فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۱۰۱ تا ۲٬۱۲۰ مورد از کل ۴٬۴۲۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر آن است تا اعتبار و روایی ساختار تک عاملی و دو عاملی مقیاس عزت نفس روزنبرگ را در میان دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز ارزیابی کند و علاوه بر آن، جهت مطالعة اثر آمادگی سوگیرانة آزمودنی ها، به بررسی نقش واژه پردازی مثبت، منفی و نیمی از ماده ها مثبت و نیم دیگر منفی در برازش ساختار عاملی این مقیاس بپردازد. جامعة آماری پژوهش شامل کلیة دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز بوده است که از میان آن ها 660 نفر به شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. با توجه به اهداف پژوهش سه شکل واژه پردازی متفاوت در پرسشنامه های جداگانه به عمل آمد و به طور تصادفی در اختیار آزمودنی ها قرار داده شد. از میان نمونة پژوهش 218 نفر به صورت مثبت، 214 نفر به صورت منفی و 209 نفر به صورت مثبت و منفی به ماده های مقیاس عزت نفس پاسخ دادند و 19 پرسشنامة دیگر وصول نشد. نتایج حاصل از مدل یابی معادلات ساختاری (انجام سه تحلیل عوامل تأژییدی مجزا) به وسیلة نرم افزار (Amos 16) بر روی این سه شکل واژه پردازی ماده ها نشان داد که بهترین برازش در ساختار دو عاملی و با واژه پردازی نیمی از ماده ها مثبت و نیمی دیگر منفی وجود دارد. برازش ساختار تک عاملی و دو عاملی این آزمون در نمونه هایی که به صورت یک دست مثبت و یا منفی به ماده ها پاسخ داده بودند از لحاظ آماری تأیید نشد. نتایج این پژوهش همسو با برخی دیگر از مطالعات، از ساختار دو عاملی عزت نفس مثبت و عزت نفس منفی این مقیاس حمایت می کند.
نقش خودکارآمدی و فاجعه آفرینی در پیش بینی افسردگی در بیماران درد مزمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هر چند شواهدی درباره ارتباط متغیرهای شناختی و افسردگی در بیماران درد مزمن وجود دارد اما اینکه آیا ارتباط مذکور پس از کنترل اثر متغیرهای مداخله گر همچنان باقی می ماند یا خیر، مورد وارسی کافی قرار نگرفته است. از این رو پژوهش حاضر با هدف بررسی سهم خودکارآمدی و فاجعه آفرینی درد در پیش بینی افسردگی پس از کنترل اثر شدت درد و توقف فعالیت ها بر اثر درد انجام شد. روش: پژوهش حاضر دارای طرحی مقطعی و از نوع همبستگی است که در آن 245 بیمار مبتلا به درد مزمن، به شیوه نمونه گیری در دسترس، در فاصله زمانی 6 ماه از هفت مرکز درمانی درد شهر تهران انتخاب شدند. این افراد مقیاس های اطلاعات جمعیت شناختی، شدت درد، افسردگی، خودکارآمدی و فاجعه آفرینی را تکمیل کردند. داده های به دست آمده با محاسبه ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره از نوع سلسله مراتبی مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: ارتباط معناداری بین خودکارآمدی و فاجعه آفرینی درد با شدت درد، افسردگی و تعداد روزهای توقف فعالیت بر اثر درد (01/0P≤) وجود داشت. در تحلیل رگرسیون، خودکارآمدی و فاجعه آفرینی توانستند افسردگی را فراتر از اثر شدت درد و توقف فعالیت ها بر اثر درد نیز پیش بینی کنند. نتیجه گیری: با توجه به اینکه درد شدید، احساس خودکارآمدی ضعیف و افکار فاجعه آفرین زیاد، خلق افسرده را در بیماران درد مزمن پیش بینی می کند لذا اگر در کنار برنامه درمانی این بیماران برای کاهش درد، از راهکارهای شناختی مربوط به افزایش باورهای خودکارآمدی و کاهش افکار فاجعه آفرینی نیز استفاده شود، می توان به پیشگیری از افسردگی این بیماران کمک کرد.
