فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۸۱ تا ۷۰۰ مورد از کل ۴٬۳۸۳ مورد.
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۱۹ بهار ۱۳۹۹ شماره ۷۳
99-121
حوزههای تخصصی:
هدف : هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی بر تاب آوری و بهزیستی روان شناختی زوج های مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر بوشهر بود. روش : این پژوهش روی 3 زوج (6 نفر) که با نمونه گیری داوطلبانه و هدفمند انتخاب شده بودند، در چارچوب طرح شبه آزمایشی تک موردی از نوع خط پایه ی چندگانه هم زمان، طی 10 جلسه برای هر زوج، به همراه پیگیری سه ماهه انجام شد. ابزار جمع آوری داده ها، مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون (2003) و مقیاس بهزیستی روان شناختی ریف (1989) بود. داده ها به روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا و فرمول درصد بهبودی تحلیل شدند. یافته ها: رفتاردرمانی دیالکتیکی باعث افزایش تاب آوری زوج ها شده (19/83 درصد بهبودی) و اثرآن تا پایان دوره پیگیری سه ماهه حفظ شد (71 درصد بهبودی). همچنین رفتاردرمانی دیالکتیکی توانست بهزیستی روان شناختی زوج ها را افزایش دهد (28/44 درصد بهبودی) که اثر آن تا پایان دوره پیگیری سه ماهه ماندگار بود (83/69 درصد بهبودی). شاخص تغییر پایای آنها هم حاکی از معنی دار بودن این تغییرات بود (05/0> P ). نتیجه گیری : نتایج تحلیل معنی داری بالینی، گویای اثربخشی مداخله آموزشی رفتاردرمانی دیالکتیکی در افزایش تاب آوری و بهزیستی روان شناختی زوج های ناسازگار بود و متغیر یادشده می تواند میزان بالایی از تغییرپذیری تاب آوری و بهزیستی روان شناختی را در شرایط ناسازگاری زوج ها تبیین نماید.
رابطه سبک های دلبستگی، حمایت اجتماعی و سبک های مقابله ای با تاب آوری روان شناختی در افراد دارای تجربه سوگ: ارائه مدل تحلیل مسیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال یازدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۱
157 - 180
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی رابطه سبک های دلبستگی، حمایت اجتماعی و سبک های مقابله ای با تاب آوری روان شناختی در افراد دارای تجربه سوگ بود. جامعه پژوهش حاضر را افراد دارای تجربه سوگ شهر اردبیل تشکیل می دادند که از این جامعه، 250 فرد دارای تجربه سوگ به روش نمونه گیری غیرتصادفی در دسترس به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. ابزار این پژوهش را پرسشنامه سرمایه های روان شناختی لوتانز (2006)، مقیاس سبک های دلبستگی هازان و شیور (1987)، پرسشنامه ی حمایت اجتماعی زیمن و همکاران (1998) و پرسشنامه ی سبک های مقابله ای آدیسون و همکاران (2007) تشکیل دادند. داده ها به وسیله نرم افزار آماری SPSS22 و ایموس با روش آماری همبستگی و تحلیل مسیر مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته های پژوهش نشان داد که اثر مستقیم سبک های دلبستگی بر تاب آوری روان شناختی در افراد دارای تجربه سوگ معنی دار نیست. اثر مثبت و مستقیم حمایت خانواده بر تاب آوری افراد دارای تجربه سوگ مورد تأیید قرار گرفت، اما اثر حمایت دوستان و دیگران بر تاب آوری مورد تأیید قرار نگرفت. همچنین اثر مثبت و مستقیم سبک مقابله متمرکز بر مشکل با تاب آوری افراد سوگوار مورد تأیید قرار گرفت. همچنین، یافته ها نشان داد که سبک دلبستگی ایمن، سبک دلبستگی دوسوگرا و حمایت اجتماعی از طریق سبک های مقابله ای بر تاب آوری افراد دارای تجربه سوگ اثر غیرمستقیم دارند. به طورکلی نتایج نشان می دهد که مدل پژوهش مبنی بر رابطه سبک های دلبستگی، حمایت اجتماعی و سبک های مقابله ای بر تاب آوری روان شناختی در افراد دارای تجربه سوگ از برازش مطلوب برخوردار است.
