فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۶۱ تا ۴۸۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف شناسایی چالش های مسیر شغلی افراد در جستجوی شغل دارای معلولیت بینایی انجام شد. روش: روش پژوهش کیفی و از نوع پژوهش پدیدارشناسی تفسیری بود. جامعه پژوهش حاضر را کلیه معلولان با آسیب بینایی (به طور کامل نابینا) در استان تهران در سال 1403 بودند. نمونه گیری به صورت هدفمند از نوع ملاکی و تا مرز اشباع داده ها و نهایتاً انتخاب 15 شرکت کننده ادامه یافت. ابزار پژوهش مصاحبه نیمه ساختاریافته محقق ساخته بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون کلایزی استفاده شد. یافته ها: تجزیه و تحلیل داده ها منجر به شناسایی 61 مفهوم اولیه، 9 مضمون فرعی و 3 مضمون اصلی شد. مضامین اصلی و فرعی شامل: نقش فرد (سازه های شخصیتی، ترس ها و نقص مهارتی)؛ منزلت اجتماعی (جو منفی جامعه، کمبودهای آموزشی، محدودیت های شغلی و روابط آزاردهنده) و نقش خانواده (تعاملات سوگیرانه خانواده و عدم تمایزیافتگی) بود. نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد با توجه به شرایط منحصربه فردی که نابینایان دارند توجه به مسائل فردی و مسائل پیرامونی از جمله جامعه و خانواده در مسیر شغلی آن ها بسیار حائز اهمیت باشد. پیشنهاد میشود در بستر جامعه فعلی برنامه های آموزشی مهارت محور و مشاوره ای لازم جهت انتخاب و ثبات شغلی این گروه از افراد انجام شود.
بررسی عوامل فرهنگی بسترساز روابط زناشویی مثبت با همسر از دیدگاه زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی فرهنگی زن سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۶۴
99 - 110
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی عوامل فرهنگی بسترساز روابط زناشویی مثبت با همسر از دیدگاه زنان بود. جامعه پژوهش تمامی متون فرهنگی و روان شناختی زنان بود. نمونه پژوهش متون مرتبط با عوامل فرهنگی و روابط مثبت زناشویی از دید گاه زنان بود. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی بود. جهت گردآوری متون مرتبط با موضوع، از روش کتابخانه ای استفاده شد و سپس به تحلیل اطلاعات و داده ها پرداخته شد. نتایج یافته ها 9 عامل فرهنگی را شناسایی کرد. این عوامل شامل ارزش های سنتی، الگوهای ارتباطی، نگرش به جنسیت، فشارهای اجتماعی، رسانه، انتظارات از نقش مادری، تحصیلات، نگرش دینی و تربیت خانوادگی بود. هم چنین یافته ها نشان داد که عوامل فرهنگی تأثیر زیادی بر کیفیت روابط زناشویی مثبت دارند که این تأثیر اغلب از طریق ارزش های سنتی، الگوهای ارتباطی، نگرش به جنسیت، فشارهای اجتماعی، رسانه، انتظارات از نقش مادری، تحصیلات، نگرش دینی و تربیت خانوادگی شکل می گیرد. این عوامل از جمله عوامل فرهنگی کلیدی هستند که می توانند روابط زناشویی را تسهیل یا محدود کنند. به عبارتی شناخت عمیق و جامع از عوامل فرهنگی بسترساز روابط زناشویی مثبت از دیدگاه زنان می تواند به طراحی برنامه های آموزشی، مشاوره ای و رسانه ای مؤثر در جهت تقویت روابط زناشویی کمک کند.
مقایسه اثربخشی آموزش مبتنی بر روش تدریس معکوس و آموزش مبتنی بر روش تدریس مشارکتی بر میزان یادگیری خودراهبر دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۷
283 - 299
حوزههای تخصصی:
با توجه به تغییر شیوه های آموزش از معلم محوری به دانش آموز محوری، و وجود خلا در الگوهای آموزش دانش آموز محور، این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی آموزش مبتنی برروش تدریس معکوس و روش تدریس مشارکتی بر یادگیری خودراهبر در درس شیمی یک دانش آموزان دختر پایه دهم (دوره دوم متوسطه) انجام شد. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دو ماه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش، شامل دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه (پایه ی دهم) یک منطقه از شهر تهران در سال تحصیلی ۱۴۰۲ – ۱۴۰۱ بود که تعداد آنها 600 نفر بود. حجم نمونه بر اساس جدول کوهن برآورد گردید. با روش نمونه گیری در دسترس 90 نفر از دانش آموز دختر پایه دهم بر اساس معیارهای ورود انتخاب و به روش تصادفی ساده در سه گروه مساوی آزمایش و گواه قرار گرفتند (هر گروه 30 نفر). دانش آموزان گروه آزمایش اول تحت آموزش یادگیری به شیوه معکوس در 8 جلسه 75 دقیقه ای و دانش آموزان گروه آزمایش دوم تحت آموزش به شیوه یادگیری مشارکتی در 8 جلسه 75 دقیقه ای قرار گرفتند و گروه کنترل هیچگونه مداخله ای دریافت نکرد. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه یادگیری خود راهبر فیشر و همکاران (2001) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس آمیخته و آزمون تعقیبی بونفرونی انجام شد. نتایج نشان دهنده این بود که بین اثربخشی آموزش مبتنی برروش تدریس معکوس و روش تدریس مشارکتی بر یادگیری خودراهبر دانش آموزان تفاوت معنادار وجود دارد (0/01≥P ) و اثر گذاری آموزش مبتنی بر یادگیری معکوس نسبت به آموزش مبتنی بر یادگیری مشارکتی بر میزان یادگیری خودراهبر در دانش آموزان در درس شیمی یک بیشتر بوده است. بنابراین، برای بهبود پیشرفت تحصیلی دانش آموزان می توان با برنامه ریزی ها و به کارگیری تدابیر وبرگزاری کلاس های آموزشی به شیوه یادگیری معکوس و مشارکتی میزان یادگیری خودراهبر را در آنها تقویت نمود.