تأثیر برنامه ""آموزش والدین و پروراندن مهارت ها"" بر استرس مادران کودکان مبتلا به اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
والدین کودکان مبتلا به اتیسم با چالش های بسیاری روبه رو هستند، که آن ها را در معرض سطوح بالای استرس و دیگر پیامدهای منفی روانی قرار می دهند. مشارکت والدین در برنامه های درمانی کودکان می تواند این آشفتگی ها را کاهش دهد.
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر برنامه آموزش والدین و پروراندن مهارت ها بر کاهش استرس مادران کودکان پیش دبستانی مبتلا به اتیسم انجام گرفت.
نمونه مورد پژوهش، 21 مادر کودک 3 تا 7 ساله مبتلا به اتیسم هستند که به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش، یازده جلسه آموزش را دریافت کردند. ابزار مورد استفاده این پژوهش، پرسشنامه شاخص استرس والدینی بود که در جلسات پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری (70 روز) تکمیل گردید. نتایج این پژوهش توسط آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل گردید.
یافته ها نشان دادند که برنامه آموزش والدین و پـرورندان مهارت ها، استرس مادران را در دوره پس آزمون و پیگیری کاهش داده است (05/0p<). این یافته بدین معنا است که برنامه آموزش والدین توانسته است استرس مادران کودکان مبتلا به اتیسم را کاهش دهد.
تأثیر رویکرد اجتماع درمان مدار در درمان اعتیاد و اختلال های روانی همراه(مقاله علمی وزارت علوم)
تاثیر برنامه کاهش استرس بهشیاری محور گروهی بر شدت فیبرومیالژی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف مطالعه حاضر بررسی اثربخشی برنامه کاهش استرس بهشیاری محور به شکل گروهی بر شدت فیبرومیالژی بود. در یک طرح شبه آزمایشی، یک کارآزمایی کنترل شده تصادفی با سنجش در خط پایه، پس از مداخله و پی-گیری با گروه کنترل انجام گرفت. تعداد 25 بیمار با تشخیص فیبرومیالژی از میان بیماران مراجعه کننده به بیمارستان پارسیان شهر تهران به صورت در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی به گروه آزمایش (13 = n؛ تحت برنامه کاهش استرس بهشیاری محور طی 8 جلسه گروهی یک بار در هفته) و گروه کنترل (12 = n) گماشته شدند. کلیه شرکت کنندگان پرسشنامه اطلاعات جعیت شناختی و شاخص ترکیبی شدت فیبرومیالژی (ICAF) را در سه مرحله خط پایه، پس از مداخله و پی گیری تکمیل کردند. نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که بیماران دریافت کننده برنامه کاهش استرس بهشیاری محور در دو مرحله پس از مداخله (سه ماه بعد از سنجش خط پایه) و پی گیری (9 ماه پس از سنجش خط پایه) شدت پایین تر فیبرومیالژی را گزارش کردند و عملکرد کلی آنان در مقایسه با گروه کنترل بهتر شده بود. طبق نتایج این پژوهش، برنامه کاهش استرس بهشیاری محور به شیوه گروهی روش موثری برای کاهش شدت فیبرومیالژی است. این یافته دارای دستاوردهای کاربردی برای مسیرهای پژوهشی در آینده و نیز کار بالینی در این زمینه است.
تأثیر طرحواره درمانی گروهی بر باورهای اختلال خوردن و احساس شرم در دختران نوجوان مبتلا به بی اشتهایی عصبی در شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی طرحواره درمانی گروهی در کاهش باورهای مرتبط با اختلال خوردن و احساس شرم در دختران نوجوان مبتلا به بی اشتهایی عصبی بود.
