فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۴۱ تا ۳۶۰ مورد از کل ۱۲٬۷۹۱ مورد.
منبع:
تاریخ اسلام و ایران سال ۳۱ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵۱ (پیاپی ۱۴۱)
121 - 148
حوزههای تخصصی:
استفاده از محتوای پژوهش های منتشرشده و بهره گیری از نقشه های ارائه شده در این پژوهش ها، یکی از مهم ترین مسیرها برای دریافت و درک درست از موقعیت شهرهای باستانی و تحلیل فضایی آنها است. این پژوهش بر آن است تا با استناد به مستندات و نقشه های تاریخی، از جمله نقشه های رابرت کرپورتر و پاسکال کُوست، ولفرام کلایس، تصاویر هوایی اریک اشمیت و نقشه حسین کریمان، موقعیت جغرافیایی شهر باستانی ری و ساختار شهری آن را شناسایی کند. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و با استناد به تحلیل محتوای منابع و متون منتشرشده به سرانجام رسیده است. به طور کلی نقشه ها و مستندات تاریخی در جایابی و مکان یابی شهر ری در قرون نخستین اسلامی نقش به سزایی را ایفا می کند. نتایج این پژوهش نشان می دهد که برخی از نقشه ها دارای نواقصی هستند که باید در کنار هم مطالعه شوند. با مطالعه این مستندات مشخص شد که کهندژ در شمال شهر و در امتداد کوه طبرک قرار داشته است. منطقه شارستان نیز در جنوب کهندژ به وسیله حصار و بارویی مجزا شده است. بخش حومه و ربض شهر نیز به وسیله بارو و حصاری مستحکم محصور شده است. این حصار و بارو در غرب با عبور از کنار قلعه ای در شمال غرب، بقعه امامزاده عبدالله را احاطه کرده و در ادامه در جنوب با عبور از قلعه گبری به عنوان دروازه جنوبی شهر به دامنه های غربی شهر منتهی می شود. بر اساس مطالعه و بررسی نقشه ها و مستندات تاریخی شهر در بخش های جنوبی و غربی پیشرفت و گسترش یافته است.
بررسی تأسیس و زوال حکومت محلی آل شُمله (550-591ق) در خوزستان عصر سلجوقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ اسلام و ایران سال ۳۱ بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۹ (پیاپی ۱۳۹)
145 - 171
حوزههای تخصصی:
دوره سلجوقی عصر تأسیس و تثبیت حکومت های محلی در ایالت های مهم ایران بود. خوزستان نیز در آن دوره یکی از ایالت های مهم ایران (از نظر سیاسی و اقتصادی) بود؛ به طوری که به «جامه خانه سلجوقیان» مشهور بود. پژوهش درباره تاریخ خوزستان در عصر سلجوقی، به دلیل عدم وجود منابع مستقل دشوار است. مسئله پژوهش حاضر بررسی عوامل تأسیس و همچنین زوال زودهنگام حکومت محلی آل شُمله در خوزستان عصر سلجوقی است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که در نیمه قرن ششم قمری با آشکار شدن علائم ضعف و انحطاط کامل سلجوقیان، زمینه برای تشکیل دولت های محلی در ایالت های مهم و مستعد ایران –از جمله خوزستان- فراهم شد. در آن زمان یکی از امرای دربار سلجوقی به نام «امیر شُملِه ترکمانی» از آشفتگی های سیاسی بعد از وفات سلطان مسعود سلجوقی (529-547ق) استفاده کرد. او بر خوزستان مسلط و بانی یک حکومت محلی در این منطقه شد. رابطه امیر شمله و دربار سلجوقی در ابتدا خصمانه بود، اما وی بعد از تثبیت حکومت خویش در خوزستان، با برعهده گرفتن سرپرستی یک شاهزاده سلجوقی (مقام اتابکی)، درصدد کسب رضایت دربار سلجوقی برآمد. بدین ترتیب، حکومت خود بر خوزستان را مشروع جلوه داد. جانشینان وی نیز از همین مقام مشروعیت بخش برای تداوم حکومت خویش بهره بردند. حکومت محلی آل شمله برخلاف حکومت های محلی معاصرش، چندان دوام نیاورد و مقارن با سقوط سلجوقیان فرو پاشید. از عوامل اساسی این سقوط زودهنگام می توان به مواردی چون عدم ایجاد مبانی مشروعیت مستقل از سلجوقیان، عدم محبوبیت مردمی، اختلافات درون دودمانی و احیای قدرت سیاسی خلافت عباسی در زمان خلیفه الناصر (575-622ق) اشاره کرد.
