فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۷۰۱ تا ۲٬۷۲۰ مورد از کل ۴٬۴۲۰ مورد.
مقایسه ی درمان فعال سازی رفتاری گروهی و شناخت درمانی گروهی در کاهش شدت علایم اختلال اضطراب اجتماعی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف مقایسه ی درمان فعال سازی رفتاری گروهی و شناخت درمانی گروهی در کاهش شدت علایم اضطراب اجتماعی و افسردگی و کاهش ارزیابی های منفی و بهبود عملکرد کلی انجام شد.
روش کار: نمونه ی این پژوهش بالینی شامل 23 دانشجو با تشخیص اختلال اضطراب اجتماعی با استفاده از مصاحبه ساختاریافته برای اختلالات روانی و بودن تحت درمان روان شناختی یا دارویی هم زمان با پژوهش بود. افزون بر آن، شرکت کنندگان پرسش نامه های فوبی اجتماعی، افسردگی بک، تعبیر رویدادهای اجتماعی و مقیاس سازگاری اجتماعی و کاری را نیز تکمیل کردند. شرکت کنندگان به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. گروه اول تحت 8 جلسه درمان فعال سازی رفتاری گروهی و گروه دوم تحت 8 جلسه شناخت درمانی گروهی قرار گرفتند. شرکت کنندگان ابزارهای پژوهش را در مقاطع زمانی پس از درمان و 3 ماه پی گیری مجددا تکمیل کردند. داده ها با استفاده از آمار توصیفی، تحلیل کوواریانس و نرم افزار SPSS تحلیل شدند.
یافته ها: نتایج مقایسه ی پس از درمان نشان داد که درمان فعال سازی رفتاری گروهی در کاهش شدت علایم افسردگی برتری معنی داری نسبت به شناخت درمانی گروهی داشت (05/0>P) و شناخت درمانی گروهی در کاهش ارزیابی های منفی برتری معنی داری نسبت به فعال سازی رفتاری گروهی داشت (05/0>P). هم چنین این دو درمان در کاهش شدت علایم اضطراب اجتماعی و افزایش عملکرد کلی، اثر برابری داشتند (05/0<P). در مقطع پی گیری نیز نتایج به طور کلی نشان داد که اثرات درمان ها تداوم داشتند.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج، هر دو روش درمان فعال سازی رفتاری گروهی و شناخت درمانی گروهی اثر مثبتی بر اختلال اضطراب اجتماعی داشتند و می توانند در درمان این اختلال مورد استفاده قرار گیرند. اگر چه تاثیر فعال سازی رفتاری گروهی در کاهش شدت علایم افسردگی و تاثیر شناخت درمانی گروهی در کاهش ارزیابی های منفی، بیشتر بود.
تاثیر بازی درمانی مبتنی بر کارکردهای اجرایی در توانایی برنامه ریزی و توجه انتخابی کودکان مبتلا به نقص توجه و بیش فعالی
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش بررسی اثر بخشی بازی درمانی مبتنی بر کارکردهای اجرایی در توانایی برنامه ریزی و توجه انتخابی کودکان مبتلا به ADHD بود. در این پژوهش از روش نیمه تجربی پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد که در آن یک گروه آزمایشی و یک گروه کنترل وجود دارد . جامعه پژوهش حاضر شامل کودکان مبتلا به ADHD ساکن شهر تهران است. از این جامعه نمونه ای شامل 25 کودک دختر و پسر ADHD در رده سنی 7 الی 12 سال، که توسط حداقل یک روانپزشک و یک روانشناس بالینی تشخیص ADHD دریافت کرده اند، انتخاب شدند. افراد در هر دو گروه بدون سابقة بازی درمانی بود و داوطلبانه از سوی والدین انتخاب و به طور تصادفی در گروه های کنترل و آزمایشی تقسیم و بررسی شد. یافته های این پژوهش حاکی از آن است که بازی درمانی مبتنی بر کارکردهای اجرایی در توانایی برنامه ریزی و توجه انتخابی کودکان مبتلا به ADHD موثر است. در نتیجه می توان گفت کارکردهای اجرایی کودکان مبتلا به ADHD قابل ارتقاء است.
رابطه علی تیپ زمانی، خستگی مزمن با سطح IgM سرم کارکنان شیفتی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه وهدف: خستگی ناشی از فعالیت در شیفت شب خطر بیماری های وابسته به سیستم ایمنی را تشدید می کند، تیپ زمانی در نقش یک عامل اثرگذار در ایجاد خستگی وتعیین میزان آسیب پذیری از اهمیت برخوردار است. هدف از این پژوهش رابطه تیپ زمانی، خستگی مزمن با سطح IgM (Immunoglobulin M) سرم در کارکنان شیفتی بوده است.
