فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی نقش میانجی تاب آوری روان شناختی در رابطه بین احساس امید و سلامت روان دانش آموزان و نیز نقش تعدیل کننده جنسیت در رابطه بین احساس امید و سلامت روان با میانجی گری تاب آوری روان شناختی پرداخت. روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش را کلیه دانش آموزان مدارس دولتی دوره دوم متوسطه در منطقه 5 شهر تهران در سال تحصیلی 1402-1403 تشکیل می دادند که 302 نفر از آن ها با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده های پژوهش از مقیاس امید بزرگسالان (1991)، مقیاس تاب آوری کانر-دیویدسون (2003) و چک لیست علائم 25 (1380) در بستر اینترنت استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون هایس (مدل های 4 و 7) نشان داد تمامی اثرات مستقیم شامل اثر احساس امید بر سلامت روان و تاب آوری روان شناختی و اثر تاب آوری روان شناختی بر سلامت روان معنی دار بود. همچنین، اثر غیرمستقیم احساس امید بر سلامت روان از طریق تاب آوری روان شناختی معنی دار بود. به عبارتی، تاب آوری روان شناختی نقش میانجی در رابطه بین احساس امید و سلامت روان دارد؛ به طوری که احساس امید با افزایش تاب آوری روانشناختی به افزایش سلامت روان دانش آموزان منجر می شود. یافته ها نقش تعدیل کننده جنسیت را نیز در رابطه بین احساس امید و سلامت روان بر اساس تاب آوری روان شناختی تأیید کردند؛ به طوری که تأثیر میانجی تاب آوری روان شناختی در میان دانش آموزان دختر شدت بیشتری داشت. یافته های این پژوهش مکانیسم تأثیر احساس امید بر سلامت روان دانش آموزان نوجوان را آشکار کرد که می تواند در مداخلات پیشگیرانه برای پرورش ویژگی های روان شناختی مثبت جهت افزایش احساس امید و ارتقای سلامت روان دانش آموزان الهام بخش باشد
Captured and Captioned: A Qualitative Study of Representing Long-Distance Relationships on Instagram(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Aim: This study qualitatively examines the representation of long-distance relationships on Instagram, analyzing how these relationships are portrayed through posts and captions.Method: Using a qualitative approach and Braun and Clarke’s thematic analysis method, a total of 740 Instagram posts related to long-distance relationships were initially identified. These posts were collected through a snowball sampling method using specific hashtags. Following a systematic screening process, promotional, non-personal, and irrelevant posts were excluded to focus on real-life experiences, resulting in a final dataset of 182 posts. Selection criteria required posts to contain images of individuals or handwritten messages in Persian, explicitly related to long-distance relationships. The selected images and captions were carefully analyzed and coded.Results: The thematic analysis identified four main themes: (1) Expression of Love and Affection, (2) Planning for the Future, (3) Capturing Special Moments in Long-Distance Relationships, and (4) Waiting and Longing. Findings indicate that Instagram serves as an effective tool for maintaining and strengthening long-distance relationships. Users actively utilize this platform to express emotions, cope with longing, and plan future reunions.Conclusion: This study emphasizes the role of social media, particularly Instagram, in shaping and understanding long-distance relationships. The research specifically identifies relationship patterns within a Persian-language digital context and can be compared with studies conducted in other languages to provide a broader understanding of digital media’s influence. The findings offer valuable insights for psychologists, family counselors, and social science researchers, providing strategies to enhance emotional communication in long-distance relationships.
مقایسه ی اثربخشی واقعیت درمانی و درمان پذیرش و تعهد بر مهارت های ارتباطی در زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۱۰۷)
۱۲۲-۱۱۳
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه ی اثربخشی واقعیت درمانی و درمان پذیرش و تعهد بر مهارت های ارتباطی در زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام شد. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_ پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس شهر همدان در سال 1401 بود که از بین آن ها 48 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به روش تصادفی به دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل تخصیص یافتند. ابزار این پژوهش شامل پرسشنامه مهارت های ارتباطی (بارتون، 1990، CST) بود. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته ها نشان داد با کنترل اثر پیش آزمون بین سه گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری در سطح 05/0 وجود داشت. همچنین میانگین نمره مهارت های ارتباطی در گروه واقعیت درمانی بطور معنی داری بیشتر از گروه درمان پذیرش و تعهد بود (05/0>p)؛ که نشان دهنده اثربخشی بیشتر واقعیت درمانی نسبت به درمان پذیرش و تعهد بود. بنابراین، می توان نتیجه گرفت واقعیت درمانی یک مداخله اثربخش تر از درمان پذیرش و تعهد بر بهبود مهارت های ارتباطی در زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس است.