چگونگی تعامل و تقابل سادات با آل مظفر و نقشآفرینی آنان در این حکومت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ نامه ایران بعد از اسلام سال دوازدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۲۶
177 - 201
حوزههای تخصصی:
سادات به عنوان بازماندگان خاندان پیامبر (ص)، در جامعه ایران دوره اسلامی از جایگاه اجتماعی والایی برخوردار بوده و اغلب حکام و طبقات مختلف اجتماعی به آنان عنایت ویژه ای داشته اند. این رویکرد خاص به سادات، در دوره آل مظفر نیز ادامه یافت و تعاملات بسیاری میان این قشر و حکام آل مظفر وجود داشت. بخشی از این تعاملات را می توان به باورهای مذهبی و اندیشه سیاسی حکومت گران آل مظفر نسبت داد. آنان که در ارتباط با ایلخانان مسلمان و فضای حاکم بر قرون هفتم و هشتم هجری رشد یافته و به قدرت دست یافتند، گروه های مختلف اجتماعی و مذهبی همچون سادات، شیعیان و اهل تصوف را مورد التفات ویژه قرار دادند. امرای مظفری در این قبیل مناسبات، اهدافی چون استفاده از اعتبار سادات برای کسب مشروعیت و مقبولیت عامه و تثبیت حکومت را مدنظر داشتند. آل مظفر در این راستا در مقاطعی، مناصب بااهمیتی همچون وزارت، قضاوت و فرماندهی لشکر را به سادات واگذار کرده و پذیرش شفاعت سادات در برخی رویدادهای سیاسی را مدنظر قرار دادند. بااین همه، در موارد اندکی که این گروه به دنبال کسب قدرت رفته و حیات سیاسی آل مظفر را به مخاطره انداختند، روابط طرفین به تقابل کشیده شد. این پژوهش که به روش توصیفی – تحلیلی و با استناد به منابع دست اول تاریخی و ادبی فراهم شده، به چگونگی تعامل و تقابل سادات با حکام مظفری و اشکال نقش آفرینی سادات در حکومت آل مظفر می پردازد.
بایسته های تحقق علوم انسانی متناسب با تمدن نوین اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تبیین بایسته های علوم انسانی به عنوان یکی از پایه های فکری در ایجاد تمدن نوین اسلامی و بررسی وظایف اندیشمندان مسلمان با روش توصیفی – علّی سامان گرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد بخشی از بایسته ها جنبه مقدماتی داشته که عبارتند از: «هویت بخشی به دانشمندان مسلمان» که مانع نگاه پرستش گرایانه به جلوه های مادی تمدن غربی است، «وحدت و انسجام میان اندیشمندان اسلامی» که با ترویج مفهوم «امت» و اندیشه منجی (عج) صورت می پذیرد و «توانایی فهم متون عربی اسلامی» که سبب شناخت عمیق قرآن و احادیث در جهت تولید علم می گردد. بخش دیگر بایسته ها، به مرحله أخذ علم مرتبط بوده که عبارتند از: «تولید علم با اتکای بر مبانی اسلامی» و «نظام سازی بر اساس علوم انسانی اسلامی» که بر اساس مبانی اسلامی، نظام های منسجم که متشکل از گزاره های دینی است ایجاد می شود.
اهداف کاربست مدارا با مخالفان در سیره نبوی و علوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کاربست مدارا در سیره رسول خدا (ص) و امام علی (ع) با اهداف مختلفی همچون حفظ دین، رسالت هدایت گری، ایجاد الفت در جامعه، ترمیم گسست های اجتماعی و ... انجام می گرفت؛ به گونه ای که از بخش های بسیار مهم زندگی ایشان را دربرمی گیرد. پژوهش حاضر با رویکرد تاریخی- تحلیلی و با هدف بررسی مهم ترین گزاره های مربوط به مدارا در سیره ایشان به منظور دستیابی به اهداف معصومان (ع) در عمل به مدارا برای مخاطب سامان یافته است. تولید و بازسازی اندیشه ها، پایه های فرهنگی و نرم افزاری جامعه ایرانی اسلامی متناسب با اهداف و شعارهای سیاسی خود و نیز کسب قدرت معرفتی و علمی لازم برای صیانت از هویت فرهنگ اسلامی در جهت تحقق تمدن اسلامی در عرصه جهانی، ضرورتی است که این پژوهش را ایجاب نمود. نتیجه به دست آمده، خویشتن داری ایشان از خشونت و منازعه تا سرحدّ امکان و مبادرت به مدارا با مخالفان در جهت نیل به اهداف موردنظر است.