مواد و روش ها: روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری کارکنان شیفت شب یکی از شرکت های فولادسازی اصفهان در سال 1390 بوده اند که با نمونه گیری خوشه ای تصادفی تعداد 221 نفر انتخاب شدند. تیپ زمانی با دو پرسشنامه صبح خیزی تورسوال و آکرستد، سیاهه تیپ شبانه روزی فولکارد و خستگی مزمن با پرسشنامه بارتون و همکاران ارزیابی شد. سطح IgM سرم خون به روش نفلومتری انجام شد. داده ها با ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر جهت مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزارSPSS نسخه 15 و LISREL نسخه 5/8 تحلیل گردید.
یافته ها: بین انعطاف پذیری و خستگی مزمن رابطه منفی، بین صبح خیزی، کسالت پذیری و خستگی مزمن رابطه مثبت و بین خستگی مزمن و سطحIgM رابطه منفی وجود دارد(01/0< P ).
نتیجه گیری: تیپ های صبح خیز و کسالت پذیر به جهت خستگی بیشتر و کاهش سطح IgM برای تحمل شیفت با مشکلات بیشتری روبرو هستند. لذا ارزیابی تیپ زمانی خواب برای گزینش مناسب شیفت کاران و ارتقا بهداشت جسمی آن ها می تواند موثر باشد.
مقایسه نظم جویی شناختی هیجان، سلامت عمومی، شیوه حل مسئله و عملکرد تحصیلی در دختران نوجوان دارای والدین معتاد و غیرمعتاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده\nهدف پژوهش حاضر مقایسه نظم جویی شناختی هیجان، سلامت عمومی، شیوه حل مسئله و عملکرد تحصیلی در دختران نوجوان والدین معتاد و والدین غیرمعتاد بود. روش پژوهش علّی- مقایسه ای و جامعه آماری کلیه دانش آموزان متوسطه دختر والدین معتاد و غیرمعتاد ناحیه 3 کرج بود. بوسیله نمونه گیری در دسترس120 دانش آموز که60 نفر آنها والدین معتاد و60 نفر غیرمعتاد بود انتخاب شدند. دو گروه مورد همتاسازی قرار گرفتند. دو گروه شرکت کننده سه پرسشنامه نظم جویی شناختی هیجان، سلامت عمومی و شیوه ی حل مسئله را تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها از آزمون t گروههای مستقل و تحلیل واریانس چند متغیره استفاده شد. نتایج نشان داد که دختران والدین معتاد در راهبرد ملامت دیگران و نوجوانان والدین غیرمعتاد در راهبردهای دیدگاه گیری، ارزیابی مجدد مثبت، تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی از راهبردهای تنظیم شناختی هیجان نمره بیشتری کسب کردند. نوجوانان والدین غیرمعتاد در زمینه اجتماعی و نوجوانان والدین معتاد در زمینه جسمانی، اضطراب و افسردگی نسبت به نوجوانان والدین غیرمعتاد نمره ی بیشتری کسب کردند. نوجوانان والدین معتاد در زمینه کنترل شخصی و نوجوانان والدین غیرمعتاد در زمینه ی اجتنابی از شیوه ی حل مسئله نمره بیشتری کسب کردند. از نظر عملکرد تحصیلی معدّل نوجوانان والدین معتاد پایین تر بود.
اثربخشی آموزش برنامه مدیریت استرس بر کیفیت زندگی معتادان تحت درمان نگهدارنده با متادون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش، بررسی اثربخشی برنامه مدیریت استرس بر کیفیت زندگی معتادان تحت درمان نگهدارنده با متادون بود. روش: این پژوهش به روش آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. نمونه شامل 30 معتاد تحت درمان نگهدارنده با متادون مرکز MMT شهرستان پاکدشت بود که به شیوه تصادفی ساده انتخاب و به تصادف به ۲ گروه آزمایشی (۱۵نفر) و کنترل (15 نفر) تقسیم شدند.گروه آزمایش به مدت 10 جلسه 2 ساعتی برنامه آموزشی مدیریت استرس را دریافت کردند و گروه کنترل درمان خاصی را دریافت نکردند. پرسشنامه کیفیت زندگی برای جمع آوری داده مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که میانگین نمرات کیفیت زندگی گروه آزمایش به طور معنا داری بالاتر از گروه کنترل بود. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که برنامه آموزشی مدیریت استرس در افزایش سطح کیفیت زندگی معتادان تحت درمان نگهدارنده با متادون موثر است.
نقش سبک های دفاعی و تاب آوری در پیش بینی آسیب پذیری روانی مبتلایان به آسم(مقاله علمی وزارت علوم)
زمینه و هدف: آسم به عنوان یک بیماری جسمانی تحت تاثیر مسائل روانشناختی قرار دارد. هدف پژوهش حاضر تعیین نقش سبک های دفاعی و تاب آوری در پیش بینی آسیب پذیری روانی افراد مبتلا به آسم می باشد.
