فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۲۱ تا ۷۴۰ مورد از کل ۹٬۸۳۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
در طی سده اخیر، واژه مکان همراه با طیف وسیع معانی، تقریباً در تمامی فضاهای معماری مطرح شده است. ساخت مکان، به معانی و باورهای انسان تجسد بخشیده و ارتباط عمیقی با ساحت های وجودی انسان و ارتباط وی با محیط اطراف خود دارد. از این رو پرداختن به چگونگی ارتباط انسان با طبیعت به صورت تحدید شده در حوزه منظر و شناساندن نوع ارتباط شکل گرفته، گام اولیه در بررسی مفهوم مکان است. از سویی دیگر، باغ ایرانی به عنوان نمونه متعالی از منظر ایران، تصویر باورهای انسان ایرانی ـ اسلامی در بطن تاریخ است که علی رغم ناملایمات، همچنان به عنوان الگویی موفق از آن یاد می شود.
بدین منظور، پژوهش حاضر در تلاش است تا با بررسی عناصر باغ ایرانی، و تطبیق آنها با مفاهیم و اجزای مکان کیفیت هایِ واجدِ معنایِ روح مکان در باغ ایرانی را شناسایی کند.
نگارندگان این مقاله، به سبب باور به ارتباط ناگسستنی انسان و محیط، از رویکرد پدیدارشناسانه نسبت به مفهوم مکان و باغ ایرانی استفاده کرده اند. روش تحقیق در این کار، روش توصیفی ـ تحلیلی و ابزار جمع آوری اطلاعات، کتابخانه ای بوده است.
نتایج، حاکی از آن است که هر کدام از اجزای باغ، علاوه بر دارا بودن کیفیت هایی شناخته شده، به سبب داشتن کیفیت های لاهوتی و قدسی به انضمام بار معنایی و تاریخی، در جهت القای حس مکان به مخاطب نقش به سزایی دارند. مفاهیمی چون محصوریت، گستردگی، هندسه و فضا که از ارتباط بین عناصر باغ ایرانی به وجود آمده اند، دارای کیفیت هایی مادی و معنایی هستند که باغ ایرانی را واجد حس مکان (روح مکان) می کنند.
فضا و زمان در معماری
جایگاه عقل در مفهوم پایداری شهر، نگاهی دیگر به مبانی نظری معماری و شهرسازی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطابق با اصول و مبانی شناخت در اندیشه اسلامی، زاویه ای که از آن هر چیزی و از آن جمله مبانی معماری و شهرسازی اسلامی مورد مطالعه، تعریف و تحلیل قرار می گیرد، زاویه عقل و حکمت است. هنرمند، معمار و یا شهرساز مسلمان، از راه دل (از دریچه عقل و حکمت الهی)، ملکوت (یعنی جنبه باطنی و عقلانی)، هستی و موضوعات جاری درآن (از جمله حقیقت باطنی شهر) را مورد مطالعه قرار می دهد، و به دانشی شفاف، حقیقی و مطابق با واقع دست مییابد. براساس این بینش، شفافیت، خوانایی، پایداری و استحکام ساختار نظری و عملی هر چیزی، در پایداری و استحکام ذاتی عقل مایه به کار گرفته شده در آن است. تردیدآلود بودن و مشکوک بودن، ابهام و تزلزل پذیری در هر نظامی ( ازجمله نظام سازمانی یک شهر) نتیجه مستقیم جهل (یعنی عدم عقل محوری و یا عدم فعالیت عقل درآن) است. بهره مندی معمار و معماری (و یا شهرساز و شهرسازی) از اندیشه ای عقل مند و برهانی (و به عبارتی، دارای استدلالات منطقی)، آن ها را از انواع شک ها و تردیدهای ممکن می رهاند، و نوعی استحکام و استقلال و پایداری حقیقی و اصیل و تزلزل ناپذیر در مفهوم، ساختار انسانی و حتی کالبدی شهر به وجود می آورد. ذات عقل، «یکتایی» است. و میوه آن، وحدت و یگانگی است، و هرگز کثرت و تضاد و تزاحم در آن راه ندارد.
