مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
یونانیان
حوزه های تخصصی:
واقعه بزرگ و سرنوشت ساز سقوط شاهنشاهى هخامنشى و حضور مقدونیان در ایران یکى از حوادث بسیار مهم تاریخى در زمینه نقد و بررسى علل خارجى شکست هخامنشیان از مقدونیان و در فرآیند روابط پارسیان و یونانیان است که درباره آن، بسیارى از مورخان اظهار نظرهاى متفاوتى را بیان نمودهاند. بىگمان، شکست هخامنشیان و پیروزى مقدونیان، واقعیتى مسلم و انکارناپذیر است که در قرون گذشته رخ داده و مورخان، همزمان و مورخان پس از وقوع حادثه و همچنین مورخان اخیر به آن نگاههاى خود را افکنده و نتایج خاص خود را برگرفتهاند. حال باید دید که مورخان نزدیک به حادثه تا چه حد به واقعیت نزدیک شده، و مورخان اخیر با مقایسه نظریههاى مورخان قدیم ـ که دیدگاهها و نظریههاى خود را با هم مقایسه نمىنمودند ـ به چه نتایج تازهترى رسیدهاند؟ و اصولاً آیا مىتوان به اظهار نظرهاى جدیدى جدا از آنچه در گذشته گفته یا نوشته شدهاست رسید؟ بىشک اگر چنین امرى پدید آید در تاریخنویسى روابط ایرانیان و یونانیان تغییرات تازهاى به وجود خواهد آمد و به طور مسلم، سرنوشت تاریخى دو ملت را که در تمامى دوران سلطنت هخامنشیان و حدود دویست سال پس از آنان (دوران مقدونیان) با یکدیگر درگیر بودند بهتر مىتوان دریافت و نتایج صحیحترى را بهدست آورد.
پوشش زنان در دوره ی اشکانیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با رویکرد تاریخی ـ توصیفی، به مطالعه نوع پوشش و جامه های زنان ایرانی در دوره ی اشکانیان خواهد پرداخت. از این رو، کوشش می شود پس از اشاره ای کوتاه به موقعیت سیاسی و اجتماعی زنان در جامعه ی اشکانی، با نگاهی تحلیلی به گزارش هایی که آگاهی هایی را درباره ی تاریخ اشکانیان، و نوع جامه زنان اشکانی به دست می دهند، همه ی بازنمایی های زنان در داده های باستان شناختی و یادگارهای هُنری اشکانیان مورد مطالعه قرار گیرد، و توصیفی نزدیک به واقعیت از چگونگی پوشش و نوع جامه ی زنان این دوره ارائه شود.
مطالعه ی منابع تاریخی و بازنمایی های گوناگون زنان در داده های هُنری و باستان شناختی اشکانیان همچون مجسمه ها، نگاره های زنان روی سکه ها، و نقاشی های دیواری، آشکارا نشان می دهند که زنان اشکانی، تا اندازه ی زیادی همچون زنان ایرانی دوره هخامنشیان در فعالیّت های گوناگون اقتصادی و اجتماعی جامعه ی خود، حضور چشمگیر داشته اند، امّا همواره جامه های بلند، چین دار و گشادی می پوشیدند که کاملاً اندام آنها را می پوشانید، و حتی گهگاه پارچه ی نازک و بلندی همانند چادر را روی سر خود می افکندند.
ریشه های جنبش پارتیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با سقوط امپراتوری هخامنشی توسط اسکندر مقدونی دنیای غرب بر دنیای شرق چیره شد. اسکندر قبل از آنکه رویای یک امپراتوری هلنیستی در سراسر جهان را به واقعیت برساند از دنیا رفت و میراث او بین سرداران وی تقسیم شد. آسیای غربی و ایران سهم سردار او سلوکس شد که در سال 312ق. م. حکومت سلوکی را ایجاد کرد و نزدیک به نیم قرن دوام داشت؛ اما کشمکش های سلوکیان با نیروهای قدرتمند در غرب از جمله بطالسه، زمینه ی شورش اقوام شرقی بویژه پارتیان در قلمرو سلوکی را به وجود آورد. ریشه های جنبش قوم پارت علیه سلوکیان در این نوشتار به سه دسته تقسیم شده اند: 1- عوامل سیاسی از جمله جنبش استقلال طلبانه اقوام شرق در برابر یونانیان، کشمکش های سلوکیان در غرب و پیامدهای آن در شرق و حرکت استقلال طلبانه حکومت یونانی باکتریا. 2- عوامل اجتماعی، فرهنگی که به سیاست های شهرسازی اسکندر و سلوکیان و تأثیر آن در ساختار جامعه ایران و سیاست «برادری ملت ها» توسط اسکندر می پردازد 3- سیاست های اقتصادی اسکندر و سلوکیان که اعتراض دهقانان و بازرگانان را به دنبال داشت.
