فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۸۱ تا ۸۰۰ مورد از کل ۱٬۷۱۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
یکی از روشهای مناسب برای اندازه گیری شاخص های آنتروپومتریک استفاده از روش سریع و غیر تهاجمی آنالیز امپدانس الکتریکی (BIA) است که با دقت بیشتر و هزینه نسبتا کمتری قادر است اطلاعات جامعی از ترکیبات بافتی بدن را در حداقل زمان ارائه نماید. هدف این پژوهش اندازه گیری شاخص های آنتروپومتریک و ارزیابی ترکیب بدنی کارکنان دانشگاه شهید مدنی آذربایجان بوسیله روش BIAو مقایسه آن با نورم های مرجع مربوط به سازمانهای معتبر بین المللی مثل سازمان جهانی بهداشت (WHO) و موسسه ملی قلب، ریه و خون (NHLBI) است. برای این منظور270 نفر (شامل 209 مرد و 61 زن با دامنه سنی 59-23) برای مشارکت در این تحقیق داوطلب شدند. برخی شاخص های ترکیب بدنی آنها ازجمله شاخص توده بدنی (BMI)، درصد چربی بدن (BF%)، نسبت دور کمر به دور لگن (WHR)، توده چربی بدن (MBF)، توده بدون چربی (LBM) و شاخص های دیگر بوسیله روش آنالیز امپدانس الکتریکی تعیین شد. نتایج نشان داد در مردان و زنان به ترتیب میانگین درصد چربی بدن 12/5±38/24 و 11/5±03/33 درصد، شاخص توده بدنی 53/3±36/26 و 69/4±41/26 کیلوگرم برمترمربع ، نسبت دور کمر به دور لگن 06/0±90/0 و 05/0±83/0، توده چربی بدن 35/6±48/19و1/7±88/21 کیلوگرم، توده بدون چربی93/6±12/58 و 51/5±99/42 کیلوگرم بود. ارزیابی متغیرها ثابت کرد حدود 65 درصد مردان و 67 درصد زنان تحت بررسی دارای BMI فراتر از نرمال بعبارتی تیپ بدنی اضافه وزن و چاق می باشند و در شاخص درصد چربی حدود 3/61٪ زنان و 9/79٪ مردان دارای چربی بالاتر از دامنه نرمال، و در شاخص نسبت دور کمر به دور لگن _که از آن به عنوان مهم ترین شاخص خطرزای بیماریهای قلبی عروقی یاد می شود_ حدود9/33 زنان و 2/6 درصد مردان در منطقه خطر بالا قرار دارند.
تأثیر شش هفته تمرین تناوبی با شدت بالا (HIIT) بر عوامل فیبرینولیتیک (t-PA، PAI-1 و کمپلکس t-PA/PAI-1) مردان جوان غیرفعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر شش هفته تمرین تناوبی با شدت بالا (HIIT) بر عوامل فیبرینولیتیک (t-PA، PAI-1 و کمپلکس t-PA/PAI-1) مردان جوان غیرفعال بود. به این منظور، 18 مرد جوان غیرفعال به صورت داوطلبانه در این پژوهش شرکت کردند و به طور تصادفی به دو گروه تجربی (9n=، سن:41/1±33/24 سال، قد:91/4±22/176 سانتی متر، وزن:59/6±27/72 کیلوگرم) و کنترل (9n=، سن:01/2±27/23 سال، قد:88/6±22/180 سانتی متر، وزن: 23/7±27/76 کیلوگرم) تقسیم شدند. گروه تجربی به مدت شش هفته و سه جلسه در هفته پروتکل تمرینیHIIT را اجرا کردند که هر جلسه شامل چهار تا شش تکرار دویدن با حداکثر سرعت در یک ناحیه 20 متری با 30 ثانیه بازیافت بود. نمونه های خونی یک روز قبل و 48 ساعت بعد از اجرای پروتکل تمرینی، به صورت ناشتا برای تجزیه و تحلیل های آزمایشگاهی جمع آوری شد. داده ها با استفاده از آزمون آماری t مستقل تجزیه و تحلیل شد و نتایج نشان داد، به دنبال شش هفته اجرای HIIT، مقادیر استراحتی PAI-1 در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل به طور معنادار 13/35 درصد کاهش (012/0=P) و مقادیر t-PA 69/50 درصد و کمپلکس t-PA/PAI-1 140درصد افزایش یافتند که این تغییرات نسبت به گروه کنترل معنادار نبود (257/0=P و 127/0=P). همچنین، نتایج پژوهش حاضر، افزایش معنادار 8 درصدی VO2max، حجم پلاسما و کاهش معنادار 68/15 درصدی چربی بدن را در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل نشان داد. با توجه به نتایج پژوهش حاضر، به نظر می رسد اجرای شش هفته HIIT علاوه بر کاهش مؤثر چربی بدن و افزایش آمادگی هوازی، به بهبود نسبی فرایند فیبرینولیز و هموستاز در مردان جوان غیرفعال منجر می شود.
تاثیر تمرین مقاومتی کوتاه مدت با دو شدت متفاوت بر غلظت سرمی سیتوکین های ضدالتهابی و مقادیر تری گلیسیرید و گلیکوژن کبدی موش های صحرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: امنتین-1 آدیپوکین تازه شناخته شده ای با ویژگی های ضدالتهابی و افزایش حساسیت انسولینی است که نقش مهمی در پاتوژنز چاقی و بیماری های مرتبط با آن دارد. هدف این پژوهش، بررسی تاثیر تمرین مقاومتی با شدت های مختلف بر سطوح سرمی امنتین-1 و آدیپونکتین همراه با مقادیر تری گلیسیرید و گلیکوژن کبدی موش های صحرایی نر بالغ بود.