The Effects of Innovative Organizational Climate on Job Performance in Private-sector Employees: Mediating Role of Job Motivation and Self-Efficacy
حوزههای تخصصی:
Objective : The purpose of the present research was to investigate the impact of innovative organizational climate on the job performance of private sector employees, taking into account the mediating role of job motivation and self-efficacy. Methods : A descriptive-correlation approach was employed in the current investigation, utilizing structural equation modeling. The population of the study consisted of 384 employees from the private sector, aged between 21 and 49 years (with a mean age of 35.11±8.17 years), who willingly participated in the present study. The research was conducted in Tehran, Iran, in the year 2023. The participants were selected through a convenience sampling method, adhering to the guidelines outlined by Krejci and Morgan. Standard questionnaires were used for data collection. Pearson correlation test and structural equation modeling were used for data analysis. Results : Results revealed that innovative organizational climate significantly affected job performance (T=6.284). Moreover, innovative organizational climate significantly affected job motivation (T=11.594). Furthermore, innovative organizational climate significantly affected self-efficacy (T=9.509). In addition, job motivation had significantly mediated the relationship between innovative organizational climate and job performance (P<0.001). Finally, self-efficacy had significantly mediated the relationship between innovative organizational climate and job performance (P<0.001). Conclusion: Based on the findings of this research, it is recommended that market holders focus on promoting and enhancing the factors and components that contribute to the innovative organizational climate of private-sector employees. Additionally, greater emphasis should be placed on job motivation and self-efficacy of the private-sector employees.
رابطه اعتیاد به شبکه های اجتماعی و دشواری در تنظیم هیجان با پرخاشگری در افراد مبتلا به میگرن: نقش میانجی کیفیت خواب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۴ فروردین ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۶)
۱۱۲-۱۰۳
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه اعتیاد به شبکه های اجتماعی و دشواری در تنظیم هیجان با پرخاشگری در افراد مبتلا به میگرن با میانجی گری کیفیت خواب بود. روش پژوهش توصیفی-همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آم اری شامل افراد مراجعه کننده دارای میگرن به کلینیک های نورولوژی استان گیلان در سال 1402-1403 بود. 200 نفر به صورت در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه های اعتیاد به شبکه های اجتماعی مبتنی بر موبایل خواجه احمدی و همکاران (1394)، دشواری در تنظیم هیجان (DERS) گراتز و رومر (2004)، کیفیت خواب پیتزبورگ (PSQI) بویس و همکاران (1989)، پرخاشگری (BPAQ) باس و پری (1992) استفاده شد. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد مدل پیشنهادی از برازش مطلوب برخوردار است. اعتیاد به شبکه های اجتماعی بر پرخاشگری و کیفیت خواب اثر مستقیم دارد (05/0>P). دشواری در تنظیم هیجان بر پرخاشگری و کیفیت خواب اثر مستقیم دارد (05/0>P). کیفیت خواب بر پرخاشگری اثر مستقیم دارد (05/0>P). کیفیت خواب در رابطه بین اعتیاد به شبکه های اجتماعی و دشواری در تنظیم هیجان با پرخاشگری اثر غیر مستقیم دارد (05/0>P). در نتیجه کیفیت خواب می تواند در رابطه بین اعتیاد به شبکه های اجتماعی و دشواری در تنظیم هیجان با پرخاشگری در افراد مبتلا به میگرن نقش میانجی ایفا کند.
