آب و هواشناسی کاربردی، داشته های اقلیمی را، در اجرای هدف های علمی، اقتصادی، و صنعتی به ویژه در سال های اخیر بسیار به کار می گیرد. همچنین تاثیرهای اقلیمی محیط در زمینه پزشکی نیز بسیار اهمیت دارد. اما جنبه های جغرافیایی بررسی های اقلیم، کاربرد متداول تری یافته و توسعه اقلیم شناسی کاربردی زمینه ای اساساً جغرافیایی دارد. در بررسی انجام شده رابطه عامل های اقلیم و آلودگی هوا و تعداد مراجعه کنندگان بیماری سکته قلبی در تهران در دوره آماری 94-1990با روش های آماری توصیفی، همچنین استفاده از ضریب همبستگی بین متغیرها سنجیده شده، و فرضیه ها با استفاده از آزمون t استیودنت آزمایش شده و نتایج زیر حاصل گردیده است. هر جا با افزایش تعداد مراجعه کنندگان به بیمارستان ها رو به رو هستیم میزان برخی از عامل های آلودگی هوا به ویژه منواکسیدکربن (CO)، دی اسیدنیتروژن (NO2) و دی اکسیدگوگرد (SO2) به میزان قابل ملاحظه ای افزایش داشته است. همچنین تعداد مراجعه کنندگان در فصل زمستان به دلیل فراوانی و تنوع اینورژن، طولانی بودن شب ها و افزایش میزان آلودگی هوا بیشتر است. بروز بیماری سکته قلبی به عامل های گوناگون بستگی دارد، از جمله آن ها آلودگی هوا است و پژوهش حاضر موید آن است.
روشنفکرى از جنبه فکرى بر دو خصیصه «خودآگاهى» و «عقل نقاد» بنا نهاده مىشود. از جنبه اجتماعى، پدیده روشنفکرى در غرب، در رویارویى با دین، فئودالیته و سلطنت شکل گرفت؛ ولى در ایران چنین تقابلهایى وجود نداشت و از این رو مقولهاى به نام «روشنفکرى دینى» به وجود آمد. روشنفکران دینى با وجوه اجتماعى و اقتصادى دین کاملاً مواجهه انتقادى دارند. روشنفکران در اروپا عامل بهوجود آوردن تحولات جدید بودند؛ ولى روشنفکرى در جامعه ما محصول برخورد ما با فرهنگ، تمدن و سیاست فرنگى است.
جدایى دین از دولت، تنها یکى از میوههاى فرعى سکولاریسم است. سکولاریسم در غرب انگیزهها و اندیشههاى آدمى را دچار تحولى اساسى کرده و انسانى دیگر پدید آورده است. سکولاریسم به ظاهر ضدمذهب نیست؛ اما از ضدیت با مذهب بدتر است؛ زیرا خود را جایگزین و بدیل دین قرار داده است؛ به طورى که مىتوان گفت دین و دیانت جدیدى ظهور کرده است. یکى از مهمترین پیامدهاى سکولاریسم، فقدان گذشت است که زندگى را به جهنم تبدیل کرده است.
اگر جامعه ما دچار اصلاحات بنیادى نشود، حتى حفظ مجموعهاى به نام «ایران» دشوار خواهد بود. اصلاحات معطوف به آزادى نیازمند لایههاى اجتماعى مناسبى است که در جامعه ما شکل نگرفتهاند و نیز باید به دریافت مناسبى از مقولات و مفاهیم موجود در جریان مدرنیته و مدرنیزاسیون برسیم. بخشى از اصلاحطلبان، قدرتجویان سالهاى قبل هستند که دچار تحول شدهاند. اصلاحطلبان برخى اشکالات ساختارى مشترک با جناح مقابل دارند و نتوانستهاند این مشکلات را حل کنند.