فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۶۱ تا ۱٬۳۸۰ مورد از کل ۷٬۲۷۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
اگر بگوییم پگاسوس وجود دارد، گرفتار همان گویى شده ایم و اگر بگوییم پگاسوس وجود ندارد، گزاره اى خودشکن ساخته ایم؛ زیرا لفظ پگاسوس اشاره به شیئى در خارج دارد. کوآین در تلاش براى حل این عویصه، به تبع دیگر فیلسوفان تحلیلى، با اعتقاد به اینکه گزاره هاى وجودى از نوع گزاره هاى این همانى هستند، به لحاظ فلسفى منکر ویژگى بودن وجود، و به لحاظ منطقى منکر محمول واقع شدن وجود شده، و ایفاگرى نقش سور را حداکثر مقام کارکرد وجود دانسته است. گرچه انکار وجود محمولى از هیوم و کانت آغاز شده است، این داستان در کار کوآین و دیگر فیلسوفان تحلیلى به اوج رسیده است. با معیار قرار دادن دیدگاه صدرالمتألهین مبنى بر تفکیک میان ثبوت الشى ء در هلیات بسیطه و ثبوت شى ء لشى ء در هلیات مرکبه روشن مى شود که تلاش کوآین، نافرجام است. به علاوه بحث وجود محمولى، بحثى فلسفى منطقى است و نه، آن گونه که کوآین و تابعانش تصور مى کنند، یک بحث منطقى زبانى. استدلال وى مخدوش است؛ زیرا او گمان میکند هلیات، اعم از بسیطه و مرکبه دلالت بر ثبوت شى ء لشى ء مى کند. همچنین این همانى در نظریه وى داراى ابهام است؛ زیرا پیش فرض این همانى وجود است.
معرفت دینی، شکاکیت یا قطعیت (نقد و بررسی نظریه تکامل معرفت دینی)
حوزههای تخصصی:
نظریه تکامل معرفت دینی که در حیطه نقد و نظر به قبض و بسط تئوریک شریعت مشهور شد ه است دارای ارکان توصیف، تبیین و توصیه است که ادعاهایی همچون؛ صامت بودن شریعت، تحول عام معارف و از جمله معرفت دینی و ترابط عام معارف را دربر دارد؛ و با استدلال هایی همچون استقرای فرد بالذات، تائید، قانون علیت و هندسه معرفت، سعی در اثبات دعاوی خویش دارد؛ در حالی که هر کدام از این دعاوی و استدلال ها دارای لغزش ها و ابهامات فراوانی هستند و پیامدهایی همچون «نسبیت معارف دینی»، «شکاکیت»، «تفسیر به رأی»، «لغویت شریعت و مراجعه به کتاب و سنت» و «سست نمودن پایه های تقلید» را به دنبال دارند. این مقاله سعی دارد به تبیین ارکان، دعاوی، دلایل و پیامدهای این نظریه و نقد و بررسی آن بپردازد.