روش شناسی: 24 سر موش صحرایی نر از نژاد ویستار (12 تا 14 هفته ای) به طور تصادفی به 3 گروه کنترل، تمرین مقاومتی با بار معادل 50% وزن بدن (تمرین 1) و تمرین مقاومتی با بار معادل 100% وزن بدن (تمرین 2) تقسیم شدند. تمرین مقاومتی شامل بالا رفتن از نردبان با وزنه های متصل به دم حیوانات بود. به منظور تعیین غلظت سرمی امنتین-1 و آدیپونکتین از روش الایزا استفاده شد.
یافته ها: پس از 4 هفته تمرین مقاومتی تفاوت معنی داری در غلظت سرمی امنتین-1، آدیپونکتین و گلوکز گروه های مختلف مشاهده نشد (05/0
اثر گرم کردن بر شاخص های کوفتگی عضلانی تاخیری دانشجویان پسر غیرورزشکار پس از انقباض های برون گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمقدمه و هدف: کوفتگی عضلانی تاخیری یکی از شایع ترین آسیب های عضلانی در جریان فعالیت های ورزشی و حتی زندگی روزمره است. به منظور کاهش عوارض ناشی از DOMS ارائه راهبردهای پیشگیری و درمان لازم است.پژوهش حاضر به منظور بررسی اثر گرم کردن بر شاخص های کوفتگی عضلانی تاخیری دانشجویان پسر پس از انقباض های برون گرا انجام شد.
روش شناسی: این مطالعه تجربی، روی 18 نفر از دانشجویان غیر ورزشکار دانشگاه گیلان که به طور داوطلبانه در این مطالعه شرکت کردند انجام شد. " آزمودنی ها به طور تصادفی به دو گروه گرم کردن (5 دقیقه دویدن با شدت 60% حداکثر ضربان قلب، 6 دقیقه حرکات کششی ایستا و 2 نوبت 25 تکراری حرکت جلو ران با 20% 1RM) و شاهد تقسیم شدند. شاخص های اندازه گیری شامل کراتین کیناز سرم، تعداد نوتروفیل های خون، قدرت ارادی ایزومتریک و درک درد عضلانی بود. شاخص های مورد نظر در قبل، 24، 48 و 72 ساعت پس از فعالیت برونگرا اندازه گیری شدند. تجزیه و تحلیل داده های درون گروهی با آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و برای بررسی تفاوت بین دو گروه از آزمون ANOVA استفاده شد.
یافته ها: میزان کراتین کیناز، نوتروفیل ها و درک درد در هر دو گروه افزایش و میزان حداکثر قدرت ارادی ایزومتریک کاهش معنی دار داشتند. تفاوت معنی دار بین دو گروه تنها در تعداد نوتروفیل ها در 48 ساعت پس از فعالیت وجود داشت.
بحث و نتیجه گیری: با توجه به یافته ها، این مطالعه نشان می دهد که گرم کردن نمی تواند کاهش معنی داری را در DOMS ایجاد کند.
واژه های کلیدی: کراتین کیناز، نوتروفیل، فعالیت برون گرا
تأثیر تمرینات تناوبی شدید و تمرینات تداومی متوسط بر شاخص های هوازی و بی هوازی در پسران ورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر، مقایسه اثر برنامه تمرین تناوبی شدید و تمرین تداومی متوسط بر حداکثر اکسیژن مصرفی (VO2max)، آستانه تهویه ای (VT) و نقطه جبران تنفسی (RCP)، زمان اجرای دو 3000 متر و همچنین اوج توان تولیدی (PPO) و میانگین توان تولیدی (MPO) بود. بدین منظور، تعداد 24 بازیکن فوتبال دانشگاهی داوطلبانه در این مطالعه شرکت کردند. آنان به صورت تصادفی به دو گروه تمرین تناوبی (12 نفر) و گروه تمرین تداومی (12 نفر) تقسیم شدند. هر جلسه تمرینی شامل 10 دقیقه گرم کردن، برنامه تمرین تناوبی (10-6 تکرار دویدن 30 ثانیه ای با شدت تمام و استراحت 4 دقیقه بین هر تکرار) یا برنامه تمرین تداومی (45 دقیقه دویدن با شدت 70 درصد VO2max هر آزمودنی) و 5 دقیقه سرد کردن بود که 3 جلسه در هفته و به مدت 8 هفته متوالی اجرا شدند. به دنبال مداخله تمرینی VO2max (6/7 درصد در مقابل 9/8 درصد)، VT (5/4 درصد در مقابل 9/3 درصد) و RCP (2/4 درصد در مقابل 8/3 درصد) افزایش، و زمان اجرای دو 3000 متر (4/4- درصد در مقابل 2/4- درصد) کاهش معنی داری به ترتیب در گروه تمرین تناوبی و گروه تمرین تداومی نشان دادند (05/0 p ≤). تغییرات این متغیرها بین دو گروه، تفاوت معنی داری با همدیگر نداشتند (05/0 p >). همچنین، افزایش PPO (3/8 درصد) و MPO (9/10 درصد) تنها در گروه تمرین تناوبی معنی دار شد (001/0 p ≤). به نظر می رسد که برنامه تناوبی شدید با روش تمرینی حاضر در مقایسه با تمرین تداومی متوسط، باعث سازگاری های مشابهی در آمادگی قلبی- تنفسی و اجرای استقامتی می شود. همچنین، برنامه تناوبی شدید باعث افزایش همزمان در ظرفیت بی هوازی می شود.