بررسی افول قدرت و عوامل فروپاشی سلسله سلجوقیان
منبع:
تاریخ ایران اسلامی سال نهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
123-142
حوزههای تخصصی:
در ایران سلسه های بسیاری ظهور کرده، قدرت گرفته و نابود شدهاند. سلجوقیان سلسه ای از ترکمانان ایاوغوز بودند که توانستند در اوایل قرن پنجم قمری بر مناطق وسیعی از شرق حکومت اسلامی مسلط شدند. این قوم اساس سلطنت بزرگی را پایهریزی کردند که از نظر وسعت و قدرت در تاریخ ایران بعد از اسلام بیمانند است. پژوهش حاضر در پی بررسی عوامل فروپاشی و افول قدرت سلسله سلجوقیان است. روش تحقیق حاضر در زمره پژوهش های توصیفی تحلیلی قرار دارد. نتایج این تحقیق حاکی از این است که در دوره سلجوقی - عوامل بسیاری به زوال حکومت و در نهایت فروپاشی این سلسله منجر شدند. این عوامل عبارتند از: بحث جانشینی، مناسبات بین سلجوقیان و خلافت عباسی که مناسباتی طولانی و فرسایشی بود، پدیده اقطاعداری که موجب تضعیف مالی دولت سلجوقی شد، اسماعیلیان و فاطمیان که با ترور عوامل عالی رتبه دولت سلجوقی موجب تضعیف قدرت میشدند، اتابکان که نخستین تجزیههای سلسله سلجوقی را پدید آوردند، ترکمنان و همچنین دو عامل دیگری که بسیار حائز اهمیت است ستم سلاطین سلجوقی و روابط تیره میان سلاطین و وزیران که موجب شورشهایی در اقصی نقاط قلمرو سلجوقی میشدند. در نتیجه همه عوامل ذکر شده موجبات فروپاشی سلسه سلجوقیان را پدید آورد.
تأثیر بحران های سیاسی ایران همزمان با جنگ جهانی اول بر ناکامی مأموریت براوین در تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مأموریت سیاسی براوین در ایران (7 بهمن1296 تا 31شهریور 1297خ.) به عنوان نخستین سفیر دولت بلشویکی روسیه، آغازگر دوران جدیدی در روابط سیاسی دو کشور بود، اما این مأموریت برای براوین فرجام خوشی نداشت. حضور هم زمان سفیر روسیه تزاری و حمایت قزاق ها از او، عدم موافقت انگلستان با فعالیّت سفیر بلشویک ها در تهران و همچنین ترس دولت و هیئت حاکمه ایران از اعلام مواضع رسمی خود در پذیرش حکومت انقلابی شوروی، از مهم ترین مشکلات پیش روی نخستین سفیر شوروی در ایران بود. بنابراین، براوین در صورت غلبه بر این مشکلات، می توانست حضور و موقعیّت خود را در تهران تثبیت کند، اما در عمل وی نتوانست به موفقیتی دیپلماتیک در تهران دست یابد. در پژوهش پیش رو این پرسش مطرح می شود که چه عواملی موجب عدم موفقیّت براوین در مأموریت وی به تهران به عنوان نخستین سفیر شوروی بوده است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد با وجود حمایت هایی که براوین از سوی جنگلی ها و برخی از چهره های دموکرات از آن برخوردار بوده است، شرایط جنگ جهانی اوّل، به ویژه نفوذ دولت انگلستان بر ساختار سیاسی ایران، آشفتگی سیاسی ایران و قفقاز و تردید دولت ایران در شناسایی رسمی دولت شوروی و سفیر آن ها و همچنین عدم حمایت قاطع زمامداران شوروی نسبت به وی، از عوامل مهم ناکامی براوین در این مأموریت بوده است. پژوهش حاضر با رویکرد تاریخی و اسنادی و به شیوه مطالعه توصیفی تحلیلی انجام می پذیرد.