«برنامه ریزی محله - مبنا» رهیافتی کارآمد در ایجاد مدیریت شهری پایدار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دهه های اخیر، بسیاری از سازمان ها و نهادهای مدیریت و برنامه ریزی بر ترویج نوعی نگرش مشارکتی برای تشویق مدیریت و برنامه ریزی از"پائین به بالا" وتاکید بر اجتماعات محله ای به منظور توانمندسازی آنها و نظارت بر اقدامات توسعه ای تاکید داشته اند. مقاله حاضر که در پی تبیین نقش و جایگاه «رهیافت محله مبنا» به منظور استفاده از آن در نظام برنامه ریزی و مدیریت شهری است سعی دارد که ضمن توضیح اجمالی چگونگی تغییر و تحول در پارادایم شهرسازی؛ عوامل بروز و ظهور نگرش جدید به مدیریت و برنامه ریزی شهری را بررسی کرده، مشخصه های رویکرد جدید را تبیین کرده و ظرفیت های آن را در نظام مدیریت شهری ارائه نماید. بررسی نظریات، دیدگاه ها، مشخصات و مفهوم برنامه ریزی محله مبنا نشان داد که رویکرد مذکور در جستجوی تعامل اجتماعی بوده و مشارکت بازیگران محلی را در دستور کار قرار داده است، تسهیل کننده و هماهنگ کننده بوده و کمتر به مداخلات کالبدی فضائی پرداخته و بانگاه فرایندگرا به پایداری تصمیمات در سطوح مختلف خواهد انجامید.
معرفی اثر-مبانی طراحی نورپردازی
حوزههای تخصصی:
محمدکریم پیرنیا و دونالد ویلبر؛ تفاوت مقاصد و عناصر روایت سبکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاریخ معماری ایران رشته ای است که هرچند پیشینه ای در سده اخیر دارد، مبانی و موضوعات آن هنوز محل بحث است. یکی از مهم ترین ابزارهای تاریخ نگاری معماری و هنر، سبک شناسی است. در این مقاله، به مقایسه مقاصد سبک شناسیِ دو تن از مهم ترین مورخان معماری ایرانی، یعنی محمدکریم پیرنیا و دونالد ویلبر می پردازیم. هدف مقاله تأمل در سبک شناسی معماری ایرانی و نشان دادن اثر مقاصد سبک شناختی بر تجربه تاریخ نگاری معماری است. مقاله به روش تحلیل مایگانی، مفاهیم را از تاریخ نامه اصلی هریک از دو نویسنده، یعنی کتاب های سبک شناسی معماری ایرانی و معماری اسلامی ایران در دوره ایلخانان استخراج می کند. سپس با استدلال منطقی، آن مفاهیم را در مقابل یکدیگر قرار می دهد. برای این منظور، ابتدا مقدماتی را مقایسه می کنیم که پیرنیا و ویلبر برای تدوین روایت های سبکی شان از تاریخ معماری فراهم کرده اند؛ سپس عناصر روایی و اهداف سبک شناسی ایشان را تطبیق می دهیم. در مقدمات، تفاوت های ایشان را در طبقه بندی سبکی و تحدید مکانی و زمانی آثار نشان می دهیم و در مقایسه عناصر روایت، تفاوت های ایشان را در پرداختن به منشأ سبک ها، مراحل سبک ها، و تحول سبک ها بررسی کرده ایم. عناصر فرعی تر روایت ازجمله ارتباط های سبک ها را با یکدیگر و همچنین مقاصد و تفاوت های تاریخ نامه های ایشان را برای معماران روشن کرده ایم. یافته های مقاله نشان می دهد رویکرد پیرنیا و ویلبر به سبک شناسی یکسان نیست. به نظر می رسد غایت های متفاوتی در پس تاریخ نویسی پیرنیا و ویلبر وجود داشته که باعث استخدام دو دستگاه متفاوت سبک شناسی شده است. در سبک شناسی پیرنیا، توجه به نقش مناطق در شکل گیری سبک های معماری، مشوق معماران است برای روی کردن به معماری بومی به هدف حرکت در مسیر معماری ایرانی. بااین حال از نظر پیرنیا هریک از سبک ها، قوت و ضعف هایی دارند و در مقام الگو هم ارز نیستند. او تحولات درونی معماری را عامل مهم تغییر سبک ها می داند. ویلبر قائل به نوعی پیوستگی در سبک های ایرانی است؛ چنان که گویی هر سبک از سبک قبلی خود زاده می شود. او قضاوت ارزشی درباره سبک ها نمی کند و تغییر سبک ها را بازتاب تحولاتی در بیرون از معماری می بیند. به این نحو، سبک شناسی پیرنیا را می توان معلمانه و درونی نامید و سبک شناسی ویلبر را مورخانه و بیرونی.