این پژوهش به روش نیمه تجربی و با استفاده از گروه کنترل، اجرای پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری انجام گرفت. نمونه آماری شامل 40 دختر نوجوان مبتلا به بی اشتهایی عصبی بود که با استفاده از نمونه گیری هدفمند و مصاحبه تشخیصی از بین مراجعه کنندگان به مراکز بهداشتی و مشاوره و روان درمانی انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جای گیری شدند. سپس گروه آزمایش در 12 جلسه طرحواره درمانی گروهی شرکت نمودند. هر دو گروه پرسشنامه های باور اختلال (کوپر و همکاران, 1997) و شرم درونی شده (کوک، 1991) را در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تکمیل نمودند. در پایان نتایج بین دو گروه به وسیله تحلیل کوواریانس چندمتغیره مورد مقایسه قرارگرفت.
نتایج به دست آمده نشان داد که میانگین نمرات پس آزمون در گروه آزمایش به طور معناداری از میانگین نمرات پیش آزمون و پیگیری در گروه کنترل پایین تر است.
یافته های این پژوهش اثربخشی طرحواره درمانی گروهی درکاهش باورهای اختلال خوردن و احساس ش رم در دختران نوجوان م بتلا به بی اشتهایی عصبی را مورد تأیی د قرار داده و لذا می تواند در تعیین مداخلات بالینی و برنامه های درمانی دراین زمینه مفید واقع شود.
اثربخشی معنادرمانی گروهی برروی افسردگی و رضایت زناشویی زنان مبتلابه تعارضات زناشویی شهر رشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعارضات زناشویی اثرات مخربی بر روی سلامت روانی و جسمانی اعضای خانواده دارد و پژوهش به طور پایداری نشان داده است، که افسردگی با سطوح افزایش یافته رنج های ناشی از تعارضات زناشویی همبسته است. این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی معنادرمانی گروهی بر روی افسردگی و رضایت زناشویی زنان مبتلابه تعارضات زناشویی انجام شده است. به همین منظور تعداد 30 نفر از افراد مبتلا به تعارضات زناشویی مراجعه کننده به مرکز مشاوره و روانشناسی پاسارگاد شهرستان رشت، دردوگروه آزمایش و کنترل به طور تصادفی جایگزین شدند (15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل). پرسشنامه افسردگی بک و رضایت زناشویی انریچ مورد استفاده قرار گرفت. گروه آزمایش تحت 8 جلسه معنادرمانی گروهی قرارگرفت و گروه کنترل هیچ درمانی دریافت ننمود. نتایج با استفاده از تحلیل کوواریانس نشان داد که معنادرمانی گروهی باعث کاهش افسردگی و افزایش رضایت زناشویی زنان مبتلا به تعارضات زناشویی شده است
اثربخشی آموزش گروهی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر علایم جسمی زنان مبتلا به نشانگان روده تحریک پذیر(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: یکی از اختلالات شایع دستگاه گوارش، نشانگان روده تحریک پذیر (IBS یا Irritable bowel syndrome) می باشد که با علایمی روان شناختی همراه می باشد. هدف پژوهش حاضر، اثربخشی آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر علایم جسمانی نشانگان روده تحریک پذیر بود.
مواد و روش ها: در یک مطالعه کار آزمایی بالینی چهارده نفر از زنان مبتلا به نشانگان روده تحریک پذیر به صورت تصادفی انتخاب و سپس در گروه آموزش ذهن آگاهی و کنترل جایگزین شدند. جهت تشخیص اختلال نشانگان روده تحریک پذیر از مصاحبه و ملاک تشخیصی Rome-III استفاده شد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS نسخه 17 تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: میانگین نمرات شدت و میزان علایم جسمی در گروه آموزش ذهن آگاهی در پس آزمون و پیگیری نسبت به پیش آزمون و در مقایسه با گروه شاهد کاهش یافته است (01/0 < P).