مقایسه تاثیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و رویکرد تلفیقی طرحواره درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش تعارضات زناشویی زوجین متقاضی طلاق(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف ثر بخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و رویکرد تلفیقی طرحواره درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش تعارضات زناشویی زوجین متقاضی طلاق انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و گروه گواه انجام شد. جامعه آماری شامل 90 نفر از زوجین مراجعه کننده به مرکز مداخله در بحران شهر مشهد در زمستان 1397 بودند که به روش نمونه گیری داوطلبانه انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه آزمایش و گروه گواه کاربندی شدند. گروه های آزمایشی، با رویکرد درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و پروتکل تلفیقی طرحواره درمانی مبنتی بر پذیرش و تعهد مورد آموزش قرار گرفتند. هر سه گروه مقیاس تعارضات زناشویی ((MCQ ثنایی و همکاران (1387) را در مراحل پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارSPSS نسخه 24 و با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس در سطح معنا داری 0.05 انجام شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که هر دو درمان بر کاهش تعارضات زناشویی اثربخش می باشندو مقدار F بدست آمده برای هر دو گروه آزمایش در سطح آلفای 01/0 معنی دار بود. همچنین بین اثربخشی دو درمان تفاوت معناداری بود. میانگین تعارضات زناشویی در گروه ACT 2/184 و بعد از درمان4/153 و میانگین تعارضات زناشویی قبل از درمان در گروه طرحواره درمانی مبتنی بر ACT 6/179 و بعد از درمان، 1/132 بدست آمد و مقایسه میانگین ها نشانگر اثربخشی بیشتر طرحواره درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش تعارضات زناشویی بود (P<0.1). نتیجه گیری: با توجه به افزایش نرخ طلاق در کشور، رویکرد تلفیقی طرحواره درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد می تواند درکاهش تعارضات زناشویی و در نهایت کاهش میل به طلاق موثر باشد.
شناسایی و تبیین راه حل های ارتقای فرایند مربیگری سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مشاوره شغلی و سازمانی دوره ۱۲ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۴۵)
177 - 200
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر شناسایی و تبیین راه حل های ارتقای فرایند مربیگری در مدیریت استعدادهای سازمانی می باشد. چارچوب اصلی پژوهش کیفی است که جهت جمع آوری داده ها از ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته محقق ساخته استفاده شد. جامعه آماری پژوهش، متخصصان حوزه منابع انسانی و مربیگری می باشد. روش نمونه گیری پژوهش، هدفمند و از نوع گلوله برفی است. درحقیقت، داده های پژوهش از طریق مصاحبه با 15 نفر از متخصصان حوزه منابع انسانی و مربیگری به اشباع رسید. داده های حاصل از مصاحبه به روش کدگذاری اشتراوس و کوربین[1] تحلیل شد. نتایج حاصل از تحلیل داده ها 10 مقوله کلی بود. این مقوله ها شامل «برقراری ارتباط موثر بین مدیر و کارکنان»، «ایجاد شناخت دقیق مدیر و کارکنان از یکدیگر»، «پیش شرطهای مربیگری در سازمان»، «تسهیل فرایند انتقادپذیری و انتقادگری مدیر و کارکنان»، «فرایند تسهیل گری و مواجهه گری کارکنان»، «تسهیل فرایند آموزش و توسعه مدیر و کارکنان»، «ایجاد باور به توانستن در مدیر و کارکنان»، «تسهیل فرایند اجرای بهتر تصمیم توسط کارکنان»، «بهبود سیستم ارزیابی عملکرد»، «افزایش همکاری مدیر و کارکنان» می شود. با توجه به نتایج پژوهش حاضر، پیشنهاد می شود در هر فرایند مربیگری از 10 مقوله مذکور جهت ارتقا و بهبود فرایند مربیگری استفاده شود.[1] Strauss & Corbin
تبیین ادراک کارشناسان از الگوی دینی زندگی زن در خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال یازدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۴
107 - 130
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی ادراک متخصصان از الگوی دینی زندگی زن در خانواده انجام شده است. روش: روش مورد استفاده در این پژوهش کیفی و از نوع زمینه ای(داده بنیاد) بود. جامعه آماری متخصصین علوم اسلامی در حوزه خانواده بودند و نمونه پژوهش شامل 12 نفر از این متخصصین تا مرحله اشباع داده ها و به روش گلوله برفی بود. بدین منظور مصاحبه نیمه ساختاری انجام شد و روایی این پژوهش با چهار محور ارزش واقعی،کاربردی بودن،تداوم و مبتنی بر واقعیت بودن تأیید گردید. جهت تحلیل داده ها از روش کد گزاری استفاده شد.یافته ها:یافته های پژوهش شامل پنج کد محوری و چهل و یک کد باز بود. کدگذاری محوری پژوهش شامل 1- تعریف،اهمیت و ضرورت الگوی زندگی2- ابعاد الگوی زندگی زنان در خانواده 3- آسیب شناسی الگو زندگی غیر اسلامی زنان 4- راهکارهای ایجاد الگو زندگی دینی 5- نشانه های الگوی دینی زندگی زن در خانواده .نتیجه گیری: از آنجا که الگوی زندگی زن در الگوی زندگی افراد خانواده و حتی جامعه نقش دارد؛ پرداختن به این موضوع از ضرورت های پژوهش در حوزه زن وخانواده است. در این پژوهش نظرات کارشناسان پیرامون تعریف الگو زندگی و تبیین اهمیت آن، آسیب ها و نقاط ضعف الگوی زندگی فعلی زنان جامعه و فاصله آن تا الگوی کامل دینی بررسی و راهکارهایی برای ارتقاء الگوی زندگی زنان با نگاه دینی ارائه شد.