تأثیر بازی درمانی دلبستگی محور بر کارکرد تأملی والدین و تنظیم هیجانی کودکان دارای مشکلات برونی سازی شده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۳)
12 - 23
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر، به منظور بررسی تأثیر بازی درمانی دلبستگی محور بر کارکرد تأملی والدین و تنظیم هیجانی کودکان دارای مشکلات برونی سازی شده انجام شد. این پژوهش ازلحاظ هدف جزء پژوهش های کاربردی و ازلحاظ روش ازنوع مطالعات تک آزمودنی است. جامعه پژوهش را کودکان 8-6 سال دارای مشکلات برونی سازی شده ساکن شهر یزد تشکیل دادند که از بین آنها به شیوه مبتنی بر هدف 3 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل سیاهه رفتاری آخنباخ (2001)، پرسشنامه کارکرد تأملی والدین لویتن (2017) و سیاهه تنظیم هیجان (1995) بود. برنامه مداخله دلبستگی شامل 8 جلسه یک ساعته بازی درمانی دلبستگی محور با حضور مادر و کودک بود. آزمودنی ها در دو متغیر کارکرد تأملی و تنظیم هیجانی در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دو ماهه مورد سنجش قرار گرفتند. یافته ها حاکی از اثربخشی قابل ملاحظه بازی درمانی دلبستگی محور بر بهبود کارکرد تأملی والدین و تنظیم هیجانی کودکان دارای مشکلات برونی سازی شده است. درنتیجه حضور مفاهیم دلبستگی در بازی درمانی منجر به بهبود تعامل مادر و کودک، تغییر سبک دلبستگی و افزایش حساسیت مادر نسبت به نیازها و احساسات کودک می شود و بدین ترتیب افزایش کارکرد تأملی والدین و کاهش مشکلات تنظیم هیجانی در کودکان انتظار می رود. شیوه نامه دلبستگی محور برای مراکز آموزشی و بالینی مورد توجه قرار گیرد.
مدل یابی اشتیاق تحصیلی بر اساس نیازهای بنیادین روان شناختی با میانجی گری ارزش ذاتی تکلیف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۳)
78 - 86
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تبیین اشتیاق تحصیلی براساس نیازهای روان شناختی و ارزش ذاتی تکلیف در قالب یک مدل علی بود. روش پژوهش، همبستگی و از نوع روش تحلیل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر شیراز در سال تحصیلی 1400-1401 بود که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای، تعداد 245 دانش آموز به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش پرسشنامه های نیازهای بنیادی روان شناختی لاگاردیا و همکاران (2000)، ارزش تکلیف پینتریچ و همکاران (1991) و اشتیاق تحصیلی گونیوس و کوزو (2015) بودند. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارهای SPSS و AMOS انجام شد. جهت اعتبار پرسشنامه ها از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد که نتایج حاکی از اعتبار مطلوب ابزارها بود. نتایج تحلیل یافته های پژوهش نشان داد که مدل پیشنهادی برازش مناسب داشت و تأثیر نیازهای بنیادین روان شناختی بر ارزش ذاتی تکلیف (01/0P) و اشتیاق تحصیلی (01/0P) و همچنین تأثیر ارزش ذاتی تکلیف بر اشتیاق تحصیلی (01/0P) مثبت و معنادار بود. همچنین نقش واسطه گری ارزش ذاتی تکلیف نیز معنادار (01/0P) بود. با توجه به نتایج پژوهش می توان نتیجه گرفت که نیازهای بنیادین روان شناختی و ارزش ذاتی تکلیف از پیشایندهای مهم اشتیاق تحصیلی هستند.
رابطه آسیب های دوران کودکی و محیط بی اعتبارساز با پرخوری افراطی: مدل یابی میانجیگری ناگویی هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۳)
106 - 114
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش آزمونِ میانجیگری ناگویی هیجانی در رابطه محیط بی اعتبار ساز و آسیب های دوران کودکی با نشانه های پرخوری افراطی بود. در این پژوهش همبستگی از جامعه آماری دانشجویان زن و مرد دانشگاه آزاد واحد تهران شمال در سال تحصیلی 1403-1402 تعداد 493 دانشجو با استفاده از روش نمونه گیری چندمرحله ای انتخاب و به پرسشنامه ناگویی هیجانی تورنتو (بگبی و همکاران، 1994)، پرسشنامه آسیب های دوران کودکی (برنستاین و همکاران، 2003)، مقیاس محیط ناارزنده سازِ کودکی (مانفورد و همکاران، 2007) و مقیاس پرخوری (گورمالی و همکاران، 1982) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از مدل یابی معادله ساختاری در محیط نرم افزار ایموس انجام شد. یافته ها نشان داد اثر مستقیم آسیب های دوران کودکی بر پرخوری افراطی ، اثر مستقیم محیط بی اعتبارساز بر پرخوری افراطی و اثر مستقیم محیط بی اعتبار ساز بر ناگویی هیجانی معنی دار نبود . در نهایت، اثر غیرمستقیم آسیب های دوران کودکی بر پرخوری افراطی از طریق ناگویی هیجانی، معنی دار و از اثر غیرمستقیم محیط بی اعتبارساز بر پرخوری افراطی از طریق ناگویی هیجانی، غیرمعنی دار بود. در مجموع، نتایج نشان داد که تجارب آسیب زای دوران کودگی از طریقِ تسهیل ناتوانی در شناسایی و توصیف هیجان های فردی، احتمال استفاده از رفتارهای خوردن ناایمن را به مثابه یک پاسخ هیجانی، افزایش می دهد.