نتیجه گیری: یافته ها از اثربخشی آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهبود علایم جسمی بیماران مبتلا به نشانگان روده تحریک پذیر حمایت می کند و تلویحات مهمی در توجه به درمان های مبتنی بر ذهن آگاهی در کاهش مشکلات جسمی بیماران دارای نشانگان روده تحریک پذیر دارد.
مقایسه ی سطح اضطراب در دانش آموزان دبیرستانی روستایی و شهری در مشهد(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه:تاثیر تغییرات سریع فرهنگیاجتماعی و افزایش اﺧﺘﻼﻻت عصبیرواﻧـﻲ در دنیا، این اﺧــﺘﻼﻻت را به دوﻣــﻴﻦ عامل ناتوانی تا ﺳــﺎل 2020 تبدیل نموده است. اﺧﺘﻼﻻت عصبیرواﻧـﻲ به ویژه اضطراب در نوجوانان، عامل مهمی در کاهش سلامتی، افت تحصیلی و اقدام به رفتارهای مخاطرهآمیز است. این مطالعه به منظور بررسی سطح اضطراب دانشآموزان روستایی و شهری در مشهد انجام گرفت.
روشکار: در این مطالعهی مقطعی، تعداد 340 دانشآموز دبیرستانی روستایی و شهری مشهد در سال 1385 با نمونهگیری طبقاتیخوشهای وارد پژوهش شدند و مشخصات جمعیتشناختی، نحوهی انجام فرایض دینی، علاقه به تحصیل و وضعیت تحصیلی ایشان بررسی شد. دادهها توسط پرسشنامهی اضطراب
اشپیلبرگر جمعآوری و با آزمونهای تحلیل واریانس، تی و مجذور خی تحلیل شدند.
یافتهها:در مجموع 337 نفر دانشآموز با میانگین سنی 3/1±5/16 سال بررسی شدند. از شرکتکنندگان 175 نفر (52%) ساکن روستا بودند. اضطراب حالت و صفت به درجات شدید به ترتیب در 23 و 19 درصد دانشآموزان مشاهده شد. در دانشآموزان روستایی میزان اضطراب بالاتر از شهر بود (001/0P<) و حداکثر میانگین نمرهی اضطراب در دختران روستایی دیده شد. دختر بودن (01/0=P)، بیعلاقگی به رشتهی تحصیلی (01/0=P) و عدم انجام منظم فرایض دینی (02/0=P) با سطح اضطراب بالاتر همراه بود.
نتیجهگیری: بر اساس یافته های پژوهش، میزان اضطراب در دختران و به ویژه دانشآموزان جامعهی روستایی بیشتر بود. لذا غربالگری اختلالات اضطرابی و راهکارهای ارتقای بهداشت روان، فراهمسازی شرایط آموزشی و تفریحی مناسب در مدارس روستایی باید مورد توجه قرار گیرد.
اثربخشی برنامه گروهی والدگری مثبت بر رابطه مادر- کودک در کودکان با اختلال بیش فعالی/ نارسایی توجه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده مقدمه: هدف از مطالعه حاضر، تعیین اثربخشی برنامه گروهی والدگری مثبت بر روابط مادر- کودک در کودکان 4 تا 10 سال با اختلال بیش فعالی/ نارسایی توجه بود. روش: جامعه آماری شامل مادران 25 کودک با اختلال بیش فعالی/ نارسایی توجه مراجعه کننده به مراکز درمانی اخوان و رفیده شهر تهران بودند که به شیوه در دسترس انتخاب شدند و در 8 جلسه آموزشی برنامه گروهی والدگری مثبت (2 ماه؛ هفته ای 1 جلسه) شرکت کردند. مادران مقیاس رابطه والد- کودک، را قبل و بعد از شرکت در جلسات آموزشی تکمیل کردند. در پایان جلسات آموزشی، داده های حاصل از پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از تحلیل واریانس یک متغیری با اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که اجرای برنامه گروهی والدگری مثبت به مادران کودکان دارای اختلال بیش فعالی/ نارسایی توجه منجر به کاهش معنادار تعارض و وابستگی و افزایش نزدیکی و به طور کلی موجب بهبود رابطه مادر- کودک شده است. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر، آموزش گروهی برنامه والدگری مثبت می تواند رابطه مادر- کودک را بهبود بخشد.