Qualitative Study of the Factors Influencing Remarriage Attitudes in Widowed Women in Isfahan(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to qualitatively investigate the factors influencing remarriage attitudes in widowed women in Isfahan. Methods: The research employed a qualitative approach using thematic analysis. The research population consisted of widowed women from Isfahan who had experienced the death of their spouse at least three years prior to 2024. The sample size for this qualitative study was 17 participants, determined based on theoretical saturation, and a snowball sampling method was employed. To analyze the data obtained from the interviews, coding was performed using MAXQDA software. After organizing the initial codes, 13 organizing themes and 4 overarching themes were identified. Findings: Based on the findings, the factors influencing remarriage attitudes were classified into four main themes: cultural and social issues, perceptions of the future, emotional and sexual issues, and economic issues. The subthemes under these categories were as follows: the economic issues theme included two subthemes: living below the poverty line and job limitations. The emotional and sexual issues theme included four subthemes: the need for companionship with the opposite sex, the need for sexual relationships, availability of sexual partners, and the duality of fear and need. The perceptions of the future theme included three subthemes: uncertain outcomes, marital stability, and hopelessness about future marriages. The cultural and social issues theme included four subthemes: social deprivation, cultural stereotypes, rebuilding after the loss of a spouse, and gender stereotypes. Conclusion: This study highlights the complex factors influencing widowed women’s inclination towards remarriage, including economic, emotional, social, and cultural challenges, underscoring the need for tailored support and societal change.
تأثیر مداخلات روان شناختی و دارو درمانی بر بهبود اضطراب اجتماعی: یک مرور نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: اختلال اضطراب اجتماعی به عنوان یکی از شایع ترین اختلالات روانشناختی، با ترس مداوم از ارزیابی منفی در موقعیت های اجتماعی و عملکردی همراه است و تأثیرات مخربی بر کیفیت زندگی فردی و اجتماعی مبتلایان دارد. درمان های موجود شامل مداخلات روانشناختی، نظیر درمان شناختی-رفتاری و دارودرمانی، به ویژه استفاده از مهارکننده های بازجذب سروتونین به صورت گسترده مورد استفاده قرار گرفته اند. با این حال، شواهد موجود درباره اثربخشی این روش ها به صورت جداگانه و ترکیبی، به ویژه در جمعیت های مختلف، همچنان محدود و پراکنده است. هدف: هدف مطالعه حاضر بررسی تأثیر مداخلات روانشناختی و دارودرمانی بر بهبود اضطراب اجتماعی به روش مرورنظام مند بود. روش: در این مطالعه مرور سیستماتیک بدین صورت که یافته های پژوهشی از سال های میلادی 2016 تا 2025 در پایگاه های اطلاعاتی SID، Springer، Scopus، Pubmed، Science direct و Google Scholar با جستجوی کلمات کلیدی مداخلات روانشناختی، دارودرمانی، درمان شناختی-رفتاری، مهارکننده های بازجذب سروتونین، اثربخشی درمان، اختلال اضطراب اجتماعی، درمان ترکیبی (روان درمانی + دارو) مورد بررسی قرار گرفت که در نهایت براساس معیارهای ورود از بین 50 مقاله مورد بررسی، 38 مقاله وارد پژوهش و با استفاده از نرم افزار Excel نتایج طبقه بندی، خلاصه و گزارش شد. یافته ها: این مرور نظام مند نشان می دهد که درمان شناختی-رفتاری به عنوان خط اول درمان اختلال اضطراب اجتماعی مؤثر است و بهبود پایدار در علائم و عملکرد اجتماعی ایجاد می کند. دارودرمانی، به ویژه مهارکننده های بازجذب سروتونین نیز علائم را کاهش می دهد، اما با عوارض جانبی همراه است. ترکیب روان درمانی و دارودرمانی در موارد شدید مؤثرتر است، هرچند روان درمانی به تنهایی نیز نتایج مشابهی دارد. شخصی سازی درمان برای دستیابی به بهترین نتایج ضروری است. نتیجه گیری: نتایج حاکی از آن است که درمان های روانشناختی به ویژه درمان شناختی رفتاری و دارودرمانی هر دو در کاهش علائم اضطراب اجتماعی مؤثرند، اما ترکیب این دو در موارد شدید نتایج بهتری دارد، و درمان های نوین مانند واقعیت مجازی و ذهن آگاهی نیز امیدوارکننده اند.
اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیکی بر انعطاف پذیری عاطفی مادران دارای فرزند با اختلال رشد ذهنی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر انعطاف پذیری عاطفی مادران دارای فرزند اختلال رشد ذهنی به اجرا درآمد. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه مادران دارای فرزند اختلال رشد ذهنی شهر اصفهان در سال تحصیلی 1401-1400 بودند که فرزندان آنها در مدارس استثنایی حضور داشتند. نمونه پژوهش شامل 26 نفر از مادران دارای فرزند اختلال رشد ذهنی بود که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه گمارده شدند (هر گروه 13 نفر). گروه آزمایش مداخله ده جلسه ای رفتاردرمانی دیالکتیک را دریافت نمودند ولی گروه گواه هیچگونه مداخله ای دریافت نکردند. ابزار مورد استفاده شامل انعطاف پذیری عاطفی (تقی زاده و محبی پور، 1396) بود. تجزیه و تحلیل توسط نرم افزار 23(SPSS) صورت گرفت. نتایج نشان داد که رفتاردرمانی دیالکتیک بر انعطاف پذیری عاطفی مادران دارای فرزند اختلال رشد ذهنی تاثیر معنادار دارد(>p001/0). با توجه به یافته های پژوهش می توان برای بهبود انعطاف پذیری عاطفی مادران دارای فرزند اختلال رشد ذهنی از رفتاردرمانی دیالکتیک سود جست.
امکان سنجی طراحی شبکه ارتباطی توسعه حرفه ای مدیریت مسائل و چالش های شغلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مشاوره شغلی و سازمانی دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۲)
143 - 166
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر امکان سنجی طراحی یک شبکه ارتباطی آنلاین جهت بهبود کیفیت مدیریت مدارس بود. روش: پژوهش حاضر به لحاظ هدف از نوع پژوهش های کاربردی و توسعه ای بود و روش جمع آوری داده ها به صورت روش ترکیبی بود. در این راستا مشارکت کنندگان بخش کیفی شامل اساتید هیئت علمی علوم تربیتی دانشگاه های دولتی و مدیران مدارس متوسطه 10 نفر که به روش هدفمند انتخاب شدند مصاحبه های نیمه ساختاریافته انجام شد و در بخش کمی تحقیق بر اساس مضامین استخراج شده از مصاحبه ها و اهداف پژوهشی پرسشنامه 28 گویه ای طراحی شد و بین 116 نفر از مدیران که به روش تصادفی طبقه ای انتخاب شده بودند توزیع شد. یافته ها و نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد که مدیران مدارس متوسطه اهمیت و ضرورت وجود شبکه های توسعه حرفه ای را با میانگین 3.83 درک می کنند و منابع انسانی با میانگین 4.33، فنی 4.33، مالی 4.11 و قانونی 4.27 مطرح شده را با میانگین بالاتر از متوسط جامعه (3) لازم می دانند؛ ولی درعین حال چالش ها و موانع به خصوص موانع سازمانی و بروکراتیک را تأثیرگذار می دانند
The Effectiveness of Marital Distress Tolerance Training on Marital Adjustment in Conflicting Couples in Tehran(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The objective of this study was to evaluate the effectiveness of an educational program based on the Marital Distress Tolerance Model on reducing marital conflicts among conflicting couples in Tehran. Methods and Materials: This research employed a quasi-experimental design with a pretest-posttest control group. The statistical population included all conflicting couples who visited psychological and counseling centers in Tehran. One center was randomly selected, and 30 couples were chosen through convenience sampling and randomly assigned to experimental and control groups (15 couples each). The experimental group received a 9-session intervention based on a structured educational package developed from the causal model of marital distress tolerance, focusing on cognitive flexibility, family health, and social problem-solving skills. Data were collected using the Barati and Sanaei Marital Conflict Questionnaire and a researcher-developed content validity instrument evaluated by experts. Descriptive statistics and multivariate analysis of covariance (MANCOVA) were used to analyze the data through SPSS software. Findings: The results of the MANCOVA indicated that the educational program had a statistically significant effect on all dimensions of marital conflict, including reduced sexual relations (F = 28.438, p < .001), increased emotional reactions (F = 18.448, p < .001), separation of financial matters (F = 29.932, p < .001), reduced cooperation (F = 22.822, p < .001), reduced relationships with spouse’s relatives (F = 18.549, p < .001), increased relationships with one’s own relatives (F = 10.030, p = .005), and increased seeking support from children (F = 65.565, p < .001). Conclusion: The study confirmed that the educational program based on the marital distress tolerance model significantly reduced marital conflicts across multiple dimensions, supporting the model’s applicability in therapeutic interventions for couples experiencing relational distress.