بررسی تفسیر هیدگر در باب جایگاه و مرتبة تفکر یونانیان در فلسفة هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله کوشش شده است تا به تبیین درس گفتار هیدگر تحت عنوان «هگل و یونانیان» در بررسی مقام و منزلت فلسفه یونانیان در تفکر هگل پرداخته شود. در این بحث ضمن ارائه شرح مبسوطی از آرای هیدگر در این درس گفتار، به مسائلی نظیر بحث فلسفه تاریخ، معنای حقیقت، بازتاب فلسفه یونانیان در فلسفه هگل و دلایل هیدگر درباره عدم درک درست مفهوم حقیقت به مثابه آلثیا نزد هگل پرداخته شده و سپس نمونه ای از نقدهای شارحان درباره بحث های هیدگر آورده شده است. در نظر هیدگر، معنای حقیقت در تفکر هگل همانا یقین مطلقِ خودآگاهی نزد سوژة مطلق است؛ درحالی که نزد هیدگر تنها مفهوم حقیقت به مثابه آلثیا شایسته ترین موضوع برای تفکر است و پشتوانه معنای حقیقت به مثابه صدق و یقین است. در پایان نتیجه گیری شده است که برخی از آرای هیدگر درباره هگل قابل خدشه است و در نظام های فلسفی هر دوی آن ها، یعنی در نظام دیالکتیکی هگل و در بحث زمان و زمانمندی در فلسفه هیدگر دلالت هایی قابل توجه در باب پرسش از آزادی انسانی نهفته است.
تحلیلی بر نقش عوامل جغرافیایی در جنگ های ایران و یونان در دوران هخامنشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ اسلام و ایران سال ۳۱ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۰ (پیاپی ۱۴۰)
165 - 187
حوزه های تخصصی:
جنگ های ایران و یونان در دوران هخامنشی که در زمان پادشاهی داریوش بزرگ و جانشینش خشایارشا اتفاق افتاد، از جمله مباحث بسیار مهم تاریخی است که بنا به دلایلی پارسیان در این جنگ ها ناکام ماندند. از جمله عوامل بسیار تأثیرگذار در هر جنگی مباحث جغرافیایی منطقه نبرد است. در پژوهش پیش رو نقش عوامل جغرافیایی در عملکرد هخامنشیان در مقابل یونانیان مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. هدف از انجام این پژوهش تحلیل چگونگی تأثیر عوامل جغرافیایی اعم از نظامی و طبیعی در جنگ های ایران و یونان و نتایج تصمیم گیری های فرماندهان نظامی هخامنشی بدون توجه به این عوامل در این جنگ ها است. در این مقاله تلاش شده است به این پرسش پاسخ داده شود که هخامنشیان در حملات خود به یونان در چه دام های جغرافیایی گرفتار شدند که بر نتیجه نبرد تأثیرگذار بود. نتایج بررسی حاکی از آن است که با وجود آنکه هخامنشیان در حملات خود بسیاری از جوانب را در نظر گرفته بودند، اما در چندین موقعیت در رابطه با در نظر گرفتن و شناسایی موانع جغرافیایی سهل انگاری کردند که بر نتیجه نبرد تأثیر گذاشت. نگارندگان مقاله حاضر گردآوری داده ها را از طریق مطالعات کتابخانه ای به سرانجام رسانده و نتایج را از طریق تحلیل توصیف تاریخی ارائه داده اند.