ملاحظاتی در تاریخ کودکی عصر صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ نامه ایران بعد از اسلام سال دوازدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۲۶
111 - 147
حوزههای تخصصی:
ترسیم ابعاد دنیای کودکان در دوره صفوی، همچون تاریخ زنان، اغلب در ارتباط با وقایع دربار و بزرگان ثبت و ضبط شده است. منابع تاریخی از جمله گزارش های سیاحان و سفرنامه نویسان در خصوص تاریخ کودکان عصر صفوی از جمله تعریف دقیق این دوره، حدودوثغور سنّی و تمام ویژگی های کودکان، استقلال کافی را ندارد اما به کرّات به مزایا و معایب کودکان دربار اعم از شاهزادگان و سایر کودکان وابستگان به دربار اشاره کرده اند. بااین حال اشارات پراکنده تا حدودی تکافوی چهره نمایی از حیات اجتماعی کودکان عامه و غیردرباری را نیز نشان داده است. این مقاله ضمن توجه به اهمیت تاریخ کودکی، تلاش می کند تا به این سؤال پاسخ دهد که مزایا و بلایای تاریخ کودکان دربارِ صفوی چگونه رقم خورده است؟ و نیز کیفیت حیات اجتماعی کودکان غیر دربار چگونه بوده است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد کودکان دربار در نوع شاهزادگان اگرچه از نظام تعلیم وتربیت پیشرفته و مناسبی برخوردار بوده اند اما در روند بحران جانشینی و کشمکش های خونین و نیز از نیمه دوم عصر صفویان با قرار گرفتن در چنبره حرم سرا، دچار بحران و آسیب جدی شده اند که اغلب منجر به قتل، مقطوع النسلی و کوری کودکان می شد و در واقع تربیت کودکی آن ها مغایر با تربیت سیاسی و امور مملکت داری بود. مصائب کودکان وابسته به دربار از جمله غلام بچه ها، کالای جنسی شدن و اعتیاد آن ها بوده است. در نوع کودکان غیردرباری اگرچه تاحدودی اشتراکاتی از جمله در تعلیم وتربیت، متون درسی و مذهبی با کودکان دربار داشته اند اما مخاطرات بیماری، جنگ و قحطی و تجاوز جنسی آن ها را تهدید می نمود. در عوض این کودکان از آزادی، فعالیت و روابط اجتماعی بیشتری برخوردار بوده اند. روش پژوهش در این مقاله کتابخانه ای و مبتنی بر تحلیل تاریخی است.
تبیین و تحلیل نقش سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی در اقتصاد ایران اواخر دوره صفوی با تکیه بر نظریه اعتماد زتومکا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ نامه ایران بعد از اسلام سال دوازدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۹
125 - 151
حوزههای تخصصی:
دوره صفویه (1135-907ق/ 1722-1502م) یکی از مهم ترین دوره های تاریخ ایران است. ایران در این دوره به ویژه در عهد شاه عباس اول (1038-978ق/ 1629-1571م) در عرصه های گوناگون سیاسی، علمی، فرهنگی و اقتصادی به رونق و شکوه قابل توجهی دست یافت. اکنون سؤال اصلی آن است که با توجه به نقش مؤثر مؤلفه های فرهنگی اجتماعی در نظام اقتصادی آیا وضعیت سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی، در اواخر دوره صفویه جهت رشد و استمرار رونق اقتصادی مهیا و مناسب بوده است؟ بر همین اساس در این جستار که به روش توصیفی تحلیلی و با استناد به منابع تاریخی دوره صفوی انجام شده است با تکیه بر شاخصه های اعتماد شکننده در جوامع سنتی مبتنی بر نظام های سیاسی استبدادی که در نظریه جامعه شناختی پیوتر زتومکا صورت بندی شده است شاخصه های مذکور در اواخر دوره صفوی بررسی شده است. نتیجه این تحقیق نشان می دهد ایران در واپسین دهه های دوره صفوی با توجه به وضعیت شاخصه های مذکور و نیز وجود کارکردهای مستعدی که در فقدان اعتماد عمومی و ضعف سرمایه اجتماعی در جامعه ظهور می کنند از سرمایه اجتماعی پایین و اعتماد عمومی شکننده ای برخوردار بوده و به همین دلیل ظرفیت توسعه اقتصادی و امکان استمرار رونق اقتصادی درازمدت را نداشته است.
مشروطه ایران و عثمانی و روشنفکران کُرد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ نامه ایران بعد از اسلام سال دوازدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۹
185 - 208
حوزههای تخصصی:
جنبش مشروطه کمابیش هم زمان در کشور ایران و عثمانی رخ داد. در کنار روشنفکران و ادیبان این دو کشور، روشنفکران و ادیبان کُرد، مانند احمد شَوقی، جمیل صدقی زهاوی، حاجی قادر کویی، شیخ رضا طالبانی در مشروطه عثمانی و میرزاده عشقی، ابوالقاسم لاهوتی، آیت الله مردوخ کُردستانی و قاضی کوثر سقزی در مشروطه ایرانی فعالیت های چشمگیری در جهت شکل گیری جنبش مشروطه و ترویج اندیشه های مشروطه خواهی داشته اند. مقاله حاضر با روش توصیفی تحلیلی به بررسی آرای تعدادی از روشنفکران و ادیبان کُرد در دوران مشروطه عثمانی و ایرانی می پردازد و به این پرسش پاسخ می دهد که نقش روشنفکران و ادیبان کرد در مشروطه ایران و عثمانی چه و چگونه بوده است و آنان چگونه توانسته اند اندیشه های مشروطه خواهی را در کُردستان گسترش دهند. ازآنجاکه شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در کُردستان ایران و عثمانی یکسان نبود، بیشتر روشنفکران کرد این دو کشور نیز هدف های یکسانی را دنبال نمی کردند و محتوای اندیشه های آن ها لزوماً در مسیری یکسان تحول نمی یافت. بیشتر روشنفکران و ادیبان کُرد در کُردستان عثمانی، کشور عثمانی را وطن خود نمی دانستند و به دنبال ترویج اندیشه های ناسیونالیستی قومی و استقلال و جدا شدن از دولت عثمانی بودند، اما برخلاف آنان روشنفکران و ادیبان کُرد ایرانی، ایران را وطن خود می دانستند و به ایرانی آزاد و برخوردار از حکومت قانون بر مردم می اندیشیدند.