تحلیل سامانه نورگیری و تهویه در کاخ های هخامنشی تخت جمشید با تاکید بر تالار صد ستون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از شواهد هنر معماری هخامنشیان در مرزهای کنونی ایران می توان کاخ های متعددی را برشمرد که در بخش هایی از استان های فارس و بوشهر پراکنده شده اند. در بیشتر پژوهش های باستان شناختی و معماری بر نحوه پراکندگی، ویژگی های ساختار معماری و نقوش برجسته تاکید ویژه ای شده اما توجه چندانی به رویکردهای مهندسی و طراحی معماری بخش های مختلف بنا های نشده است. در پژوهش حاضر تلاش بر این است که با رویکردی فنی و با تحلیل های مهندسی نحوه عملکرد سامانه تهویه و نورگیری بناهای تخت جمشید مورد بررسی قرار گیرد. در این راستا پس از مطالعات کتابخانه ای و بررسی پیشینه تحقیق ، با استفاده از نرم افزار 3DMAX و مدل های سه بعدی طراحی شده، به بررسی موضوع پرداخته ایم. نتایج حاصل از این تحقیق حاکی از آن است که سامانه نورگیری و تهویه در کاخ های صد ستون، عمارت خزانه و برخی کاخ های مشابه دیگر، برخلاف طرح های پیشین به صورت جانبی بوده است؛ بدین شکل که اختلاف ارتفاع حاصل از دیوارهای خارجی و داخلی این کاخ ها، شرایط مناسبی برای نورگیری از جناحین دیوارها با تعبیه پنجره هایی در بالای آن ها فراهم می نموده است.
ساخت قلمدان به شیوه ی ورقه ای
حوزههای تخصصی:
نوسازی طبیعت گرا؛ رویکرد احیای طبیعت در بافت شهری سانتاکروز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر بهار ۱۳۹۱ شماره ۱۸
حوزههای تخصصی:
انسانی که روزی خود را در دامن طبیعت می دید، امروز رابطه اش با طبیعت به سلطه تبدیل شده است. از این رو به دلیل شکاف عمیق بین انسان و طبیعت، حضور طبیعت و یا تقویت آن در شهر از عوامل ضروری در طراحی منظر شهری امروز محسوب می شود که باید بین شهر به عنوان یک جزء و طبیعت به عنوان یک کل، رابطه ای مطلوب برقرار کرد. «خوان مانوئل پالرم»، معمار منظر اسپانیایی، طبیعت را عاملی مهم در طراحی منظر و فراتر از یک نگرش سطحی می داند. وی با بیان اینکه معرفی مفهوم منظر از طریق تحقیق پیرامون اصل هویت است، سعی دارد از طریق ایجاد فضاهای جمعی با استفاده از بازسازی طبیعت تاریخی شهر، محیطی آشنا را برای شهروندان به عنوان یک نقطه شاخص شهری در دل شهر فراهم کند. پالرم در بازسازی دو پروژه ""جاده سانتوس"" و ""پارک گارسیا سانابریا"" در شهر سانتاکروز، توانست ایده هایش را به منظور استفاده از طبیعت در طراحی منظر به نمایش بگذارد و وارد فضای شهری کند. در نظریات پالرم، منظر به عنوان ابزاری، که می توان به وسیله آن فراتر از فردیت خود در جستجوی یک توافق جمعی باشیم، تعریف شده که محدودیتی برای آن وجود ندارد؛ در این راستا او ارتقای ابعاد فرهنگی منظر را در پی توجه به ساختار هویت جمعی می داند که از طریق آن هم زیستی بین تنوع فرهنگی و اعتقادات مربوط به جامعه معاصر برجسته می شود. در این نوشتار تلاش می شود با تحلیل دو پروژه، رویکردهای مختلف پالرم در پیوند طبیعت با بافت شهر مورد بررسی قرارگیرد.