مقایسه و روایی سنجی ابزارهای منتخب برآورد درصد چربی در دختران غیرفعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این تحقیق، مقایسه و روایی سنجی روش های منتخب برآورد درصد چربی بود. بدین منظور30 دانشجوی دختر غیرفعال دانشگاه شهید رجایی با میانگین سنی 91/1±93/20 سال، قد57/4±73/164 سانتی متر و وزن 02/8± 65/56کیلوگرم به صورت داوطلبانه انتخاب شدند و در قالب طرح متقاطع در چهار روز مجزا و در هر روز به طور تصادفی در یکی از حالت های مختلف چهارگانه (کالیپرهای دیجیتال، هارپندن، پلاستیکی و دستگاه بایوایمپدانس الکتریکی) برای محاسبه درصد چربی قرار گرفتند. اندازه گیری ها از سه ناحیه سه سر، فوق خاصره و ران صورت گرفت. نتایج تحلیل واریانس با اندازه های تکراری و آزمون تعقیبی بونفرونی تفاوت معناداری را بین کالیپر هارپندن با پلاستیکی (045/0p=) و کالیپر دیجیتال با پلاستیکی (003/0p=) نشان داد. نتایج ضریب همبستگی پیرسون نیز نشان داد که بالاترین ارتباط بین کالیپر هارپندن و دیجیتال (898/0 =r و 000/0 = p) وجود دارد. همچنین بالاترین ضریب رگرسیون به کالیپر دیجیتال (817/0=β) و بعد از آن به بیوایمپدانس الکتریکی اختصاص داشت (244/0=β). کالیپر پلاستیکی نیز کمترین ضریب رگرسیونی را نشان داد ) 14/0= β). شایان ذکر است که میزان همپوشانی متغیرهای پیشگوی کالیپر هارپندن (839/0 = R 2) بود. بنابر نتایج مذکور، توصیه می شود نخست از کالیپر هارپندن برای تخمین درصد چربی استفاده شود. درصورت عدم دسترسی به این کالیپر، به ترتیب می توان از کالیپر دیجیتال و بیوایمپدنس الکتریکی استفاده کرد. همچنین از کالیپر پلاستیکی، باید با احتیاط استفاده کرد.
مقایسه آثار فعالیت های حاد وامانده ساز بر میزان واکنش تروپونین T قلبی سرم و مالون دی آلدئید بافت قلب در موش های تمرین کرده استقامتی جوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: برخلاف فعالیت های منظم ورزشی، فعالیت های حاد وامانده ساز ممکن است اثرات آسیب زایی بر قلب داشته باشند. هدف از تحقیق حاضر مقایسه آثار فعالیت های حاد وامانده ساز بر میزان واکنش تروپونین T قلبی سرم و مالون دی آلدئید بافت قلب در موش های تمرین کرده استقامتی جوان بود.
روش شناسی: تعداد 48 سر موش نر ویستار به 3 گروه 1. کنترل (بدون فعالیت) 2. تجربی( 8 هفته فعالیت استقامتی + 1جلسه وامانده سازی) 3. تجربی (8 هفته فعالیت استقامتی + 3 جلسه وامانده سازی) تقسیم شدند. درپایان تحقیق نیمی از موش ها بلافاصله پیش، و نیم بعدی بلافاصله پس از وامانده شدن بر روی نوار گردان، قربانی شدند. تروپونین T قلبی و مالون دی آلدئید به ترتیب با روش ELISA و تیوباربیوتیک اسید سنجیده شد. نتایج با استفاده از آنوای یک راهه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: مالون دی آلدئید قلب 63/34 ، 09/31 و 13/18 و تروپونین T سرم 288، 5/162، 3/82 درصد به ترتیب در گروه 1 تا 3 به دنبال وامانده سازی افزایش نشان داد (05/0P < ). با وجود این، کمترین افزایش در گروه 3 مشاهده شد (05/0P < ).
بحث و نتیجه گیری: بر اساس نتایج حاصل از این تحقیق می توان نتیجه گرفت که 3 وهله فعالیت حاد وامانده ساز متعاقب 8 هفته فعالیت ورزشی قلب را به طور موثرتری از آسیب ناشی از یک وهله فعالیت وامانده ساز در مقایسه با 8 هفته فعالیت ورزشی به تنهایی محافظت می کند.
واژه های کلیدی: فعالیت وامانده ساز، تروپونین T قلبی، مالون دی آلدئید
تأثیر یک دوره برنامة تمرینی پیلاتس بر عملکرد و درد بیماران فتق دیسکی با علائم لمبوسیاتالژی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این تحقیق بررسی تأثیر یک دوره تمرینات پیلاتس بر عملکرد و درد بیماران فتق دیسکی با علائم لمبوسیاتالژی و مقایسة این روش با پروتکل معمولی درمان بود. به این منظور 34 بیمار فتق دیسکی با علائم لمبوسیاتالژی بهعنوان نمونههای این تحقیق انتخاب شدند و بهطور تصادفی در دو گروه تجربی (16 نفر) و کنترل (18 نفر) قرار گرفتند. گروه تجربی برنامة تمرینی پیلاتس را به مدت 4 هفته، هر هفته 3 جلسه و هر جلسه به مدت 60 – 45 دقیقه انجام دادند و گروه کنترل در مدت زمان مشابه، درمانهای رایج را انجام دادند. دامنة حرکتی کمر و ران بهترتیب بهوسیلة آزمونهای شوبر و بالا آوردن مستقیم از ران (SLR) پاسیو ارزیابی شد. میزان درد از طریق پرسشنامة مک گیل و میزان ناتوانی بهوسیلة پرسشنامة اوسوستری محاسبه شد. برای تجزیهوتحلیل دادهها از آزمون t وابسته و t مستقل استفاده شد. نتایج نشان داد که یک دوره تمرینات پیلاتس به افزایش زاویة SLR و دامنة حرکتی کمر و کاهش درد و ناتوانی بیماران منجر میشود (05/0 p≤). بهنظر میرسد تمرینات پیلاتس در بهبود عملکرد و درد بیماران فتق دیسکی با علائم لمبوسیاتالژی تأثیر داشته است.