بررسی رویکرد هایدگر در مواجهه با تکنولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تکنولوژی و ماهیت آن، از کلیدی ترین موضوعات مورد توجه در اندیشة هایدگر است. هرچند رویکرد هایدگر با آن چه در فلسفة تکنولوژی متداول شاهد آن هستیم تفاوت چشم گیری دارد، رد پای بینش های موجود در تفکر هایدگر را می توان در فلسفة تکنولوژی معاصر، حتی در سنت فلسفة تحلیلی نیز به وضوح مشاهده کرد. در این مقاله، ابتدا کوشش می شود تا بر پایة اندیشة هایدگر، ماهیت تکنولوژی مدرن روشن شود. تحلیل هایدگر از تکنولوژی مدرن و ماهیت آن، مقدمه ای است برای فهم خطراتی که امروزه آدمی را تهدید می کند. پس از روشن شدن مفهوم گشتل به مثابة ماهیت تکنولوژی مدرن، و خطر حاکمیت آن بر جهانی که در آن زندگی می کنیم، نگرش هایدگر نسبت به رهایی از جهان بی معنای تکنولوژیک مطرح می شود. هایدگر نجات انسان معاصر را فقط با برپاشدن پارادایمی نو که در آن فهم جدیدی از موجودات، غالب شود ممکن می داند. وارستگی از اشیا در پیوند با تفکر معنوی، می تواند آمادگی انسان برای ظهور چنین پارادایمی را محقق سازد. در پایان، نقدهایی بر رویکرد هایدگر نسبت به تکنولوژی مدرن بیان خواهد شد
تأملی بر چیستی تنوع پذیری باورها و مبانی نظری آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین ارکان کثرت گرایی معرفتی، کثرت گرایی در باورهاست. از همین رو، وقتی سخن از کثرت گرایی معرفتی به میان می آید از پرداختن به مسئله کثرت گرایی در باورها ناگزیریم. شاید بتوان ادعا کرد، یکی از مهم ترین وجوه معقولیت کثرت گرایی در باورها، وجود قابلیت تنوع در خود باورهاست. به نظر می رسد، تردید و عدم یقین در خصوص برخی باورها، احتمالاً با امکان تنوع در باورها ارتباط دارد. باورهایی که قطعی نیستند و درباره آنها یقین نداریم، می توانند باورهای غیریقینی دیگری را در کنار خود تحمل کنند. اما این مسئله باید به نحوی تبیین شود که روی در جانب بی سر و سامانی و نسبی گرایی افراطی نداشته باشد. می توان با تحلیل پدیده باور و چگونگی بروز تنوع در آن، امکانی برای ارزیابی باورها یافت؛ البته نوعی از ارزیابی که ما را به مطلق گرایی و انکار تنوع سوق ندهد. با تحلیل پدیده باور درخواهیم یافت که باورکننده، موضوع باور و اظهار باور، سه رکن اصلی این پدیده هستند. با این وصف، می توان برای تبیین تنوع پذیری در باورها از مبانی نظری مرتبط با هر یک از این سه رکن بهره برد.
زشتی گرایی نفس در حیات انسان از منظر قرآن و مکتب تحلیل روانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تعلیم و تربیت
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن انسان و جامعه در قرآن انسان در قرآن
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن اخلاق و تربیت در قرآن
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
انسان در طول حیات دنیوی خویش از سویی به نیکی و زیبایی و از سوی دیگر به زشتی ها می گراید. از این رو، خداوند در قرآن خطرات و خطورات پلید نفسانی را به انسان یادآور شده است و نفس امّاره را به مثابه خاستگاه زشتی گرایی روان، فریبنده توصیف و شناخت مهالک نفسانی را مقدمه وصول به حیات طیبه قرآنی معرفی کرده است. یکی از وظایف دانش روان شناسی کشف و تبیین خاستگاه زشتی گرایی نفس و عوامل مؤثر بر انحراف حیات بشری است. از میان مکاتبی که در روان شناسی با نگاهی ژرف به این مسأله پرداخته، باید به مکتب تحلیل روانی اشاره نمود. از میان روان شناسان این مکتب، دیدگاه های زیگموند فروید (مؤسس مکتب) و کارل گوستاو یونگ نیازمند بررسی تطبیقی با دیدگاه قرآنی، اسلامی است. این نوشتار نخست به تبیین مفهوم نفس و ویژگی های آن پرداخته، سپس فرایند تأثیرگذاری نفس امّاره را بیان نموده است. همچنین خاستگاه زشتی گرایی نفس از منظر فروید و تأثیر نیروهای شیطانی از منظر یونگ را توصیف کرده و به بررسی تطبیقی این دیدگاه ها با نگرش قرآنی پرداخته است. خاستگاه زشتی گرایی نفس در لسان قرآن، نفس امّاره و در نظریه فروید نهاد خوانده شده است. از منظر قرآن، نفس امّاره متأثر از گرایش های منفی درونی (هوای نفس) و محرک نامرئی بیرونی (شیطان) آدمی را به ارتکاب زشتی فرامی خواند. از این رو، قرآن شیطان را به عنوان دشمن و موجب سقوط انسان معرفی نموده و حاوی برنامه عملی مبارزه با شیطان است. روان شناسی تحلیلی یونگ نیز بر نقش تأثیرات شیطانی در زشتی گرایی انسان تأکید نموده و راه رهایی و تعالی انسان را مبارزه با شیطان می داند.
