نشانه شناسی علمی است که به مطالعه نشانه ها و دسته بندی آنها می پردازد. در این مقاله سعی شده از زاویه ای نشانه شناسانه به خوانش یک نمونه از آثار نگارگری با عنوان نگاره " آزمون فریدون پسرانش را" اثر " سلطان محمد" نگارگر مکتب تبریز پرداخته شود. در بررسی این نگاره نکاتی همچون انواع دلالت ها ، محورها و در نتها دلالت های بینامتنی در لایه های مختلف خوانش یک متن اعم از تصویری یا نوشتاری حائز اهمیت است و می توانند نام و سبک شخصی هنرمند ، مکتب یا سبک هنری را نیز دربر گیرند. نشانه شناسی می کوشد به این خوانش و کشف رمزگان دست یابد. مسلماً بررسی هم نشینی جهان تصویری و متن نوشتاری در این نگاره و بررسی نشانه های نمادین، نمایه ای و شمایلی موجب خوانش نشانه شناسی لایه ای این نگاره می شود.
عکاسی، نه یک شیوه ی تولید مکانیکی تصویر، بلکه یک رویه ارتباطی است. با تحقیقاتی که پیرامون کارکردهای عکس در ایران شده است، به ندرت با تحلیلی کیفی بر تاریخ این رسانه مواجه ایم. بنابراین، ضرورت پژوهشی، بر اساس واکاوی ساختارهای کلان جامعه ی ایران ایجاب می شود. نگارندگان می کوشند، فضای غالب عکاسی را در اکنون آن [1]واکاوی کنند. بدین منظور از دریچه ی «گفتمان» به آن نگاه می شود تا به این سؤال پاسخ دهند که در دوره ی حاضر، چه گفتمانی، چرا و چگونه صورت بندی شده است؟ و این گفتمان چه ارتباطی با گفتمان های پیشینش دارد؟ به عبارتی با تقابل گفتمان اکنون و تاریخ آن روبروئیم. بدین منظور، نگارندگان مروری تاریخی بر عکاسی ایران می کنند تا درک بهتری از اکنونش حاصل کنند. چارچوب روش شناختی این تحقیق را اندیشه های میشل فوکو و استوارت هال تشکیل می دهد. نگارندگان اثبات می کنند که بدنه ی کنونی عکاسی ایران در گفتمانی فرهنگی احاطه شده و این گفتمان در رابطه ای دیالکتیکی با گفتمان های سیاسی و اجتماعی تاریخش قرار دارد. بررسی روابط قدرت، نقش سیاست، سوژه و ابژه سازی مواردی هستند که به آن ها پرداخته خواهد شد.
یکی از قدیمیترین تمدنهای بشری ساکن در فلات ایران ، تمدن ایلامی است که در شکل گیری تمدنهای پس از خود ، نقش اساسی ایفا کرده است . این تمدن در کنار و در روابط با تمدن های بین النهرینی بود و در امتزاج با فرهنگ آریایی های تازه وارد ، به شکل هنر هخامنشی تجلی کرد . در بررسی هنر هخامنشی ، به ویژه نقش برجسته های آن ، بخش عمده توجه به سوی هنر آشوری بوده و این در حالی است که ریشه های ایلامی این آثار کمتر مورد مطالعه و توجه قرار گرفته است . ...
یکی از وجوه مهم ساختار بصری هنر نگارگری ایران، وجه تزیین گرایی آن است که در مکاتب مختلف، صورت هایی متنوع به خودگرفته و در دوره صفوی با تدوین هفت اصل تزئینی نگارگری توسط احمد موسی، بیانی مدون یافته است. این اصول عبارتند از اسلیمی، ختایی، فرنگی، نیلوفر، ابر، واق، بند رومی(گره چینی). به نظر می رسد درباره کاربرد این اصول، در نگارگری مکتب مشهد، پژوهشی صورت نپذیرفته و از آنجا که نسخه هفت اورنگ ابراهیم میرزا، از جمله نسخ باشکوهی است که توسط نگارگران عصر صفوی در مشهد مصور گردیده، این بررسی می تواند اطلاعات بیشتری از ویژگی های نگارگری مکتب مشهد به دست دهد. بنابراین پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که اصول هفتگانه تزئینی نگارگری ایران در عصر صفوی، چگونه در نگاره های هفت اورنگ ابراهیم میرزا به کار رفته است؟ هدف پژوهش، بررسی تطبیقی کاربرد هفت اصل تزئینی نگارگری در نگاره های هفت اورنگ ابراهیم میرزاست. روش پژوهش توصیفی-تطبیقی و روش گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای است. یافته های پژوهش نشان می دهد که اصول ختایی و نیلوفر، بیشتر از سایرین و اصل اسلیمی بیشتر در کاشی نمای بناها، اصل ابر در نیمی از نگاره ها و اصل واق در اغلب آن ها استفاده شده، درحالی که اصل فرنگی بسیار کم تر و فقط در آثار شیخ محمد و میرزاعلی دیده می شود. اصل گره در نگاره های دارای بنا به سبک معماری رایج دوره صفویه استفاده شده است. درواقع نگارگران نسخه هفت اورنگ کوشیده اند تا به سنت تزئین گرایی نگارگری ایران وفادار باشند که علاوه بر نمایش مهارت آنان، می تواند از ویژگی های کتاب آرایی مکتب مشهد نیز به شمارآید.