روش کار: روش پژوهش حاضرتوصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش را افراد بزرگسال(بالای 20 سال) مبتلا به آسم شهرستان اردبیل تشکیل می دهند که بر اساس تشخیص پزشک متخصص دچار بیماری آسم می باشند. نمونه پژوهش حاضر 60 بیمار مبتلا به آسم بزرگسال(بالای 20 سال) بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس سبک های دفاعی، مقیاس تاب آوری و فرم کوتاه نشانه های روانی استفاده شد.
یافته ها: نتایج آزمون همبستگی پیرسون نشان داد که سبک های دفاعی رشد نیافته(26/0=r)، رشد یافته(33/0-=r) و تاب آوری(37/0-=r) با آسیب پذیری روانی رابطه معناداری دارند(001/0Pنتیجه گیری: این یافته ها حاکی است که سبک های دفاعی و تاب آوری از متغیرهای تاثیرگذار بر آسیب پذیری روانی بیماران مبتلا به آسم می باشد. این نتایج نیز تلویحات مهمی در زمینه آسیب شناسی روانی، پیشگیری و درمان بیماران مبتلا به آسم دارد.
معرفی شیوه فهرست ساختار ها
حوزههای تخصصی:
بررسی تاثیر اداره شرایط تقویت بر هذیانهای یک بیمار مبتلا به اسکیزوفرنی پارانویید
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با استفاده از طرح برگشتی ABAB تاثیر روش «اداره شرایط تقویت» (C.M) را به عنوان متغیر مستقل، در افزایش صحبتهای غیرهذیانی (یا منطقی به عنوان متغیر وابسته، در یک زن بیمار 24 ساله مبتلا به اسکیزوفرنی پارانویید که در بیمارستان روزبه بستری بود، مورد ارزیابی قرار داد. انتخاب آزمودنی بر اساس تشخیص روانپزشک، معیارهای تشخیصی DSM-IV، مشاهده و مصاحبه ها، و آزمونهای روانشناختی بود. متغیر کنترل، ثابت نگهداشتن مقدار داروهای تجویز شده در طول دوره اجرای این پژوهش بود. در خلال هر یک از مراحل چهارگانه و در مرحله پیگیری، صحبتهای غیرهذیانی بیمار به طور محرمانه به وسیله کرونومتر اندازه گیری و سپس نمودار آن رسم شد. نتایج نشان می دهد موقعی که «اداره شرایط تقویت» به کار گرفته شود مقدار صحبتهای منطقی بیمار افزایش می یابد. یک یافته مهم دیگر این بود که اگر چه این روش تاثیری بر نظام هذیانی بیمار ندارد، اما روابط اجتماعی او را در جلسات انفرادی درمان و محیط بیمارستان بهبود می بخشد.
اثربخشی تباردرمانی بر کاهش استرس مادران دارای فرزندان با نشانه های اختلال های برون سو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر به منظور اثربخشی تباردرمانی بر کاهش استرس مادرانِ دارای فرزندان پسر ۶ و۷ ساله با نشانه های اختلال های برونسو، با روش آزمایشی تک آزمودنی انجام شد. بدین منظور، شش مادر که فـرزنـدان آن ها بـراسـاس سیـاهه رفتـاری کـودک (CBCL)، علائم و نشانه های اختلال های برونسو را نشان می دادند، به روش نمونه گیری قضاوتی انتخاب شدند.
آزمودنی ها پیش از شروع جلسات درمان، سه مرتبه به فواصل یک هفته ای، با پرسش نامه استرس والدینی ـ فرم کوتاه ارزیابی شدند (خط پایه) و پس از آن، در نُه جلسه گروهی هفتگی یک ساعت و نیمی شرکت کردند. در جلسات سوم و ششم و نهم نیز آزمودنی ها به وسیله پرسش نامه مذکور ارزیابی شدند.
پس از اتمام جلسات نیز دو مرتبه، با فواصل دو هفته ای، نتایج به دست آمده پیگیری شد. بررسی نتایج با تحلیل چشمی نمودار نشان داد که بیشترِ آزمودنی ها (به جز دو آزمودنی) تغییرات چشمگیری در شاخص استرس والدینی نشان دادند. همچنین درصد بهبودی 04/0 درصد تا ۲۳ درصد و اندازه اثر متوسط تا بالایی مشاهده شد؛ اما در دو آزمودنی که جلسات درمان را تکمیل نکردند، نتایج، معنادار نبود. در اندازه گیری های مکرر با استفاده از آزمون هینه فلت نیز مشخص شد که تباردرمانی بر کاهش استرس مادران مؤثر بوده است (012/0p<).