«حقیقت» در حکمت متعالیه ملاصدرا و هرمنوتیک فلسفی گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای هرمنوتیک
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
دیدگاه رایج در میان اندیشمندان اسلامی و فیلسوفان غربی از زمان ارسطو این بوده که حقیقت، مطابقت صورت علمی با واقع خارجی است. اما در عصر باستان و نیز در دوران معاصر، دیدگاه های دیگری هم پیرامون «حقیقت» وجود داشته است که از آن جمله می توان به دیدگاه حکمت متعالیه ملاصدرا و هرمنوتیک فلسفی گادامر و انتقادهای آن ها به تلقی رایج از حقیقت اشاره کرد.
در این مقاله پس از توضیح دیدگاه رایج، تقریر حکمت متعالیه از «حقیقت» در قالب مطابقت معلوم بالذات و معلوم بالعرض و نیز مطابقت قضیه با نفس الامر تشریح می شود و تلقی خاص ملاصدرا از «حقیقت» و راهی که برای رسیدن به آن در پیش می گیرد بیان می گردد و سپس تقریر هرمنوتیک فلسفی از مقوله «حقیقت» و دیدگاه گادامر پیرامون ماهیت «حقیقت» و راه رسیدن به آن تبیین می شود. در پایان ذیل شانزده بند، اهم مواضع حکمت متعالیه ملاصدرا و هرمنوتیک فلسفی گادامر در باب «حقیقت»، مقایسه و موارد قرابت و غرابت آن ها معین می شود.
مقایسه تطبیقی مراحل صعود و نزول عرفانی در اندیشه افلوطین و سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله هبوط انسان از عالم علیا به عالم سفلی و آرزوی بشر برای بازگشت به عالمی که در عهد ازلی بدان تعلق داشته است، از اساسی ترین مباحث فلسفی عرفانی در آثار بسیاری از فیلسوفان الهی است. با مطالعه آثار فلسفی عرفانی ملاحظه می گردد که برداشت های گوناگونی در سیر مراحل نزول و سقوط، متناسب با اندیشه و نوع برداشت آنان مورد اشاره قرار گرفته است.جهت آشنائی با تمایز ها و تفاوت های این موضوع عرفانی در دو حوزه جغرافیائی شرق و غرب، دو شخصیت به نام و مطرح عرفانی یعنی افلوطین به عنوان پدر عرفان غربی، و شیخ شهاب الدین سهروردی بنیان گذار مکتب اشراقی در شرق مورد بررسی تطبیقی قرار گرفته اند. علی رغم تشابه های اندیشه ای در مراحل سیر و سلوک، مهم ترین تمایز را می توان در استناد عرفان افلوطین بر انگاره های عقلی و عدم ابتنا بر دین دانست و در مقابل عرفان سهروردی را عرفانی مبتنی بر دین و متأثر از آموزه های وحیانی قلمداد نمود.
تشابه ادیان توحیدی؛ تحریف کتاب مقدس و تحریف قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی ادیان دیگر
یکی از مباحث مطرح در روایات اسلامی (شیعی و سنی)، روایاتِ «تشابه ادیان توحیدی» است. در این روایات، مباحثی مانند شباهت ادیان در افتراق و فرقه فرقه شدن و نیز بحث رجعت در ادیان مطرح می شود. این روایات، از لحاظ سندی در حد تواتر اجمالی و یا مستفیض، بنابر قول برخی از اندیشمندان هستند و از لحاظ دلالت نیز مورد تأیید آیات قرآن هستند؛ زیرا قرآن تأیید می کند که امت ها در سنن الهی اشتراک دارند و سنن خدا در امت های مختلف تکرار می شود. برخی برای اثبات تحریف قرآن، از این روایات و آیات بهره برده اند و استدلال کرده اند که با توجه به تشابه ادیان توحیدی و با توجه به اینکه کتاب مقدس تحریف شده است، پس قرآن نیز تحریف شده است. در مقابل، متفکران شیعی تلاش زیادی انجام داده، به این برداشت از این روایات پاسخ داده اند. به نظر می رسد، با وجود قوّت برخی از این پاسخ ها، پاسخ کامل تر و بهتری وجود دارد که در جمع بندی این نوشتار ارائه شده است.