بررسی سرعت شوت فوتبال از طریق مقایسه خصوصیات بیومکانیکی مفصل زانو در دو شوت زمینی و هوایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش مقایسه دو شوت روی پای زمینی و هوایی از منظر تأثیر پارامترهای بیومکانیکی مفصل زانو بر سرعت شوت است. شش ورزشکار ماهر با میانگین سن: 2/2 ± 16/25 سال، وزن: 6/6 ± 8/70 کیلوگرم و قد: 5/6 ± 173 سانتی متر، آزمودنی های این تحقیق را تشکیل دادند. بهمنظور محاسبه پارامترهای سینماتیکی مفصل زانو و سرعت شوت، پنج نشانگر به نقاط آناتومیکی پای ضربه متصل و از حرکت شوت زمینی و هوایی ورزشکاران با دو دوربین کاسیو ( ZR200 ) با سرعت نمونه برداری 240 فریم بر ثانیه تصویر گرفته شد. بهعلاوه، در حین اجرای مهارت با استفاده از الکترودهای سطحی و دستگاه ( ME60 0 0 ) متغیرهای الکترومایوگرافی عضلات چهارسر ران نیز اندازه گیری شد. نتایج نشان دهنده وجود اختلاف معنیدار بین دو شوت زمینی و هوایی در سرعت توپ بود. همچنین، دو شوت در سرعت زاویه ای باز شدن مفصل زانو نیز با یکدیگر اختلاف داشتند، اما از نظر میزان فعالیت الکتریکی عضلات چهارسر هیچ گونه اختلاف معنی داری بین آن ها دیده نشد (11/0 P = ). عوامل متعددی از جمله توالی حرکتی اندام ها، فعالیت الکتریکی عضلات و دامنه حرکتی مفاصل بر سرعت توپ تأثیرگذارند که در این مقایسه، دو عامل توالی و دامنه حرکتی مفصل زانو مؤثرترین عوامل در بروز اختلاف بین دو شوت بودند.
تأثیر تمرینات تعادلی اختلالی و غیر اختلالی بر تعادل ایستا و پویای زنان سالمند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر، مقایسه ی اثربخشی تمرینات تعادلی اختلالی و غیراختلالی بر قابلیت های تعادل ایستا و پویای زنان سالمند بود. برای این کار 38 زن سالمند با دامنه ی سنی 80-65 به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و از طریق گمارش تصادفی، به گروه های آزمایشی اختلالی(n= 13)، غیراختلالی(n= 12) و کنترل(n= 13) تقسیم شدند. قبل و پس از دوره ی تمرینی، آزمون ثبات قامتی ایستا و پویا با دستگاه تعادل سنج بایودکس به عمل آمد. روایی و پایایی این دستگاه در مطالعات قبلی و تحقیق حاضر مورد تأیید قرار گرفته است. نتایج نشان داد که تمرین اختلالی بر همه ی شاخص های تعادل ایستا و پویا تأثیر معنادار داشته است(P<0/05). اما در تمرین غیراختلالی فقط در شاخص نوسان میانی - جانبی(ML) هر دو نوع تعادل ایستا و پویا بهبود معنادار مشاهده نشد(P>0/05). همچنین تمرین اختلالی نسبت به تمرین غیراختلالی در شاخص نوسان میانی جانبی دو نوع تعادل ایستا و پویا تأثیر بیشتری داشته است((P<0/05. یافته های تحقیق حاضر، اصل اختصاصی بودن تمرین را مورد تأیید قرار داد. با عنایت به این که تمرینات اختلالی اثربخش تر از تمرینات غیراختلالی تشخیص داده شد، لذا می توان در مداخلات توانبخشی، برنامه های تعادلی مبتنی بر ایجاد اختلال را به منظور افزایش پایداری میانی - جانبی و در نتیجه، کاهش به خطر افتادن سالمندان مد نظر قرار داد.
