اسطوره ها، افسانه و داستان های بسیار کهن به درازای خلقت بشر می باشند که حاوی معانی مستتر و نهفته درون روایت، حامل جهان بینی و ویژگی های فرهنگی آن جامعه می باشند. شاماران(نیمه انسان- نیمه مار)، یک روایت اسطوره ای است که از زمان های دور بافرهنگ کردستان گره خورده است. شاماران در هنر و ادبیات کردستان خدا بانوی مارها، نگهبان گنج و ثروت و دانای کل، استعاره ای کهن از دانش هایی است که در اختیار اوست. افسانه کهن و اساطیری شاماران دارای چند نوع روایت متفاوت در میان کردهای ایران است. در این پژوهش، روایتی مورد تحلیل قرار می گیرد که، در بخش های زیادی از استان کردستان و کرمانشاه در میان عوام مردم رواج دارد. نگارندگان در این پژوهش، قصد دارند ساختار و محتوای این روایت را مورد تحلیل و بررسی قرار دهند. به همین جهت، رویکرد سفر قهرمان از جوزف کمبل را انتخاب کرده و با روایت داستان تطبیق داده تا به درک و شناخت بهتری از قهرمان اسطوره ای، هم چنین، ساختار و محتوای داستان دست یابند. این پژوهش، به لحاظ ماهیت از نوع کیفی بوده و روش تحقیق توصیفی-تحلیلی می باشد. هم چنین گردآوری اطلاعات و داده ها با استفاده از منابع کتابخانه ای صورت گرفته است. این مقاله، در پی پاسخ به این پرسش است: آیا روایت مورد نظر از افسانه شاماران در این پژوهش، دارای روایت و ساختار اسطوره ای می باشد؟ نتیجه نشان داد که، قهرمان هم چون سایر اساطیر در مسیر سفر خویش به تکامل می رسد؛ و ساختار داستان شاماران اگرچه در اکثر مراحل با الگوی اسطوره یگانه کمبل مطابقت دارد، اما بخش هایی از آن وجود نداشته و سیر مراحل آن به صورت متوالی رعایت نشده است؛ چنان که قهرمان داستان، جایزه و برکت سفر خویش را در آخر داستان با پیوند با شاماران در دنیای فانی انسان ها دریافت می کند؛ نه در سرزمین اساطیر.
پایگاه میراث فرهنگی و گردشگری مستقر در روستای میمند در طول فعالیت 5 ساله خود در این روستا، در کنار مرمت و حفاظت از کالبد روستا، در زمینه های مختلف پژوهشی، همچنین پرورش استعدادهای کارشناسان بومی و غیر بومی در زمینه های مختلف پژوهشی و اجرایی نیز فعالیت های عمده ای داشته است. سیاست های مدیریتی در زمینه احیاء بافت میمند که به واسطه دستکند بودن آن، در ردیف بافت های خاص قرار می گیرد، تأثیر بسزایی در معرفی بهتر روستا و خدمات رسانی بهتر به گردشگر و در نهایت رونق زندگی بومی در این روستا دارد. سیاست های خاصی که پایگاه میراث فرهنگی (که نگارنده نیز عضوی از آن بوده) در این زمینه در پیش گرفته، به الگویی برای طراحی در بافت روستا و همچنین استفاده بهینه از فضاهای دستکند متروکه روستا گردیده است. این نتایج و مقاله پیش رو نتیجه پژوهش های میدانی و روش آزمون و خطا، طی سال های گذشته به دست آمده است و در نهایت گویای این مسئله است که با در نظر گرفتن الگوهای اصیل و بومی منطقه میمند، گام های موثری در راه احیاء این روستای تاریخی برداشته شده است؛ و می توان در بافت های روستایی دیگر نیز از این الگوهای بومی الهام گرفت.