مقایسه اثربخشی آموزش سبک های یادگیری شناختی وارک و راهبردهای فراشناختی برپیشرفت درس علوم دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (آبان) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۲
۱۶۹-۱۵۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: در پیشرفت تحصیلی، عوامل متعددی می توانند بر موفقیت دانش آموزان تأثیر بگذارند. دو رویکرد مهم و کاربردی در این زمینه، راهبردهای فراشناختی و سبک های یادگیری VARK هستند که هر کدام به شیوه ای منحصر به فرد، تلاش می کنند یادگیری و دست یابی به درک عمیق را تسهیل کنند. مطالعات قبلی اثربخشی هر یک از این رویکردها را در بهبود یادگیری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان به طور جداگانه بررسی کرده اند. با این وجود، شکاف پژوهشی مهمی در مقایسه مستقیم اثربخشی این دو رویکرد برای بهبود یادگیری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان وجود دارد. هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش سبک های یادگیری شناختی وارک و راهبردهای فراشناختی بر پیشرفت درس علوم دانش آموزان بود. روش: روش پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه و پیگیری یک ماهه است. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموز پسر مقطع اول متوسطه شهر تهران در سال 1400-1399 بود، که براساس آخرین آمار رسمی اداره آموزش و پرورش شهر تهران برابر با 2400 دانش آموز است. برای انتخاب نمونه با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس در مجموع 69 دانش آموز انتخاب شد و به سه گروه (هر گروه 23 نفر اختصاص داده شد). گروه آزمایش اول تحت آموزش راهبردهای فراشناختی (پنتریچ، 2004) قرار گرفتند؛ گروه آزمایش دوم سبک های یادگیری وارک (فلمینگ و میلز، 1998) آموزش داده شد و گروه گواه آموزشی دریافت نکرد. ابزار گردآوری داده ها آزمون پیشرفت تحصیلی علوم بود که توسط پژوهشگر ساخته شده بود. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در نرم افزار SPSS نسخه 27 مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته ها نشان داد که آموزش مبتنی بر سبک های یادگیری شناختی وارک در پیشرفت تحصیلی درس علوم دانش آموزان تأثیر دارد (05/0 >P). همچنین آموزش مبتنی بر راهبردهای فراشناختی در پیشرفت تحصیلی درس علوم دانش آموزان تأثیر دارد (05/0 >P) همچنین یافته ها بیانگر این بود که اثر آموزش مبتنی بر سبک های یادگیری شناختی وارک و راهبردهای فراشناختی بر پیشرفت تحصیلی درس علوم متفاوت نیست (05/0 P>). نتیجه گیری: نتایج این مطالعه می توانند به تصمیم گیران و طراحان آموزشی در انتخاب روش های مناسب برای بهبود یادگیری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان کمک کنند. همچنین، یافته های پژوهش حاضر می توانند برای معلمان و مشاوران آموزشی به عنوان راهنمایی در شناسایی و به کارگیری روش های آموزشی مؤثر برای دانش آموزان با نیازهای یادگیری متفاوت مفید واقع شوند و بدین ترتیب، به بهبود کیفیت آموزشی و حمایت از یادگیری فعال و مستقل کمک نمایند.
ارائه مدل پیش بینی افسردگی بر اساس ترومای کودکی و احساس تنهایی با نقش میانجی کندی زمان شناختی در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۷۳)
221 - 242
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل ساختاری پیش بینی افسردگی بر اساس ترومای دوره کودکی و احساس تنهایی با نقش میانجی کندی زمان شناختی در دانش آموزان دختر متوسطه دوم شهر ایلام انجام گرفت. روش: پژوهش حاضر توصیفی- همبستگی از نوع مدلیابی معادلات ساختاری است، جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر ایلام در سال تحصیلی 1403-1402(4812نفر) بودند. نمونه پژوهش357 نفر از این دانش آموزان است که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار اصلی گردآوری داده ها، پرسشنامه افسردگی بک (1966)، پرسشنامه ترومای دوران کودکی برنستاین و همکاران (2003)، پرسشنامه احساس تنهایی آشر و ویلر (1985) و پرسشنامه کندی زمان شناختی بارکلی (2011) بود. برای تحلیل داده ها از روش مدل یابی معادلات ساختاری به کمک نرم افزارهای AMOS و SPSS استفاده شد. یافته ها: مدل ساختاری پیش بینی افسردگی بر اساس ترومای دوره کودکی و احساس تنهایی با نقش میانجی کندی زمان شناختی در دانش آموزان دختر متوسطه دوم شهر ایلام دارای برازش مطلوب است. نتیجه گیری: نتیجه گیری می شود اگر ترومای دوره کودکی و احساس تنهایی دانش آموزان با کندی زمان شناختی در آن ها همراه شود به تبع آن افسردگی بالا می رود، به عبارتی زمانی که کندی زمان شناختی در دانش آموزان دارای تجربه ترومای دوره کودکی و دارای احساس تنهایی بالا باشد می تواند افسردگی را در آن ها پیش بینی کند.