تحلیل و ارزیابی رهیافت های گوناگون در رابطه ذهن و بدن و نظر غالب ارسطو
حوزههای تخصصی:
مسأله رابطه ذهن و بدن یکی از مسائلی است که فلاسفه و دانشمندان همواره به آن توجه داشته اند. هرچند برای پیشینیان نیز روشن بود که در انسان، دو نوع متفاوت از حالات و رویدادها وجود دارند که تأثیر علّی و معلولی بر یکدیگر دارند، اما نحوه تکوّن وارتباط این دو نوع از حالات مسأله پیچیده ای بوده که همواره ذهن متفکران انسان شناس را به خود مشغول کرده است. بعضی از فلاسفه در تبیین حالات و رویدادهای جسمانی و ذهنی، معتقد به فیزیکالیسم هستند. فلاسفه دیگر ضمن ابطال فیزیکالیسم، اثبات کرده اند که انسان مرکب است از جوهری جسمانی و جوهری غیرجسمانی. از زمان دکارت تاکنون مشکل ذهن و بدن به این شکل در آمده است که چگونه می توان ارتباط های میان دو نوع شیء را تفسیر کرد. دو نوع شیئی که ظاهراً به کلی با هم متفاوتند؟ در یک طرف امور ذهنی مانند افکار و احساسات قرار دارند که آن ها را اموری شخصی، آگاهانه و غیرمادی می دانیم و در سوی دیگر، امور فیزیکی قرار دارند که آن ها را موجوداتی تصور می کنیم که جرم و امتداد مکانی دارند و به نحو علّی و معلولی با دیگر اشیای فیزیکی تأثیر متقابل دارند. بسیاری از راه حل ها برای حل مشکل ذهن و بدن، به انکار وجود یا به نوعی کوچک و بی اهمیت شمردن موقعیت یکی از این دو نوع شیء خاتمه می یابد. به نظر می رسد ارسطو با استفاده از اموری نظیر پسوخه و وحدت انضمامی ماده و شکل در حل مسأله ذهن و بدن موفق بوده است.
تحلیل و نقد فلسفه مکانیکی
حوزههای تخصصی:
علم و دین در طول تاریخ همواره با هم تعامل داشته اند و نظریه های علمی جدید در تغییر نگرش انسان ها نسبت به جهان مؤثر بوده است. در قرون وسطی جهانبینی ارسطویی، اندیشه حاکم بر تفکر مسیحی در اروپا بود. بعد از رنسانس و انقلاب صنعتی در اروپا و پیدایش مکانیک نیوتنی جهانبینی مکانیکی به تدریج جایگزین جهانبینی ارسطویی شد. این دیدگاه نگرش انسان را نسبت به مداخله خداوند در جهان آفرینش تغییر داد و به تدریج به نظریه هایی دال بر عدم ضرورت وجود خداوند منتهی شد.
با توجه به اینکه اعتقاد قلبی به وجود خداوند اساس و مبنای التزام به دستورات او در زندگی دنیایی و تأمین سعادت اخروی برای انسان هاست، تحمل سختی ها و مشقت های دنیا را برای وصول به مواهب اخروی برای انسان ها قابل قبول می سازد و بنابراین آثار روانی و اخلاقی بسیار مطلوبی برای آنها دارد. بنابراین هر جهانبینی و نگرشی که حضور و مداخله خداوند در امور جهان را کم رنگ و غیر ضروری جلوه دهد یا منکر ضرورت نیاز جهان به خالق یکتا شود یقیناً سبب از بین رفتن سعادت دنیوی و اخروی انسان ها خواهد شد. بنابراین ضروری است که جهانبینی مکانیکی که در آن مداخله خداوند در تدبیر جهان غیر ضروری به نظر می رسد، مورد بررسی و نقد قرار گیرد.