تدوین مدل اضطراب کرونا در دانشجویان براساس حس انسجام و تاب آوری: نقش میانجی حمایت اجتماعی ادراک شده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به اثرات جبران ناپذیر اپیدمی کروناویروس بر دانشجویان؛ هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی حمایت اجتماعی ادراک-شده در رابطه بین حس انسجام و تاب آوری با اضطراب کرونا دانشجویان علوم پزشکی بود. روش پژوهش توصیفی و از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه ی آماری پژوهش حاضر کلیه دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اردبیل که در سال تحصیلی 99-1398 مشغول به تحصیل بودند را تشکیل می داد که 300 نفر به صورت اینترنتی و از طریق شبکه های مجازی در پژوهش شرکت کردند. ابزارهای جمع-آوری اطلاعات شامل مقیاس اضطراب بیماری کرونا (علی پور و همکاران، 1398)، پرسشنامه حس انسجام فرم 13 ماده ای (آنتونووسکی، 1987)، مقیاس تاب آوری (کانر و دیویدسون، 2003) و مقیاس چند بعدی حمایت اجتماعی ادراک شده (زیمت و همکاران، 1988) بود. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری و از طریق نرم افزارهای Spss23 و Lisrel8.8انجام شد. براساس نتایج به دست آمده مدل علّی رابطه بین حس انسجام، تاب آوری، حمایت اجتماعی ادراک شده و اضطراب کرونا دانشجویان براساس شاخص-های مختلف برازش تأیید شد. حس انسجام، تاب آوری و حمایت اجتماعی ادراک شده بر میزان اضطراب کرونا دانشجویان اثر مستقیم دارند؛ همچنین حس انسجام و تاب آوری از طریق حمایت اجتماعی ادراک شده بر اضطراب کرونا دانشجویان تأثیر غیرمستقیم دارد (05/0>P)؛ بنابراین، حس انسجام، تاب آوری و حمایت اجتماعی ادراک شده نقش مهمی در میزان اضطراب کرونا دانشجویان ایفا می-کنند و هدف قرار دادن این سه مؤلفه به وسیله درمان های روان شناختی، می تواند در کاهش اضطراب کرونا دانشجویان مؤثر باشد.
پیش بینی گرایش به طلاق عاطفی براساس ویژگی هایی شخصیتی، باورهای فراشناختی و بلوغ عاطفی زوجین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۱۹ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۷۴
36-61
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر، با هدف تعیین رابطه بین ویژگی های شخصیتی، بلوغ عاطفی و باورهای فراشناختی با گرایش به طلاق عاطفی زوجین شهر زنجان انجام گرفت. روش : پژوهش از نوع همبستگی و جامعه آماری آن شامل دانشجویان متاهلی بودند که در سال تحصیلی 96-95 در دانشگاه زنجان مشغول به تحصیل بودند. نمونه این پژوهش 150 دانشجوی متاهل بود که به شیوه ی نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. داده ها از طریق پرسشنامه های صفات شخصیتی مک کری و کاستا (1990)، بلوغ عاطفی سینگ و بهارگاوا (1974)، باورهای فراشناختی ولز (2000) و طلاق عاطفی گاتمن (2008) گردآوری و با ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چند متغیری مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته ها: یافته ها نشان داد بین ویژگی های شخصیتی وظیفه شناسی و مقبولیت با گرایش به طلاق عاطفی رابطه منفی معنا دار و بین ویژگی شخصیتی روان آزرده خویی و گرایش به طلاق عاطفی رابطه مثبت معنا دار وجود دارد (01/0> P ). همچنین، یافته ها نشان داد بین بلوغ عاطفی و گرایش به طلاق عاطفی رابطه مثبت معنادار و بین باورهای نگرانی مثبت با گرایش به طلاق عاطفی رابطه مثبت معنادار وجود دارد (01/0> P ). به طور کلی مقبولیت و وظیفه شناسی به طور منفی و معنادار و روان آزرده خویی و بلوغ عاطفی به طور مثبت و معناداری گرایش به طلاق عاطفی را پیش بینی می کنند. نتیجه گیری: با عنایت به نقش ویژگی های شخصیتی، بلوغ عاطفی و باورهای فراشناختی در طلاق عاطفی می توان راه های مقابله موثر با پدیده طلاق عاطفی را شناسایی و در مداخلات روان شناختی و مشاوره ای برای زوجین بکار گرفت.