تأثیر توسعه شهر تهران بر گسترش بافت های فرسوده (مشکلات و تنگناهای محله هفت چنار - بریانک از منظر گسترش بافت فرسوده)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عدم توجه به فرسودگی شهری منجر به توسعه برونزا و تهیشدن شهر میشود. شهر تهی، محل اسکان مهاجرین تازهوارد، فقر، محرومیت و آسیبهای اجتماعی میشود. بررسی تجارب کشورهای جهان حاکی از آن است که کلانشهرها با اتخاذ تدابیر مناسب شرایط درونی کشور خویش و استفاده از فرصتها و نقاط قوت خود فضاهای سرزنده و مناسب ایجاد کرده و از این طریق بر توسعه نابخردانه و ناآگاهانه شهر مسلط شدهاند. توسعه نااندیشیده شهر تهران در جهت احداث شهرهای اقماری، شهرکها و شهرهای جدید و سکونتگاههای خودرو منجر به بیتوجهی به بافتهای مرکزی شهر شده است، از طرفی جریان مهاجرتهای روستایی و حاشیه شهری با قدرت خرید پایین به سوی محلات مرکزی بر بسط و گسترش فرسودگی افزوده که در این راستا اتخاذ سیاست مناسب توسعه شهری که توأمان هم از درون و هم در حاشیه معضلات ناشی از نابسامانیهای توسعه شهری را برطرف کند لازم به نظر میرسد. در این راستا پژوهش حاضر سعی در رسیدن به اهداف خود در قالب شناخت توسعه فضایی (کالبدی، اجتماعی فرهنگی) در سطح کلانشهر تهران و تأثیر جریان توسعه بر محله هفتچنار و شناخت روند شکلگیری بافتهای فرسوده در این محله و شناخت تأثیر جریان مهاجرتها در شکلگیری و گسترش فرسودگی در آن محله دارد. فرض بر آن بوده که روند توسعه شهر تهران در ادوار گذشته منجر به ایجاد و گسترش بافتهای فرسوده در سطح شهر است و از طرفی جریانهای توسعه کلانشهر تهران بر محلههایی که در حاشیه ماندهاند (مانند محله هفتچنار) تأثیراتی منجر به فرسودگی داشته است. فرض دیگر اینکه جریانهای مهاجرت گروههای کمدرآمد و روستایی و حاشیهنشین به محله هفتچنار منجر به گسترش و دوام فرسودگی در این محله شده است. روش تجزیه و تحلیل در این پژوهش، کیفی با استفاده از روش ماتریس سوات swot، تعیین نقاط قوت و ضعف و فرصت و تهدید در خصوص توسعه کلانشهر و تأثیر آن بر گسترش بافتهای فرسوده در سطح شهر تهران و روش تجزیه و تحلیل جریانها و استفاده از دادههای آماری (در مواقع لزوم) است. نتایج حاصل از این پژوهش گویای این نکته است که انقلاب اسلامی عامل مهمی در ایجاد و تغییر و تحولات در محله هفتچنار بوده است. طی سالهای اولیه انقلاب، توسعه مناطق حاشیهای و گسترش ساخت و سازهای غیررسمی پیرامون شهر تهران به اوج رسید. گسترش تهران از برون منجر به بیتوجهی به محلات مرکزی از جمله هفتچنار شد و این موضوع محله را به سمت فرسودگی سوق داد. این موضوع منجر به اسکان سیل مهاجران تازهوارد حاشیه شهری و روستایی در محلات فرسوده مرکزی کلانشهر تهران و از آن جمله محله هفتچنار شد. تداوم و بسط فرسودگی این محله از دو مشکل اساسی منتج میشود : از طرفی مشکلات پایینبودن نرخ درآمد خانوارها که موجب پایینآمدن توان پرداخت هزینههای خدمات شهری، عدم مشارکت ساکنین در بهسازی محیط زندگی و افزایش مشکلات اقتصادی خانوارها شده است و از طرف دیگر وجود بافت مسکونی فشرده و فرسوده است به گونهای که این محله یکی از آسیبپذیرترین محلات منطقه 10 در برابر زلزله است. پایینبودن توان اقتصادی ساکنان محله مانع از نوسازی واحدهای مسکونی و یا مقاومسازی واحدهای مسکونی میشود.