مطالعه پدیدارشناختی ادراک نوجوانان پسر از عشق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روان شناسی اجتماعی دوره ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۷
31 - 40
حوزههای تخصصی:
مقدمه: عشق، بخشی جدایی ناپذیر تجربه انسانی است. ظرافت ها و پیچیدگی های عشق به طور گسترده در فرهنگ عامه، کتاب های خودیاری و پژوهش های دانشگاهی مورد شرح و بسط قرار گرفته اند. حضور یا فقدان عشق می تواند تأثیرات نیرومندی بر رضایت افراد از رابطه با جنس مخالف و سلامت روانی آنها به طور کلی داشته باشد. هر چند عشق رمانتیک ابتدا در دوره نوجوانی ظهور و بروز پیدا می کند، اطلاعات چندانی راجع به برداشت های فردی از عشق در میان دختران و پسران در طول دوره نوجوانی و بعد از آن در دست نیست. پژوهش حاضر با هدف بررسی تجربه عشق رمانتیک در میان نوجوانان انجام شد. روش: این پژوهش از نوع کیفی و با رویکرد پدیدارشناختی استعلایی (موستاکاس، 1994) صورت گرفت. جامعه مورد پژوهش از بین نوجوانان پسر ۱۷ تا ۱۹ ساله ساکن شهر تهران در بهار 1400 که تجربه رابطه رمانتیک داشتند، با استفاده از نمونه برداری هدفمند انتخاب شدند. نمونه گیری تا رسیدن به اشباع داده ها ادامه یافت و با 12 مصاحبه تکمیل شد. داده ها با استفاده از مصاحبه های باز و نیمه ساختار یافته جمع آوری شد و با روش کلایزی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: پس از کدگداری داده ها، یافته ها در پنج مقوله اصلی (میل به تجربه های نو، جذابیت جسمی و روانی، دم غنیمت شماری، عدم تعهد، هویت و خودشناسی) و هفده مقوله فرعی به دست آمد. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش، منجر به کشف الگویی از تجارب انسانی در دوره نوجوانی، فهم چگونگی پدیده عشق در میان نوجوانان و شناخت بیشتر این گستره از تحول شد.
پیش بینی تنوع طلبی جنسی بر اساس سبک های دلبستگی با میانجیگری تکانش گری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: تنوع طلبی جنسی یک اختلال است که معمولاً زمانی رخ می دهد که عشق در روابط کم رنگ شود و ارضای جنسی مطلوبی در آن رابطه اتفاق نیافتد. هدف از انجام پژوهش حاضر، پیش بینی تنوع طلبی جنسی بر اساس سبک های دلبستگی با نقش میانجی تکانشگری در بین زوجین دانشجو دانشگاه های آزاد اسلامی استان تهران بود.
روش: روش پژوهش، توصیفی- همبستگی بر اساس معادلات ساختاری بود. کلیه زوجین دانشجوی دانشگاه های آزاد اسلامی استان تهران در سال تحصیلی 1402-1403که افراد پاسخ دهنده 181 نفر زن و 119 نفر مرد بودند. حجم نمونه، 287 نفر تعیین شد. اما در نهایت 300 نفر پرسشنامه ها را تکمیل کردند. این افراد به روش نمونه گیری غیر تصادفی و هدفمند انتخاب شدند. اطلاعات از طریق پرسشنامه های سبک های دلبستگی بارتولومیو و هوروتیز (1991)، نگرش به خیانت (روابط فرازناشویی) واتلی (2008) وتکانشگری بارت و همکاران (1995) جمع آوری شد. داده ها از طریق روش توصیفی و استنباطی با استفاده از آزمون تی- استیودنت تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: بر اساس یافته ها، سبک های دلبستگی با نقش میانجی تکانشگری، تنوع طلبی جنسی زوجین را پیش بینی کردند. این یافته نشان می دهد که شاخص های سبک های دلبستگی و تکانشگری به صورت معناداری قادر به پیش بینی تنوع طلبی جنسی بودند (05/0p <).
نتیجه گیری: بر اساس یافته ها سبک های دلبستگی با میانجی گری تکانشگری، بر تنوع طلبی جنسی زوجین تأثیر می گذارند. به طور کلی می توان ذکر نمود که ویژگی های شخصیتی و روان شناختی، مانند تکانشگری و سبک های دلبستگی، می توانند بر جنبه های مختلف روابط زناشویی، از جمله تنوع طلبی جنسی تأثیر بگذارند.
اثربخشی درمان متمرکز بر هیجان (EFT) بر نارضایتی از تصویر بدنی، تنظیم شناختی هیجان و تکانشگری در زنان مبتلا به اختلال پرخوری عصبی: یک مطالعه ی آزمایشی تک آزمودنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی بالینی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
1 - 19
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان متمرکز بر هیجان در کاهش نارضایتی از تصویر بدنی، بهبود تنظیم شناختی هیجان و کاهش تکانشگری در زنان مبتلا به پرخوری عصبی بود. روش: در این پژوهش، طرح آزمایشی تک آزمودنی که شامل چهار شرکت کننده زن با سنین ۲۵ تا ۲۸ سال مبتلا به پرخوری عصبی بودند، به کار گرفته شد. هر شرکت کننده در طول سه ماه، ۸ جلسه درمان متمرکز بر هیجان را گذراند. ارزیابی ها در سه مرحله (خط پایه، در حین درمان و در پیگیری) با استفاده از ابزارهای استاندارد از جمه مقیاس پرخوری (گورمالی و همکاران، 1982)، پرسشنامه انعطاف پذیری تصویر ذهنی (ساندز و همکاران، 2013)، پرسشنامه تنظیم هیجانی شناختی (گارنفسکی و همکاران، 2006) و مقیاس تکانشگری بارت (پاتون و همکاران، 1995) انجام شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های ترسیم دیداری، شاخص تغییرپایا، درصد بهبودی و درصد دادههای ناهمپوش استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان متمرکز بر هیجان به طور معناداری پرخوری، نارضایتی از تصویر بدنی را کاهش داده، تنظیم هیجانی شناختی را بهبود بخشیده و تکانشگری را در زنان مبتلا به پرخوری عصبی کاهش داده است، و اثرات درمانی در مرحله پیگیری نیز حفظ شده است. نتیجه گیری: یافته ها نشان می دهد که درمان متمرکز بر هیجان به طور مؤثری نارضایتی از تصویر بدنی، تنظیم هیجانی شناختی و تکانشگری را در زنان مبتلا به پرخوری عصبی بهبود می بخشد. این مطالعه پتانسیل EFT را به عنوان یک رویکرد درمانی ارزشمند برای این جمعیت برجسته می کند و نیاز به تحقیقات بیشتر با نمونه های بزرگتر برای تأیید این نتایج اولیه را مطرح می سازد.