اثربخشی درمان های تحولی (سبک یادگیری واک) با رویکرد پردازش اطلاعات شناختی در درمان نارساخوانی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۱۹ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۷۴
182-211
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر اثربخشی درمان های تحولی (سبک یادگیری واک) مبتنی بر رویکرد پردازش اطلاعات شناختی بر بهبود کودکان رده ی سنی 7 تا 9 ساله ی مبتلا به اختلال ﻭیﮊ ه ی نارساخوانی شناختی در استان البرز است. روش : این پژوهش آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل می باشد. جامعه ی آماری این پژوهش شامل 60 نفر بوده که 30 نفر در گروه آزمایش و 30 نفر در گروه کنترل قرار می گیرند. پیش از ارائه ی مداخلات درمانی، بهره ی هوشی با استفاده از آزمون وکسلر چهارم، میزان علائم و نشانه های نارساخوانی با استفاده از رویکردهای درمان تحولی کتل – هورن - کارول، ایشینر و پردازش اطلاعات شناختی و سبک یادگیری دانش آموز، والدین، درمانگر و آموزگار با پرسشنامه ی واک مورد سنجش و ارزیابی قرار گرفت. سپس افراد بر اساس جنسیت، سن، پایه ی تحصیلی، سبک یادگیری و با توجه به اهداف پژوهش، به 3 گروه دیداری، شنیداری و جنبشی- حرکتی تقسیم شدند. پس از آن جلسات آموزشی طی 2 ماه برای سه گروه اجرا شد. به این صورت که 15 جلسه ی 90 دقیقه ای گروهی به دانش آموزان ارائه شد و در کلیه ی جلسات آموزشی اولیا در کنار فرزندان خود حضور داشتند و به گروه کنترل هیچ آموزشی داده نشد. یافته ها: داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیری ( MANOVA ) تحلیل گردید که این بررسی ها نشان داد که بین هر سه روش درمانی با گروه کنترل در سطح ٥% تفاوت معناداری وجود دارد و هر سه روش درمانی مؤثر هستند. نتیجه گیری: درمان های تحولی (سبک یادگیری واک) با رویکرد پردازش اطلاعات شناختی در درمان نارساخوانی شناختی مؤثر است.
طراحی و آزمودن الگویی از برخی پیشایندهای شادکامی در کار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر طراحی و آزمودن الگویی از برخی پیشایندهای شادکامی در کار، شامل سرمایه روان شناختی، عدالت تعاملی ادراک شده، حمایت سرپرست، فرصت رشد و ارتقاء، خشنودی از درآمد، اعتماد به سرپرست و خشنودی شغلی بود. شرکتکنندگان در پژوهش شامل 322 نفر از کارکنان شرکت فولاد غرب آسیا بودند که به روش تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. پرسشنامه های سرمایه روان شناختی، عدالت تعاملی، حمایت سرپرست، فرصت رشد و ارتقاء، خشنودی از درآمد، اعتماد به سرپرست، خشنودی شغلی و شادکامی در کار جهت جمع آوری داده ها مورد استفاده قرار گرفتند. ارزیابی الگوی پیشنهادی از طریق الگویابی معادلات ساختاری (SEM) و با استفاده از نرم افزار SPSS-19 و AMOS-19 انجام گرفت. جهت آزمون اثرهای واسطه ای در الگوی پیشنهادی نیز از روش بوت استراپ استفاده شد. یافته های پژوهش نشان دهنده برازش خوب الگوی پیشنهادی با داده ها بودند. برازش بهتر الگو پس از حذف یک مسیر حاصل شد. نتایج پژوهش نشان دادند که تمامی مسیرهای مستقیم و غیرمستقیم به جز مسیر مستقیم سرمایه روان شناختی به اعتماد به سرپرست، معنی دار بودند.
مقایسه فرسودگی، استرس و رضایت شغلی در بین ماماهای شاغل در بیمارستان ها و مراکز بهداشتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه فرسودگی، استرس و رضایت شغلی بین ماماهای شاغل در بیمارستان ها و مراکز بهداشتی انجام شد. این پژوهش یک پژوهش توصیفی و از نوع علی مقایسه ای می باشد. جامعه ی آماری پژوهش حاضر کلیه ماماهای شاغل در بیمارستان ها و مراکز بهداشتی شهر دورود در سال(1397) بود که از بین ماماهای شاغل در بیمارستان ها و ماماهای شاغل در مراکز بهداشتی تعداد 60 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب گردید. ابزارهای گردآوری دادهها پرسشنامه فرسودگی شغلی مسلش (1985)، پرسشنامه استرس شغلی فیلیپ ال رایس (1997) و پرسشنامه رضایت شغلی (JDI) بودند. به منظور تحلیل داده ها از آمار استنباطی شامل تحلیل واریانس چندمتغیره و یک راهه استفاده شد. نتایج نشان داد، تفاوت معنی داری در ترکیب خطی نمرات فرسودگی شغلی، استرس شغلی و رضایت شغلی در بین ماماهای شاغل در بیمارستان ها و ماماهای شاغل در مراکز بهداشتی وجود دارد (0001/0= سطح معناداری، 406/22= مقدار و 785/0 =لامبدای ویلکز). همچنین یافته ها نشان داده است که، 21 درصد از واریانس متغیرهای وابسته توسط متغیرهای گروه بندی یعنی ماماهای شاغل در بیمارستان ها و ماماهای شاغل در مراکز بهداشتی تبیین می گردد.