تجربه برش هیجانی از منظر فرزندان دختر بزرگسال: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۷۴)
34 - 57
حوزههای تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر با هدف شناسایی و درک عمیق تجربه زیسته دختران بزرگسال از برش هیجانی با خانواده انجام شد. روش: روش پژوهش، کیفی، از نوع پدیدارشناسی توصیفی بود. نمونه مورد مطالعه شامل 15 نفر از دختران بزرگسال در سنین 18-25 سالی بودند که تجربه برش هیجانی از خانواده داشتند. میانگین سنی شرکت کنندگان 5/21 سال بود. نمونه گیری به شکل هدفمند و گلوله برفی انجام شد. ابتدا با استفاده از خرده مقیاس برش هیجانی موجود در پرسشنامه تجدیدنظر شده تمایزیافتگی خود (اسکورون و فریدلندر، 1988)، افراد دارای تجربه برش هیجانی انتخاب شدند و سپس در گام دوم، با آنان مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شد. سپس کلمه به کلمه پیاده سازی شده و به روش هفت مرحله ای کلایزی (1969) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: در این مطالعه 5 مضمون اصلی شامل: 1) عوامل مؤثر در تصمیم به برش هیجانی ؛ 2) دشواری های اجرای تصمیم به برش هیجانی؛ 3) آسیب های ایجاد شده به دنبال برش هیجانی؛ 4) سازگاری با برش هیجانی و 5) جنبه های رشدگونه برش هیجانی، شناسایی شد. نتیجه گیری: با توجه به یافته ها می توان گفت دختران بزرگسالی که برش هیجانی از خانواده را تجربه می کنند با چالش های جدی روبرو هستند و آسیب های قابل توجهی می بینند، که لازم است تناسب شرایط شان، برای آنان و خانواده هایشان سیستم های حمایتی فراهم شود.
انطباق فرهنگی در روان درمانی و مشاوره: مروری بر مدل ها و روش ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: درمانگران متوجه شده اند که درمان باید با شخصیت بیمار و زمینه منحصر به فرد او متناسب باشد. رویکردهای روان درمانی و مشاوره ای که زمینه های فرهنگی را در نظر نگیرند، ممکن است حتی مراجعان را در معرض آسیب قرار دهند. لذا انطباق فرهنگی که یک روند سیستماتیک است، برای متناسب کردن درمان با زمینه فرهنگی مراجعان ضرورتی است که باید طبق مدل های علمی انجام شود. هدف: مطالعه حاضر با هدف مروری روایتی بر مدل ها و الگوهای انطابق فرهنگی در روش های روان درمانی و مشاوره انجام شد. روش: این پژوهش به روش مرور روایتی انجام شد. جامعه پژوهش شامل کتاب ها و مقالات منتشر شده انگلیسی در پایگاه های اطلاعاتی شامل APAPsycNet, Google Scholar, PubMed با کلیدواژه های انطباق فرهنگی، مداخلات روان درمانی، مدل ها و روش ها در بازه زمانی (1990-2023) بود که براساس معیارهای ورود و خروج مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها: این مقاله ادبیات مربوط به مسائل فرهنگی مداخلات روان درمانی و همچنین تعریف و انواع تطابق فرهنگی، مؤلفه های اساسی آن و در پایان 8 مدل انطباق فرهنگی را مرور می کند شامل: 1) مدل اعتبار اکولوژیکی، 2) مدل چند بعدی برای درک روان درمانی های پاسخگوی فرهنگی، 3) مدل تأثیر فرهنگ بر درمان، 4) مدل فرآیندی انطباق فرهنگی، 5) مدل برنامه پیشگیری ترکیبی، 6) مدل اقامت فرهنگی لئونگ، 7) چارچوب انطباقی درمان انتخابی و هدایت شده و 8) چارچوب اکتشافی. نتیجه گیری: انطباق فرهنگی یک فرآیند سیستماتیک است که باید طبق اصول و پروتکل های تدوین شده در متون علمی انجام شود و اکثر صاحب نظران خواستار یک فرآیند سیستماتیک و دقیق هستند. مدل های انطباق فرهنگی به اصلاح فرآیند و محتوای درمان ها برای افزایش تعامل، قابلیت پذیرش و همخوانی درمان با فرهنگ درمانجو می پردازند. در این مقاله تلاش شد ضرورت پرداختن به انطباق فرهنگی برجسته گردد و مروری بر تلاش ها و مدل های ارائه شده فعلی صورت گیرد تا زمینه ساز آگاهی اولیه در این حوزه باشد و متخصصان و پژوهشگران ایرانی با استفاده از مدل های ارائه شده، در جهت انطباق مداخلات روان درمانی و مشاوره جهت افزایش اثربخشی این خدمات در حد امکان گام بردارند.