روایات عاشورایی الطبقات الکبری ابن سعد در سنجه نقد (بازه زمانی پیش از عاشورا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابن سعد در کتاب الطبقات الکبری، بخشی را به مقتل الحسین(ع) اختصاص داده که در میان مقاتل موجود سیدالشهدا(ع) از لحاظ قدمت در جایگاه دوم قرار دارد. با وجود موارد مشابه فراوان میان گزارش های آن با مقتل ابومخنف، ابن سعد بسیاری از روایات مقتل ابومخنف را حذف کرده و به نقل از مقاتل واقدی و دیگران روی آورده است. رویکرد جانب دارانه ابن سعد در گزارش واقعه عاشورا، اقبال وسیع مورخان و رجال شناسان مکتب شام؛ همچون ابن عساکر، ذهبی، ابن حجر، مزّی، ابن کثیر به آن را به دنبال داشته است. این مقتل علی رغم اخبار منفرد نسبت به دیگر کتب تاریخی و یا حدیثی، در برخی موارد با وقایع مسلم و یا روایات تاریخی دیگر ناسازگار بوده و در مواردی شأن امام معصوم(ع) و یا خاندان معصومان(ع) را مخدوش ساخته و پایه های نااستواری برای تحقیق پیش روی عالمان فریقین در قرن های بعد از خود قرار داده است. یافته ها نشان از جهت داری گزارش وی از قیام امام حسین(ع) و تحلیل برپایه ذهنیتی خاص است که احتیاطی دوچندان را پیش روی مقتل پژوه می نهد. این مقاله با روش کتابخانه ای به صورت میان رشته ای تاریخ و حدیث و رویکردی تحلیلی و انتقادی، روایات تأثیرگذار و جهت دار او را مورد نقد و بررسی قرار داده است.
The Three Famines and the Makings of a Malthusian Catastrophe in Iran (1869-1944)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Iran suffered three catastrophic famines in the seventy-five-year span of 1869 to 1944. The population in 1945 was unchanged from that of 1840, a classic case of a Malthusian catastrophe. This article aims to assess the impact of the famines on Iran’s population level. It is first shown that the human losses in the Great Famine of 1869-1873 have been vastly understated in much of the literature. Two-thirds of the population was lost. Barely had Iran recovered its 1869 population when the Great Famine of 1917-1919 in World War I had carried off nearly half of the population. Finally, World War II and the resulting 1942-1944 famine and typhus epidemic had claimed a quarter of the population and again restored the 1840 population level. Only after 1945 was Iran able to shake off the Malthusian trap into which it had fallen for more than a century.
مادری جدید و آموزش زنان در عصر رضا شاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عصر رضاشاه آغاز دوران مدرن و ایجاد تحولات بنیادین در پهنۀ اجتماعی ایران است. طرح بیداری زنان در این دوره، حیات اجتماعی آنها به ویژه زنان طبقۀ متوسط و بالای شهرنشین را به اشکال مختلف تحت تأثیر قرار داد. شکل گیری نظام آموزشی نوین و تعمیم یافتن حق تحصیل در مدارس جدید دولتی به دختران، از جمله سیاست های جنسیتی دولت بود که حیات اجتماعی و فردی زنان و دختران شهرنشین را تا حد زیادی تحت تأثیر قرار داد. نگارندۀ نوشتار پیش رو درصدد بررسی سیاست های آموزشی دولت رضاشاه در حوزۀ زنان نبوده است، بلکه ضمن توضیح سیر برساخته شدن مفهوم مادری جدید، به دنبال پاسخ به این پرسش بوده است که این مفهوم چگونه آموزش زنان را به ضرورت تبدیل کرد و این آموزش از حیث کمّی و کیفی، چگونه از ایدۀ مادری جدید تأثیر پذیرفت. داده های پژوهش که به روش کتابخانه ای- آماری و مبتنی بر احصائیه ها و نشریات جمع آوری شده است، نشان می دهد ایدۀ مادری جدید و نیاز به تغییر در نقش های سنتی زنان، در وهلۀ نخست با تغییر در تعریف رَحِم زنانه از عضوی بیولوژیک به محل جاگذاری نسل آیندۀ کشور و در گام بعدی با ظهور ایدۀ مادر-مربی، یا تربیت زن تحصیل کردۀ خانه دار، آموزش دولتی زنان را از حیث کمّی گسترش داد. البته از حیث کیفی، برنامۀ آموزشی زنان در مدارس دولتی نشان می دهد که آموزش آنها با مردان بسیار متفاوت بوده و با رویکردی ایدئولوژیک، با هدف تربیت همسر و مادر جدید ایرانی تدوین شده بود؛ به همین دلیل کمک چندانی به زندگی حرفه ای و شکل گیری هویت مستقل زنانه نکرده است.