بررسی دنیای مطلوب (در زمینه ازدواج) دختران مجرد 35 سال و بالاتر شهر اصفهان
منبع:
پژوهش های کاربردی در مشاوره سال سوم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۱
17 - 37
حوزههای تخصصی:
با ظهور دومین گذار جمعیتی که از آن به عنوان گذار در خانواده و تشکیل خانواده نیز یاد می شود، الگوهای سنتی سابق دچار تغییرات اساسی شده و الگوهای جدیدی از ازدواج نمود یافته اند که عبارتند از: افزایش میانگین سن در اولین ازدواج، افزایش تعداد مجردها، کاهش ازدواج های ترتیب یافته، افزایش آزادی درانتخاب همسر و... . هدف پژوهش حاضر بررسی دنیای مطلوب (در زمینه ازدواج) دختران 35 سال و بالاتر در شهر اصفهان بود. این مطالعه، یک تحقیق کیفی بود که جامعه مورد پژوهش را دختران مجرد 35 سال و بالاتر در شهر اصفهان تشکیل می دادند. جهت گردآوری داده ها، با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و اصل اشباع، 11 دختر 35 سال و بالاتر انتخاب و با آنان مصاحبه نیمه ساختارمند به عمل آمد. مصاحبه ها ضبط، دست نویس و با روش تحلیل مضمون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتیجه تحلیل داده ها: سه مضمون اصلی و دوازده مفهوم: باورهای حاکم بر فرد (شامل مفاهیم: باورهای مربوط به رابطه زوجی، باورهای فمنیستی، عشق و تعلق ورزی، اعتقادات و دیدگاه به ازدواج) فرد مطلوب (شامل مفاهیم: ویژگی های اخلاقی- شخصیتی، ویژگیهای ظاهری – جسمانی، هم کفو بودن خانواده ها، الگوهای مطلوب، اهمیت تحصیلات) و امکانات و منقولات (شامل مفاهیم: امنیت شغلی و تفریح مشترک) می باشد. یافته های پژوهش نشان داد بیشترین فراوانی مربوط به مضمون باورهای حاکم بر فرد و کمترین فراوانی مربوط به مضمون امکانات و منقولات می باشد و همچنین در بین مفاهیم استخراج شده بیشترین فراوانی مربوط به باورهای مربوط به رابطه زوجی و کمترین فراوانی مربوط به اهمیت تحصیلات می باشد.
مقایسه تحلیلی شخصیت از دیدگاه روانشناسی با مفهوم شاکله در قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال یازدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۴۳
159 - 182
حوزههای تخصصی:
در آموزه های قرآنی، بهره مندی افراد جامعه اسلامی از شخصیت کارا، مفید و اثرگذار، از اهمیت ویژه ای برخورداراست و این موضوع نیز یکی از مفاهیم بنیادین در ادبیات روانشناسی است. ازاین رو هدف پژوهش حاضر: بررسی مفهوم و عناصر شکل دهنده شاکله در قرآن و تطبیق آن با مؤلفه های شخصیت در روانشناسی است. روش پژوهش: کیفی از نوع تحلیل محتوا بوده و جامعه پژوهش: شامل کلیه آیات قرآن مربوط به شاکله بود که به منظور استخراج مبانی مشاوره ای بر پایه آیات قرآن کریم و روایات در جهت حل معضلات روانی شخصیتی به انجام رسید. یافته های این پژوهش، ضمن آشکارسازی جلوه ها و ابعاد شخصیت سالم و متعالی و تبیین ویژگی های مفهوم شناسانه آن، نشان دهنده تفاوت معناداری بین شخصیت و شاکله است که اگرچه در یک تعریف کلی شبیه به یکدیگر هستند، اما شاکله معنایی اعم نسبت به شخصیت داشته و مؤلفه های دیگری همچون: خلق وخوی، نیت ها، نیازها، ساختارهای روحی، تعقل و رفتارها را نیز در برمی گیرد.
مقایسه اثر بخشی طرحواره درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر نشانگان وسواس فکری-عملی و احساس گناه در افراد مبتلا به اختلال وسواسی-جبری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
تعالی مشاوره و روان درمانی دوره نهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۵
11 - 21
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این مطالعه مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و پذیرش و تعهد درمانی بر نشانگان وسواس فکری_عملی و احساس گناه در بیماران مبتلا به اختلال وسواس_جبری بود. روش شناسی: روش پژوهش این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون-پس آزمون-پیگیری سه گروهی شده است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به اختلال وسواسی_جبری در شهر دزفول در سال1397 بود. نمونه مورد مطالعه 45 بیمار مبتلا به اختلال وسواسی_جبری بود. نمونه به روش نمونه گیری هدفمند از جامعه آماری انتخاب شده است. آنها به طور تصادفی در یکی از سه گروه مبتنی بر درمان پذیرش و تعهد ، طرحواره درمانی و کنترل (15 نفر در هر گروه) قرار گرفتند. سه گروهی که به این ترتیب تشکیل شد مشابه هم بوده و اندازه گیری برای هر دو گروه آزمایش در یک زمان صورت گرفت. ابزار پژوهش مقیاس نشانگان وسواس فکری-عملی پادوا (1980) و پرسشنامه احساس گناه کوگلر و جونز (1992) است. داده های پژوهش با استفاده از آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که اثربخشی درمان پذیرش و تعهد در کاهش نشانگان وسواس فکری- عملی در بیماران مبتلا به وسواسی-جبری بیشتر است (p <0.05). نتیجه گیری: اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر احساس گناه بیش از طرحواره درمانی بود (p <0.05).
