو، هلند و انگلستان
حوزههای تخصصی:
بسیاری از کشورهای جهان برای جلوگیری از مشکلات جنسی به تهیه برنامه مدون تربیت جنسی پرداخته اند. در ایران هنوز برنامه ای در زمینه تربیت جنسی تدوین نشده است. از این رو پژوهش حاضر به مقایسه مولفه های دانش، نگرش و مهارت دوره ابتدایی سه برنامه تربیت جنسی یونسکو، هلند و انگلیس پرداخته است تا زمینه پژوهش های لازم برای دیگر پژوهشگران در جهت تدوین برنامه تربیت جنسی برای ایران فراهم شود. پژوهش حاضر یک مطالعه کیفی از نوع تطبیقی است. جامعه آماری ایﻦ ﭘﮋوﻫﺶ، کلیه برنامه های تربیت جنسی موجود در دنیا بود که سه برنامه یونسکو، هلند و انگلستان به صورت هدفمند انتخاب شدند. داده های پژوهش براساس سه مولفه دانش، نگرش و مهارت مورد مقایسه و تفاوت های آن مشخص شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش جرج بردی استفاده شده است. نتایج نشان می دهد که مهم ترین اهداف برنامه های تربیت جنسی یونسکو و هلند در دوره ابتدایی داشتن دانش، نگرش و مهارت لازم جهت برقراری ارتباط صحیح و سالم با خود، خانواده و جامعه و احترام به حقوق خود و دیگران و همچنین آمادگی برای بلوغ می باشد. در مقابل برنامه تربیت جنسی انگلستان در دوره ابتدایی بیشتر بر اعتماد به نفس برای ارتباط و آمادگی برای بلوغ تاکید می کند. نتایج نشان دادند که تربیت جنسی امری است که باید قبل از رسیدن به بلوغ آغاز شود و با توجه به وابسته به فرهنگ بودن آن، نیاز به یک برنامه رسمی و متناسب با فرهنگ، جنسیت و سن جهت جلوگیری از نهادینه شدن اطلاعات، ارزش ها و مهارت های غلط در افراد جامعه احساس می شود. بنابراین لازم است متخصصان تعلیم و تربیت در این زمینه اهتمام لازم را داشته باشند.
پیش بینی کارکرد خانواده براساس ادراک زوجین از حضور خدا در زندگی با واسطه گری تاب آوری فردی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
خانواده، یکی از مهم ترین نهادهای جامعه و شکل دهنده ی شخصیت آدم ی اس ت. کارکرد بهینه ی خانواده، عامل بسیار تاثیرگذاری در ش کوفایی، رش د و پیش رفت اعضای خانواده است . هدف این پژوهش پیش بینی کارکرد خانواده براساس ادراک زوجین از حضور خدا در زندگی با واسطه گری تاب آوری فردی بود. پژوهش حاضر، یک مطالعه توصیفی از نوع همبستگی است که طبق مراحل پیشنهادی بارون و کنی (1986) و از روش رگرسیون استفاده شده است. بدین منظور 170 معلم از معلمان شهرستان بیرجند استان خراسان جنوبی با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه تصور از خدا (لارنس، 1997)، مقیاس تاب آوری (کانر و دیویدسون، 2003) و مقیاس کارکرد خانواده مک مستر(1983) استفاده شد. نتایج تحلیل های آماری نشان داد که بین ادراک حضور خدا در زندگی با تاب آوری رابطه معنادار مثبت 437 = R و با کارکرد ناسالم خانواده رابطه معنادارمنفی476 = R وجود دارد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد ادراک حضور خدا 22.1درصد از کارکرد خانواده را تبیین می کند. نتایج حاصل از بررسی فرضیه اصلی پژوهش طبق روش بارون و کنی (1986) نیز نشان داد که تاب آوری رابطه ادراک زوجین از خدا در زندگی با کارکرد خانواده را واسطه گری جزئی (0.304- = ) می کند.
رابطه نگرش های ناکارآمد و عواطف مثبت و منفی با نگرش به روابط فرازناشویی؛ با توجه به نقش واسطه ای جهت گیری دینی در زوجین در آستانه طلاق(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
زوجین پایه گذار خانواده و خانواده رکن اصلی جامعه هستند به همین دلیل سلامت و پویایی جامعه در گرو سلامت خانواده و زوج است. از آنجا که هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه نگرش های ناکارآمد و عواطف مثبت و منفی با نگرش به روابط فرازناشویی با توجه به نقش واسطه ای جهت گیری دینی در زوجین در آستانه طلاق است، از نظر نوع پژوهش توصیفی - همبستگی است. جامعه آماری پژوهش، کلیه زوجین در آستانه طلاق شهر لار استان فارس بود که با استفاده از شیوه نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای 200 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. در این تحقیق برای اندازه گیری متغیرهای مورد بررسی از پرسشنامه نگرش به خیانت (روابط فرازناشویی)؛ پرسشنامه جهت گیری دینی، پرسشنامه نگرش های ناکارآمد و پرسشنامه عواطف مثبت و منفی استفاده شد. یافته های بدست آمده نشان دهنده آن است که بین نگرش های ناکارآمد و عواطف منفی با روابط فرازناشویی رابطه مثبت وجود دارد. ارتباط بین نگرش های دینی با روابط فرازناشویی، منفی است و بین عواطف مثبت و روابط فرازناشویی رابطه معناداری وجود ندارد.
مقایسه روند تحولی هوش شناختی، هوش هیجانی و هوش معنوی از نوجوانی تا بزرگسالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۶ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۱)
45 - 55
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر شناخت سیر تحولی هوش شناختی، هوش هیجانی و هوش معنوی و مقایسه چگونگی روند تحولی سه نوع هوش مذکور از نوجوانی تا سالمندی بود. این پژوهش یک پژوهشی تحولی از نوع مقطعی و از نظر روش توصیفی از نوع علّی- مقایسه ای است. شرکت کنندگان در این پژوهش 691 نفر از شهروندان ساکن شهر اراک با دامنه سنی 14 تا 80 سال به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب و به پرسشنامه های هوش معنوی سهرابی و ناصری، پرسشنامه هوش هیجانی برادبری-گریوز و نسخه بزرگسالان آزمون ماتریس های پیشرونده ریون پاسخ دادند. نتایج تحلیل داده ها به روش تحلیل واریانس دو راهه نشان داد که بین گروه های مختلف سنی از نظر هوش معنوی تفاوت معناداری وجود داشت ولی در هوش شناختی و هیجانی این تفاوت معنادار نبود. همچنین اثر تعاملی نوع هوش و گروه سنی معنادار مشاهده شد. می توان نتیجه گرفت که روند تحولی هوش شناختی، معنوی و هیجانی در گذر زمان از نوجوانی تا سالمندی یکسان نیست و شاید در دوره های پایانی زندگی با نقصان و زوال یکی از این هوش ها بتوان شاهد افزایش دیگری جهت جبران کاستی ها برای حل مسایل زندگی بود.