مقایسه تأثیر گروه درمانگری مبتنی بر اصلاح سبک زندگی و گروه درمانگری شناختی در مدیریت وزن و ارتقای کیفیت زندگی زنان دارای اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف بررسی و مقایسه اثربخشی گروه درمانگری مبتنی بر اصلاح سبک زندگی و گروه درمانگری شناختی بر کاهش شاخص توده بدنی (BMI) و بهبود کیفیت زندگی در زنان دارای اضافه وزن صورت گرفته است.
روش: بدین منظور از میان زنان داوطلب، 26 نفر براساس معیارهای ورود- خروج انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه جایگزین شدند (گروهدرمانگری با اصلاح سبک زندگی و گروه درمانگری شناختی). آزمودنیهای دو گروه قبل از مداخله و پایان ماههای چهارم و هفتم به گویههای پرسشنامه کیفیت زندگی و بهزیستی مرتبط با چاقی پاسخ دادند و BMI آنها نیز محاسبه شد. دادههای جمعآوری شده با استفاده از نسخه شانزدهم نرمافزار آماری SPSS و با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: هر دو مداخله اصلاح سبک زندگی و شناختی به کاهش BMI و بهبود کیفیت زندگی و بهزیستی مرتبط با چاقی میانجامند (05/0>P). اما دو مداخله در اصلاح متغیرهای پژوهش تفاوت معناداری با هم نداشتند (05/0<P).
نتیجهگیری: نتیجهگیری کلی این است که دو مداخله با اصلاح باورهای مخرب و رفتارهای نارساکنشور افراد درباره غذا خوردن به بهبود کنشوری جسمی و کاهش ناراحتی بدنی همراه با اصلاح شاخصهای اضافه وزن منجر میشوند.
تأثیرآموزش راهبردهای مقابله با باورهای غیر منطقی با رویکرد شناختی بر اضطراب امتحان دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش راهبردهای مقابله با باورهای غیر منطقی (با رویکرد شناختی) بر اضطراب امتحان دانش آموزان بود. روش: جامعه آماری شامل همه دانش آموزان پایه اول متوسطه شهرستان شهریار بود. 60 نفر از دانش آموزانی که در اضطراب امتحان یک انحراف معیار بالاتر از میانگین جامعه بودند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه (30 نفر گروه آزمایش، و 30 نفر گروه گواه) جایگزین شدند. هشت جلسه برنامه آموزش گروهی راهبردهای مقابله با باورهای غیر منطقی جهت کاهش اضطراب برای گروه آزمایش انجام شد. تمام آزمودنی ها قبل و بعد از درمان و در مرحله پیگیری یک ماهه پرسشنامه راهبردهای مقابله با باورهای غیر منطقی را تکمیل کردند. یافته ها: نتایج آزمون تحلیل واریانس چند متغیره ی اندازه گیری مکرر نشان داد که آموزش راهبردهای مقابله با باورهای غیر منطقی باعث کاهش اضطراب امتحان در این دانش آموزان می شود. این نتایج در مرحله پیگیری حفظ شد. نتیجه گیری: آموزش راهبردهای مقابله ای می تواند اضطراب امتحان دانش آموزان را کاهش دهد و به سلامت روانی آنها منجر شود.
وظایف والدین کودکان دارای اختلال یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یادگیری یکی از مهارت های اساسی و پایه ای زندگی است که هم به زندگی رونق و دوام می بخشد و هم زندگی است که ضرورت یادگیری را به وجود می آورد. در دنیا شخص یا موجودی را نمی توان یافت که از ابتدایی ترین تا پیچیده ترین و تخصصی ترین رفتارها و عملکردهای فردی و اجتماعی خود را مدیون یادگیری نباشد. هر چه میزان یادگیری بیشتر و عمیق تر باشد در بهبود شرایط زندگی نقش مؤثرتری بازی می کند. با توجه به اهمیت موضوع یادگیری، در این مقاله ، به شرایط موثر و مهم در یادگیری و برخی از وظایف والدین کودکان دارای اختلال یادگیری، درمان مشکلات یادگیری و جنبه های پیشگیری از آن اشاره شده است.