نقش واسطه ای فراشناخت و فراهیجان مثبت در رابطه حمایت اجتماعی ادراک شده با اضطراب کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای فراشناخت و فراهیجان مثبت در رابطه حمایت اجتماعی ادراک شده با اضطراب کرونا انجام شد. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی (مدل معادلات ساختاری) بود. جامعه آماری را کلیه ی شهروندان شهر تهران در فروردین و اردیبهشت ماه 1399 تشکیل دادند که براساس فراخوان اینترنتی در شبکه های اجتماعی مجازی (واتساپ و تلگرام) به روش نمونه گیری داوطلبانه تعداد 224 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب گردید. به منظور جمع آوری داده ها از مقیاس اضطراب کرونا ویروس (علی پور و همکاران، 1398)، مقیاس چند بعدی حمایت اجتماعی ادراک شده (زمیت و همکاران،1988) و پرسش نامه فراشناخت و فراهیجان مثبت (بئر، 2011) استفاده شد. جهت تجزیه وتحلیل از آزمون های آماری ضریب همبستگی پیرسون و روش مدل سازی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزارهای SPSS-25 و AMO2-24 استفاده شد. یافته ها نشان داد که شاخص های برازش در وضعیت مطلوب قرار داشتند (04/0= REMSA، 97/0= GFI، 98/0= IFI، 94/0= RFI، 98/0= CFI، 96/0=NFI، 66/0= PCFI،56/0= PNFI). مسیرهای مستقیم حمایت اجتماعی ادراک شده به فراشناخت و فراهیجان مثبت، فراشناخت و فراهیجان مثبت به اضطراب کرونا و مسیر غیرمستقیم حمایت اجتماعی ادراک شده به اضطراب کرونا با میانجیگری فراشناخت و فراهیجان معنی دار بودند (01/0>P). مسیر مستقیم حمایت اجتماعی ادراک شده به اضطراب کرونا معنی دار نبود (05/0<P). یافته های پژوهش بر اهمیت نقش ارائه آموزش های مبتنی بر حمایت اجتماعی ادراک شده و فراشناخت و فراهیجان مثبت در پیشگیری از اضطراب کرونا تأکید دارد.
خستگی پدرومادر از مسئولیت های فرزندپروری در خانواده های شهر تهران: نقش همکاری پدران و مادران در انجام کارکردهای پدرومادری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
همکاری پدرومادر در پذیرش و انجام مسئولیت های فرزندپروری دربرگیرنده پیامدهای مثبتی برای پدرومادر و فرزندان است. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش همکاری پدران و مادران در انجام وظایف پدرومادری با هدف پیش بینی تجربه خستگی پدرومادر از وظایف فرزندپروری در خانواده های ساکن شهر تهران انجام شد. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. نمونه پژوهش 391 پدر و مادر (195 مادر و 196 پدر) بودند که به شیوه در دسترس و خواستار برای همکاری در پژوهش از نقاط گوناگون شهر تهران در پاییز سال 1397 انتخاب شدند. ابزارهای سنجش دربرگیرنده سنجه درگیری پدرومادر در وظایف و کارکردهای پدرومادری Roskam, Brianda, & Mikolajczak (2018) و سنجه سنجش بی رمقی 1 پدرومادری Roskam & Mikolajczak (2018) بود. برآیندهای حاصل از آزمون همبستگی و تحلیل رگرسیون هم زمان نشان داد همکاری پدران در برآورده ساختن نیازهای مالی با نمرات احساس بیزاری از نقش پدرومادری همبستگی منفی و ارضای نیازهای بنیادی با فاصله عاطفی گرفتن از فرزندان همبستگی منفی دارد ( 05/0 p <). افزایش همکاری پدران در تأمین نیازهای مالی، نیازهای اخلاقی، نیاز به برانگیختگی و نیازهای عاطفی فرزندان در کمک به انجام کارکرد پدرومادری در مادران با کاهش بی رمقی و خستگی برآمده از وظایف فرزندپروریِ مادران همبسته است. برآیندها همچنین نشان داد که برآورده ساختن نیازهای بنیادی به تنهایی توسط پدران، افزایش بی رمقی پدرومادری را در آنها پیش بینی می کند، همچنین احساس همکاری پدران در اجرای کارکرد نیازهای مالی فرزندان از سوی مادران، قادر است کاهش بی رمقی پدرومادری را در مادران پیش بینی کند (02/0= p ). با توجه به دگرگونی های اخیر فرهنگی و اجتماعی، به نظر می رسد همکاری پدران در انجام کارکردهای پدرومادری می تواند منجر به پیامدهای روانی مثبتی برای مادران و کودکان شود.