نگاهی بر هنر نساجی ایران
حوزههای تخصصی:
فرایند هویت سازی از دیدگاه لاکان؛ تضاد هویت با نوسازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از آنجا که در حفاظت از شهر ها و بنا های فرهنگی تاریخی، پاسخ به نیاز های جدید شهروندان و حفظ هویت تاریخی شهر ها هم زمان مدنظر است، پاسخ گویی به این دو رویکرد به ظاهر متضاد که یکی معطوف به حال و آینده و دیگری وفادار به گذشته است اهمیت دارد. هویت شهری دارای دو بعد اصلی است؛ بعد اول، حقیقتی است که دیده نمی شود و بعد دوم، منظر و کالبدی است که در برابر دیدگان قرار دارد. نوسازی بافت های تاریخی باید مبنای نظری و چارچوبی داشته باشد که در آن کالبد و ساختاری که دیده می شود همراه با جنبه های فرهنگی اجتماعی، به صورت توأمان مورد توجه قرار گیرد، به طوری که این بافت ها هویت و اصالت خود را از دست ندهند. نویسندگان این مقاله بر این باورند که حل چالش بین هویت و نوسازی بافت های تاریخی، بدون در نظر گرفتن فرایند هویت سازی و لایه های معنایی آن امکان پذیر نیست. به منظور دست یابی به چارچوب هویت بخشی به محیط، از نظرات «ژاک لاکان1» (1981-1901) روانکاو، نظریه پرداز، مدرس و یکی از تأثیرگذار ترین روشنفکران فرانسوی قرن بیستم، استفاده شده که دیدگاه هایش، دریچه جدیدی در مطالعات اجتماعی گشوده است. این مقاله نشان می دهد چطور سطوح اولیه هویت مکان، ""ادبیات طراحی و برنامه ریزی در سطح جهانی"" را شکل می دهد و سپس در سطوح بالاتر با عمیق تر شدن هویت مکان، ""زبان طراحی و برنامه ریزی محلی"" شکل می گیرد. درنهایت به منظور انجام فرایند نوسازی در بافت های تاریخی، با توجه به ارزش هر اثر به لحاظ کالبدی، عملکردی و معنایی، باید تصمیم گرفت کدام یک از این سطوح، باید بدون تغییر بماند، کدام یک قابلیت تغییر دارد و این قابلیت به چه میزان است.