کودک خجالتی
مدرسه و پیشگیری از مصرف مواد: نگاهی به رویکردها و اصول پیشگیری از مصرف مواد در کودکان و نوجوانان
حوزههای تخصصی:
کودکان و نوجوانان از آسیب پذیرترین گروهها در برابر مصرف مواد می باشند. به همین دلیل، طرحها و برنامه های مختلف پیشگیری برای آنان طراحی شده و اصول مشخصی برای تدوین چنین برنامه هایی تعیین شده است. در پژوهش حاضر، ابتدا مروری بر رویکردهای پیشگیری انجام می شود و سپس نکات اساسی و مهم در تدوین و طراحی، اجرا، ارزیابی و توزیع و گسترش این برنامه ها و مشکلات و موانع موجود با توجه به اصول شانزده گانه پیشگیری از مصرف مواد که توس ط نایدا (2003) تدوین شده است، بررسی می گردد. بررسی موانع و چالشهای موجود در برنامه های پیشگیری خاص کودکان و نوجوانان و آشنایی با اصول پیشگیری در این گروه خاص به برنامه ریزان، تصمیم گیرندگان و مسئولان آموزشی و بهداشتی کمک می کند تا به اجرای طرحهایی در این حوزه خاص بپردازند که اثربخشی بالاتر و مشکلات اجرایی کمتری داشته باشند.
اختلال پس از استرس ضربه ای در دانش آموزان دبستانی شاهد به دار آویختن یک مجرم(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
تأثیر آموزش جلوه های چهره ای هیجان های بنیادی بر تشخیص هیجان های بنیادی در کودکان درخود مانده با کارکرد بالا(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: پژوهش حاضر به منظور بررسی تأثیر آموزش جلوه های چهره ای هیجان های بنیادی بر تشخیص هیجان های بنیادی در کودکان در خود مانده با کارکرد بالا صورت گرفته است.
مواد و روش ها: در این پژوهش از روش شبه آزمایشی و طرح تک آزمودنی AB بهره گرفته شده است. جامعه مورد پژوهش شامل کلیه کودکان درخودمانده 5 تا 8 ساله با کارکرد بالای شهر تهران در سال 91 بود که پنج کودک از میان آن ها با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس و بر اساس ملاک های تشخیصی چهارمین راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی انتخاب شدند. آموزش جلوه های چهره ای 3 روز در هفته و به مدت 12 جلسه 20 دقیقه ای برای هر کودک به صورت انفرادی انجام شد .برای تحلیل داده ها از آمار توصیفی شامل نمودارها استفاده گردید.
یافته ها: نتایج حاصل از مقایسه تعداد پاسخ های صحیح شرکت کنندگان در مرحله خط پایه و آزمون پایانی حاکی از بهبود عملکرد آنان در شناسایی هیجان های بنیادی است چنان که در آزمون پایانی تعداد پاسخ های صحیح شرکت کنندگان در بیشتر موارد به حداکثر رسید.
نتیجه گیری: آموزش ها توانستند پاسخ های صحیح شرکت کنندگان را در بازشناسی هیجان ها به ویژه هیجان های شادی، غم و خشم افزایش دهند. تعداد پاسخ های صحیح به ویژه از ناحیه دهان به حداکثر رسیدند بنابراین با توجه به اثر بخشی نسبی آموزش، پیشنهاد می شود که آموزش هیجان ها به عنوان بخشی از برنامه کار با کودکان درخود مانده درآید.
مقایسه ادراک خود، خود-تنظیمی هیجانی و سبک های دلبستگی افراد وابسته به مواد مخدر و بهنجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضرمقایسه ادراک خود، خود- تنظیمی وسبک های دلبستگی افراد وابسته به مواد مخدر با افراد بهنجار می باشد. روش: روش تحقیق مطالعه حاضر علًی-مقایسه ای بود. جامعه ی آماری پژوهش را تمامی افراد وابسته به مواد مراجعه کننده به مرکز ترک اعتیاد بهزیستی شهرستان نیر تشکیل می دادند. نمونه پژوهش را 60 شرکت کننده وابسته به مواد و بهنجار تشکیل می دادند که هر گروه شامل 30 نفر بوده و به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس ادراک خود، پرسشنامه خود-تنظیمی و پرسشنامه دلبستگی بزرگسالان استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که افراد وابسته به مواد در مقایسه با افراد بهنجار میانگین نمرات ادراک خود پایین تر و خود-تنظیمی کمتری دارند و نیز سبک دلبستگی آن ها در مقایسه با افراد بهنجار بیشتر ناایمن است. نتیجه گیری: این نتایج حاکی از آن است که احتمالاٌ ادراک خود و خود-تنظیمی پایین و سبک های دلبستگی ناایمن از عوامل خطرزا برای گرایش افراد به سوی مواد محسوب می شوند.