تاثیر آموزش تنظیم هیجان به روش گراس برتکانشگری دانشجویان سیگاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال یازدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۴۲
205 - 230
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین تاثیر آموزش تنظیم هیجان به روش گراس بر تکانشگری دانشجویان سیگاری بود. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و با استفاده از طرح گروه کنترل نامعادل انجام شد. برای این منطور، از بین 100 دانشجوی سیگاری دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان که به روش خود اظهاری و معرفی دوستان خود شناسایی شد، 30 نفر که در دسترس و حاضر به همکاری بودند، انتخاب و به صورت تصادفی در دوگروه آزمایش وکنترل جایگزین شد. نخست درهردوگروه، مقیاس تکانشگری بارات(1997) اجرا شد، سپس گروه آزمایش به مدت 8 جلسه به صورت گروهی، آموزش تنظیم هیجان به روش گراس را دریافت کرد. اما گروه کنترل، هیچگونه آموزشی دریافت نکرد. پس از پایان آموزش، دوباره برای هر دو گروه مقیاس تکانشگری بارات اجرا شد. تحلیل داده ها با استفاده از واریانس چند متغیره (MANOVA) برای نمرات افتراقی نشان داد که: آموزش تنظیم هیجانی به روش گراس تکانشگری دانشجویان را به گونه ای معنی دار کاهش داده است. بعلاوه، آموزش تنظیم هیجانی به روش گراس تکانشگری شناختی، تکانشگری بی برنامگی، و تکانشگری حرکتی دانشجویان سیگاری به گونه ای معنی دار کاهش داد. نتایج نشان داد آموزش تنظیم هیجان به روش گراس بر تکانشگری دانشجویان سیگاری تأثیر دارد و تکانشگری را کاهش می دهد. بنابراین، از آنجاکه افراد سیگاری وقتی در معرض هیجانات منفی قرار می گیرند، احتمالا" بدون برنامه ریزی و به صورت تکانشی عمل می کنند؛ لذا آموزش تنظیم هیجانی به روش گراس در کاهش تکانشگری افراد سیگاری موثر است.(p<0.01)
مقایسه انعطاف پذیری شناختی، سرمایه روان شناختی و راهبردهای مقابله با درد بین افراد مبتلا به کووید 19 پاسخ دهنده و عدم پاسخ دهنده به درمان خانگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش مقایسه انعطاف پذیری شناختی، سرمایه روان شناختی و راهبردهای مقابله با درد بین افراد مبتلا به کووید19 پاسخ دهنده و عدم پاسخ دهنده به درمان خانگی بود. روش: روش پژوهش علی _ مقایسه ای بود. جامعه آماری، افراد مبتلا به کووید 19 پاسخ دهنده و عدم پاسخ دهنده به درمان خانگی در شهر تهران بودند. با استفاده از روش نمونه گیری گلوله برفی، 87 نفر پاسخ دهنده به درمان خانگی و 92 نفر عدم پاسخ دهنده به درمان خانگی انتخاب شدند و پرسشنامه های انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندروال (2010)، سرمایه روان شناختی لوتانز و همکاران (2007) و راهبردهای مقابله با درد روزنشتایل و کیف (1983) را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیره تحلیل شدند. یافته ها: بین انعطاف پذیری شناختی، ابعاد سرمایه روان شناختی و راهبردهای مقابله با درد گروه های پاسخ دهنده و عدم پاسخ دهنده به درمان تفاوت معناداری وجود داشت (01/0 P< ). راهبرد مقابله ای فاجعه آفرینی در گروه پاسخ دهنده به درمان کمتر از گروه عدم پاسخ دهنده به درمان بود ولی در انعطاف پذیری شناختی ، خودکارآمدی، امیدواری، تاب آوری، خوش بینی و راهبردهای مقابله ای توجه برگردانی، تفسیر مجدد درد، گفتگو با خود، نادیده انگاشتن درد، دعا- امیدواری، افزایش فعالیت رفتاری) گروه پاسخ دهنده به درمان بالاتر از گروه عدم پاسخ دهنده به درمان بود. نتیجه گیری: انعطاف پذیری شناختی، سرمایه روان شناختی و راهبردهای مقابله با درد در پاسخ دهی به درمان خانگی کووید 19 تأثیر دارند. نتایج شواهدی را نشان داد که بکارگیری مداخلات پیشگیرانه و درمانی مبتنی بر روان شناسی مثبت مانند تقویت انعطاف پذیری شناختی، سرمایه روان شناختی و راهبردهای کارآمد مقابله با درد می توانند در روند درمان خانگی و افزایش پاسخ به درمان کووید 19 موثر باشند.
ارائه مدل فرآیندی شایسته سالاری در نظام اداری با رویکرد بهسازی منابع انسانی در دانشگاه علوم پزشکی گلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل فرآیندی شایسته سالاری در نظام اداری با رویکرد بهسازی منابع انسانی در دانشگاه علوم پزشکی گلستان انجام گرفت. روش : این پژوهش از نظر هدف کاربردی-توسعه ای و با رویکرد اکتشافی انجام گرفته است. جامعه آماری شامل خبرگان دانشگاهی و سازمانی به تعداد 35 نفر و مدیران دانشگاه علوم پزشکی گلستان به تعداد 513 نفر بوده که تعداد 220 نفر به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. داده ها به وسیله پرسشنامه های استاندارد با روایی و پایایی مناسب جمع آوری گردید. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها : نتایج نشان داد 23 شاخص با 7 مؤلفه شایسته خواهی، شایسته سنجی، شایسته گزینی، شایسته گیری، شایسه گماری، شایسته داری و شایسته پروری برای مدل شایسته سالاری شناسایی و تأیید شد. 18 شاخص با 5 مؤلفه آموزش، کارراهه شغلی، ارزیابی عملکرد، انضباط و نظام پاداش برای مدل بهسازی منابع انسانی شناسایی و تأیید شد. همچنین 8 متغیر تعهد سازمانی، جامعه پذیری، توانمندسازی، انعطاف پذیری، توان تصمیم گیری، انگیزش، نظارت و اخلاق کاری بعنوان متغیرهای میانجی مدل شناسایی گردید. نتیجه گیری : بنابراین شایسته سالاری یک فلسفه و نگرش مدیریتی است که در آن منابع انسانی با توجه به تلاش و توانایی ذاتی شان در جایگاه خود در نظر گرفته می شوند.