معرفی نورگیرهای گره چینی در معماری سنتی ایران
حوزههای تخصصی:
تزئینات پارچه در ایران باستان (ایلام، ماد، هخامنشی)
حوزههای تخصصی:
بررسی تداوم سنت های مؤثر در شکل گیری پل خواجو براساس مطالعه تطبیقی پل های تاریخی شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استمرار تجارب در معماری گذشته ایران، همواره به شکل سنتی وجود داشته است. حفظ و تداوم این سنت ها در راستای پاسخگویی به نیازهای جدید، پایه ای برای نوزایی آثار بدیع و در عین حال مورد پذیرش جامعه بود. پل های تاریخی اصفهان، نمونه ای از تکوین و تکامل چنین روندی است که در دوره صفویه به اوج شکوفایی رسید این شکوفایی که با مرمت پل های گذشته و احداث پل های جدید همراه بود، به دلیل رونق تجارت، پایتختی اصفهان و گسترش شهر به سمت رودخانه زاینده رود ایجاد شد. در میان این پل ها، پل خواجو دارای کالبد متفاوتی نسبت به دیگر پل های اصفهان است که به همین دلیل در این پژوهش به آن توجه ویژه شده است. سؤالات اصلی نیز پیرامون چگونگی شکل گیری این پل (خواجو) با توجه به تجربیات و ایده های رایج در پل های منطقه شکل گرفت. برای پاسخگویی بهتر با نگاه به سه معیار کارکرد، کالبد و سازه، سنت های مؤثر و چگونگی تداوم آنها در شکل گیری پل خواجو شناسایی شدند. باید توجه داشت که تحولات جوامع انسانی و توجه بیش از حد به جابه جایی سواره در دهه های اخیر، سبب افت کیفیت فضایی پل شده و مفهوم پل را به عاملِ ارتباط دهنده دو نقطه تقلیل داده است. به همین دلیل، مناسب است که با توجه به نمونه های گذشته، در کنار توجه به ساختار سازه ای پل های جدید، به نقش و مفهوم پیاده نیز توجه شود. این پژوهش که براساس مطالعات تطبیقی و به روش توصیفی ـ تحلیلی انجام پذیرفته، نشان می دهد، آن چه سبب ارزش پل خواجو شده، نگاهی است که به انسان پیاده دارد؛ انسانی که راه می رود، تفکر و تماشا می کند، می شنود، می آساید و به تفریح می پردازد. کالبد این پل، به همه این نیازها پاسخ داده و شرایط مناسبی را برای بروز آنها فراهم آورده است. از آن جا که امروزه بیش از گذشته، نیاز به چنین تفکری در طراحی وجود دارد؛ تجربه پل خواجو احتمالاً می تواند در طراحی پل ها و دیگر بناهای معماری مؤثر واقع شود.
طراحی شهری عمودی، مفاهیم و الزامات تحقق آن در کلان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نخستین هدف این مقاله بررسی محتوا و پیشینه رویکرد طراحی شهری عمودی به عنوان نظریه جدید طراحی شهری است که در راستای حل مشکلات شهری ناشی از کمبود زمین بوجود آمد.علاوه بر این بررسی شرایط شهر تهران به عنوان کلان شهری در حوزه جنوب غرب آسیا، برای تحقق اهداف رویکرد فوق و تحلیل محتوای متون تخصصی و بررسی تحلیلی – ارزیابانه رویکردها و جنبش های مطرح در توسعه شهری عمودی، به منظور استخراج پیشینه طرح این رویکرد از دیگر اهداف این نوشتار است. بر طبق یافته های این نوشتار، رویکردهایی همچون منظر عمودی، آسمان خراش های پایدار، شهرسازی اکولوژیک و طراحی اکولوژیک، ریشه های شکل گیری رویکرد طراحی شهری عمودی است. همچنین دو مقوله پایداری اکولوژیک و توسعه عمودی برای استفاده از حداکثر فضای آسمان از موضوعات اصلی و محوری این رویکرد است.در ادامه، ویژگی های کلان شهر تهران به لحاظ شرایط زمین و رشد عمودی با استناد به پیشنهادات طرح جامع مورد مداقه قرار گرفته و در انتها با رویکرد مشکل محور و نظریه زمینه ای در پژوهش های کیفی، الگویی برای چگونگی مواجهه با این موضوع در قالب ارایه پیشنهاداتی در باب نحوه بکارگیری پهنه های کلان شهر تهران مطرح شده است.