فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۲۱ تا ۵۴۰ مورد از کل ۷٬۲۷۵ مورد.
تحلیل معنایی علیت در فلسفه ارسطو و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو ارسطو (384-322 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی علت و معلول
ارسطو برای نخستین بار در تاریخ فلسفه، نظریه علل اربعه را مطرح کرد و از آن برای بررسی ساختار رویدادهای طبیعت و توجیه تغییرات عالم بهره گرفت. علل در فلسفه ارسطو هم باعث تحقق شیء در خارج میشوند و هم سبب شناخت آن. ابن سینا با استفاده از منابع فکری متعدد، از نوافلاطونی گرفته تا اندیشه های دینی در اسلام، علیت را به گونه ای دیگر تفسیر کرد و توانست با آن نظام خلقت را تبیین فلسفی نماید. علیت در نظام فلسفی ابنسینا بر مدار وجود است، نه حرکت؛ و علیت، هستی موجودات را تبیین می کند، نه فقط حرکت آن ها را. از این رو با وجود آن که علیت و توابع آن هم در فلسفه ارسطو و هم در فلسفه ابن سینا نقش محوری دارد، اما نگرش این دو فیلسوف به این نظریه متفاوت بوده است. به نظر می رسد این تفاوت در تعاملی دوسویه با تطور معنایی علت از فلسفه ارسطو به فلسفه ابن سینا شکل گرفته است. برای روشن شدن علت این تفاوت لازم است تا معنای علیت نزد این دو فیلسوف به خوبی تبیین گردد تا واضح شود که هر یک از این دو فیلسوف برای علیت و علت چه واژه ای را به کار می بردند و از آن چه معنا و کاربردی انتظار داشتند.
نگاهی به چند اثر در زمینة اومانیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ ۱۳۸۷ شماره ۶۵
حوزههای تخصصی:
درآمدی بر تحلیل اقتصادی حقوق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«حقوق و اقتصاد» یا «تحلیل اقتصادى حقوق» نامى است که بر شیوه نوینى از تحقیق براى دستیابى به قوانین مطلوب نهاده اند. به زعم پیروان این روش، واکنش انسان منطقى در برابر قانون، تغییر رفتار با هدف جلب حداکثر منفعت است و نه اطاعت بى چون و چرا از آن. بنابراین با کمى کردن سود و زیان ناشى از این واکنش ها مى توان قواعدى را به عنوان قواعد برتر و مطلوب برگزید که مجموعآ بیشترین سود و کمترین زیان را به بار آورند.
این شیوه نباید به هیچ وجه انقلابى در روش تحقیق در حقوق به شمار آید اما ممکن است به عنوان کوششى در مسیر سنجش دقیق تر آثار هر قاعده حقوقى در خور تامل باشد. به علاوه نباید از نظر دور داشت که تمیز سود از زیان و کمى نمودن آن دو، تنها در پرتو قواعدى کلى میسر است که تحلیل اقتصادى حقوق از ارزیابى و اثبات مطلوبیت آنها ناتوان به نظر مى رسد. بنابراین توجه به محدودیت هاى این روش نیز داراى اهمیت است.
اخلاق شناسی علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله در صدد ارائه آرای فلسفی علامه طباطبایی در باب اخلاق می باشد. این آرای فلسفی در دو اثر مهم ایشان، ( المیزان) و (اصول فلسفه و روش رئالیسم) . منعکس شده است. مقاله حاضر تلاش دارد تا دیدگاه اخلاقی علامه را به طور جامع ارائه دهد. نکات عمده ای که در این مقاله مورد بحث قرار گرفته است عبارتند از:تأملات فلسفی در المیزان و اصول فلسفه در باب اخلاقی، اخلاق و معرفت شناسی، هستی شناسی، روانشناسی و جامعه شناسی، مکاتب سه گانه اخلاق و تفاوت میان آنها، فطرت اخلاقی، مسأله حسن و قبح افعال الهی.