مقایسه مرزهای از هم گسسته خانواده در افراد با و بدون طرحواره های ناسازگار اولیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی بالینی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
79 - 92
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف مقایسه دانشجویان با و بدون طرحواره های ناسازگار اولیه در مرزهای از هم گسسته خانوادگی در دانشگاه آزاد تهران اجرا شد. روش: جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی تهران در سال تحصیلی 1403-1402 بوده است. شرکت کنندگان 200 دانشجو (150 زن، 50 مرد) بودند که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. همه آنها فرم کوتاه پرسشنامه طرحواره یانگ(SF-YSQ) و پرسشنامه انسجام و انطباق خانواده (اولسون و همکاران، 1985) را تکمیل کردند. فرضیه ها با آزمون تی مستقل و تعدیل بن فرونی آزمون شدند. از نرم افزار SPSS26 برای تحلیل داده ها استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که نمرات مرزهای گسسته خانوادگی در افراد با طرحواره محرومیت هیجانی، بی اعتمادی/ بدرفتاری، انزوای اجتماعی / بیگانگی، نقص/ شرم(حوزه طرد و بریدگی)؛ طرحواره اطاعت(حوزه دیگر پیروی)،طرحواره بازداری هیجانی(حوزه گوش به زنگی) در مقایسه با افراد فاقد این طرحواره ها به طور معنادار بیشتر است. نمرات مرزهای گسسته خانوادگی در افراد با و بدون طرحواره رهاشدگی/ بی ثباتی(حوزه طرد و بریدگی)،طرحواره شکست، طرحواره وابستگی/ بی کفایتی،طرحواره آسیب پذیری نسبت به ضرر و بیماری،طرحواره خود در هم تنیده(حوزه خودگردانی مختل)، طرحواره استحقاق/بزرگ منشی، طرحواره خودانضباطی ناکافی(حوزه محدودیت های مختل)،طرحواره معیارهای سرسختانه (حوزه گوش به زنگی) تفاوت معنادار نداشتند. نتیجه گیری: پویایی های خانواده و طرح واره ها اثر متقابلی بر هم دارند. در طراحی راهبردها و مداخلات درمانی مؤثر روابط آنها را باید در نظر گرفت. مرزهای از هم گسسته خانوادگی در شکل گیری بعضی طرح واره ها نقش دارند که می تواند پیامدهای روان شناختی قابل توجهی برای افراد داشته باشد. تلویحات کاربردی یافته ها مورد بحث قرار گرفت.
مقایسه زوج درمانی با رویکرد طرح واره درمانی با روش گاتمن در بهبود تعارضات زناشویی در زنان آستانه طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه زوج درمانی با رویکرد طرح واره درمانی با روش گاتمن در بهبود تعارضات زناشویی در زنان آستانه طلاق انجام شد. روش شناسی: این پژوهش از انواع تحقیقات نیمه تجربی بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی زنان در آستانه طلاق شهر همدان تشکیل داد. از جامعه آماری مذکور با توجه به روش تحقیق حجم 60 نفر از زنان دارای تعارض زناشویی انتخاب شدند و به 4 گروه (یک گروه آزمایش و یک گروه گواه برای طرح واره درمانی، یک گروه آزمایش و یک گروه گواه برای زوج درمانی به روش گاتمن) انتخاب و به صورت تصادفی تقسیم و برنامه مداخله اجرا، سپس پس آزمون اجرا شد. ابزار پژوهش شامل برنامه آموزش طرح واره درمانی (یانگ و گلوسکو و ویشار،1990)و برنامه زوج درمانی گاتمن بر اساس نظریه خانه امن رابطه (گاتمن و گاتمن، 2017) و پرسشنامه تعارضات زناشویی ثنایی ذاکر و براتی (۱۳۸۷) بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چند متغیره و تک متغیره با نرم افزار spss نسخه 26 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته ها نشان داد بین دو گروه زوج درمانی با رویکرد طرح واره درمانی و روش گاتمن در بهبود تعارضات زناشویی تفاوت معنی داری دیده نمی شود. زوج درمانی با رویکرد طرح واره درمانی در بهبود تعارضات زناشویی تأثیر معناداری دارد. زوج درمانی با روش گاتمن در بهبود تعارضات زناشویی در زنان آستانه طلاق تأثیر دارد. زوج درمانی با روش گاتمن در بهبود تعارضات زناشویی تأثیر معناداری دارد. نتیجه گیری: یافته ها نشان داد که هر دو روش زوج درمانی با رویکرد طرح واره درمانی و روش گاتمن در بهبود تعارضات زناشویی زنان آستانه طلاق مؤثر هستند و تفاوت معناداری بین آن ها وجود ندارد.