اثر مصرف کافئین و یک جلسه فعالیت ورزشی فزاینده بر استرس اکسایشی و آنتی اکسیدان های آنزیمی مردان فعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: کافئین قادر است به واسطه پراکسیداسیون لیپیدی باعث القای شکل های خاصی از آسیب اکسیداتیو گردد. علی رغم این، کافئین به عنوان یک ماده حافظتی در برابر آسیب سلولی و برخوردار از ظرفیت آنتی اکسیدانی در مقایسه با اثرات پرو اکسیدانی آن مطرح است. هدف این پژوهش بررسی اثرات استفاده از mg/kg 5 کافئین طی یک جلسه فعالیت ورزشی فزاینده بر مالون دی آلدئید به عنوان شاخص استرس اکسایشی و آنزیم های آنتی اکسیدانی شامل گلوتاتیون پراکسیداز، سوپراکسید دیسموتاز مردان فعال بود. مواد و روش ها: برای این منظور 10نفر از دانشجویان داوطلب پسر رشته تربیت بدنی بین 22 تا 26 سال انتخاب شدند. آزمون پیش رونده بروس به مدت 2 روز در2 هفته جداگانه با فاصله 5 روز انجام شد وآزمودنی ها در هفته اول به عنوان گروه دارونما (گروه 1)، و در هفته دوم در گروه کافئین با دز mg/kg 5 (گروه 2) در آزمون شرکت کردند. نمونه های خونی پیش آزمون و پس آزمون جمع آوری شد. یافته ها با استفاده از آزمون تی مستقل و جفت شده در سطح 05/0> P با بهره گیری از نرم افزار SPSS.18 و EXCEL 2003 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش: یافته های پژوهش نشان می دهد مصرف 5 میلی گرم کافئین موجب کاهش معنی داری میزان MDA شد(05/0 > P) . از سوی دیگر، فعالیت فزاینده وامانده ساز افزایش معنادار GPX (001/0> P) و تفاوت غیر معنادار SOD را در پی داشت )398/0 ( P=. اختلاف میان دز mg/kg 5 کافیین و دارونما در متغیر SOD معنادار نبود (05/0 < P). نتیجه گیری: به طور کلی به نظر می رسد دز mg/kg 5 کافیین فشار اکسایشی ناشی از فعالیت وامانده ساز را کاهش داده و سیستم آنتی اکسیدانی آنزیمی را به طور موثری بهبود می بخشد.
تاثیر فعالیت مقاومتی و حجم آن بر غلظت پلاسمایی ویسفاتین و ارتباط آن با مقاومت به انسولین، اینترلوکین-6 و هورمون رشد در مردان جوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف تحقیق حاضر بررسی پاسخ غلظت پلاسمایی ویسفاتین به حجم فعالیت مقاومتی و ارتباط آن با مقاومت به انسولین، هورمون رشد وIL-6 می باشد.
روش شناسی: پانزده مرد جوان سالم (سن 1±9/23سال، وزن 2/7±4/74 کیلوگرم، شاخص توده بدنی 6/3±1/26 کیلوگرم بر متر مربع) در تحقیق حاضر شرکت نمودند. بعد از تعیین 10-RM، آزمودنی ها دو جلسه فعالیت مقاومتی 3 نوبت و 5 نوبتی را با فاصله یک هفته و بطور تصادفی اجرا نمودند. سه نمونه خونی قبل و بعد از فعالیت و نیز بعد از 30 دقیقه ریکاوری گرفته شدند و برای اندازه گیری هورمون رشد، اینترلوکین-6 و ویسفاتین آنالیز شدند. مقاومت به انسولین نیز با استفاده از غلظت گلوکز و انسولین محاسبه گردید. برای مقایسه جداگانه داده های قبل و بعد از ورزش و بعد از ریکاوری در دو جلسه، از آزمون آنالیز واریانس3×2 مکرر استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که بین پاسخ پلاسمایی ویسفاتین، اینترلوکین -6 و شاخص مقاومت به انسولین به دو حجم متفاوت فعالیت مقاومتی تفاوت معنی داری وجود ندارد (05/0P). بررسی همبستگی آماری داده ها در پاسخ به فعالیت، ارتباط معنی داری را بین هیچ کدام از متغیرهای اندازه گیری شده با ویسفاتین نشان نداد (05/0
تأثیر دوازده هفته تمرین استقامتی بر IL-6، IL-10 و نسفاتین - 1پلاسمای رت های نر چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کاهش التهاب بلندمدت در اثر چاقی ناشی از رژیم غذایی پرچرب با تمرین ورزشی مشاهده شده، اما سازوکارهای آن به طور کامل مشخص نشده است. به همین منظور در پژوهش حاضر، تأثیر دوازده هفته تمرین استقامتی بر IL-6، IL-10 و نسفاتین -1 رت های نر چاق، بررسی شد. 16 سر، رت نر ویستار دو ماهه به مدت 8 هفته با غذای پرچرب تغذیه شدند تا به میانگین وزنی g 30 ± 319 رسیدند. سپس به طور تصادفی به دو گروه 8 تایی (گروه کنترل و گروه تمرین استقامتی دوازده هفته ای) هر جلسه 60 دقیقه با سرعت 25 تا 30 متر در دقیقه، 5 روز در هفته، دویدن روی تردمیل بدون شیب تقسیم شدند و از آب و غذای در دسترس استاندارد استفاده کردند. از روش الایزا برای اندازه گیری متغیرهای بیوشیمیایی IL-6، IL-10 و نسفاتین -1 استفاده شد. نتایج نشان داد که دوازده هفته تمرین استقامتی تفاوت معناداری بین وزن رت ها ایجاد کرد (001/0 = P). IL-6 گروه تمرین به طور معناداری کمتر بود (04/0 = p). نسفاتین -1 گروه تمرین به طور معناداری افزایش یافت (01/0 = P). IL-10 با آنکه در گروه تمرین کمتر بود، از لحاظ آماری معنادار نبود. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که تمرین استقامتی بلندمدت به افزایش عامل ضدالتهابی نسفاتین -1 منجر شد و احتمالاً نسفاتین -1 در تعادل انرژی بدن نقش دارد که در سطح پلاسما مستقل از تغییرات IL-10 و IL-6 است.