وجود و ماهیت در فلسفه ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحث وجود و ماهیت به صورتی که امروز با آن آشنا هستیم در مباحث فلسفه یونانی مطرح نبود. این بحث در نتیجه منازعات کلامی در فلسفه های مسیحی و اسلامی وارد مباحث فلسفی شد. در فلسفه ملاصدرا تعبیر «اصالت» نیز به این الفاظ اضافه شد و مباحث اصالت وجود و اصالت ماهیت به عنوان مباحث اساسی فلسفه مطرح شد. یکی از تعبیرات متداول در فلسفه غرب جدید تعبیر «پلورالیزم» یا کثرت نگری یا اصالت کثرات است که مضمون فلسفی آن معادل «اصل ماهیت» به تعبیر ملاصدرا است. فلسفه های غربی را عموما از دوره یونانی تا عصر جدید، به جز دوره قرون وسطی، می توان فلسفه های اصالت ماهوی یا کثرت نگر نامید و فلسفه های مسیحی و اسلامی (به جز سهروردی) بر اساس اصالت وجود بنا شده اند. اصالت وجود و اصالت ماهیت نه فقط به عنوان مباحث متافیزیکی بلکه هر کدام به ترتیب در تفکرات اسلامی و غربی بر کل حوزه فرهنگ و تمدن سایه افکنده اند تفکر اصالت ماهیت در غرب با ارسطو آغاز می شود.
ذات حقیقت در اندیشه مارتین هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۵ شماره ۵۶
حوزههای تخصصی:
حقیقت، همگام با وجود، محور اصلی فلسفه هایدگر است. او در این مبحث ابتدا به نقد دیدگاه سنتی و مابعدالطبیعی حقیقت، یعنی مطابقت معرفت و گفتار با واقعیت، اقدام می نماید و آن را برای توجیه معرفت انسان نسبت به اشیا و انتساب آن به واقعیت ناکافی می شمارد. سپس با ارایه تفسیری جدید از حقیقت، آن را ناپوشیدگی، ظهور و آشکاری معنا می کند. این تفسیر ریشه در برداشت یونانیان باستان از حقیقت دارد که با عبارت «الثیا» بیان می شده است. در این تفسیر، حقیقت با اموری چون دازاین، آزادی، ناحقیقت، پوشیدگی، خطا، ذات و وجود ارتباط می یابد که در این تحقیق به ترتیب از آنها بحث شده است. دازاین گشوده به عالم است و موجودات برای او ناپوشیده اند و این ارتباط در قلمروی گشوده که همان حقیقت است صورت می پذیرد. ذات حقیقت همان آزادی است که به معنای رها بودن موجود در قلمرو باز و آزاد بودن او برای نمایاندن خویش است. آزادی انسانی نیز به این معناست که انسان بگذارد موجودات باشند و آن گونه که هستند خود را نمایان کنند. ذات حقیقت همان ناحقیقت است. ناحقیقت هم به معنای پوشیدگی خود ناپوشیدگی با خودپوشانی آن و هم به معنای پوشیدگی موجودات ازدسترس انسان است. این پوشیدگی و ناحقیقت منشا خطاهای انسانی است. سرانجام، ذات حقیقت همان حقیقت ذات است که با وجود موجودات و تحقق آنها پیوند درونی دارد.
دکارت: پدر فلسفه جدید
منبع:
علامه ۱۳۸۳ شماره ۳ و ۴
رفائیل فرشته در روایات یهودی، مسیحی و اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل مهم الهیاتی در بسیاری از ادیان به ویژه ادیان ابراهیمی، «فرشته شناسی» به خصوص شناخت «فرشتگان مقرّب» است. این پژوهش به یکی از فرشتگان به نام «رفائیل» می پردازد و در آن اهمیت و وظایف او در سه دین یهودیت، مسیحیت و اسلام مقایسه می شود. همچنین بررسی می شود که آیا رفائیل همان «اسرافیل» است یا نه. نتیجه آن که رفائیل در برخی از روایات مسیحی و یهودی فرشته ای مقرّب دانسته شده و نقش او نیز در این دو دین بسیار نزدیک به هم است. امّا در اسلام رفائیل چنین اهمّیتی ندارد و نقش او نیز با نقش رفائیل در یهودیت و مسیحیت تا حدود زیادی متفاوت است. دلیل قاطعی نداریم که اسرافیل در اسلام همان رفائیل باشد.
الوین پلانتینگا و معرفتشناسى اصلاح شده
حوزههای تخصصی:
چکیده
این مقاله پس از معرفى اجمالى الوین پلانتینگا به توضیح معرفتشناسى اصلاح شده مىپردازد و موضوع توجیه باور دینى را در چارچوب نظریه باور دینى واقعا پایه بررسى مىکند .