ما در این تحقیق مبانی نگرش مکانیکی نسبت به جهان را تبیین نموده و تأثیر آن را بر تغییر دیدگاه های دینی انسان ها بررسی می کنیم. سپس با توجه به مبانی حکمت متعالیه و اصول فلسفه ملاصدرا، دیدگاه فلسفه مکانیکی را مورد نقد قرار خواهیم داد.
واقع گرایی و چالش تنگناهای اخلاقی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۳۹۳ شماره ۶۰
حوزههای تخصصی:
واکاوی تأثیرپذیری یهودیت از دین زرتشت / سیدمحمد حاجتی شورکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تأثیرپذیری ادیان از یکدیگر، همواره موضوعی مورد اختلاف محققان حوزه مطالعات ادیان بوده است. یکی از حوزه های ادیانی که مورد توجه دانشمندان قرار گرفته است، مسئلة تأثیرپذیری یهودیت در دوره اسارت بابلی، از باورهای زرتشتی گری است. بیشتر اندیشمندان معتقدند تأثیرپذیری یهودیت از آموزه های دین زرتشت می باشد. درحالی که برخی محققان، این نظریه را نپذیرفته اند، دسته ای نیز قائل به عدم قطعیت شده اند. دسته اول، آموزه هایی مانند رستاخیز مردگان، منجی و موعود، فرشته شناسی، و داوری نهایی عمومی را برمی شمارند که به اعتقاد ایشان این آموزه ها از دین زرتشت اقتباس شده است. این مقاله، پس از بررسی دیدگاه های موجود، این دیدگاه را مطرح کرده که این نوع تأثیرپذیری طبیعی بوده و به دلیل ریشه های خدامحور هر دو دین، و وجود انبیای بنی اسرائیل، نمی توان این موارد را تأثیرپذیری یهودیت از دین زرتشت دانست.
جایگاه معنویت و تجارب اوج از دیدگاه آبراهام مزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آبراهام مزلو (1970- 1908م) را مبدع و رهبر معنوی مکتب روان شناسی انسان گرایانه به شمار آورده اند. هرچند بسیاری از پژوهندگان به بحث و بررسی آرای وی پرداخته اند، ولی درخصوص جایگاه معنویت، تجارب اوج و دین در اندیشه های این نظریه پرداز روان شناسی، پژوهش جداگانه ای انجام نشده است؛ گویی اندیشه های وی دراین باره جدی گرفته نشده است.
در این مقاله نگارندگان می کوشند تا پس از نگاهی اجمالی به رویکردانسان گرایی، آرا و نظریه های روان شناسی آبراهام مزلو در مورددین و اندیشه های دینی و معنویت را گزارش کنند. هدف این پژوهش، شناساندن این آموزه مزلو است که معنوی بودن، جزئی از ذات انسان می باشد و انسان به طور طبیعی، دینی است.
در نگاه مزلو معنویت همانند دیگر نیازهای طبیعی انسان (مانند نور خورشید، کلسیم و محبت) است که عدم ارضای آن به روان پریشی ها، افسردگی ها و بحران روانی می انجامد. براساس این نیاز، دین به معنای عام (معنویت گرایی) در طول تاریخ همواره محور اصلی فرهنگ های بشری بوده است. افزون بر آن، مزلو معتقد است در همه انسان ها استعداد رسیدن به تجارب اوج وجود دارد و بنیان گذاران ادیان در مرتبه والایی از این تجربه بهره مند بوده و آن را شکوفا کرده اند. ریشه و کارکرد اولیه ادیان نهادینه، انتقال احوال عرفانى این بزرگان به دیگران است.