تاثیر چهار هفته تمرین تناوبی شدید(HIT) بر سطوحGH ، IGF-1، IGFBP-3 و کورتیزول سرم زنان تیم ملی بسکتبال ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاثیر تمرینات تناوبی شدید (HIT) بر سازگاری های فیزیولوژیکی و سطوح استراحتی هورمون رشد (GH)،IGF-1،IGFBP-3 و کورتیزول در ورزشکاران نخبه هنوز نامشخص است. بنابراین، در مطالعه حاضر تاثیر چهار هفته اجرای HIT بر برخی متغیرهای هورمونی مورد توجه قرار گرفت. 14 نفر از بازیکنان داوطلب تیم ملی زنان بسکتبال ایران (با میانگین سن=24/3 ± 0/23 سال، وزن=50/8 ± 6/63 کیلوگرم و شاخص توده ی بدنی=15/3 ± 8/21 کیلوگرم بر متر مربع)انتخاب و به گونه ی تصادفی به دو گروه تجربی (7n=) و کنترل (7n=) تقسیم شدند. در مراحل پیش و پس از تمرینات نمونه های خون استراحتی در ساعت 8 صبح به صورت ناشتا جمع آوری شد. برنامه تمرین بسکتبال مشابهی توسط هر دو گروه به مدت چهار هفته دنبال شد و گروه تجربی در کنار برنامه ی تمرین بسکتبال، پروتکل دویدن سرعتی بی هوازی (RAST) را به عنوان یک پروتکل HIT، دو جلسه در هفته، اجرا کردند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون آنالیز کوواریانس (ANCOVA)، در سطح معناداری 05/0p< و با نرم افزار Spss16، انجام گرفت. نتایج آزمون ANCOVA نشان داد مقادیر GH،IGF-1 وIGFBP-3 در گروه تجربی افزایش معناداری یافت (به ترتیب 012/0,p=013/0,p=015/0p=) و در این گروه کورتیزول تمایل به کاهش داشت (119/0p=). بر اساس یافته های حاضر می توان پیشنهاد کرد، یک برنامه تمرینات تناوبی شدید با دوره های استراحت کوتاه می تواند موجب افزایش سطوح هورمون های آنابولیکی سرم در مدت زمان کوتاه شود و تغییرات هورمونی مشاهده شده، سازگاری های آنابولیکی ناشی از تمرینات را حمایت می کند.
تأثیر تمرین های هوازی بر خلق بیماران سندرم روده تحریک پذیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی تأثیر فعالیت بدنی هوازی بر کاهش خلق منفی (اضطراب و افسردگی) بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر می پردازد. بدین منظور 146 زن بیمار مراجعه کننده به کلینیک گوارشی بیمارستان پیامبران تهران، که تشخیص قطعی سندرم روده تحریک پذیر دریافت کرده بودند، به صورت نمونه های در دسترس انتخاب و با پرسشنامه 28 سؤالی سلامت عمومی گلدبرگ غربال شدند و 30 نفر که نمره معادل یا بیش از 23 کسب کرده بودند، به صورت تصادفی ساده در دو گروه کنترل و گروه آزمایشی قرار داده شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آمار توصیفی و آزمون تی مستقل و وابسته صورت گرفت. پیش از اعمال متغیر مستقل تفاوت معناداری بین گروه ها مشاهده نشد، اما پس از اعمال متغیر مستقل (فعالیت بدنی ایروبیک) به مدت نه هفته (هفته ای سه جلسه)، میزان علائم جسمانی، اضطراب، و افسردگی آزمودنی های گروه تجربی به طور معناداری کاهش یافت. در نتیجه، فعالیت بدنی هوازی نقش مؤثری در کاهش اضطراب و افسردگی بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر دارد.
تأثیر ده روز مصرف دارچین بر شاخص های بیو شیمیایی و عملکردی کوفتگی عضلانی تأخیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: کوفتگی عضلانی حالتی ناخوشایند همراه با درد در عضلات اسکلتی است که عمدتاً متعاقب فعالیت عضلانی برونگرا و یا غیر معمول ایجاد میشود. دستیابی به روشی آسان و بیضرر برای پیشگیری از این عارضه یا درمان آن، از دغدغههای رایج مربیان و ورزشکاران است. این مطالعه با هدف بررسی اثرات مصرف خوراکی پودر دارچین به مدت ده روز در پیشگیری از علائم بیو شیمیایی و نشانههای عملکردی کوفتگی عضلانی تأخیری ( DOMS ) متعاقب یک جلسه فعالیت عضلانی برونگرا انجام شد.
روش پژوهش: تعداد 24 دانشجوی پسر غیر فعال سالم و فاقد علائم کوفتگی عضلانی دانشگاه محقق اردبیلی با دامنه سنی (14/1 ± 1/19سال) به طور تصادفی به دو گروه تجربی (10 نفر) و شاهد (14 نفر) تقسیم شدند. آزمودنیهای گروه تجربی، یک هفته قبل و سه روز بعد از ایجاد کوفتگی عضلانی، روزانه 6 عدد کپسول حاوی 420 میلیگرم پودر دارچین ( روزانه 52/2 گرم) و گروه شاهد 6 عددکپسول حاوی 300 میلیگرم ماده بی اثر لاکتوز (دو عدد صبح، دو عدد ظهر و دو عدد شب) بعد یا حین صرف وعدههای غذایی مصرف کردند. پروتکل ایجاد کوفتگی عضلانی به صورت وزنه زدن با 80 درصد یک تکرار بیشینه در چهار نوبت و هر نوبت با 20 تکرار و 3 دقیقه استراحت بین هر نوبت اجرا شد. یک هفته قبل از ایجاد کوفتگی عضلانی و نیز بلافاصله بعد، 24، 48 و 72 ساعت بعد از اجرای پروتکل ایجاد کوفتگی عضلانی، نیروی بیشینه ایزومتریک و ایزوتونیک، درد ادراکی، دامنه حرکتی زانو، اندازهگیری محیط ران و غلظت آنزیمهای کراتینکیناز (CPK) و لاکتات دهیدروژناز (LDH) پلاسما اندازهگیری شد. از آزمون های تحلیل واریانس دو عاملی با اندازهگیری های مکرر و تصحیح بونفرونی برای تعیین اثر دارچین در هر گروه مختلف و از آزمون تی غیروابسته برای مقایسه نتایج بین دو گروه در هر مرحله زمانی استفاده شد.