دیدگاه پلانتینگا در مورد بىنیازى توجیه باور دینى از دلیل و برهان، در چارچوب برداشت هنجارى و وظیفهگرایانه وى از توجیه، (warrant) که در آثار متاخر وى مطرح است، نمىپردازد . توضیح داده شده است .
ریشه های یهودی مسیحی خدا و شیطان انجیل شیطانی لاوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شیطانی که لاوی به دنیا معرفی کرد، نه تنها موجودی شریر نیست، بلکه الهه عشق و زاینده روشنایی و نور است. لوسیفر از نگاه وی موجودی است نیکو، قدرتمند و با اوصافی خداگونه که دو بعد مثبت و منفی را همزمان داراست. وجود چنین موجودی با اوصاف متعالی، و در عین حال در حضیض ذلت، گرچه در ابتدا کمی عجیب و غریب می نماید، اما برای افراد آشنا به الهیات یهودی مسیحی، وجود چنین موجودی چندان هم بدیع و غریب نیست. نوشتار حاضر با روش تحلیلی توصیفی می کوشد با مبناشناسی و کاوشی عمیق میان آموزه های تورات و انجیل، ردّ پای چنین موجودی را که در لابه لای متون کهن یهود و مسیحیت پنهان شده بیابد.
مرگ اندیشی و معنای زندگی در هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
25 - 49
حوزههای تخصصی:
مرگ اندیشی در نگاه هایدگر و تأثیر آن بر معنای زندگی ناشی از رابطه انسان با هستی و هستی معطوف به مرگ اوست. هایدگر مرگ اندیشی را مختص دازاین اصیل دانسته و زندگی اصیل را معنادار می داند. او اندیشه مرگ را نیرویی برای گسست از پوچی روزمرگی و معناداری زندگی به شمار می آورد. در مواجهه با نیستی و تکاپو در میدان مرگ آگاهی دازاین قادر به کسب بصیرت نسبت به واقعیت جهان، آزادی و اصالت بخشیدن به زندگی خود و به تبع معنا وجهت دادن به زندگی است. حفظ هویت فردی، کشف امکانات وجودی دازاین در این دنیا، انتخاب آگاهانه و زندگی متفکرانه و مسئولیت در برابر خود و دیگران از پیامدهای زندگی اصیل و معنادار است. دیدگاه هایدگر در زمینه معنای زندگی دیدگاهی طبیعت باور بود. به نظر هایدگر، معیار بیرونی برای عمل انسانی وجود ندارد و انسان خود آفریننده ارزش هاست. اصالت و ارزشمند بودن در گرو انتخاب و تعیین نشدن توسط معیارهای بیرونی و دیگران است. به نظر وی آنچه مهم است، در راه بودن است، حتی اگر هدفی به عنوان هدف نهایی وجود نداشته باشد. از دیدگاه هایدگر زندگی معنادار لازمه هستی اصیل است که در آن انسان به دلیل ترس از مرگ و برای رهایی از دلهره ناشی از ترس از مرگ، به زندگی معنا می بخشد.
خاستگاه تاریخى و روششناختى فلسفه دین هیوم
حوزههای تخصصی:
مطالعات هیوم در فلسفه دین، در پى سنجش دلایل اقامه شده بر درستى عقاید دینى و بررسى علل پدیدهاى به نام دین، در تاریخ و اجتماع است. وى براى انجام این دو کار، در اغلب مواقع، روش تحقیق واحدى را به کار گرفته، آن را «استدلال آزمایشى» و یا «استنتاج علّى» نامیده است. علت استفاده هیوم از این روش، تجربهباورى اوست. وى معتقد است داورى درباره همه امور واقع، از جمله مؤلفههاى باور دینى، همانند باور به وجود خدا یا بهوقوع معجزات، باید به روش استنتاج علّى صورت گیرد. مسائلى را که هیوم در فلسفه دین مورد بررسى قرار داده، از یکسو تحتتأثیر این دیدگاه روششناختى است و از سوى دیگر به اقتضاى موقعیت خاص تاریخى زمان اوست؛ زیرا در روزگار هیوم، دینطبیعى یا عقلانى و به ویژه مباحث خاصى همچون: برهان نظم و برهان معجزه، موردتوجه اندیشمندان بوده است. بر این اساس هیوم اینگونه مباحث را در اولویت تحقیقات خود در قلمرو فلسفه دین قرار داده است.