تحلیلی بر نقش کارگزاران کلانتران طایفۀ دره شوری قشقایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ اسلام و ایران سال ۳۱ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۲ (پیاپی ۱۴۲)
109 - 139
حوزههای تخصصی:
طایفۀ دره شوری یکی از طوایف ایل قشقایی است. در ساختار سیاسی قدرت، کلانتر به صورت رسمی مسئولیت ادارۀ آن طایفه را عهده دار بود. کلانتران علاوه بر تیره های وابسته به خود، گروهی از عوامل اجرایی را در خدمت داشتند که با عناوینی چون «دؤیربَر» و «اَدآرَ» مورد خطاب قرار می گرفتند. نگارندگان این مقاله بر آن اند تا نسبت و رابطۀ میان قدرت کلانتران دره شوری و وظایف کارگزارانشان را آشکار کنند. سؤال این است که چرا و چگونه کلانتران دره شوری از کارگزاران استفاده می کردند؟ این پژوهش به صورت میدانی بر مبنای انجام مصاحبه ها و با مکمل قرار دادن منابع کتابخانه ای، با رویکرد توصیفی-تحلیلی انجام شده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که کلانتران طایفۀ دره شوری برای انجام امور خانوادگی و برقراری نظم در تیر ه ها، در کنار افرادی چون کدخداها از کارگزارانشان استفاده می کردند. آن ها به عنوان بازوی اجرایی، صرفاً مسئولیت هایی را در خانۀ کلانتران برعهده نداشتند، بلکه عده ای از کارگزاران در خارج از خانۀ کلانترها نیز انجام وظیفه می کردند. کارگزاران ضمن مهارت در امور اجرایی، افرادی جنگجو بودند که کلانتران از آن ها برای سرکوب افراد و تیره های متمرد و پیشبرد اهدافشان در کنار تیره های وفادار به خود استفاده می کردند.
واکاوی نقش ائمه اطهار(ع) در ارتقاء منزلت اجتماعی «اُمّ ولدها» با تاکید بر مادران ائمه(ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با گسترش قلمرو اسلامی و فتح مناطقی از آسیا و شمال آفریقا در سده های اول و دوم هجری قمری و ورود بردگان و اسرا، بستر مناسبی برای کنیزداری جامعه عرب فراهم شد. گروهی از این کنیزان که از مولای خویش صاحب فرزند شدند، اُمّ ولد نامیده می شدند. پژوهش پیش رو درصدد است رویکرد افراد جامعه نسبت به اُمّ ولدها و نقش ائمه اطهار (ع) در ارتقاء منزلت اجتماعی آن ها را مورد واکاوی قرار دهد. بدین منظور نوشته های تاریخی و غیر تاریخی برای درک اجتماعی موضوع، مطالعه و سپس پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی ارائه شده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد در شرایطی که کنیزان و اُمّ ولدها در جامعه ی عرب جایگاهی نداشتند و مورد تحقیر و تبعیض قرار می گرفتند، ائمه(ع) ضمن حمایت حقوقی از کنیزان، با آزاد کردن و انتخاب آنها به عنوان همسر، عملاً الگویی از رفتار درست و اسلامی را در چارچوب خانواده ارائه دادند و جایگاه و منزلت اُمِّ ولدها را به عنوان همسران و مادران فرزندان خود ارتقاء بخشیدند.