تحلیل روانشناختی خلاقیت و خیال در نظریات هانری کربن و پل ریکور در فهم اثر هنری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ تابستان (مرداد) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۹
۱۲۰-۱۰۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: خلاقیت و خیال از عناصر اساسی در فرایند آفرینش هنری به شمار می آیند. این دو مفهوم در طول تاریخ تفکر فلسفی و روانشناختی مورد توجه متفکران قرار گرفته اند. این متفکران، هانری کربن و پل ریکور، هر یک به گونه ای متفاوت به تحلیل این مفاهیم پرداخته اند. تاکنون مطالعه ای به بررسی روانشناختی خلاقیت و خیال در دیدگاه این دو فیلسوف نپرداخته است. هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی و تحلیل دیدگاه های هانری کربن و پل ریکور در مورد خلاقیت و خیال و نقش این مفاهیم در فهم اثر هنری بود. روش: این مطالعه یک مروری نقلی بود. با استفاده از کلیدواژه های خلاقیت، خیال، اثر هنری، پل ریکور، هانری کربن، دیدگاه فلسفی در پایگاه های اختصاصی نظیر، SID، Magiran، PubMed، Scopus و Science Direct جستجو انجام شد. تعداد 23 مقاله بازیابی شده و پس از بررسی ملاک های ورود و خروج، 14 مقاله از جمله مقالاتی که ارتباط مستقیمی با موضوع بحث نداشتند و مقالات با یافته های تکراری حذف شدند. یافته ها: کربن، خیال را به عنوان یک "عالم مستقل" معرفی می کند که بین عالم محسوس و عالم معقول است.از دیدگاه کربن، خلاقیت در فرایندهای هنری ناشی از توانایی هنرمند در دسترسی به عالم خیال و تبدیل تجربیات و مفاهیم معنوی به آثار هنری است.ریکور خلاقیت را در قالب فرایند روایت پردازی و تأویل بررسی می کند. او خلاقیت در هنر را نتیجه توانایی هنرمند در ساختن و بازسازی روایت ها می داند که تجربیات و احساسات انسانی را به شکلی معنادار به تصویر می کشند. نتیجه گیری: این مطالعه نشان می دهد که آنها به ارتباط میان خیال، خلاقیت و معنویت تأکید دارند که می تواند به فهم بهتری از نقش معنوی و فرهنگی خیال در جوامع انسانی کمک کند. این دیدگاه ها ارتباط عمیق بین ابعاد فرهنگی و هنری انسان را بیشتر مشخص می کند و به توسعه مفاهیمی مانند خلاقیت، معنویت و هنر در حوزه های مختلف انسانی کمک کنند.
مقایسه اثربخشی درمان هیجان مدار و درمان شناختی_ رفتاری بر انعطاف پذیری کنشی و پریشانی روانشناختی زنان آسیب دیده از خیانت همسر
حوزههای تخصصی:
مقدمه: خیانت زناشویی به آسیب های متعددی در افراد منجر و موجب کاهش انعطاف پذیری کنشی و افزایش پریشانی روانشناختی می شود؛ لذا مداخلات درمانی جهت افزایش انعطاف پذیری کنشی و کاهش پریشانی روانشناختی زنان آسیب دیده از خیانت همسر باید مورد توجه قرار بگیرد. هدف: هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان هیجان مدار و درمان شناختی_ رفتاری بر انعطاف پذیری کنشی و پریشانی روانشناختی زنان 20 تا 40 ساله آسیب دیده از خیانت همسر بود. روش: این پژوهش، یک مطالعه نیمه تجربی است. تعداد 45 زن آسیب دیده از خیانت همسر در 4 ماهه اول سال 1402 مراجعه کننده به مراکز مشاوره نیروی انتظامی با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و در سه گروه 15 نفره درمان هیجان مدار، شناختی- رفتاری و گروه کنترل، پرسشنامه های انعطاف پذیری کنشی کانور و دیویدسون (2003) و پریشانی روان شناختی کسلر و همکاران (2003) را پیش، پس از مداخله و پس از 2 ماه پیگیری تکمیل نمودند. داده ها با تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر و با نرم افزار spss22 تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد درمان شناختی_ رفتاری و هیجان مدار در ارتقاء انعطاف پذیری کنشی و کاهش پریشانی روانشناختی اثربخش بودند (01/0 > P). در پریشانی روانشناختی درمان شناختی- رفتاری اثربخشی بیشتری داشت (05/0 > P)، اما در انعطاف پذیری کنشی بین دو مداخله درمانی تفاوت وجود نداشت (05/0 < P). نتیجه گیری: نتایج به دست آمده حاکی از اثربخشی درمان شناختی_ رفتاری و هیجان مدار بر انعطاف پذیری کنشی و پریشانی روانشناختی زنان آسیب دیده از خیانت همسر بود. همچنین درمان شناختی- رفتاری نسبت به درمان هیجان مدار، اثربخشی بیشتری در کاهش پریشانی روانشناختی داشت.