مروری برکاربست باورهای معرفت شناختی در یادگیری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان؛ یک مطالعه مروری نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۴ فروردین ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۶)
۱۹۴-۱۸۳
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، ﻣﺮور ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت انجام شده در ﺣﻮزه کاربست باورهای معرفت شناختی در یادگیری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان از سال 1390 تا 1403 شمسی (2011 تا 2024 میلادی) بود. بر این اساس، جستجوی ﻣﻘﺎﻻت در ﭘﺎیﮕﺎه ﻫﺎی اﻃﻼﻋﺎﺗی ﻣﻌﺘبر داخلی و خارجی مانند مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی، مگ ایران، نورمگز، پرتال جامع علوم انسانی، اریک، فرانسیس و تیلور، ساینس دایرکت و گوگل اسکالر با جستجوی کﻠﻤﺎت باورهای معرفت شناختی، یادگیری، پیشرفت تحصیلی و معادل آنها در انگلیسی اﻧﺠﺎم شد. ارزیابی کیفی مقالات با چک لیست صورت گرفت. در این مرور 70 مقاله شناسایی شد که بعد از بررسی عناوین، درنظرگرفتن معیار های ورود و خروج و بررسی کامل مقالات، در نهایت 20 مقاله وارد فرآیند مطالعه شد. بر اساس مرور پژوهش های انجام شده، تجزیه وتحلیل این اسناد بر 17 محور پایه تأکید داشت. محور های پای ه در قالب 3 محور فرعی «مهارت های تحصیلی»، «راهبردهای یادگیری» و «ابعاد انگیزشی» در زمین ه محور اصلی پژوهش، یعنی کاربست باور های معرفت شناختی در یادگیری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان سازمان دهی شدن د. بررسی محورهای موضوعی مطالعات حوزه کاربست باور های معرفت شناختی در یادگیری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان نشان می ده د پژوهشگران تنها به برخی از قلمروهای موضوعی که این نظریه می تواند بر آنها تأثیرگذار باشد، پرداخته اند. نیاز است پژوهش های بیشتری درباره باورهای معرفت شناختی و یادگیری دانش آموزان به ویژه در داخل کشور انجام شود.
Confirmatory Factor Analysis of the Components of Psychological Well-Being in the Persian Version of the Ryff Scale Across Different Ethnic Groups of Afghan Families(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to evaluate the validity and reliability of the short form of the Ryff Psychological Well-Being Scale (1989), consisting of 18 items, within the population of Afghan families across four provinces in Afghanistan. Methods: The present research was descriptive and correlational in nature. A total of 320 families, including fathers, mothers, and one child from each family (960 participants in total), participated in this study using convenience sampling. Data were analyzed through confirmatory factor analysis (CFA) using the Partial Least Squares Structural Equation Modeling (PLS-SEM) approach with the statistical packages SmartPLS 4 and SPSS 27. Findings: After obtaining feedback from Afghan university professors and participants, the face validity of the scale was confirmed. The reliability of the scale was assessed using Cronbach's alpha and composite reliability (CR). The reliability coefficients were calculated as 0.79 for fathers, 0.78 for mothers, and 0.78 for children, with CR values at satisfactory levels. Convergent validity was evaluated using the average variance extracted (AVE), and discriminant validity was assessed and confirmed using the Heterotrait-Monotrait (HTMT) ratio. To improve the model and enhance discriminant validity, two items related to the dimensions of Environmental Mastery and Personal Growth were removed. The findings demonstrated that the reliability and validity evaluations of the scales used in this study were statistically sound and reliable. Conclusion: The study concluded that the 18-item version of the Ryff Psychological Well-Being Scale is a valid and reliable instrument for use within the Afghan family population. Therapists in Iran working with Afghan migrants, as well as Afghan therapists residing in Afghanistan, can utilize this tool in their clinical and research settings.
Comparison of the Effectiveness of Acceptance and Commitment Therapy and Reality Therapy on the Components of Adaptation in Incompatible Married Individuals(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Methods and Materials: A quasi-experimental design with a pretest-posttest-follow-up framework was employed, involving two experimental groups (ACT and RT) and one control group. The sample consisted of 54 incompatible married individuals (18 per group) recruited from psychological centers in District 7 of Tehran. Participants completed the Spanier Dyadic Adjustment Scale at pretest, posttest, and follow-up stages. The ACT intervention comprised 8 weekly sessions focusing on mindfulness, acceptance, and value-based actions, while the RT intervention consisted of 8 sessions emphasizing need satisfaction and responsible behavior. Data were analyzed using repeated measures ANOVA to assess changes over time and between groups. Findings: Both ACT and RT significantly improved overall marital adjustment compared to the control group, with significant interaction effects observed for dyadic cohesion (F = 11.161, p = 0.001, η² = 0.247), dyadic consensus (F = 24.787, p = 0.001, η² = 0.422), and affectional expression (F = 22.477, p = 0.001, η² = 0.398). RT demonstrated greater effectiveness in enhancing dyadic cohesion and consensus, while ACT showed stronger outcomes in improving affectional expression. Post-hoc analyses revealed significant mean differences between pretest and posttest for dyadic cohesion in RT (mean difference = -8.167, p < 0.001) and affectional expression in ACT (mean difference = 2.694, p < 0.001). Follow-up assessments indicated sustained improvements, with RT maintaining higher scores in dyadic cohesion (mean = 15.139) and consensus (mean = 25.694), and ACT in affectional expression (mean = 4.78). Conclusion: Both ACT and RT are effective interventions for improving marital adjustment, with RT being more beneficial for addressing behavioral and communication aspects of marital conflict, and ACT more effective in fostering emotional intimacy.