The Socio-Political Aspect of Religious Terminologies in Medieval Iran: The Case of “Akhbārī-uṣūlī” in Kitāb al-Naqḍ Written by ʿAbd al-Jalīl Qazwīnī Rāzī (d. 560/1165)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The conflict between the Akhbārīs and Uṣūlīs dates from the time of Mawlá Muḥammad Amīn Astarābādī (d. 1033/1624). However, limited usage of the two terms can be traced back to before that period. Kitāb al-Naqḍ , written by ʿAbd al-Jalīl Qazwīnī Rāzī (d. 560/1165), is one of the few Imāmī sources that contains a group of references to a similar conflict between the Shiʿa Uṣūlīyyah and Shiʿa Akhbārīyyah. The former term, in particular, repeatedly appears in the book. The aim of this paper, adopting a conceptual approach to history, would be to demonstrate that the Akhbārī/Uṣūlī terms in medieval Iran do not refer to a legal concept, nor to the dispute between the moderate/extremist Shiʿis in that context. Despite the first impression which the term conveys, it will be suggested that the term “uṣūlīyyah” does not have its roots in uṣūl al-fiqh (Islamic legal methodology), but rather, refers to some specific rational uṣūl (principles) usually applied to uṣūl al-ʿaqāʾid (Islamic theological principles). That is, “uṣūlīyyah,” according to Qazwīnī, refers to those whose religious knowledge has been based on rational principles. However, the Akhbārī-Uṣūlī terminology introduced by Qazwīnī cannot be paired with the historical Shiʿi schools and figures of his period. If we consider the social and political pressures under which Iranian Imāmīs were living, it will appear that employment of such terms has had a strategic purpose. In this case, calling most of his contemporaries “uṣūlīs,” and attributing controversial Shiʿi beliefs to the Akhbārīs, Qazwīnī has attempted to exonerate Imāmīs from their accusations, and to improve their social position.
تحلیل فرایند رابطه بیمار-پزشک در ایران نیمه دوم عصر قاجار بر اساس مدل پارسونز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ اسلام و ایران سال ۳۱ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵۱ (پیاپی ۱۴۱)
97 - 119
حوزههای تخصصی:
از جمله مسائل مهم در امر پزشکی و سلامت جامعه ایران در نیمه دوم عصر قاجار، روابط میان بیمار و پزشک بود. نوع این روابط در آن روزگار از مهم ترین اموری بود که می توانست بر چگونگی معاینه، درمان و سلامتی فردی و عمومی مردم اثرگذاری زیادی داشته باشد. در خصوص روابط میان بیمار-پزشک، تعدادی از جامعه شناسان دنیا به ارائه الگوی نظری پرداخته اند که یکی از آنان تالکوت پارسونز جامعه شناس آمریکایی است. در این مقاله با روش پژوهش توصیفی تحلیلی و با بهره وری از منابع دست اول، همچون خاطرات و سفرنامه ها به بررسی روابط میان بیماران طبقات فرادست با پزشکان اروپایی بر اساس مدل نقش محور پارسونز پرداخته می شود. سؤالات پژوهش عبارت اند از اینکه آیا بیماران طبقات فرادست در نیمه دوم عصر قاجار شرایط ایفای نقش اجتماعی بیمار را داشته اند، آیا پزشکان اروپایی در این عصر شرایط ایفای نقش اجتماعی پزشک را داشته اند. مبنای این پژوهش بر این فرضیه استوار است که در نیمه دوم عصر قاجار هم بیمار و هم پزشک می توانستند به ایفای نقش اجتماعی خود در فرایند روابط بیمار-پزشک آن گونه که پارسونز مطرح می کند، بپردازند. یافته های پژوهش حاکی از آن است که در نیمه دوم عصر قاجار هم بیمار طبقه فرادست و هم پزشک اروپایی می توانستند به ایفای نقش اجتماعی خود در چرخه روابط بیمار-پزشک بپردازند. اگرچه مسائلی همچون تمارض گرایی بیماران از جمله عوامل اثرگذاری بودند که می توانستند روند طبیعی روابط بیمار- پزشک در این دوره را با اختلال مواجه کنند.
سیاست های مذهبی اسماعیلیان در قلمرو دولت اغلبیان (280- 298 ه.ق)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله اهداف و شیو ه های اجرایی سیاست های مذهبی اسماعیلیان در قلمرو اغلبیان بررسی شده است؛ اسماعیلیان از نیمه دوم قرن سوم هجری، مغرب اسلامی را برای ادامه فعالیت های سیاسی –مذهبی خود بر گزیدند و با ورود داعیان اسماعیلی به این بخش از قلمرو اسلام ،زمینه های رواج عقاید مذهبی اسماعیلی و در نهایت تشکیل حکومتی قدرتمند را فراهم آوردند. درآستانه ورود داعیان اسماعیلی به مغرب اسلا می بخش هایی از آن(افریقیه) در حاکمیت اغلبیان و تحت تاثیر عقاید اهل سنت و نفوذ فقه مالکی بود. از وجوه سیاست های مذهبی داعیان اسماعیلی در قلمرو اغلبیان؛ تبلیغ وتعلیم، جذب مخالفان مذهبی، ممانعت از اجرای مناسک اهل سنت و برخورد با فقهای مالکی بوده است. داعیان اسماعیلی سیاست ثابت و یکسانی نداشتند ،با توجه به شرایط زمانی محافظه کارانه و محتاطانه عمل می کردند،این خط مشی تسامح گرایانه و شیوه ی مسالمت آمیز، جذب مخالفان را در پی داشت و سبب گردید تا آرام آرام زمینه ی تشکیل دولت اسماعیلی مذهب فاطمی،فراهم گردد.