اثربخشی تحریک مکررمغناطیسی از روی جمجمه در بهبودی بالینی و فرآیند کاهش علائم در اختلال افسردگی اساسی عودکننده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: این پژوهش با هدف بررسی تأثیر تحریک مکرر مغناطیسی از روی جمجمه در بهبودی بالینی و کاهش علائم بیماران مبتلا به افسردگی اساسی عود کننده انجام گرفت. روش: در این پژوهش شبه آزمایشی، 32 بیمار افسرده بر مبنای ملاک های چهارمین راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی و مصاحبه بالینی ساختار یافته، آزمون افسردگی بک انتخاب شدند و به طورتصادفی در دو گروه (کنترل و آزمایش) جای گرفتند. گروه آزمایش 20 جلسه تحت تحریک مکرر مغناطیسی از روی جمجمه و 12 جلسه تحت رواندرمانی و دارودرمانی، و گروه کنترل فقط تحت رواندرمانی و دارو قرارگرفت. در پایان هر هفته و پس از پایان مداخله از هر دو گروه آزمون بک گرفته شد تا تأثیر مداخلات صورت گرفته بر متغیر وابسته (افسردگی) مشخص شود. داده ها با استفاده از آزمون خی دو و اندازه گیری مکرر مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: تجزیه و تحلیل نتایج مقیاس افسردگی بک و مصاحبه بالینی ساختار یافته نشان داد که درمان با تحریک مکرر مغناطیسی از روی جمجمه اثر معنی داری در بهبودی بالینی دارد و همین طور میانگین پس آزمون در شاخص افسردگی بک در مقایسه با پیش آزمون کاهش یافته، ولی مقدار این کاهش در گروه آزمایش بیشتر بود. و بر اساس روش اندازه گیری مکرر و آزمون کرویت موچلی فرآیند کاهش علائم افسردگی در طی جلسات درمان با تحریک مکرر مغناطیسی از روی جمجمه معنی دار می باشد و میزان کاهش علائم در طی مراحل درمان در گروه آزمایش به طور معنی داری بیشتر از گروه کنترل است. که این نشان می دهد تحریک مکرر مغناطیسی از روی جمجمه موجب کاهش بیشتر در علائم افسردگی نسبت به درمان های معمول می شود. و با مقایسه جدول تعقیبی مشخص می گردد که از جلسه دهم درمان تغییرات معنی داری آماری مداخله با TMS آشکار شده و تا انتهای درمان ادامه دارد. نتیجه گیری: تحریک مکرر مغناطیسی از روی جمجمه در درمان مبتلایان به افسردگی عودکننده مؤثراست، و می تواند به عنوان درمان ترکیبی در افسردگی مورد استفاده قرار گیرد.