The Role of Body Image, Marital Satisfaction, and Happiness in Predicting Sexual Desire Among Married Women: A Correlational Study(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to explore how body image, marital satisfaction, and happiness influence the sexual desire of married women. Methods: Conducted as a descriptive correlational study, it involved 286 married women who visited pre-divorce counseling centers at the Bojnord General Prosecutor's Office in 2023. These participants, selected through convenience sampling, were summoned due to their husbands' complaints of non-compliance with conjugal rights. Data collection tools included the Body Image Questionnaire (Fisher), Oxford Happiness Questionnaire (Argyle et al.), Enrich Couple Scale (Olson), and Hollander Sexual Desire Questionnaire. Results: The analysis, which used correlation and stepwise multiple regression, revealed significant positive correlations between positive body image, marital satisfaction, happiness, and sexual desire (p < 0.05). Specifically, body image explained 39% of the variance in sexual desire, marital satisfaction accounted for 30%, and happiness accounted for 35%. Conclusion: The findings suggest that enhancing body image, marital satisfaction, and happiness could significantly boost sexual desire in married women, indicating that targeted interventions in these areas may be beneficial.
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی بر تاب آوری زنان مطلقه مراجعه کننده به بهزیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۷
25 - 36
حوزههای تخصصی:
طلاق یکی از تجارب تنش زای خانواده است که می تواند منجر به تاب آوری پایین در بین زوجین شود. هدف این پژوهش، مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی بر تاب آوری زنان مطلقه مراجعه کننده به بهزیستی بود. روش این پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری را کلیه زنان مراجعه کننده به بهزیستی شهر تبریز در شش ماهه دوم سال 1402-1401 تشکیل می دهد که از این بین تعداد 60 نفر به روش نمونه گیری تصادفی و در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (در هر گروه 20 نفر) گمارش تصادفی شد. پیش آزمون و پس آزمون بعد از مداخلات درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی اجرا گردید. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه تاب آوری کانر و دیویدسون (2003) و برای تحلیل فرضیه ها نیز از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. نتایج نشان داد که هر دو مداخله بر روی متغیر تاب آوری اثربخشی داشتند (0/05>p). با توجه به نتایج پژوهش حاضر بین میزان اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی در متغیر وابسته تفاوت وجود داشت که میزان اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بیشتر از طرحواره درمانی بود. نتایج مطالعه حاضر نشان می دهد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افزایش تاب آوری و بهبود وضعیت زنان مطلقه تاثیر دارد.
شناسایی و طبقه بندی عوامل موثر بر اثربخشی آموزش تربیت بدنی در دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی دردوران شیوع کرونا
منبع:
سلامت روان در مدرسه دوره ۳ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
91 - 101
حوزههای تخصصی:
هدف این مطالعه شناسایی و طبقه بندی عوامل موثر بر اثربخشی آموزش تربیت بدنی در دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی دردوران شیوع کرونا می باشد. روش شناسی پژوهش: رویکرد تحقیق کیفی و استراتژی آن پدیدارشناسی است. جامعه آماری شامل کلیه معلمان ورزش مدارس دخترانه مقطع ابتدایی شهرستان اردبیل می باشند که از بین آنها مشارکت کنندگان با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. حجم نمونه بستگی به اشباع نظری داشت و محقق در تعداد پانزده مشارکت کننده به اشباع نظری رسید و از ادامه مصاحبه دست کشید. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه نیمه ساختارمند بود. ضمن رعایت اخلاق پژوهش و با حفظ محرمانه بودن، مصاحبه ها ضبط شدند و پس از آن با حفظ امانت داری در نرم افزار آفیس پیاده سازی و تایپ گردیدند و در پایان فایل های مصاحبه به نرم افزارMAXQDA20 منتقل و سپس کدگذاری باز و محوری بعمل آمد. در این مطالعه برای بررسی روایی تحقیق از روش داور بیرونی و برای بررسی پایایی تحقیق پس از آنکه سه نفر از متخصصین کدگذاری داده ها را انجام دادند، از پایایی بین کدگذاران استفاده شد و ضریب پایایی کاپای کوهن بین ارزیاب ها و پژوهشگر در تمامی مصاحبه ها بالای 0.90 بود که نشان دهنده پایایی تحلیل می باشد. یافته ها: در مرحله کدگذاری باز، تعداد 79 مفهوم اولیه استخراج شد. در گام بعدی، کدهای ش ناسایی ش ده براساس میزان تشابه م فهومی، دس ته بندی و ترکیب شده و در قالب چهار بخش سیستم آموزش تربیت بدنی در مدارس در دوران کرونا استخراج گردید. نتیجه گیری: برای ارتقاء اثر بخشی آموزش تربیت بدنی مدارس توجه به کدهای اشاره شده این مطالعه در چهار بخش فرآیند، خروجی ، ورودی و بازخورد سیستم آموزش مجازی اهمیت دارد.