بررسی و تبیین فریندها، عوامل و پیامدهای فرهنگ پذیریِ پارسیان و یونانیان در سده های ششم تا سوم پیش از میلاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تاریخ فرهنگی سال یازدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۳
۱۴۳-۱۱۷
حوزه های تخصصی:
اسماعیل سنگاری،[1] مهدی تدین (ورپشتی)[2] چکیده تسخیر آسیای صغیر آغاز یک ارتباط طولانی مدت میان پارسیان و یونانیان بود که به موازارت تحولات سیاسی، عرصه های فرهنگی را نیز تحت تأثیر قرار داد. حضور پارسیان در این منطقه، دو فرهنگ برآمده از شرق و غرب را با ماهیت های متفاوت در یک فرایند فرهنگ پذیری قرار داد. این فرایند جریانی پیوسته بود که به صورت محدود آغاز شد و سپس به طور گسترده جامعه ی پارسی و یونانی را درگیر کرد. نوشتار حاضر با تکیه بر شواهد مکتوب و باستان شناختی، در صدد بررسی و تبیین عواملی است که در فرایند فرهنگ پذیری میان سرزمین های پارس و هلاس نقش اساسی داشتند. می توان گفت در مرحله ی نخست، شاخصه های فرهنگی در پی تعامل پارسیان با قدرت های محلی و استخدام هنرمندان و صنعتگران یونانی منتقل شدند. در مرحله ی دوم پیامدهای جنگ و فعالیت های سیاسی و اقتصادی جریان فرهنگ پذیری را تکمیل کرد و سرانجام آثار دگرگونی فرهنگی در آسیای صغیر در پایان دوران هخامنشی و پساهخامنشی پدیدار شد. [1] . دانشیار دانشگاه اصفهان، دکترای تاریخ، زبان ها و تمدن های دنیای باستان، (نویسنده مسئول)، (e.sangari@ltr.ui.ac.ir) [2] . کارشناس ارشد تاریخ ایران باستان، دانشگاه اصفهان، (mahditadayon63@gmail.com) تاریخ دریافت: ۱۶/۰۳/۱۳۹۹، تاریخ تأیید: ۳۱/۰۱/۱۴۰۰
هخامنشیان و دریای سیاه؛ علل و نتایج گسترش قلمرو یک امپراتوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ اسلام و ایران سال ۳۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۸ (پیاپی ۱۴۸)
127 - 154
حوزه های تخصصی:
در تاریخ ایران باستان، دولت هخامنشیان تجربه حاکمیت و حضور درازمدت در سرزمین های پیرامون دریای سیاه را داشت. هخامنشیان که یکی از نخستین امپراتوری های تاریخ بشر را تشکیل دادند، توانستند مرزهای گسترده خود را در شمال و جنوب و شرق و غرب به دریاها و یا رودهای بزرگ برسانند و از طریق مبادلات تجاری و مناسبات سیاسی بخش های وسیعی از آسیا را به یونانی ها بشناسانند. سیاست دریایی هخامنشیان دسترسی به تمام سواحل پیرامون دریای سیاه بود تا هم از تهاجمات اقوام شمالی جلوگیری کنند و هم با حاکمیت بر آسیای صغیر و بهره مندی از منابع اقتصادی آن، به رقابت با یونانیان بپردازند. این سیاست یا با عملیات نظامی، یا با انتقال افراد و خاندان های هخامنشی به ایالات آسیای صغیر و یا با فعالیت های بازرگانی و اقتصادی، در سراسر دوران هخامنشیان ادامه یافت. در این پژوهش با رویکرد توصیفی-تحلیلی و با مطالعه کتیبه های هخامنشی و منابع یونانی و همچنین پژوهش های مورخان معاصر، به بررسی چرایی و چگونگی حضور هخامنشیان در حوزه دریای سیاه پرداخته شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که هخامنشیان براساس یک برنامه مشخص و سپس به علت تحولات و رویدادهای پی درپی، در اندیشه آن بودند که دریای سیاه را که دریایی پیرامونی برای آنها بود، به دریاچه ای در داخل قلمرو امپراتوری خود تبدیل کنند و تا حدود زیادی نیز در این کار موفق شدند.