گفتمان فلسفه فقه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۳ شماره ۳۲
حوزههای تخصصی:
فلسفه فقه به مثابه دانشی نوپا با نگاه درجه دوم و تاریخی به مبانی نظری و تحلیلی پدیدهها پرداخته و جنبههای توصیفی و توصیهای آن را مشخّص میسازد. مسائل مهمّ فلسفه فقه عبارتند از چیستی فقه به لحاظ موضوع و محمول و گستره فقه، پرسشهای موضوعشناسی فقه، معرفتشناسی و مبانی فقه، پیشفرضهای فقه، رابطه فلسفه فقه یا فقه با علوم دیگر و ویژگیهای حقوق و فقه اسلامی.
در این نگاشته به مهمترین چالشهای فلسفه فقه از جمله ثابت و متغیّر بودن فقه، جامعهساز و طرّاح و برنامهریز نبودن، دنیایی وظاهربین بودن و مصرف کننده بودن و نیز تکلیف مداری آن بحث شده است.
بررسی جایگاه علیت و لوازم آن از نظر دو فیلسوف عقلگرا: ابن سینا و دکارت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مسئلهٔ علیت، یکی از مسائل مهم فلسفه است و انتظار می رود حداقل هر فیلسوف عقلگرایی به آن معتقد و پایبند باشد. هدف این نوشتار، بررسی جایگاه علیت از نظر دو فیلسوف عقلگرا، ابن سینا و دکارت است. مقالهٔ حاضر، ابتدا به چگونگی پیشبرد مسئلهٔ علیت در آثار هر یک از این دو فیلسوف بزرگ می پردازد؛ به این صورت که بیان می دارد ابن سینا و دکارت، هر دو معتقد به اصل علیت هستند و آن را می پذیرند؛ بنابراین انتظار می رود که به لوازم این اصل (ضرورت و سنخیت) نیز معتقد باشند و سپس به بیان این مسئله می پردازد که ""آیا این دو فیلسوف در روند بحث علیت هم عملا به لوازم آن معتقدند؟"" در نهایت با پیگیری بحث، به این نتیجه می رسد که ابن سینا هم معتقد به اصل علیت و هم لوازم آن، یعنی ضرورت و سنخیت است؛ اما دکارت، که بنیانگذار فلسفهٔ جدید در غرب است، با طرح اراده و مشیت الهی، در واقع مقدمات زیر سؤال بردن لوازم مهم علیت، یعنی ضرورت و سنخیت و در نتیجه اصل علیت را فراهم می کند. بنابراین دکارت، در مبانی اعتقاد خود به علیت، عقایدی غیر از ابن سینا دارد که پایبندی او به نتایج و لوازم علیت را مورد تردید قرار می دهد.
بررسی انتقادی نظریه این همانی ذهن و بدن در فلسفه ذهن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله نخست مراد از نظریه این همانی میان ذهن و بدن را تبیین، و سپس به برخی از ادله این نظریه اشاره می کنیم. در دلیل اول به نظریه اسمارت اشاره کرده ایم. وی بر اساس دیدگاه ویلیام اکامی مبنی بر اینکه اگر پدیده ای به صورت مادی قابل تبیین باشد نباید آن را با مفاهیم متافیزیکی تفسیر کرد، مدعی می شود ازآنجاکه امروزه تمامی حالات ذهنی از قبیل عشق و نفرت و علم قابل تبیین فیزیکی است، نباید از روح مجرد در توجیه این حالات بهره گرفت. در نقد این نظریه نشان داده ایم علاوه بر اینکه مبنای اکامی از نظر عقلی ناصحیح است به رغم پیشرفت های علمی، هنوز دانش تجربی بشر نمی تواند تفسیری پذیرفتنی برای حالات ذهنی ارائه دهد. در ادامه به دلیل دیویدسن بر نظریه این همانی اشاره و انتقادات وارد بر آن را بیان کرده ایم و در پایان چنین نتیجه گرفته ایم که قایلان به این همانی میان نفس و بدن ادله متقن و صحیحی برای این نظریه ندارند.