یافتهها: نتایج تحقیق نشان داد که مصرف روزانه 52/2 گرم پودر دارچین به مدت ده روز موجب کاهش قابل ملاحظه و معنیداری در غلظت آنزیم CPK و LDH شد (0001/0 p< ). حداکثر قدرت ایزومتریک گروه تجربی نسبت به گروه کنترل معنی دار نبود، ولی حداکثر قدرت ایزوتونیک گروه تجربی نسبت به گروه کنترل، 24(05/0 p< )، 48 (001/0 p≤ ) و 72(0001/0 p< ) ساعت بعد از کوفتگی عضلانی افزایش معنیداری را نشان داد. گروه مصرف کننده دارچین به طور معنیداری تغییرات محیط ران کمتری نسبت به گروه کنترل داشت (001/0 p< ). دامنه حرکتی مفصل زانو در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل، 48 و 72 ساعت بعد از کوفتگی عضلانی افزایش معنیداری نشان میدهد (001/0 p< ). درد ادراکی درگروه تجربی، بلافاصله، 48 و 72 ساعت بعد از کوفتگی عضلانی به طور معنیداری کمتر از گروه کنترل بود (0001/0 p< ).
نتیجهگیری: نتایج این تحقیق نشان داد که ده روز مصرف خوراکی دارچین در پیشگیری از DOMS موثر بوده و به طور قابل ملاحظه و معنیداری علائم آزمایشگاهی و عملکردی کوفتگی عضلانی تاخیری را تحت تاثیر قرار داده است.
تأثیر تمرینات پلیومتریک و ترکیبی بر پاسخ IGF-I و MGF در عضلة پهن جانبی مردان غیرورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عامل رشد شبهانسولین -1 در تکامل، رشد، بازسازی و حفظ بافتها در عضلة اسکلتی در یک روش اتوکرین / پاراکرین و آندوکرین نقش دارد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی پاسخ عوامل رشدی به دو شیوة تمرینی مختلف بود. در این پژوهش 14 آزمودنی مرد بهصورت داوطلبانه انتخاب و بهطور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. گروه اول (پلیومتریک، 7 آزمودنی، سن: 86/1±86/20 سال، قد: 23/4±29/179 سانتیمتر، وزن: 24/6±57/74 کیلوگرم) تمرین پلیومتریک و گروه دوم (ترکیبی، 7 آزمودنی، سن 72/1±43/31 سال، قد 42/6±71/181 سانتیمتر، وزن: 47/8±14/76 کیلوگرم) ترکیبی از تمرین مقاومتی و پلیومتریک را 3 روز در هفته به مدت 8 هفته (4 هفته تمرین مقاومتی و 4 هفته تمرین پلیومتریک) انجام دادند. نمونههای عضلانی از عضلة پهن جانبی 3 روز قبل و 7 روز بعد از تمرین گرفته شد. برای تعیین توان از 3 آزمون بوسکو (5 و 60 ثانیهای)، سارجنت و پرش جفت و برای سنجش چابکی و سرعت از آزمونهای مانع ششضلعی و دو سرعت 35 متر استفاده شد. برای تخمین میزان بیان ژن عامل رشد شبهانسولین (1) (IGF-I) و عامل رشد مکانیکی (MGF) از روش Real – time RT PCR استفاده شد. برای تجزیهوتحلیل دادهها از آزمونهای T زوجی و T مستقل استفاده شد و سطح معناداری 05/0 در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد در آزمونهای بوسکو، سارجنت، پرش جفت، مانع ششضلعی و دو سرعت 35 متر گروه پلیومتریک بهتر عمل کردند. بیان ژن در گروه اول کاهش غیرمعنادار (18/20 درصد – 29/0 P≤) اما در گروه دوم بهطور معنادرای افزایش یافت (24/159 درصد، 048/0 P≤) و بیان ژن IGF-I در گروه اول افزایش معنادار (83/133 درصد، 04/0 P≤) اما در گروه دوم بهطور غیرمعناداری افزایش (06/24 درصد، 16/0 P≤) یافت. بهطور کلی میتوان نتیجه گرفت رونوشتهای مختلف ژن IGF-I (IGF-IEa و MGF) در عضلة اسکلتی انسان بهطور متفاوتی به راهبردهای مختلف اضافهبار مکانیکی و سوختوسازی پاسخ میدهند.
تأثیر چهار هفته تمرین متناوب هوازی شدید (هاف) بر VO2max، Tmax و VO2max v بازیکنان فوتبال باشگاهی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر چهار هفته تمرین متناوب هوازی شدید ویژة فوتبال بر شاخصهای عملکردی هوازی بازیکنان فوتبال بود. به این منظور 18 بازیکن فوتبال شرکت کننده در لیگ آزادگان ایران با میانگین سنی 24/2 ± 88/21 سال، قد 33/5 ± 22/174 سانتیمتر، وزن 7/5 ± 7/67 کیلوگرم و درصد چربی 29/3 ± 38/12، در قالب دو گروه تمرین (12 نفر) و کنترل (6 نفر) برای شرکت در این پژوهش داوطلب شدند. برنامة چهار هفتهای تمرین متناوب هوازی شدید (هاف)، سه جلسه در هفته شامل چهار دوره حرکت با توپ بود که در مسیر ویژة طراحیشده انجام گرفت. درصد حداکثر ضربان قلب جدا شد. دادهها با استفاده از t مستقل تجزیهوتحلیل شد. نتایج نشان داد که پس از چهار هفته تمرین VO2max، Tmax، vVO2max در بین دو گروه تمرینی و کنترل تغییر معناداری پیدا نکرد. بهطور کلی میتوان گفت که چهار هفته تمرین بهصورت هفتهای سه جلسه بر شاخصهای هوازی بازیکنان فوتبال تأثیر معناداری ندارد.