Effectiveness of Bowen Intergenerational Family Therapy on Marital Conflicts and Interpersonal Forgiveness(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The objective of this study was to evaluate the effectiveness of Bowen intergenerational family therapy on reducing marital conflicts and enhancing interpersonal forgiveness. Methodology: This research employed a quasi-experimental design with pre-test, post-test, and follow-up phases, incorporating a control group. The statistical population consisted of families who visited the counseling and psychology center in District 1 of Karaj in 2023. Eight families were selected through convenience and voluntary sampling and were randomly assigned to experimental and control groups, each comprising four families. Data were collected using the Differentiation of Self Inventory, the Forgiveness Questionnaire, and the Marital Conflict Questionnaire. The intervention, based on Bowen intergenerational therapy, was conducted over eight weekly group sessions, each lasting 90 minutes. Data analysis involved univariate and multivariate covariance analyses using SPSS software. Findings: The findings revealed that Bowen intergenerational therapy significantly impacted both marital conflicts and interpersonal forgiveness. Specifically, the experimental group showed a marked decrease in marital conflict scores from 154.1 (SD = 11.3) in the pre-test to 139.4 (SD = 10.9) in the post-test, which remained stable at 139.2 (SD = 10.3) in the follow-up phase. Similarly, interpersonal forgiveness scores increased from 78.4 (SD = 5.7) in the pre-test to 114.2 (SD = 9.9) in the post-test and remained at 111.1 (SD = 8.9) during the follow-up phase. These changes were statistically significant compared to the control group, which showed no significant changes. Conclusion: The study concludes that Bowen intergenerational family therapy is effective in reducing marital conflicts and enhancing interpersonal forgiveness. The findings align with previous research, underscoring the therapy's potential to address relational issues and improve emotional regulation within families.
Parental Overcontrol and Adolescent Social Withdrawal: The Mediating Role of Fear of Evaluation(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to investigate the relationship between parental overcontrol and adolescent social withdrawal, with fear of negative and positive evaluation as potential mediating variables. Methods: The research employed a descriptive correlational design and included a sample of 551 Nigerian adolescents selected based on the Morgan and Krejcie table. Data were collected using standardized self-report instruments: the Psychological Control Scale–Youth Self-Report (PCS-YSR) for parental overcontrol, the Brief Fear of Negative Evaluation Scale (BFNE), the Fear of Positive Evaluation Scale (FPES), and the Withdrawn/Depressed subscale of the Youth Self-Report (YSR). Descriptive statistics and Pearson correlation coefficients were calculated using SPSS-27, and Structural Equation Modeling (SEM) was conducted via AMOS-21 to examine direct and indirect pathways among the variables. Findings: Pearson correlation analysis showed that parental overcontrol was significantly associated with fear of negative evaluation (r = .51, p < .001), fear of positive evaluation (r = .47, p < .001), and social withdrawal (r = .42, p < .001). SEM results confirmed that the structural model had good fit indices (χ² = 146.23, df = 84, χ²/df = 1.74, CFI = 0.97, RMSEA = 0.041). Parental overcontrol had significant direct effects on fear of negative evaluation (β = .51, p < .001), fear of positive evaluation (β = .48, p < .001), and social withdrawal (β = .27, p < .001). Both fears significantly predicted social withdrawal (FNE: β = .45, p < .001; FPE: β = .38, p < .001). Indirect effects of parental overcontrol on social withdrawal via FNE (B = 0.19, p < .001) and FPE (B = 0.14, p < .001) were also significant. Conclusion: These findings highlight that fear of evaluation—both negative and positive—serves as a psychological mechanism linking parental overcontrol to social withdrawal in adolescents, emphasizing the importance of addressing cognitive-affective vulnerabilities in preventive and therapeutic interventions.