اثربخشی بازی درمانی کودک محور بر اضطراب و افسردگی کودکان دختر دارای اختلال اضطراب و افسردگی در دوره دبستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش، با هدف اثربخشی بازی درمانی کودک محور بر اضطراب و افسردگی کودکان دختر دارای اختلال اضطراب و افسردگی در دوره دبستان انجام گرفته است. طرح پژوهش از نوع آزمایشی پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل همه دانش آموزان دختر دارای اختلال افسردگی و اضطراب مقطع دبستان آموزش و پرورش شهر اصفهان در سال تحصیلی91- 90 بود. بمنظور انجام این پژوهش،30 دانش آموز با نشانگان افسردگی و 30 دانش-آموز با نشانگان اضطراب از بین این کودکان، به شیوه ی نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایشی و گواه گمارده شدند(15دانش آموز دارای اضطراب در گروه آزمایشی اول، 15 دانش آموز دارای اضطراب در گروه گواه اول، 15 دانش آموز دارای افسردگی در گروه آزمایش دوم و 15 دانش آموز دارای اختلال افسردگی در گروه گواه دوم). ابزارهای مورد استفاده عبارت از پرسش نامه افسردگی کودکان (CDI)، پرسشنامه تشخیص اختلالات مرتبط با اضطراب کودکان(SCARED) بود. مداخلات مربوط به بازی درمانی بر روی گروه های آزمایش به صورت جدا از هم انجام گرفت. داده های بدست آمده با روش آماری تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت. نتایج پژوهش نشان داد که مداخله بازی درمانی بر کاهش نشانه های افسردگی و اضطراب کودکان دارای اختلال افسردگی و اضطراب موثر بود.P<0.001و P<0.001
بررسی تأثیر درمان شناختی رفتاری بر پرهیز، وسوسه، عود، و تغییر نگرش معتادین به شیشه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: شیوع روز افزون مصرف ماده محرک شیشه و درمان موثر اعتیاد به این ماده، یکی از دغدغه های اصلی متخصصین این حوزه است.
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر درمان شناختی رفتاری بر میزان پرهیز، وسوسه، عود و تغییر نگرش معتادین به شیشه است.
روش: در این طرح شبه آزمایشی، 36 بیمار با تشخیص وابستگی به شیشه به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه قرار داده شدند. گروه آزمایش طی 12 جلسه دو ساعته به صورت انفرادی تحت درمان قرار گرفتند. آزمودنی های هر دو گروه توسط مصاحبه ساخت یافته شخصیت، پرسشنامه نگرش نسبت به مواد، قبل از شروع درمان (مرحله پایه)، جلسه ششم، دوازدهم و 90 روز پس از پایان درمان (پیگیری) مورد ارزیابی قرار گرفتند. از طریق خودسنجی در شروع هر جلسه درمانی دفعات لغزش، وسوسه و پرهیز سنجیده شد. گروه کنترل در این مدت درمان روان شناختی دریافت نکرد. داده ها به کمک آزمون t همبسته، تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و تحلیل واریانس دو طرفه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: تفاوت معنادار بین میانگین ها در کلیه مراحل مداخله و بین مراحل خط پایه و پیگیری مشاهده شد و در آزمون فرضیه ها گروه آزمایشی پرهیز بیشتر، وسوسه و عود کمتر و تغییر نگرش نسبت به ماده محرک شیشه نشان دادند. پس فرضیه های تحقیق تأیید شد.
بحث و نتیجه گیری: میزان پرهیز، وسوسه، لغزش و عود و نگرش مثبت گروه آزمایشی نسبت به گروه کنترل در تمام مراحل مداخله پایین تر بود، پس رویکرد شناختی رفتاری در درمان اعتیاد به شیشه مؤثر است.
تأثیر آموزش ایمن سازی در مقابل استرس بر اضطراب امتحان و عملکرد تحصیلی دانش آموزان دختر
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی تأثیر آموزش ایمن سازی در مقابل استرس بر اضطراب امتحان و عملکرد تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع اول متوسطه شهر میاندوآب در سال تحصیلی90-89 بود. این پژوهش نیمه تجربی روی 30 نفر از دانش آموزانی که در آزمون اضطراب امتحان فیلیپس بالاترین نمره را آورده بودند انجام شد. نمونه آماری با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب و بطور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. آموزش ایمن سازی در مقابل استرس در شش جلسه یک و نیم ساعته هفته ای دو بار به گروه آزمایش داده شد، ولی گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. داده های بدست آمده با استفاده از تحلیل کواریانس یک راهه (آنکووا) تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که اضطراب امتحان در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل به طور معنی داری کاهش یافت در حالی که مداخله تأثیری در بهبود عملکرد تحصیلی نداشت.