ارزیابی همگرایی پروت کل های وابسته به زمان و وابسته به مسافت در تعیین نقطه ی شکست ضربان قلب (HRDP) در بین دختران جوان غیرفعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقطهی ش کست ضربان قلب (HRDP) نقطهی انحراف ضربان قلب از خط مستقیم در بررسی ارتباط بین بار کار و زمان تعریف می شود که به عنوان ملا کی برای برنامه ریزی شدت تمرینات هوازی مورد استفاده واقع می شود. هدف از اجرای تحقیق حاضر ارزیابی همگرایی پروتکل های وابسته به زمان و وابسته به مسافت در تعیین نقطه ی شکست ضربان قلب (HRDP) در بین دختران جوان غیر فعال بود. بدین منظور، تعداد 20 نفر از دختران غیرفعال به عنوان آزمودنی انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه 10 نفره، گروه پروتکل وابسته به زمان (گروه الف): سن 02/1±19 سال، قد 14/7±11/163سانتی متر، وزن74/7±00/57کیلوگرم، و حداکثر اکسیژن مصرفی14/1±89/32میلی لیتر/کیلوگرم/دقیقه) و گروه پروتکل وابسته به مسافت (گروه ب): سن 15/1±20 سال، قد 91/7±80/162سانتی متر، وزن 14/12±30/57کیلوگرم، و حداکثر اکسیژن مصرفی 35/1±21/33میلی لیتر/کیلوگرم/دقیقه)[جایگزین شدند. آزمودنی های گروه الف، پروتکل وابسته به زمان و آزمودنی های گروه ب، پروتکل وابسته به مسافت را با فاصله زمانی 72 ساعت تکرار کردند. HRDP تعیین شده با استفاده از دستگاه تجزیه و تحلیل گازهای تنفسی به عنوان روش مبنا مورد توجه قرار گرفت. برای ثبت لحظه به لحظه منحنی عملکرد ضربان قلب (HRPC) از دستگاه تله متری استفاده شد. برای پردازش داده ها و تعیین همگرایی بین پروتکل ها، از مدل گرافیکی بلاند-آلتمن و روش آماری Intraclass Correlation (ICC) استفاده شد. نتایج نشان داد پروتکل وابسته به زمان با روش مبنا همگرایی ندارد (ICC= -0.0191 ; ±1.96 ; 95% CI = -8.9 to +26.5 b/min). در حالی که یافته ها همگرایی متوسط به پایینی را بین پروتکل وابسته به مسافتو روش مبنا نشان داد (ICC= 0.4002 ; ±1.96 ; 95% CI = -5.1 to +35.5 b/min). بر اساس نتایج می توان گفت در تعیین HRDP، پروتکل وابسته به مسافت نسبت به پروتکل وابسته به زمان، با روش مبنا همگرایی بالاتری دارد. با این حال برای تعیین HRDP با استفاده از این پروتکل باید تردید نمود.
تأثیر آموزش شنا بر ویژگی های شخصیتی دانشجویان دختر غیر ورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اهداف: شخصیت از بنیادی ترین مفاهیم روان شناسی است که با تجارب مختلف تحت تأثیر قرار می گیرد. برخوردار بودن از شخصیت مطلوب یک دیدگاه ایده ال و مورد توجه برای دانشجویان هر کشوری است. بنابراین هدف از این پژوهش، بررسی اثر دوره آموزشی شنا بر ویژگی های شخصیتی دانشجویان بود. روش ها: این پژوهش از نوع نیمه تجربی بوده و طرح تحقیق آن از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است. آزمودنی های تحقیق عبارت بودند از 60 دانشجوی دختر غیر ورزشکار که در سال تحصیلی 89-90 در دانشگاه علم و صنعت تهران مشغول به تحصیل بودند که از طریق نمونه گیری داوطلبانه و با استفاده از پرسش نامه مشخصات فردی انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایشی قرار گرفتند. ابزار اندازه گیری تحقیق پرسش نامه شخصیتی برن رویتر بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره در سطح معنی داری 05/0 α< استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد آموزش شنا بر هر شش صفت شخصیتی مورد بررسی تأثیر معنی دار دارد. این دوره سبب افزایش صفات شخصیتی اعتماد به نفس، برون گرایی، اجتماعی بودن و کاهش صفات شخصیتی میل به عصبی بودن، برتری جویی و با خود بودن آزمودنی های گروه آزمایشی شده است. نتیجه گیری: با توجه به این که زندگی دانشگاهی با استرس های متعدد و پیچیده ای عجین شده است، به نظر می رسد توانایی مقابله با این استرس ها به وسیله کسب توانمندی های روان شناختی از طریق مشارکت در فعالیت جذاب و مفرح شنا امکان پذیر خواهد بود. بنابراین پیشنهاد می شود به منظور تأمین و حفظ سلامت روان شناختی و برخورداری از ویژگی های مطلوب شخصیتی از آموزش شنا به عنوان یک راه کار مؤثر استفاده شود.