تحلیلی بر نقش عوامل جغرافیایی در جنگ های ایران و یونان در دوران هخامنشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ اسلام و ایران سال ۳۱ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۰ (پیاپی ۱۴۰)
165 - 187
حوزههای تخصصی:
جنگ های ایران و یونان در دوران هخامنشی که در زمان پادشاهی داریوش بزرگ و جانشینش خشایارشا اتفاق افتاد، از جمله مباحث بسیار مهم تاریخی است که بنا به دلایلی پارسیان در این جنگ ها ناکام ماندند. از جمله عوامل بسیار تأثیرگذار در هر جنگی مباحث جغرافیایی منطقه نبرد است. در پژوهش پیش رو نقش عوامل جغرافیایی در عملکرد هخامنشیان در مقابل یونانیان مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. هدف از انجام این پژوهش تحلیل چگونگی تأثیر عوامل جغرافیایی اعم از نظامی و طبیعی در جنگ های ایران و یونان و نتایج تصمیم گیری های فرماندهان نظامی هخامنشی بدون توجه به این عوامل در این جنگ ها است. در این مقاله تلاش شده است به این پرسش پاسخ داده شود که هخامنشیان در حملات خود به یونان در چه دام های جغرافیایی گرفتار شدند که بر نتیجه نبرد تأثیرگذار بود. نتایج بررسی حاکی از آن است که با وجود آنکه هخامنشیان در حملات خود بسیاری از جوانب را در نظر گرفته بودند، اما در چندین موقعیت در رابطه با در نظر گرفتن و شناسایی موانع جغرافیایی سهل انگاری کردند که بر نتیجه نبرد تأثیر گذاشت. نگارندگان مقاله حاضر گردآوری داده ها را از طریق مطالعات کتابخانه ای به سرانجام رسانده و نتایج را از طریق تحلیل توصیف تاریخی ارائه داده اند.
تأثیر انتقال سیادت کاریزمایی در شکل گیری قیام محمد نفس زکیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ اسلام و ایران سال ۳۱ بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۹ (پیاپی ۱۳۹)
173 - 201
حوزههای تخصصی:
در سال ۱۴۵ق. اولین قیام حسنیان به رهبری محمدبن عبدالله بن حسن رقم خورد. این قیام در حالی شکل گرفت که در میان علویان شخصیت های برجسته تری به لحاظ شیخوخیت، جایگاه علمی و تعدد یاران حضور داشتند و در رأس آنان امام جعفر صادق(ع) بود. ضمن آنکه در میان سادات حسنی نیز عبدالله محض -پدر محمد- از جایگاهی ویژه برخوردار بود. با پذیرش تصریح منابع بر پرهیز امام(ع) از هرگونه فعالیت سیاسی در اواخر عهد اموی، می توان این پرسش را مطرح کرد که چه عاملی در پذیرش رهبری محمدبن عبدالله با وجود در قید حیات بودن پدرش نقشی محوری داشته و مشارکت گروه های مختلف مردمی در قیام او را باعث شده است؟ نتیجه پژوهش حاضر بر مبنای نظریه شخصیت کاریزمایی وبر، حاکی از آن است که عبدالله محض از سیادتی کاریزماتیک برخوردار بود. در بحران های اواخر دوره اموی، طرح موفق او برای انتقال سیادت کاریزمایی به فرزندش محمد و پذیرش آن از سوی حامیان، با برجسته سازی ویژگی های نفس زکیه، استفاده از همانندسازی اسطوره ای و جلب نظر دستگاه گرداننده اجتماع کاریزمایی در میان هاشمیان صورت گرفت. از این رو، با ادامه بحران و همچنین تبلیغات و حمایت عبدالله در آغاز خلافت عباسی، محمد در زمان حیات پدر قیام کرد و با وجود عدم برخورداری از شیخوخیت، از حمایت گروه های مختلف مردمی برخوردار شد.