برقراری ارتباط مثبت و مؤثر و تناسب پیام با شرایط محیط و گیرنده، همواره مستلزم ارزیابی کیفیت ارتباط و سنجش تأثیرات پیام است. بدیهی است این ارزیابی، در ارتباطات غیرمستقیم که از طریق رسانههای جمعی صورت میگیرد، به مراتب پیچیدهتر از ارتباطات مستقیم رو در روست. نگارنده در این مقاله کوشیده است ضمن برشمردن علل و ابعاد این پیچیدگی، با مرور سه دیدگاه علمی ـ تحقیقی گرینبرگ و همکاران در دانشگاه ایالتی میشیگان، تحقیق رزنگرین و همکاران و نظریه جانوابر ـ آرای اندیشمندان را در باب روشها و شاخصهای ارزشیابی برنامههای تلویزیونی به بحث بگذارد. از نظر وی، پیچیدگی فرایند ارزشیابی در رسانههای جمعی به ویژه تلویزیون، روشهای سنتی را در این خصوص ناکارآمد و تدوین یک نظام جامع ارزشیابی تلویزیونی مشتمل بر شاخصها و روشهای ارزیابی پیکره برنامهسازی، برنامهها، آگهیها، هویت شبکهها و کل زنجیرة تولید را ایجاب کرده است.
در مجله ذهن شماره 5 مقالهای تحت عنوان "توجیه ترکیبی در حکمت سینوی و صدرایی" به چاپ رسید. این جستار حاوی سخن تازهای بود و آن این که اگر به میراث عظیم حکمت اسلامی نگاه متدیک و روش شناسانه داشته باشیم خواهیم دید که حکمت اسلامی در مساله توجیه از دو روش مبناگروی و انسجام گروی بهره برده است. این نوشتار سعی داشت بر این ادعا شواهدی عرضه کند و آن را امری پذیرفتنی تلقی نماید.
اما در همان مجله شماره 6 و 7 با نقدی مواجه شد. ناقد محترم تلاش کرده است تا چنین بنمایاند که حکمتاسلامی تک شیوهای است و تنها از روش مبناگروانه تبعیت میکند. این مقاله انتقادی، نقد خود را در دو بند گنجانده است که در این جا نخست نقدهای این دو بند ارزیابی میشود و سپس نکاتی چند به منظور نقدِنقد یا تحکیم اصل مدعا بیان خواهد شد.
مسأله تجربه دینى، از جمله مسائلى است که امروزه براى جامعه فرهنگى ما مسألهاى گشوده و مورد توجه است. در این اقتراح، از معناى تجربه دینى و ربط و نسبت آن با عرفان، ایمان و گزارههاى دینى سخن به میان آمده است. همچنین از حجیت معرفت دینى و ارتباط آن با دین شخصى و دین نهادینهشده تاریخى بحث شده است. عوامل تسهیلکننده و موانع وقوع تجربه دینى و نیز آثار و پیامدهاى تجربه دینى بر شخصیت و منش صاحب تجربه از دیگر مسائلى است که در اقتراح مطرح شدهاند. شرکتکنندگان در این اقتراح، آقاى مصطفى ملکیان و آقاى محمد لگنهاوزن بودهاند که به جهت رعایت اختصار، نظرات آقاى ملکیان را در اینجا منعکس مىکنیم.
یکی از مسائل مهم اجتماعی در حوزة امور زنان، امر آموزش و تحصیلات است و از فروعات مهم مسئله، پرداختن به این حقیقت است که آیا بین زنان و مردان در اصل محتوی و نحوة آموزش های علمی، دینی و غیره باید تفاوتی قائل شد یا خیر؟ بررسی ابعاد این سؤال مستلزم بررسی و تحقیق، پیرامون محورها و اصولی است که در این مقاله آن ها را پی می گیریم.