در ایران باستان به روایت های نوشتاری و نقوش بازمانده، موسیقی از جایگاه بالایی برخوردار بوده است، و اغلب شاهان و دولت مردان به موسیقی اهمیت می دادند. از این دوران، نام سازهای بسیاری باقی مانده است که نقوش برخی از آن ها، در نقش برجسته ها، طرح و نقش روی ظروف دوران مختلف، قابل شناسایی است. در این مقاله، به سازهای ایران باستان که روی ظروف و نقش برجسته ها باقی مانده، پرداخته شده است؛ با بررسی آن ها، اهمیت و جایگاه موسیقی در آن دوران، مورد پژوهش قرار می گیرد. روش پژوهش، توصیفی– تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای بوده است. با بررسی نقوش و متون دوران باستان، مشخص شد، موسیقی، هنری جداگانه نبود و همراه سایر رسوم اجتماعی، مانند مراسم مذهبی، جشن ها و جنگ ها اجرا می شد. با توجه به پیکرک های گلین نوازندگان عیلامی، می شود حدس زد که، از موسیقی در آیین های مذهبی بهره می بردند. در اولین هم نوازی جهان- که در مهر چغامیش دیده شد- همه نوازندگان، بانوان هنرمند عیلامی بودند. موسیقی در دوران هخامنشی به سه شکل بزمی، مذهبی و رزمی وجود داشته است؛ این مساله، اهمیت روز افزون موسیقی را در این دوران نشان می دهد و طبق اسناد مکتوب باقی مانده از دوران هخامنشی، اکثر نوازندگان در این دوره زن بودند. پیکرک های گلینی از نوازندگان دوران اشکانی به دست آمده که، اکثر آن ها زن هستند و اغلب آن ها، چنگ نوازانی هستند که، در حالت ایستاده، ساز می نوازند. با توجه به اهمیت موسیقی در این دوران و حضور گسترده زنان در عرصه موسیقی، می توان نتیجه گرفت که، زنان در ایران باستان از منزلت والایی برخوردار بودند. تنوع موسیقی و ساز در عصر ساسانی، رونق موسیقی و حرمت موسیقیدانان را نشان می دهد. با توجه به جایگاه اجتماعی موسیقیدانان، و این که نوازندگان در سفر و شکار، ملازم شاهان بودند و همچنین از اجرای موسیقی در جشن و شکار و مراسم های مذهبی، می توان به اهمیت موسیقی در این دوران پی برد.
هر نقش و اثر هنری متشکل از دو بخش معنایی صورت و معنی است. دین،آیینوفرهنگملیمعمولاً درصورت و معنایآثار هنریملتیمتجلیمی گردد، کهارزش ها وشاخص هایتعیین کننده ایدر روحآن آثار پدیدار می شود. معماری معابد و اماکن مذهبی که تجلی گاه عالم دیگرند نقطه مرکزی اتصال روح به عالم برتر خواهد شد. حال در پی آنیم که بیابیم، درآمیزی سمبل ها در گسترش معنایی فضای درونی این مکان ها چه نقشی را بازی می کنند؟ در نوشته حاضر با دریافت و شناسایی وحدت و عناصر وجودی آن در دین معاصر اسلام، به پردازش حضور آن در معبد دور-اونتاش در دنیای کهن می پردازیم. هدف این پژوهش با شناسایی عناصر متمرکز بر وحدت در این بنا، در پاسخگویی به این سؤالات است که:
1- «آیا مفهوم وحدت در ادیان باستانی ایلامی(در معماری نجومی چغازنبیل) نیز حضور داشته است؟»
2- «آیا می توان رخداد وحدت را در این معماری، اولین رخداد وحدت در جهانِ واقع دانست؟»
این پژوهش به وجه اشتراک فرم در معماری باستان و وحدت دینی در فضای معماری عصر حاضر با تأکید بر معماری معبد دور-اونتاش (چغازنبیل) می پردازد، که به حضور حقیقتی آنسوی واقعیت اشاره دارد. درپی پاسخگویی به این مقوله به شرح و تفسیر معنایی وحدت، نحوه حضور آن در فضا و کاربرد آن در معماری دینی پرداخته ایم.