پیش بینی بی رمقی زناشویی بر پایه خود-تمایزیافتگی و باورهای ارتباطی با میانجیگری ساماندهی هیجانی در زنان درخواست کننده طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رابطه زناشویی و عوامل مؤثر بر آن نقش برجسته ای در خوشنودی زوجین از زندگی مشترک و دوام پیوند زناشویی ایشان دارد، پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی ساماندهی هیجانی در رابطه میان خود-تمایزیافتگی و باور های ارتباطی با بی رمقی زناشویی زنان انجام شد. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی و جامعه ی آماری پژوهش حاضر دربرگیرنده همه ی زنان درخواست کننده طلاق مراجعه کننده به دادگاه شهر کرمانشاه در سال 1398 بود که از میان آن ها به صورت در دسترس 200 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند ابزار گردآوری داده ها در این پژوهش، پرسشنامه خود-تمایزیافتگی Skowron & Friedlander, 1998)( ، پرسشنامه بی رمقی زناشویی Pines & Nunes, 2003))، سنجه ساماندهی هیجان (Garnefski, Kraaij & Spinhoven, 2001) و پرسشنامه باورهای ارتباطی Eidelson & Epstein, 1982 ) ) بود. برای تحلیل داده ها از روش آماری تحلیل مسیر استفاده گردید تا روابط علی میان متغیرها مشخص شود. نتایج نشان داد که متغیرهای مهارت ارتباطی و خود-تمایزیافتگی به طور معنادار قادر به پیش بینی بی رمقی زناشویی بودند. همچنین هیجانات مثبت و منفی نیز به طور معنادار قادر به پیش بینی بی رمقی زناشویی بودند. همچنین یافته های تحلیل مسیر نشان داد هیجان مثبت و منفی دارای نقش میانجی گر جزئی در رابطه میان خود-تمایزیافتگی و مهارت ارتباطی با بی رمقی زناشویی است. به عبارت دیگر، نقش میانجی گری هیجانات مثبت و منفی مورد تائید قرار گرفت. درمجموع، به نظر می رسد بی رمقی زناشویی پدیده ای است که ضمن درگیر کردن بسیاری از زوج ها، از عوامل فراوانی ازجمله خود-تمایزیافتگی، باورهای ارتباطی و ساماندهی هیجان تأثیر می پذیرد. بنابراین نیاز است در مداخله های درمانی، خانواده درمانی و آموزش های خانواده توجه ویژه ای به خود-تمایزیافتگی، باورهای ارتباطی و همچنین ساماندهی هیجان صورت پذیرد.
مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و درمان شناختی-رفتاری بر کیفیت زندگی و تصویر بدنی زنان چاق(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف: چاقی در تمام جوامع یک مشکل بهداشتی است و به سرعت در حال افزایش است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی طرح واره درمانی و درمان شناختی-رفتاری بر کیفیت زندگی و تصویر بدنی زنان چاق انجام شد. روش: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی زنان مراجعه کننده به مرکز درمان چاقی بیمارستان رسول اکرم(ص) شهر تهران در سال 1398 تشکیل داد که از بین آن ها با روش نمونه گیری هدفمند تعداد 45 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه مساوی 15 نفری جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه کیفیت زندگی (سازمان بهداشت جهانی، 1989) و پرسشنامه روابط چندبعدی بدن-خود (کش و همکاران، 1997) بود. آزمودنی های دو گروه آزمایش تحت 8 جلسه 90 دقیقه درمان به صورت هفته ای یک جلسه قرار گرفتند. تحلیل داده ها با روش های آمار توصیفی و تحلیل واریانس به شیوه اندازه گیری مکرر در نرم افزار SPSS/24 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد بین طرح واره درمانی و درمان شناختی-رفتاری با گروه کنترل بر کیفیت زندگی و ابعاد آن و تصویر بدنی و ابعاد آن در مراحل پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>P). همچنین، درمان شناختی-رفتاری نسبت به طرح واره درمانی بر بهبود تصویر بدنی و ابعاد آن مؤثرتر بود اما بین اثربخشی دو روش درمانی بر کیفیت زندگی و ابعاد آن این تفاوت معنادار نبود (05/0<P). نتیجه گیری: براساس نتایج می توان گفت که دو روش درمان شناختی-رفتاری و طرح واره درمانی می توانند به عنوان شیوه های درمانی مؤثری برای ارتقای کیفیت زندگی و بهبود تصویر بدنی افراد مبتلا به چاقی در محیط های آموزشی و درمانی به کار برده شوند.