بررسی و ارزیابی دیدگاه شلایرماخر در باب ماهیت تجربه و معرفت عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شلایرماخر مؤسس جریانی است که تجربه عرفانی و معرفت متضمن در آن را از سنخ عواطف و احساسات می شمرند. وی البته این گونه تجارب را خالی از هرگونه حیث معرفتی نمی داند و با تفکیک میان دو نوع از احساسات و دو نوع از آگاهی، تجربه عرفانی را از سنخ احساساتی می داند که واجد نوعی آگاهی مستقیم و مباشر است که در آن، فاصله میان مدرِک و مدرَک برداشته می شود. وی در توضیح این احساس و آگاهی خاص که ماهیت تجربه و معرفت عرفانی را تشکیل می دهند از مفهوم وابستگی مطلق استفاده می کند. وابستگی مطلق رابطه ای یک سویه است که در آن انسان هیچ ازادی و اختیاری از خود ندارد. این احساس مفهوم خدا و جهان و انسان را نیز رقم می زند. انسان به عنوان وابسته مطلق، جهان به عنوان کل مرکب از وابسته های مطلق و خداوند به عنوان طرف این وابستگی (غنی مطلق).
علم الهی و اختیار انسان از دیدگاه بوئثیوس و پایک و نقد آن براساس فلسفة اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نوشتار حاضر جهت تبیین سازگاری یا ناسازگاری علم پیشین الهی و اختیار انسان، در اندیشة بوئثیوس و نلسون پایک تدوین یافته است. در این خصوص سعی بر آن بوده است، ابتدا به تدوین برهان حاکی از ناسازگاری علم پیشین خداوند و اختیار انسان، با لحاظ ویژگی های لازم برای علم پیشین خداوند، از دید بوئثیوس و پایک پرداخته شود و سرانجام نتیجه گرفته می شود براساس قواعد پذیرفته شده در فلسفه اسلامی از دیدگاه بوئثیوس، تعارض علم الهی و اختیار انسان، ناشی از تصور نادرست از خداست. با این حال به دلیل خلط ضرورت ذاتی و بالغیر، سازگاری علم الهی و اختیار انسان را نمی تواند اثبات کند. در پایان نتیجه گرفته می شود بهترین راه حل ممکن برای برطرف کردن ناسازگاری علم پیشین الهی و اختیار آدمی، دیدگاه اندیشمندان شیعی است که با نام روش «الامر بین الامرین» معروف است.
ادراک حسى در دیدگاه افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادراک حسى که از اساسى ترین و چالش برانگیزترین مسائل فلسفه و معرفت شناسى است، جایگاه نوینى در اندیشه افلاطونِ ایده آلیست و عقل گرا مى یابد. در معرفت شناسى افلاطون، معرفتِ حقیقى خطاناپذیر بوده و به حوزه مُثُل یا هست ها که لایتغیرند تعلق مى گیرد. درحالى که ادراک حسى نه تنها خطاپذیر است، بلکه به جهان محسوس متغیر تعلق دارد و ازاین رو، نمى تواند معرفت حقیقى باشد.
در این نوشتار برآنیم تا امکان و نقش آفرینى ادراک حسى در اندیشه افلاطون را بررسى کنیم و این کار مستلزم نگاهى تحلیلى به معرفت شناسى و هستى شناسى افلاطون مى باشد. حاصل مقاله آنکه ادراک حسى به دلیل بهره مندى جهان محسوس از عالم مُثل و قرار گرفتن میان وجود و عدم، همچنین ذى نفس بودن و اندام هاى حسى صرف نبودنِ انسان به عنوان فاعل شناسا و یادآورى بودنِ علم، نه تنها ممکن است، بلکه مقدمه اى براى معرفت حقیقى است.