الگوی پیش بینی اعتیاد به اینترنت بر اساس شیوه فرزندپروری و کنترل روان شناختی و نقش میانجی سواد رسانه ای و تنظیم شناختی هیجان بر دانش آموزان دوره متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (مهر) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۱
۳۰۱-۲۸۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: اعتیاد به اینترنت، معضلی است که سلامت روانی و اجتماعی نوجوانان را تهدید می کند. شناسایی و درک عواملی که منجر به اعتیاد به اینترنت می شود، بسیار حائز اهمیت است. در مورد نقش سواد رسانه ای و تنظیم شناختی هیجان در پیش بینی اعتیاد به اینترنت بر اساس شیوه فرزندپروری و کنترل روانشناختی دانش آموزان دوره متوسطه، خلا پژوهشی وجود دارد. هدف: هدف از انجام این پژوهش، تدوین الگوی پیش بینی اعتیاد به اینترنت بر اساس شیوه فرزندپروری و کنترل روانشناختی و نقش میانجی گر سواد رسانه ای و تنظیم شناختی هیجان در دانش آموزان دوره متوسطه شهر کرمانشاه بود. روش: روش این پژوهش توصیفی، از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دوره متوسطه شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 1403-1402 بود. برای انتخاب نمونه آماری با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای، 384 نفر از دانش آموزان مدارس دوره متوسطه شهر کرمانشاه انتخاب شدند. ابزارهای جمع آوری اطلاعات در این پژوهش شامل پرسشنامه های اعتیاد به اینترنت (یانگ، 1998)، شیوه های فرزندپروری (بامریند، 1991)، کنترل روانشناختی وابسته مدار و پیشرفت مدار (سوننز و همکاران، 2010)، سواد رسانه ای (تامن، 1995) و تنظیم شناختی هیجان (گرانفسکی و کرایج، 2006) بود. هم چنین داده های این پژوهش از طریق روش تحلیل مسیر و با استفاده از نرم افزار SMARTPLS مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد که اعتیاد به اینترنت از طریق شیوه های فرزندپروری به طور مستقیم و با نقش میانجی گر سواد رسانه ای و تنظیم شناختی هیجان قابل پیش بینی است (05/0 >P)، ولی از طریق کنترل روانشناختی به طور مستقیم و با نقش میانجی گر تفسیر نمی شود. نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش پیشنهاد می شود که برنامه های آموزشی در مدارس جهت آگاهی بیشتر والدین نسبت به تأثیرات مخرب استفاده زیاد از اینترنت بر فرزندان شان در نظر گرفته شود. هم چنین با توجه تأیید تأثیر شیوه فرزندپروری بر وضعیت اعتیاد به اینترنت در این پژوهش، این آموزش ها می تواند به والدین در شیوه های مؤثر فرزندپروری کمک کند.
اثربخشی آموزش ویژه هدایت تحصیلی-شغلی بر دانش و مهارت مشاوران مدارس متوسطه اول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۶۲
105 - 134
حوزههای تخصصی:
هدایت تحصیلی-شغلی در دوره متوسطه اول، زیر نظر مشاور مدرسه رقم می خورد و میزان آگاهی و مهارت مشاوران در اجرای صحیح این فرایند و سرنوشت دانش آموزان تعیین کننده است. پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی آموزش هدایت تحصیلی_شغلی بر دانش و مهارت مشاوران مدارس متوسطه اول صورت پذیرفت. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مشاوران مدارس متوسطه اول شاغل در سال تحصیلی1401-1400 مناطق 21گانه شهرستان های استان تهران بودند که تعداد30 نفر بصورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و به روش تصادفی در دوگروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. پیش از هرگونه مداخله پیش آزمون گرفته شد و سپس گروه آزمایش 8 جلسه مداخله آموزش هدایت تحصیلی-شغلی را دریافت نمودند و درپایان از هردو گروه پس آزمون اخذ شد. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته سنجش دانش و مهارت مشاوران در زمینه هدایت تحصیلی بودکه با توجه به عدم وجود پرسشنامه مناسب این پژوهش، طراحی شده و پس ازکسب اطمینان از روایی و پایایی، توزیع شد. روش تجزیه و تحلیل داده ها تحلیل کوواریانس بوده و یافته های پژوهش حاکی از این بود که آموزش ویژه هدایت تحصیلی-شغلی، بطور معناداری باعث بهبود دانش و مهارت مشاوران مدارس متوسطه اول شهرستانهای استان تهران شده است. لذا می توان نتیجه گرفت که آموزش ویژه هدایت تحصیلی-شغلی ارائه شده در این پژوهش می تواند بر بهبود دانش و مهارت مشاوران اثربخش واقع شود و مورد استفاده متولیان تربیت مشاور مدرسه در نظام آموزش عالی و نظام آموزش و پرورش ایران قرار گیرد.