Co-Parenting Quality and Parenting Stress as Predictors of Child Behavioral Adjustment(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to investigate the predictive roles of co-parenting quality and parenting stress in relation to child behavioral adjustment among parents in Morocco. Methods: A correlational descriptive design was employed involving a sample of 396 parents selected based on Krejcie and Morgan’s sampling table. Participants completed three standardized instruments: the Child Behavior Checklist (CBCL) to assess child behavioral problems, the Parenting Stress Index–Short Form (PSI-SF) to measure perceived parenting stress, and the Co-parenting Relationship Scale (CRS) to evaluate co-parenting quality. Data were analyzed using SPSS version 27. Pearson correlation coefficients were computed to examine the bivariate associations between the dependent variable and each independent variable. Multiple linear regression was then conducted to evaluate the joint predictive power of parenting stress and co-parenting quality on child behavioral adjustment, with all assumptions for regression analysis thoroughly checked and confirmed. Findings: Results showed a significant positive correlation between parenting stress and child behavioral problems (r = .56, p < .01), and a significant negative correlation between co-parenting quality and child behavioral problems (r = –.42, p < .01). Multiple regression analysis revealed that parenting stress (β = .48, t = 8.60, p < .01) and co-parenting quality (β = –.31, t = –6.75, p < .01) were both significant predictors of child behavioral adjustment. The overall model was significant (F(2, 393) = 129.72, p < .01), explaining 40% of the variance in child behavioral outcomes (R² = .40, Adjusted R² = .39). Conclusion: The findings highlight the critical roles of both relational and psychological parenting factors in child development. Interventions aiming to reduce parenting stress and enhance co-parenting quality may be effective in improving behavioral outcomes in children, especially in non-Western cultural contexts like Morocco.
Parental Smartphone Addiction and Child Behavioral Problems: The Mediating Role of Parenting Quality(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to examine the direct and indirect effects of parental smartphone addiction on child behavioral problems, with parenting quality as a mediating variable. Methods and Materials: A descriptive correlational design was employed with a sample of 410 parents from Malaysia, determined according to the Morgan and Krejcie sample size table. Participants were recruited through schools and community centers and completed standardized measures assessing smartphone addiction, parenting quality, and child behavioral problems. Data were analyzed using SPSS-27 for descriptive statistics and Pearson correlations, and AMOS-21 for structural equation modeling (SEM). Model fit indices, including χ²/df, GFI, AGFI, CFI, TLI, and RMSEA, were used to assess model adequacy. Findings: Descriptive statistics revealed moderate levels of parental smartphone addiction (M = 32.47, SD = 6.81), relatively high parenting quality (M = 74.26, SD = 9.54), and mild to moderate child behavioral problems (M = 18.63, SD = 5.72). Correlation analyses showed that parental smartphone addiction was positively correlated with child behavioral problems (r = .36, p < .001) and negatively correlated with parenting quality (r = –.41, p < .001). Parenting quality was negatively correlated with child behavioral problems (r = –.44, p < .001). SEM confirmed partial mediation: parental smartphone addiction negatively predicted parenting quality (β = –.39, p < .001), which in turn negatively predicted child behavioral problems (β = –.41, p < .001). The direct path from parental smartphone addiction to child behavioral problems remained significant (β = .25, p = .001), while the indirect effect through parenting quality was also significant (β = .16, p < .001). Conclusion: The study highlights that parental smartphone addiction increases child behavioral problems both directly and indirectly through reduced parenting quality. Interventions should target reducing parental smartphone addiction and enhancing parenting practices to safeguard children’s behavioral health.
The Effectiveness of Mindful Self-Compassion Program on Distress Tolerance, Emotional Expression, and Psychological Flexibility in Individuals with Social Anxiety Disorder
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to investigate the effectiveness of the mindfulness-based self-compassion program on distress tolerance, emotional expression, and psychological resilience in individuals with social anxiety disorder.Methods: This study was a quasi-experimental study with a pre-test and post-test design. Thirty individuals with social anxiety disorder were selected through purposive sampling in counseling centers and cyberspace, and they were randomly assigned to two experimental and control groups. At the beginning and end of the study, the two groups answered the questionnaires, including Social Phobia Inventory (SPI), Distress Tolerance Scale (DTS), Emotional Expressiveness Scale (EES), and Cognitive Flexibility Inventory (CFI). The experimental group underwent a mindful self-compassion intervention for eight weekly sessions, one session lasting 150 minutes, while the control group did not receive any treatment. Univariate analyses of covariance were employed to analyze the data using SPSS software version 27.Results: The results of ANCOVA analyses showed that there was a significant difference between the experimental and control groups in the post-test of distress tolerance, emotional expression, and psychological flexibility (p < 0.05). The results of the Bonferroni test showed that the experimental group had higher scores in the post-test of distress tolerance, emotional expression, and psychological flexibility than the control group (p < 0.05).Conclusion: Findings indicate that the mindful self-compassion program is effective in enhancing distress tolerance, emotional expression, and psychological flexibility for individuals with social anxiety disorder.