تبیین و سنجش ادله معرفت شناختى منکران علم دینى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقوله علم دینى، بحثى مهم و پردامنه است و یکى از مباحث اصلى که در بحث علم دینى باید مورد توجه قرار گیرد، بررسى ادلّه و اشکالات معرفت شناختى مخالفان علم دینى است. بنابراین، با مراجعه به آثار مکتوب و با احصا و استقراى اولیه در این زمینه، درمى یابیم که مهم ترین استدلال هاى معرفت شناختى مخالفان علم دینى، عبارتند از: 1. عدم توجیه تولید علم دینى با تعریف معرفت به «باور صادق موجه»؛ 2. عدم امکان علم دینى در مراحل تحقیق علمى؛ 3. ملازم بودن نسبى گرایى علم با قول به علم دینى.
در نتیجه، با دقت و بررسى استدلال هاى آنها نشان داده مى شود که ادلّه مطرح شده در زمینه انکار علم دینى کافى نبوده برخى از آنها مدعیاتى بدون دلیل و برخلاف واقعیت هاى تاریخ علم است. برخى دیگر معلول نوعى مغالطه است. سرانجام، لوازم ناپذیرفتنى علم دینى، ادعایى صرف، مربوط به مرحله اجرایى تحقق علم دینى و برخاسته از عدم آشنایى با معارف اسلامى و قلمرو آموزه هاى دین اسلام است.
غده صنوبری دکارت: مقری برای روح(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تبیین رابطه نفس و بدن از مهمترین دلمشغولی های فلاسفه دوآلیست می باشد. گرچه خاستگاه تفکر دوآلیسم به افلاطون بازمی گردد، اما رنه دکارت فیلسوف فرانسوی نیز نقش به سزائی در تبیین، گسترش و شاید بتوان گفت در ترمیم و یا تصحیح این نظریه ایفا نموده است تا آنجا که گاه نظریه دوآلیسم به نظریه افلاطونی- دکارتی شهرت دارد. مهمترین چالش دکارت در این موضوع، نحوه ارتباط نفس با بدن است. دکارت غده صنوبری را که عضو کوچکی بوده و در مرکز مغز قرار دارد، به عنوان مقر اصلی نفس و مکانی که در آن همه افکار ما شکل می گیرند، معرفی می کند. این نوشتار در پی تتبع پیرامون جایگاه و نقش غده صنوبری در فلسفه دکارت می باشد.
تأثیر اراده بر شناخت: تأملی در سیر تاریخی
حوزههای تخصصی:
این مقاله به روابط متقابل اراده و شناخت، به ویژه تأثیری که اراده بر شناخت در سنت غربی می گذارد، پرداخته است. موضوع به لحاظ تاریخی از دوران باستان بررسی شده است و سپس نشان داده می شود که ویلیام جیمز در این موضوع یک معیار است. بنابراین سیر تاریخی موضوع به سه دوره «قبل از جیمز»، «دوران جیمز» و «بعد از جیمز» تقسیم شده است. ابتدا دیدگاه-های نیچه و شوپنهاور درمقام دو شخصیت کلیدی در زمینه بررسی تاثیرگذاری اراده بر شناخت بشری، تبیین می شود، و نشان داده می شود که چرا اندیشه آنها به طور گسترده جذب دنیای فلسفه نشده است. سپس خطوط کلی نظریه جیمز را بررسی نموده و به دیگر فرضیات و نظریات جیمز که «اراده به باور» را همراهی می کنند پرداخته می شود. در این قسمت نشان داده می شود که برخی پیش فرض های جیمز قابل پذیرش نیستند، ولی خطوط اصلی نظریه وی درخور دفاع است. در نهایت به اندیشه کواین و رهیافت های او به مسئله، به عنوان کسی که بعد از جیمز اصول اساسی نظریه او را اشاعه داده است، پرداخته می شود. سپس با اشاره به کل گرایی و طبیعت گرایی و نیز نظریه شناخت طبیعی شده کواین، نشان داده خواهد شد که دیدگاه های کواین کاملا همسو با جیمز است. در پایان نشان داده می شود که چرا اندیشه کواین به صورت وسیع مورد استقبال دنیای فلسفه واقع شده است. درنهایت اشاره مختصری به فیلسوفان معاصری که در این مبحث تاثیرگذار بوده اند می شود .